لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
پیامبر اکرم(ص) در عهدین
پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۵
چکیده: عهدین موجود «سیره مانندی» بیش نیستند که در طول قرن های متمادی، نویسندگان بسیاری آنها را به رشته تحریر در آورده اند. بنابراین، جستجو از بشارت های قرآنی در این کتاب ها اساساً خطاست. با وجود این، شواهد و قراینی در آنها وجود دارد که به خوبی، بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)قابل تطبیق است. این شواهد و قراین هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید قابل پیگیری است.
پیامبر اکرم(ص) در عهدین
پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۵
چکیده: عهدین موجود «سیره مانندی» بیش نیستند که در طول قرن های متمادی، نویسندگان بسیاری آنها را به رشته تحریر در آورده اند. بنابراین، جستجو از بشارت های قرآنی در این کتاب ها اساساً خطاست. با وجود این، شواهد و قراینی در آنها وجود دارد که به خوبی، بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)قابل تطبیق است. این شواهد و قراین هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید قابل پیگیری است.
پیامبر اکرم(ص) در عهدین
پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۵
چکیده: عهدین موجود «سیره مانندی» بیش نیستند که در طول قرن های متمادی، نویسندگان بسیاری آنها را به رشته تحریر در آورده اند. بنابراین، جستجو از بشارت های قرآنی در این کتاب ها اساساً خطاست. با وجود این، شواهد و قراینی در آنها وجود دارد که به خوبی، بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)قابل تطبیق است. این شواهد و قراین هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید قابل پیگیری است.
پیامبر اکرم(ص) در عهدین
پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۵
چکیده: عهدین موجود «سیره مانندی» بیش نیستند که در طول قرن های متمادی، نویسندگان بسیاری آنها را به رشته تحریر در آورده اند. بنابراین، جستجو از بشارت های قرآنی در این کتاب ها اساساً خطاست. با وجود این، شواهد و قراینی در آنها وجود دارد که به خوبی، بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)قابل تطبیق است. این شواهد و قراین هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید قابل پیگیری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فهرست مطالب
پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق 1
تلاش برای تحقق انسانیت 2
بخشایش و گذشت 2
حریم قانون 3
احترام به افکار عمومى 3
پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق است 3
حضرت محمد (ص) فضایل اخلاقی را تحقق بخشید 4
"سعه صدر" از ویژگیهای بارز پیامبر اکرم (ص) است 4
نگاهی به سیره های پیامبر اعظم 5
ظهور نور 5
نگاهی به سیره های پیامبر از نظر 6
بعد های اجتماعی : 6
2- تلا ش وفعالیت : 7
3- سادگی و بی الایشی : 7
4- پاکیزگی واراستگی : 7
5-عفو وگذشت : 8
6-معاشرت با مردم : 8
7- حقوق همسایه: 9
بعد های اقتصادی : 9
1-راهی برای مبارزه با فقر : 9
2- بر قراری عدالت اجتماعی : 10
بعد های مدیریت : 12
1- سعه سدر : 12
2- نیروی انسانی : 12
3- قانون : 12
مهیار های شایستگی در مدیریت اسلامی : 12
رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام 13
ویژگیهای اخلاقی رسول خدا(ص) 20
برخورد با خشک مقدسی 20
نظافت شخصی و عطر زدن و.. 21
پیامبر و شوخ طبعی 21
عبادت حضرت 22
پیامبر رحمت 22
مردمداری 23
پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق
گروه دین و اندیشه: هدف از بعثت پیامبران ایجاد اخلاق حسنه و نیکو بود، حضرت محمد (ص) نیز به عنوان خاتم پیامبران مبعوث شد تا فضایل اخلاقی و خلقیات نیکو را تحقق بخشیده و رذایل اخلاقی را یادآور شود، شک نیست یکی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود .
