دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
مقاله بررسی فلسفه طبیعت در غرب در 33 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
ـ مقدمه
ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط
ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط
ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس)
ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس
ـ فلسفه طبیعت بعد از رنسانس
ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک
ـ عصر روشنگری
ـ فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم
ـ طبیعت گرایی
ـ منابع
مقدمه
نخستین فلاسفه یونان را طبیعتگرا میدانند. زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشتهاند. امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد. این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود. آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر «چیزی» وجود داشته است. آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل میشود. فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود. و این تصور مطرح بوده که مادهای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد.
فلسفه طبیعت پیش از سقراط
نخستین فیلسوفان به دنبال تغییرات ظاهری بودهاند. آنها سعی داشته تا به قوانینای جاودانه در طبیعت دست یابند. و آنچه را که در طبیعت رخ میداد از طریق طبیعت توضیح دهند. این روش و تفکر که مربوط به پیش از سقراط میباشد. بر میگردد به سه فیلسوف از شهر میلتوس، طالس این فیلسوف یونانی آب را ماده اولیة همه چیز میدانست. زمانی که طالس در مصر به سر میبرد. دقیقاً به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانة نیل توجه داشته و دیده است که چگونه پس از هر بارندگی قورباغهها و کوهها پیدا میشدهاند. علاوه بر این شاید طالس دربارة تبدیل آب به یخ و بخار و تبدیل دوبارة آنها به آب نیز فکر کرده باشد. سرانجام طالس به این نتیجه رسید که همه چیز پر از خدایان است و به این ترتیب طالس تصور میکرد که جهان همه از نیروهای محرک نامریی است. مسلماً منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده است و به خدایان سرودههای هومر ارتباطی ندارد.
فیلسوف دیگر یونانی که آناکسیماندروس نام دارد. اعتقاد داشته است . که جهان ما تنها یکی از جهانهای بیشمار است. و این جهانهای بیشمار از مادهای جاودان پدید آمده است ، به آن باز میگردند. منظور از ماده جاودان را نمیتوان درک کرد ولی مسلماً وی بر خلاف طالس به مادهای مشخص اشاره ندارد. شاید منظور او این باشد که آنچه به وجود آمده است باید متفاوت از به وجود آورندهاش باشد و از آنجا که هر چه به وجود بیاید، فانی است. پس باید به وجود آوردندهاش جاودان باشد. تا همه چیز بتواند از آن پدید آید و به آن باز گردد. بدین ترتیب روشن است که این مادة اولیه نمیتواند همین آب معمولی باشد.
سومین فیلسوف مقیم شهر میلتوس، آناکسیمنس نام دارد که او هوا را مادة اولیه همه چیز میدانست. آناکسیمنس آب را شکل غلیظ شدة هوا میدانست. البته او معتقد بود که اگر آب غلیظتر شود به خاک مبدل خواهد شد. شاید توجه او در این مورد به خاکی جلب شده بوده است که پس از آب شدن یخها بر روی زمین نمایان میشد. از سوی دیگر او معتقد بود که با رقیق شدن هوا، آتش به وجود آمده است. و به این ترتیب به اعتقاد آناکسیمنس خاک و آب و آتش از هوا بوجود آمدهاند.
این سه فیلسوف اهل میلتوس معتقد بودند که همه چیز از یک مادة اولیه به وجود آمده است. اما این که چگونه میتوان تصور کرد که مادهای بتواند ناگهان تغییر یابد و به چیز دیگری تبدیل شود به عنوان « مسئله تغییر» مطرح شد . در حدود سال 500 قبل از میلاد فیلسوفی به نام پارمنیدس معتقد بود که هر چه هست ، همیشه بوده است. او معتقد بود که هر چه در جهان وجود دارد، همیشه وجود داشته است و هیچ چیز نمیتواند از هیچ به وجود آمده باشد و آنچه هست نمیتواند به هیچ مبدل شود.
برای پارمنیدس روشن بود که طبیعت همواره دستخوش تغییرات دایمی است . او می توانست با حواس خود تغییرات را توضیح دهد. ولی نمیتوانست آنچه را عقل به او حکم میکرد منسجم سازد.
همه ما جمله : (( چیزی را قبول میکنم که ببینم )) ، را شنیدهایم. امّا، پارمنیدس حتی پس از این که چیزی را به چشم خود میدید، نمیپذیرفت. او معتقد بود که حواس تصویری نادرست از جهان به دست میدهند و این تصویر با آنچه عقل حکم میکند تطبیق ندارد.
هراکلیتوس از همعصران پارمنیدس. تغییرات دائمی را ویژگی اصلی طبیعت میدانست او بیشتر از پارمیندس به حواس متکی بود. او معتقد بود همه چیز در حرکت است. همه چیز درگذر است و هیچ چیز ثابت نیست. به همین خاطر است که ما هیچ گاه نمیتوانیم در یک رودخانه دوبار قدم بگذاریم.
زیرا هر بار که پا در رودخانه بنهیم آب دیگری بر روی پای ما جریان خواهد داشت و ما هم هر بار تغییر کردهایم. او بر این نکته نیز تأکید دارد که جهان همواره محل اضداد است . هراکلیتوس معتقد بود که هم خوب و هم بد جایگاهی ضروری در هستی دارند و بدون وجود اضداد در کنار یکدیگر، جهان به پایان میرسد.
او چنین میگفت که خدا همانا روز و شب است. زمستان و تابستان. لفظ خدا که او بکار برده مسلماً خدایان اساطیری نیست. به اعتقاد وی خدا و خدایی، چیزی است که جهان را در برگرفته است. خدا در نظر او طبیعتی است که دایماً تغییر میکند و جمع اضداد است.
هراکلیتوس معتقد بود که حتی اگر ما انسانها همیشه به یک شکل فکر نکنیم و آگاهیمان نیز یکسان نباشد، بایدنوعی «آگاهی جهانی» وجود داشته باشد که تمامی رویدادهای طبیعت را هدایت کند. این آگاهی جهان در همه یکسان است و انسانها باید از آن پیروی کنند. به اعتقاد او همه مردم از عقل فردی و شخصی خود در زندگی بهره میگیرند. به این ترتیب، هراکلیتوس در تمامی تغییرات و اضداد در طبیعت، نوعی وحدت یا هستی میدید و آنچه را زمینة تمامی این تغییرات و دگرگونیها بود خدا مینامید.
پارمنیدس و هراکلیتوس هر کدام دو نکته را بدست دادهاند:
پارمیندس، بر این اعتقاد است که:
الف) هیچ چیز تغییر نمیکند.
ب) حس میتواند گمراه کننده باشد.
و در مقابل، هراکلیتوس معتقد است که:
الف) همه چیز تغییر میکند. (همه چیز در حرکت است)
ب) به حس میتوان اعتماد کرد.
سرانجام امپد کلس توانست راهی برای خلاصی از چنین تضاد بزرگی بیابد. او معتقد بود که پارمنیدس و هراکلیتوس هر کدام در یکی از دو نظر خود محقق بودهاند و در نظر دیگر راه اشتباه رفتهاند.
اختلاف نظر امپدکلس با دیگر فیلسوفان در این نکتة مهم بود که آنان به وجود یک مادة اولیه اعتقاد داشتند، در حالی که امپدکلس معتقد بود که اگر تنها یک ماده اولیه وجود می داشت، هیچگاه نمیشد میان آنچه عقل حکم میکند و آنچه حس میگوید رابطهای برقرار کرد.
امپد کلس به این نتیجه رسیده بود که اعتقاد به وجود تنها یک مادة اولیه باید کنار گذاشته شود. آب یا هوا به تنهایی نمیتوانند به یک بوته گل سرخ یا پروانه مبدل شوند. بنابراین طبیعت نمیتواند تنها از یک مادة اولیه به وجود آمده باشد. او معتقد بود که در طبیعت چهار عنصر اولیه یا منشاء وجود دارد.