رسول اکرم(ص) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است. در عظمت پیامبر اسلام همین بس که خداوند متعال در قرآن آن حضرت را با "یا ایها الرسول" و "یا ایها النبى" مورد خطاب قرار داده و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرفى می کند، حضرت محمد(ص) به حق داراى اخلاقى کامل و جامع تمام فضایل و کمالات انسانى است .
شک نیست یکی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود. در طول زندگى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند . در مقام نیایش همیشه می گفت: «خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه می برم» و مسلمانان را به کار کردن تشویق می کرد.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت می کرد و در تجارت به دروغ و تدلیس متوسل نمی شد، هیچگاه در معامله سختگیرى نمی کرد، با کسى مجادله و لجاجت نداشت و کار خود را به دیگری واگذار نمی کرد .
پیامبر اسلام(ص) صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى می دانست و می فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است. در نظر پیامبر اسلام(ص) همه افراد جامعه، موظف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
محمد(ص) که خاتم الانبیا است در برابر کسانى که با وى مشاجره می کردند تنها به خواندن آیاتى از قرآن اکتفا می کرد و یا عقیده خویش را با سبکى ساده و طبیعى می فرمود و به جدل نمی پرداخت .
پیامبر اکرم(ص) چنان متواضع بود که تمام خودخواهان، مغروران متکبران را به اعجاب وا می داشت. زندگی آن حضرت، رفتار و خصوصیات اخلاقی وی، محبت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام می بخشید.
سادگى رفتار، نرمخویى و فروتنی حضرت محمد(ص) از صلابت شخصیت و جذبه معنویت وی نمی کاست. هر دلى در برابرش به خضوع می نشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمت زیبای او سیراب می شد.
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهاى اخلاقى را بسیار ارج مى نهاد، خود در سیره عملى برجسته فضایل اخلاقى و ارزش هاى والاى انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره اى شاد و کلامى دلاویز با حوادث برخورد مى کرد.
تلاش برای تحقق انسانیت
وجود رسول خدا(ص) براى همه مردم مایه رحمت بود و هیچ کس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمی کرد. همه مردم نزد او روزى خور خداوند بودند.
آن حضرت عموم مردم را به رشد و اعتلای انسانیت، صلح، گذشت و بخشش دعوت می کرد . از این رو، مشاهده می کنیم که جنگهاى او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقق انسانیت انجام می شده است.
بخشایش و گذشت
بد رفتارى و بى حرمتى به شخص خود را با نظر اغماض می نگریست، کینه کسى را در دل نگاه نمی داشت و در صدد انتقام برنمی آمد. روح بلند آن حضرت عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح می داد.
در جنگ احد با آن همه قصاوت و اهانتی که به پیکرعمویش حمزه روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم بود، دست به عمل متقابل با کشتگان قریش نزد و بعدها که به مرتکبین آن و از آن جمله هند زن ابوسفیان دست یافت، در مقام انتقام برنیامد .
حریم قانون
آن حضرت از بد رفتارى و آزارى که به شخص خود می شد عفو و اغماض می نمود ولى در مورد اشخاصى که به حریم قانون تجاوز می کردند گذشت نمی کرد و در اجراى عدالت و مجازات متخلف، هر که بود، مسامحه روا نمی داشت.
زیرا قانون عدل، سایه امنیت اجتماعى و حافظ کیان جامعه است و نمی شود آن را بازیچه دست افراد بی کفایت قرار داد و جامعه را فداى فرد نمود.
احترام به افکار عمومى
رسول خدا(ص) در موضوعاتى که به وسیله وحى و نص قرآن، حکم آن معین شده بود، اعم از عبادت و معاملات، چه براى خود و دیگران، حق مداخله قائل نبود و این دسته از احکام را بدون چون و چرا به اجرا در می آورد، زیرا تخلف از آن احکام، کفر به خداست اما در موضوعات مربوط به کار و زندگى، اگر جنبه فردى داشت و در عین حال یک امر مباح و مشروع بود، افراد، استقلال رأى و آزادى عمل داشتند.
از نظر حضرت محمد(ص) کسى حق مداخله در کارهاى خصوصى دیگرى را نداشت و هر گاه مسئله ای مربوط به جامعه بود حق اظهار رأى را براى همه محفوظ مى دانست و با اینکه به واسطه فکر سیال و هوش سرشار خود در تشخیص مصالح امور بر همگان برترى داشت، هرگز به تحکم و استبداد رأى رفتار نمى کرد و به افکار مردم بى اعتنایى نمی نمود بلکه نظر مشورتی دیگران را مورد مطالعه قرار می داد .
پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق است
در عصر جاهلیت مبعوث شدن حضرت محمد (ص) بسیار لازم و ضروری بود، چرا که در این دوران اعراب می بایست صفات زشت و ناپسند را در خود کشته و صفات مثبت و پسندیده را طراحی کنند و آن را به کار گیرند.
پیامبر اکرم (ص) زمانی که تفاخر، غرور، تکبر، حیله، نیرنگ و انواع فسادهای اخلاقی و تکثر طلبی فزونی گرفته بود، زمانی که دختران را زنده به گور می کردند، به بعثت رسید و تحولاتی اساسی و بسیار چشمگیر ایجاد کرد.
پیامبر چنان در این زمینه از اخلاق بهره گرفت که وقتی عرب از در می آمد، نمی دانست کدامیک از حاضران پیامبر است و کدامیک یار او . پیامبر با رفتار خود به گونه ای فوق العاده با تفاخر و غرور مبارزه و همه را به تعجب وا می داشت .
با مطالعه اخلاق جاهلیت می توان دریافت که پیامبر(ص) صفات بد را رفع و در مقابل صفات خوب را جایگزین و بنیانگذاری کرد، حضرت محمد(ص) مکارم اخلاقی را به گونه ای اعجاب انگیز گسترش داد.
حضرت محمد (ص) فضایل اخلاقی را تحقق بخشید
حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به شیوه آموزش فضایل اخلاقی از سوی حضرت محمد (ص) اظهار داشت: پیامبر اکرم(ص) هنگامی که قصد داشت خلقیات نیکو را در جامعه پیاده کند، جامعه آن زمان را با ه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه :
مدت یک قرن است که غرب تحقیقات دامنه دار و عمیقى پیرامون روان شناسى کودک به انجام رسانده است که به واقع, نتایج چشمگیرى از آن پژوهش ها به دست آمده است; هرچند به بسیارى از پژوهش هاى آنان نمى توان به دیده اطمینان کامل نگریست. تا این زمان همچنان پیروان ژان پیاژه (زیست شناس, فیلسوف و روان شناس سوئیسى, متوفاى 1980 م.), اسکینر, باندورا, کلارک هال, اریکسون و هاینزوانر, با یکدیگر نسبت به عقاید استادان خود اختلاف عقیده دارند. جمعى کودک را بزرگسالى کوچک (به تعبیر آنان: مینیاتور بزرگسال) و بعضى او را کاملا متمایز با بزرگسال تعریف مى کنند. عده اى او را متمایل به بدى, و برخى او را پاک سرشت مى دانند.(1)
درباره تربیت, تغذیه, رشد, عادت ها و رفتارهاى کودک نیز نظریات متفاوت و متناقض بسیارى میان پژوهشگران وجود دارد که به واقع آدمى گاه در انتخاب نظریه درست میان آنان سرگردان مى شود. انبوه نتایج علمى که امروزیان بدان دست یافته اند در سایه آزمایش هاى سالیان متمادى, استفاده از فن آورى و استمداد از تجربیات گذشتگان است; با این حال پیوسته طرح ها و نظریات جدیدى به دست مىآید که گاه به طور کامل, ناقض نظریات گذشته است. اما در صدها سال پیش که هیچ یک از این زمینه ها و امکانات پژوهشى وجود نداشته است, از سوى حضرت محمد امین(ص) نسبت به کودکان, گفتارها و رفتارهایى مشاهده شده است که امروزیان در ژرفاى آن درمانده شده اند و فهم عمیقى از آن به دست نیاورده اند. معجزه حضرت محمد امین(ص) تنها آیات قرآن نبود. گفتار و رفتارش, همه معجزه بود. چه آن که معجزه پدیده اى است که بشر از ارائه نمونه آن ناتوان باشد.