فلسفة طبیعت در دورة رنسانس
مهمترین مسئلهای که در رنسانس به چشم میخورد. تصویر جدیدی بود که در این دوره از انسان مطرح میشود. انسان مداری دورة رنسانس اعتقاد جدیدی را نسبت به انسان و ارزشهای او عنوان میکردند که با دیدگاه قرون وسطایی شدیداً در تضاد بود. در قرون وسطی فقط به طبیعت گناهکار انسان توجه میشد ، ولی در دورة رنسانس انسان از مقامی بسیار والا و ارزشمند برخوردار بود . در این دوره بیش از دورة باستان به فردگرایی اهمیت داده میشد. زیرا متفکران این عصر معتقد بودند که ما فقط انسان نیستیم بلکه هر کدام منحصر به فردیم. این شاید به نوعی خود بزرگبینی باشد، ولی حد مطلوب آن چیزی بود که تحت عنوان انسان عصر رنسانس در نظر گرفته شده. منظور از انسان عصر رنسانس، انسانی است که به تمام جنبههای زندگی هنر و علم میپردازد. به همین خاطر انسان عصر رنسانس به آناتومی و کالبد شناسی توجه خاصی داشت در این دوره نیز مانند دوره باستان به کالبد شکافی مردگان میپرداختند تا از چگونگی ساخت بدن انسان سر درآورند. این موضوع نه فقط برای پزشکی بلکه برای هنر هم مهم بود. نمایش بدن برهنة انسان در آثار هنری متداول شد این تصاویر جدید از انسان به نوعی شناخت جدید از زندگی منجر شد به این ترتیب که انسان میتوانست از حضورش در دنیا شادمان باشد . احساس آزادی کند. این انسان مداری با آنچه که در عهد باستان مطرح بود متفاوت بود. انسان مداری عهد باستان بر آرامش و اعتدال و اقتدار انسان تأکید داشت.
رنسانس به شناختی جدید از طبیعت منجر شد. انسان آن ایام احساس کرد که این دنیای مادی منزلگاه اوست و زندگی او در این جهان تنها به این خاطر نیست که خود را برای سفر به آخرت آماده کند. این احساس سبب شد تا تصویری جدید از دنیای مادی برای انسان به وجود آید. طبیعت برای انسان جنبه مثبت یافته بود. بسیاری از مردم حتی معتقد بودند که خداوند در میان مخلوقات خود است. زیرا برای خدا نهایتی نمیتوان در نظر گرفت و به همین دلیل او در همه جا حاضر است. در این دوره طبیعت، پدیدهای الهی به شمار میرفت و حتی «شکوه خداوندی» نامیده می شد. البته کلیسا تمام اندیشههای نورا نمیپسندید.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
مقاله بررسی فلسفه تنظیم خانواده در 11 صفحه ورد قابل ویرایش
فلسفه تنظیم خانواده
فهرست مطالب
مقدمه ?
چگونه حاملگی بوجود می آید ?
روشهای جراحی جلوگیری از بارداری ?
بستن لوله ها در زنان ?
حاملگی و تشخیص آن ?
زایمان در چشم اندازی وسیع ?
اهداف طب مامایی ?
علل شایع مرگ و میر مادران ?
کلیات شکل گیری ?
مروری بر عمل تولید مثل در زنان ?
سیفیلیس ??
تظاهرات بالینی ??
روشهای مکانیکی جلوگیری از بارداری ??
دستگا ههای پیشگیری از بارداری داخل رحمی(IUD ) 16
فوائد فرضیIUD 17
انواعIUD 18
((فلسفه تنظیم خانواده : نجات نسل آینده از غرق شدن در اقیانوس آدمهای بی غذا , بی مدرسه, بی خانه, بی کار و بی هدف است))
روزانه 910 هزار نوزاد در دنیا متولد می شود و سالیانه 90 میلیون نفر به جمعیت جهان افزوده می شود. بر اساس پیش بینی های بعمل آمده از سوی دفتر آمار جمعیت واشنگتن که در سال 1993 انجام گرفته جمعیت جهانی در هر 11 سال تقریبا 1میلیارد نفر افزایش می یابد و در سال 2100 یعنی در پایان قرن آینده در سطح 5/12 میلیارد نفر تثبیت شده است.