در عقاید امروزیان متمدن و متفکر[؟] چنین آمده است که: اگر کودکان, وحشى و پرخاشگرند باید آنان را رام و مطیع گردانید. زیرا آنان ماهیت حیوانى دارند و غرایز نقش اساسى در انگیزش رفتارشان دارد.(2)
این در حالى است که ما بارها این جمله را از سخنان رسول اکرم(ص) شنیده یا خوانده ایم که: پنج چیز است که تا آستان مرگ آن ها را ترک نمى کنم; یکى از آنها سلام کردن به کودکان است.(3)
2
به راستى, ژرفاى مفهوم این جمله را کدام متفکر روان شناس درک مى کند؟ در افکار خردسالان چه مى گذرد که حضرت امام صادق(ع) در پى نقل آنچه از رسول خدا(ص) فرا گرفته, مى فرماید: احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم ففولهم فانهم لایرون الا انکم ترزقونهم; به کودکان محبت بورزید و مورد شفقت شان قرار دهید و هرگاه به آنان وعده اى دادید, وفا کنید. زیرا آن ها شما را روزى دهنده خود مى دانند.(4) در این رفتار رسول خدا(ص) چه حکمتى نهفته بوده است که همه روزه که صبحگاه از خواب بر مى خاست, دست محبت به سر فرزندان خود مى کشید!(5)
در این نوشتار به طور گزیده به تشریح پاره اى از گفتارها و رفتارهاى حضرت محمد(ص) درباره کودکان مى پردازیم.
نامطمئن بودن نظریات رایج کنونى و سرمشق بودن رفتار پیامبر(ص) براى ماـ به تصریح آیه قرآن ـ(6) ما را بر آن مى دارد که به فرموده ها و کردار حضرت رسول اکرم(ص) عمیق تر بنگریم و به واقع اعتقاد داشته باشیم که آنچه او به جاى آورده ـ به فرض درستى روایت ـ فراتر از اکتشافات علمى امروزیان است. کوچک ترین عمل او در پى ارائه معیارى است که براى معاصران وى ناشناخته ماند و برخى تا این زمان نیز ناشناخته باقى مانده است. از آن نمونه, در جمله اى ساده از آن بزرگوار مى خوانیم:
((اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم;(7) فرزندانتان را گرامى بدارید و با آداب و روش پسندیده با آنان رفتار کنید.))
در نظر سطحى, این فرموده تنها سفارش به احترام کودکان و رفتار صحیح با آنان است. اما این که چه رفتارى در شإن کودک نیست تا از آن پرهیز شود, و چه روشى نادرست است تا نسبت به وى انجام نگیرد جاى گفتگو است. آیا والدین و مربیان براى یافتن پاسخ صحیح این دو پرسش, خود نباید پیش تر پیرامون تربیت کودک آگاهى هایى به دست آورند؟ پدر و مادرى که با آداب و روش صحیح زندگى ناآشنایند چگونه مى توانند فرزندشان را با آداب درست تربیت کنند؟! آیا بوسیدن کودکان ـ دختر یا پسرـ تا چه سنى روا است؟ آیا بلند شدن در برابر بچه هاى کم سن بجا است یا نابجا؟ آیا تنبیه و کتک آنان تا چه میزان سفارش مى شود؟ تفاوت گذارى میان آنان تا چه اندازه صحیح یا ناصحیح است؟ بازى کودک و ((بازى با کودک)) چه لزوم و فایده اى دارد؟
3
بنابراین, سفارش به گرامیداشت کودک, تإکید بر تإسیس بنیادى است که به خانواده ها آموزش دهد چگونه با فرزندانشان رفتار کنند. خانواده و مجالس خانوادگى, آموزش و پرورش, صدا و سیما و مراکز فرهنگى, هر یک بنیادى است که باید بدین مهم توجه کند.