در کشورهای توسعه یافته فعالیتهای پیگیر سرویس های تنظیم خانواده منجر به کاهش نرخ رشد کل جمعیت از 2/ در سالهای 1960 به 7/1 % در حال حاضر شده است ولی با تمام این تلاشها در اکثر کشورهای توسعه نیافته خانواده ها امکانات و آگاهی کافی برای اقدام به روشهای ضد بارداری را ندارند. و به طور کلی در حال حاضر 300 میلیون زوج در دنیا دسترسی به سرویسهای تنظیم خانواده ندارد.
چگونه حاملگی بوجود می آید
دستگاه تناسلی مرد: شامل غده پروستات- لوله های منی بر – بیضه- آلت دستگاه تناسلی زن : شامل تخمدان ها لوله های رحم , رحم مهبل و دستگاه تناسلی خارجی می باشد.در حول و حوش روز چهاردهم طبق عادت ماهیانه یک تخمک از یکی از تخمدانها پرتاب می شود و این تخمک وارد لوله های رحم می شود برای اینکه تخمک تبدیل به تخم گردد باید مرد و زن با هم نزدیکی کنند و اسپرم مرد از طریق انزال وارد رحم زن می شود اسپرم خود را به تخمک رسانده و با آن لقاح می کند و تخم بوجود می آید تخم در مخاط رحم جایگزین می شود و پس از گذشت 9 ماه تبدیل به جنین کامل می شود و به دنیا می آید. بشر برای تداوم حیات خود نیاز به تداوم نسل دارد همان چیزی که اصطلاحاً تناسل یا تولید مثل نامیده می شود.
روشهای جراحی جلوگیری از بارداری
بستن لوله ها یا عقیم سازی توسط جراحی پر طرفدارترین شکل پیشگیری از بارداری در میان زوجهای واقع در سنین باروری می باشد.در سال 1987 مطابق با اظهار انجمن داوطلبان بستن لوله به طریق جراحی نزدیک به 976000 عمل بستن لوله در ایالات متحده انجام شده که 66 درصد آنها روی زنان صورت گرفته است.
تا چندین سال اخیر ,بستن لوله در زنان به عنوان یک روش تنظیم خانواده توسط گروههای مختلف اجتماعی محکوم شده بود. برای مثال تا سال 1969 ,کالج آمریکائی متخصص زنان و زایمان توصیه می کرد که هر خانم 30 ساله پیش از بستن لوله ها,باید چهار بچه سالم داشته باشد. حتی امروزه محدودیتهای اعمال شده توسط دولت مرکزی باعث گردیده که نانی که تمکن مالی لازم ندارند از بستن لوله ها بی نصیب بمانند چرا که ممکن است بودجه سازمان ارائه دهنده این خدمات قطع شود. این محدودیتها علاوه بر نسلهای آینده در نظر نردانی که آنها را اعمال کرده و ترویج داده اند هم مسخره بنظر خواهند رسید.
بستن لوله ها در زنان
بیش از 5 میلیون زن در ایالات متحده و در خلال سالهای دهه 1970 تحت عمل جراحی بستن لوله ها قرار گرفتند . از لحاظ پزشکی , این عمل را در حین سزارین انجام می دهند.در زنانی که به صورت واژینال زایمان می کنند, اوایل دوره نفاس زمان دلخواهی برای بستن لوله هاست. لوله های فالوپ به طور مستقیم در زیر دیواره شکم قرار داشته و در دسترس هستند که البته این حالت به مدت چند روز پس از زایمان وجود دارد.
بنابراین انجام عمل جراحی ساده بوده و نیاز به بستری شدن دراز مدت ندارد .وجود تمامی این عوامل باعث می شود که انجام عمل را در این زمان کم خطر تر از هر زمان دیگر بدانیم.
بستن لوله ها بلافاصله پس از زایمان واژینال ,معایبی به دنبال دارد. از آنجا که مادر معمولاً چند زاست ,احتمالاً بدون دریافت بی حسی مناسب برای وارد شدن به حفره صفاق زایمان نموده است.به این دلایل بعضی تمایل دارند که 12 تا 24 ساعت صبر کنند. برای مثال در بیمارستان پارکلند به منظور کاهش دوره اقامت در بیمارستان ,بستن لوله ها در اوایل دوره نفاس در بخش جراحی مامائی و در صبح روز پس از زایمان صوت می گیرد. احتمال ایجاد خونریزی پس از زایمان در زنان چند زا بعد از 12 ساعت نخست پس از زایمان , به مقدار قابل توجهی کاهش می یابد.مسئله دیگر آنکه وضعیت نوزاد را می توان در چند ساعت پس از تولد بصورت دقیق تری تعیین نمود.
است بلکه به درمان به خوبی پاسخ میدهد.
تظاهرات بالینی
پس از یک دوره نهفته10تا90 روزه اما معمولا کمتر از6هفته سیفیلیس اولیه پدیدار می گرددودرخلال بارداری,ضایعه اولیه دستگاه تناسلی یا گاهی اوقات ضایعات اولیه ممکن است آنقدر کوچک باشند که دیده نشوند.مثلا شانکر سرویکس که بیشتر درزنان باردار دیده میشودبخاطر تلقیح باکتری در بافت شکننده سرویکس است.شانکر اولیه به صورت یک زخم نرم بدون دردبالبه های برجسته بافت گرانولاسیون درقاعده مشخص می گردد.شانکر از 2تا6 هفته پایدار مانده وسپس بطور خود به خود بهبود می یابداما اغلب غددلنفاوی اینگوینال بزرگ وغیرحساس ظاهر می شوند.تقریبا پس از 6 تا8هفته پس ازبهبودشانکر,سیفیلیس ثانویه معمولا به شکل راشهای جلدی با اشکال بسیارمختلف بروز می کند.حدود 15درصد اززنان دراین مرحله هنوز دارای شانکر می باشند.ضایعات سیفیلیس ثانویه در25درصداز بیماران خفیف بوده ومورد توجه قرار نمی گیرند.دربعضی موارد,ضایعات محدود به دستگاه تناسلی بوده وبه صورت نواحی برجسته ای تحت عنوان کوندیلوماتالاتا نامیده می شوند که گهگاه باعث ایجاد زخمهایی درناحیه فرج می گردند.سیفیلیس ثانویه ممکن است سبب ایجاد آلوپسی شود.در بسیاری از زنان سابقه ای اززخم منفرد یاراش جلدی وجود ندارد.گاه نخستین علامت اثبات بیماری بدنیا آوردن نوزاد مرده یا زنده ای است که به شدت سیفیلیس مادرزادی مبتلا است.
عفونت جنینی ونوزادی :درگذشته سیفیلیس علت قریب دوسوم موارد مرده زایی به شمار می آمد.امروزه سیفیلیس نقش کوچکتر اماثابت تری درمرگ جنین ایفا می نماید.همانگونه که درشکل 2-59نشان داده شده است,تعدادمبتلایان به عفونت مادر زادی به موازات وجود سیفیلیس اولیه وثانویه در زنان می باشد.دربسیاری از این مادران مراقبتهای پیش از تولدناکافی بوده وبنابراین عفونت درآنها تشخیص داده نمی شود.موارد بسیاری ازسیفیلیس مادرزادی راشرح داده اند که بدون تشخیص مانده اندزیرا فرصت پاسخ آنتی بادی تازمان زایمان درعفونت جدید مادر وجود نداشته است.
دسته بندی | فلسفه و منطق |
بازدید ها | 32 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
تحقیق در مورد فلسفه اشراق
مقدمه
علم در حوزه های سنتی ایران مقوله متنوع و گسترده ای است. سده های نخستین اسلامی مصروف کنکاش، مجادلات و پایه گذاری های کلان علمی شد. حوزه های آموزشی عموما چند منظوره با پرورش علمای جامع الاطراف و مسلط بر اکثر بخش های علمی پایه های ستبر علمی ایران را بنا نهادند.
توجه شدید به علوم عقلی و نقلی از اختصاصات ایران علمی قرون نخستین بود و دستاندازی به حوزه های معتبر بیرونی چون یونان و اسکندریه و البته ایران پیش از اسلام و ترجمه و تالیف متون از زبانهای مختلف دوره ای مدرن و کاملا علمی را در تاریخ ایران بنا نهاد.