از طرف دیگر باید مشخص شود که بى احترامى به کودک و ترک آموزش وى چه پیامدهایى دارد! اگر اطرافیانش با آداب و روش درست با او برخورد نکنند چه پیش خواهد آمد؟ کودک در هر حال بزرگ خواهد شد. اگر او در بزرگسالى دریابد که بسیارى از رفتارهاى بزرگسالان با وى در کودکى, ناصحیح بوده است, نسبت به آنان چگونه خواهد اندیشید؟ آیا والدین چنین کودکى اکنون در بزرگسالى این کودک مى توانند امیدوار باشند که وى آراى امروز آنان را بپذیرد و بدان عمل کند؟ چگونه بسیارى از والدین بدین امر توجه ندارند که یکى از علت هاى تمرد نوجوانان و جوانان, پى بردن آنان به اشتباه روش پدر و مادر در کودکى ایشان است!
به هر تحلیل, توجه رسول خدا(ص) به دنیاى کودکان را در چندین جنبه مى توان جستجو کرد:
1. کوشش براى تولد فرزندان سالم
برخلاف عقیده بسیارى از نظریه پردازان که تربیت کودک را از شش ماهگى یا دو سالگى به بعد نتیجه بخش مى دانند, تعالیم رسول خدا(ص) زمانى پیشتر از این را در تربیت کودک موثر یاد مى کند. نوزاد بیشتر صفات خوب و بد را از طریق ژن از پدر و مادر به ارث مى برد. بنابراین, تربیت او نه از دوران حمل که پیش از ازدواج آغاز مى شود. دختر و پسرى که پیش از ازدواج به اصول اخلاقى و دینى پایبند نباشند بسیار دشوار مى توان امید داشت که فرزند آنان درستکار تربیت شود. البته سهم محیط تربیتى و عوامل و استثنائات روزگار را نادیده نمى انگاریم.
اگر تربیت کودک از شش ماهگى یا دو سالگى آغاز مى شود, این دستور رسول اکرم(ص) چه مفهومى مى یابد که مى فرماید: هر کس صاحب فرزندى شد در گوش راست کودکش اذان و در گوش چپ او اقامه بگوید تا از شر شیطان در امان باشد. امیرمومنان على(ع) مى فرماید: زمانى که دو پسرم حسن و حسین[ (علیهماالسلام]( تولد یافتند, آن حضرت همین عمل را انجام داد و دستور فرمود تا در گوش آن ها سوره حمد و آیه الکرسى و آیه هاى سوره حشر و سوره اخلاص و ناس و فلق را بخوانند.(8)
4
اگر کودک دو ماهه استعداد تربیت و پذیرش ندارد و مشاهدات و شنیده هاى او در درونش تإثیر نمى نهد به چه سبب رسول خدا(ص) مى فرماید: هرگز مبادا که کودکى در گهواره نظاره گر رفتار زناشویى زن و مرد باشد.(9) اگر در چنین موقعیت صداى زن و مرد را بشنود به راه رستگارى[ و پاکى و خیر] قدم نمى نهد.(10)
به راستى, آیا سلامتى مادر در دوران حمل, تغذیه, ترس و نگرانى ها و نیز اعتیاد وى بر سلامتى روحى نوزاد اثر نمى گذارد؟! آنگاه چگونه مى توان نوزاد ناسالم را درست تربیت کرد؟!
امام باقر(ع) مى فرماید: در عصر رسول خدا(ص) مردى از انصار[ در مدینه] به آن حضرت شکایت کرد که: همسرم دختر عموى من است و خانواده و اجداد ما همه سفید پوست هستیم و اینک او فرزندى به دنیا آورده که سیاه پوست و شبیه سیاهان حبشى است.