شیخ شهاب الدین سهروردی یکی از علما و حکما و بزرگ فلسفی ایران است که با آگاهی و مطالعه در شاخه های متفاوت فکری و بدست آوردن درک صحیح از آنها توانست جنبش خاص فکری خود را با نام فلسفه اشراقی بنیان نهد. فلسفه ای که با بهره گیری از نقاط قوت دیگر ایده های فکری گونه ای التقاطی از علم آسمانی و زمینی را به انسان آن روزگار ارائه کرد.
این مقاله به مسئله علم و کیفیت آن و تعریف عالم از دیدگاه شیخ اشراق پرداخته است. پیش از ورود به بخش اصلی مقاله معرفی مختصری از شیخ اشراق و آثار او و نیز مسئله علم در حوزه های آموزشی گذشته می آید و پس از متن مقاله که همراه با مسائل چندی که پیوسته با مبحث اصلی اند می آید به طور مختصر به علومی که در آثار شیخ اشراق به آنها استناد شده پرداخته می شود و در پایان طی بحث کوتاهی به مسئله تاویل پذیری آثار عرفانی شیخ اشراق که البته مسئله تازه و در حقیقت شاخه ای از علم مدرن در خوانش متون است پرداخته می شود
علم اشراقی:
معرفی:
شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی معروف به شیخ اشراق بنیانگذار رسمی دومین نظام فلسفه اسلامی با نام حکمه الاشراق است. وی در سال 549 در دهکده سهرورد زنجان به دنیا آمد. در مراغه نزد مجد الدین جیلی حکمت و اصول و فقه را آموخت. در اصفهان نزد ظهیر الدین قاری منطق را فرا گرفت. و در ضمن مطالعه فلسفه ابن سینا اندیشه های نوین خود را در باب علم و فلسفه پایهریزی کرد.
پس از پایان تحصیلات رسمی چنانکه رسم روانهای نا آرام و پویا است روی به سلوک جسمی و روحی آورد تا اینکه در حلب ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی شیفته شیخ شد و بنابر درخواست او شیخ اشراق در حلب اقامت گردید.
ذکاوت شیخ اشراق و علم آسمانی او که ظاهرا دلیل برتری او در مناظرات چندی شد که بین او و علمای حلب برگزار شد بر این علما گران آمد و البته برای شیخ نیز گران تر تمام شد.
فرا روی های دیدگاه دینی شیخ که حاصل کشف فضاهای جدیدتر عقلانی به یاری ارتباط دو سویه با مکاشفات ربانی بود. در زمانه شیخ آنقدر سنگین و نابخشودنی بود که شیوخ و فقهای حلب فتوای قتل او را اگر نه از ملک ظاهر از صلاح الدین ایوبی بگیرند. در نتیجه شیخ اشراق در سال 587 به شکلی نامعلوم به سرنوشت شوریدگانی چون عین القضات و حلاج دچار شد.
مقام او چنان بالا بود که فخر رازی که در اصفهان از همدرسان او و از اشعریون و مخالفان سرسخت فلسفه بود پس از مرگ شیخ اشراق تلویحات او را می بوسد و از دیده اشک می ریزد.
ایشان علی رغم جوانی و کوتاهی عمر حدود 50 کتاب به زبانهای عربی و فارسی نوشته اند که بسیاری از آن کتابها موجود است. علاوه بر نثر روان و زیبا و گاهاً شاعرانه وی با ارائه تعریف های جدید و طرح معادلات و مجادلات علمی نو، پویایی اندیشه را تا سالها بعد تضمین کرد تا متاله بزرگ ملاصدرای شیراز در تکوین و تدوین کاملتر اصول فکری، بر پایه های بر نهاده او بایستد.