رسول خدا(ص) اندکى تإمل کرد و سپس از زن توضیح خواست. زن به پاکى خود سوگند یاد کرد. پیامبر فرمود: بین هر انسان تا حضرت آدم(ع) 99 عرق (پیوند, ژن, ریشه) وجود دارد که در ساختمان فرزند فعالیت مى کنند... فرزند شبیه یکى از آن ها مى شود.. . این نوزاد سیاه پوست شبیه یکى از اجداد دور شماست. کودک را بگیر که فرزند خود تو است.(11)
هنگامى که نوزاد رنگ پوست خود را به وسیله ژن از اجدادش به ارث ببرد, آیا صفات خوب یا بد به همین وسیله از آنان به وى سرایت نمى کند؟!
آن حضرت در همین باره فرموده است: انظر فى اى شىء تضع ولدک فان العرق دساس;(12) خوب بنگر که نطفه خود را در چه جایگاهى جاى مى دهى. زیرا ریشه ها[ و ژن آدمى] به طور پنهان تإثیر گذار است[ .و از طریق آن, اخلاق اجداد به فرزندان منتقل مى شود [ .
نیز در جاى دیگر فرمود:الشقى شقى فى بطن امه و السعید سعید فى بطن امه; (13) بدبخت در شکم مادر بدبخت مى شود و سعادت مند در شکم مادر چنین مى شود.
در روایتى دیگر آن حضرت به نقش برادر (دایى فرزندان) در تربیت فرزند اشاره مى کند و مى فرماید: اختاروا لنطفکم فان الخال احد الضجیعین;(14( همسر[ شایسته] براى نطفه هاى خود انتخاب کنید. زیرا دایى یکى از دو ستون[ مهم تشکیل دهنده] نوزادتان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 61 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تولد و کودکی
بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570
میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود.
پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان
فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد "
آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . " حلیمه " زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا
پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها
با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود
2
.
" حلیمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی
رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که " آمنه " برای دیدار پدر و مادر و
آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس
از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام
" ابواء " جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر
هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد .
سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را
همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و
مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در
بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و
حال محرومان را نیک دریابد .
3
از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش یافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب "
در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن
هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار
گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود .
ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف
و مهربانی ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین
و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی
" محمد " دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر
زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .
نوجوانی و جوانی
5
آرامش و وقار و سیمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بین همسن و
سالهایش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که همیشه
می خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رویش کشد و نگذارد درد یتیمی
او را آزار دهد .
در سن 12سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که
آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام " بصری "
که از نواحی شام ( سوریه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسیحی که نام وی
" بحیرا " بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده یا دوازده
ساله - از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمینان دریافت
که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است .
باز هم برای اطمینان بیشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای
اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی می پرسد جز راست و درست بر زبانش
نیاید . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من این دو بت را که نام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
غیریهودی بودن حضرت محمد (ص)
یکی از دلایل مخالفت یهودیان با حضرت محمد غیریهودی بودن حضرت محمد بود. یهودیان معتقد بودند که خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید و با آنها ارتباطی داشته باشد این کار را بوسیله قوم یهود انجام داده است. آنها اعتقاد داشتند خداوند با انتخاب پیامبران خود از قون یهود خواسته این قوم را واسطه بین خود و انسانها قرار دهد. یهودیان بر این باور بودند که خداوند اگر بخواهد شخصی را به پیامبری برگزیند حتماً از نوادگان یعقوب خواهد بود.
و تنها نسل حضرت یعقوب است که لیاقت پیامبری را دارد و هر قومی که از نسل این پیامبر نباشند لایق درجه نبوت و ارتباط با خداوند نیستند.