دسته بندی | فلسفه و منطق |
بازدید ها | 31 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 12 |
تحقیق در مورد فلسفه و مسیحیت
اختلاف نظرها دربارة فلسفه و مسیحیّت و اینکه آیا واقعاً بتوان به معنای اصیل کلمه ،از یک فلسفة محض مسیحی صحبت به میان آورد ، البته وجود دارد ولی به هر طریق ، جواب اصلی تابع موضع خاّصی است که شخص ، اتخاد میکند . از لحاظ تاریخی ،فلسفه از ذات مسیحیت نجوشیده است . بلکه به سبب تقابل آن با افکار غیر مسیحی ، خاصه در جّو فرهنگ یونانی و رومی و بیشتر به منظور حفظ وحدت کلام و تمرکز در کلیسای مرکزی به وجود آمده و یا بر عکس ،به همین سبب طرد و کنار گذاشته شده و احتمالاً اختلاف میان متکلمان بزرگ هم به همین دلیل بوده است . در نتیجه ،معقولتر به نظر میرسد که در نزد مسّیحیان ، بیشتر باید از کلام مسیحی صحبت به میان آورده شود نه واقعاً از فلسفه محض مسیحی . از طرف دیگر ،البته میتوان گفت که در هر صورت نحوه برخورد مسیّحیان با فلسفهةای سنت یونانی ، خاص خود آنها بوده است و آنها به فراخور نیازهای فرهنگی زمانه ـ مثلاً ـ در ابتدا فقط سنّتهای افلاطونی و افلوطینی توجّه داشتهاند و فلسفة ارسطویی ـ خاصّه طبّیعیات ارسطو ـ را کاملاً در جهت تزلزل ایمان خود میدانستهاند و آنگاه قرنها طول کشیده تا از اواخر قرن دوازدهم میلادی به بعد و بالاخره در قرن سیزدهم میلادی ، با آشنایی با فلسفههای اسلامی ـ خاصّه سنّت ابن سینا ـ به فلسفة مشاء گرایش واقعی پیدا کنند ؛ تا اینکه طوماس قادر شد نهایتاً اعتقادات مسیحی را بر اساس فلسفة مشاء بصورت کلام عقلی و به نحو برهانی بیان کند . شاید بعنوان یک جمعبندی کلّی به توان گفت که اصلاً میان فلسفه و دین بدون اینکه تباین و تضادی باشد نوعی رابطة عموم و خصوص من وجه وجود دارد و احتمالاً به توان همین رابطه را بعینه ، میان وحی و عقل نیز بدست آورد .
دسته بندی | فلسفه و منطق |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
تحقیق مُثُل افلاطون
مقدمه:
برای فلسفه، روزگار درخشانی بود آنگاه که همانند سیمرغ همه مناطق علوم را زیر پر داشت و پرچمدار همه پیشرفت های عقلی وعلمی به شمار می رفت. در این دوران چه مردان توانمندی چون سقراط درباره فلسفه و حقیقت و حکمت جانسپاری می کردند. در آن روزگار فلسفه همواره خود را به خطر می افکند تا در پرتو رنگارنگ خود، تمام عرصه ها را گرمی و روشنی بخشد.
اما در عصر ما چنین نیست چرا فرزند او یعنی علوم دارایی او را میان خود تقسیم کرده اند و خود او را با ناسپاسی و خشونتی جانفرساتر از بادهای سخت زمستانی از در بیرون رانده اند، همچنانکه فرزندان لیرشاه با او کردند (ویل دورانت، لذات فلسفه، مترجم عباس زریاب ).
درواقع مملکت فلسفه دچار فروپاسی و تجزیه گردید که نتیجه آن ایجاد ملوک طوایفی، و منطقه های جدا از هم می باشد.
چرا این اتفاق افتاد؟ شاید هم علت عزلت گزینی فلسفه این باشد که دیگر آن روح خطرجویی و ماجراجویی سفر به دنیاهای ناشناس را از دست داده و مانند بانوی حصاری در کاخی بلند و دور از هیاهوی زندگی و در پس کوههای مابعداطبیعه در حصاری نشسته و از زندگی این جهان دوری را برگزیده است.
اما با تجزیه و فروپاشی مملکت فلسفه چه بر سر علوم آمد؟ تغییرات عمیق و شگرفی در علوم پدید آمد براساس رویکرد« تجزیه گرایی» یک بینش مکانیستی حاکم شد که دراین رویکرد کلیه امور و پدیده های جهان بعنوان دستگاهی ماشینی نگریسته می شد که برای درک کل دستگاه می بایست کلیه اجزاء و عناصر آن جداجدا مورد مطالعه قرار گیرد. بنابراین بر اساس مکتب تجزیه گرایی، تقسیم هر امر یا پدیده به اجزاء مختلف و بررسی جداگانه این اجزاء و عناصر را تنها شیوه مطلوب علمی در رابطه با درک و شناخت همه امور موجود می پنداشت سهولت کاربرد این روش چه بسا نوعی ساده انگاری را ترویج می نمود.
بر همین اساس رویکردهای استقرایی، وجزنگری حاکم می شد و نتیجه تجزیه گرایی و ساده انگاری، هرج و مرج و آشفتگی بود، گویی زندگی مانندشن های بهم فشرده است که خرد می شود نتیجه دیگر این است که فرهنگ عصر ما سطحی شده است زیرا به لحاظ ماشین توانگر و به لحاظ غایات و مقاصد فقیر می باشد گویی جهان درحالت درهم و برهم و قطعه قطعه شدن است و همه چیز با شتاب و تغییر از نوع هراکلیتوسی است ولی ما در میان امواج هیج لنگرگاه و استقرار پارمیندسی را نمی یابیم.
بی گمان ابزارهای تجسس جزءنگری علوم نتوانسته آن وحدت از دست رفته را احیاء نماید و عکس العمل های آشفته و جدا از هم علوم جایگزین خوبی برای راهبری آگاهانه محسوب نمی شود.
تنها راه نجات جهان امروز رهایی از قید وبند آشفتگی، کثرت و جزء نگری و در نظر آوردن کل می باشد. همه اجزاء می بایست در پرتو کل نگریسته شوند و نگرش فلسفی یعنی دورنمای کل و نظم موزون بین کلیات، غایات و محسوسات می بایست به معرکه های زندگی کشیده شود.
در بُعد مدیریت نیز همه تحولات کسب و کار از قبیل جهانی سازی، انتقال جامعه صنعتی به اطلاعاتی، تحول اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی، تمرکززدایی و ...... لازم است تا در دورنمای کل نگریسته شود.
تحلیل مقابله ای جهان مُثُل افلاطون و رویکرد استراتژیک
برای شناخت جوهره استراتژی لازم است تا آن در پرتو دورنمایی بزرگتر مورد بررسی قرار گیرد. برهمین اساس در راستای مطالعه تطبیقی نگرش فلسفی و رویکرد استراتژیک یکی از مفاهیم مهم در نگرش فلسفی نظریه مثل افلاطون است که مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
افلاطون برای تشریح مفاهیم کلی، جهانشمول و لایتغیر که از ثبات پارمیندسی برخوردار است از اصطلاح مثل(Idea ) یا صور(From ) بهره می جوید.
« مقصود او از مُثُل عبارت است از قانون یا قوانینی که غایات مطلوبی دارند و کلی هستند و همچنین در پشت سر حوادث ظاهری و اشیاء جزیی قرار دارند که حواس قادر به درک آنها نیست( ویل دورانت تاریخ فلسفه مترجم: عباس رزیاب، علمی و فرهگی 1379). جهان مُثُل افلاطون مبین کلیات قوانین و غایات جهان اشیاء و جهان محسوس است، حقیقی تر و جاویدان تر از جهان متغیر اشیاء محسوس و پدیدار می باشد. برای مثال می توان گفت که اگر به ساختمانی توجه شود حواس فقط توده ای از آهن، بتن، آجر و ....... را می بیند. در حالی که یک ذهن بصیر( فلسفی – استراتژیک) نظم نادیدنی آن ساختمان را خواهد دید. آن ساختمان از نظر اشیاء جزئی مانند بتون، آجر و..... تغییرپذیر و نابودشدنی است ولی آن نظم نادیدنی و قوانین و غایات پشت سراین ساختمان از ثبات ابدی و ازلی برخوردار است.
از نظر افلاطون دنیا بدون مُثُل( قوانین، کلیات و غایات) مانند توده ای از محسوسات نامنظم و بی معنی خواهد بود، زیر اشیاء و جزئیات وقتی معنی می یابند که تحت کلیات در آیند و اهداف و اغراض آنها کشف شود.
افلاطون عالی ترین شکل تربیت را که ویژه شهریار فیلسوف است همین جستجوی مثل ،کشف صور کلیه و استنتاج اهداف و اغراض جهان محسوس میداند.