یهودیان می دانستند که پیامبر ختمی مرتبه خواهد آند و این پیامبر نجات دهندة قوم یهود و تمام بشریت می باشد اما آنها منتظر پیامبری بودند یهودی و تصور نمی کردند که پیامبری با چنان عزت و مرتبه ای غیریهودی باشد. یهودیان کاملاً به عزت و رسات این پیامبر آگاهی داشتند و آمدن این پیامبر را برگ سبزی در دفتر یهودیت می دانستند. حضرت محمد (ص) با اعلام رسالت خود باعث شدند که انتظار یهودیان بسر آید و آن روز موعودی که منتظرش بودند فرار رسد. یهودیان در ابتدا از حضرت محمد (ص) بسیار استقبال کردند چون تصور می کردند این شخص یا یهودی می باشد یا به دین یهود درخواهد آمد. اما مخالفتهای یهودیان از زمانی آغاز شد که فهمیدند این شخص که ادعای پیامبری می کند نه یهودی است و نه قصد یهودی شدن دارد و این مسأله برای یهودیان یک فاجعه عظیم بود. یهودیان صدها سال بخاطر داشتن پیامبری چون حضرت موسی (ص) و یهودی بودن خود به دنیا فخرفروشی کرده بودند. آنها خود را انسانهایی برگزیده و خاص خداوند می دانستند. خود را حرف اول و آخر سلسلة نبوت می دانستند و در این دوران منتظر آخرین پیامبر خود بودند تا دفتر نبوت را به اسم قوم یهود ببندند.
حال شخصی از قوم عرب آمده بود و ادعا می کرد که آخرین پیامبر خداوند است و اتمام حجت خدا بر انسانها و آمده تا تمام انسانها را بر هر دین و آئینی که هستند و از هر قوم و نژادی که می باشند به اسلام دعوت کند و این برای یهودیان بسیار گران بود. چون این دعوت باعث می شد که یهودیت متزلزل و بی اعتبار شود چون دینی به نام اسلام مطرح شده بود و از رطفی یهودیان نژادپرست باید خود را هم ردیف سایر انسانها قرار می داده اند و این از نظر یهودیان امری محال بود. چون حضذت محمد (ص) غیریهودی بود هرچقدر که قدرت پیدا می کرد باعث تضعیف یهودیان می شد. حتی اگر یهودیان را به حال حود می گذاشت تا به دین خود بپردازند. طرح مسأله اسلام افکار را از یک قطبی بودن دین آسمانی یعنی دین یهود منحرف می کرد و بابی دیگر برای خداپرستی باز می شد. دین اسلام باعث می شد که انسانها با گرویدن به آن از زیر فشار و تحقیرهای یهودیان خارج شوند و یهودیان نتوانند سایرین را بخاطر نداشتن دین آسمانی و پیامبر تحقیر کنند. پس یهودیان چاره ای جز مخالفت با پیامبر عرب و غیریهودی نداشتند و ریشه دار شدن دین محمد (ص)، ریشه تفکر یهودیت را می خشکاند و بزرگان یهود کاملاً به این مسأله واقف بودند. پس غیریهودی بودن حضرت محمد (ص) باعث تضعیف یهودیان شده بود و تئوری یهودیان مبنی بر اینکه خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید به وسیلة یهودیان این کار را انجام داده و یهودیان قوم برگزیده و خاص خداوند هستند از بین می
غیریهودی بودن حضرت محمد (ص)
یکی از دلایل مخالفت یهودیان با حضرت محمد غیریهودی بودن حضرت محمد بود. یهودیان معتقد بودند که خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید و با آنها ارتباطی داشته باشد این کار را بوسیله قوم یهود انجام داده است. آنها اعتقاد داشتند خداوند با انتخاب پیامبران خود از قون یهود خواسته این قوم را واسطه بین خود و انسانها قرار دهد. یهودیان بر این باور بودند که خداوند اگر بخواهد شخصی را به پیامبری برگزیند حتماً از نوادگان یعقوب خواهد بود.
و تنها نسل حضرت یعقوب است که لیاقت پیامبری را دارد و هر قومی که از نسل این پیامبر نباشند لایق درجه نبوت و ارتباط با خداوند نیستند.
یهودیان می دانستند که پیامبر ختمی مرتبه خواهد آند و این پیامبر نجات دهندة قوم یهود و تمام بشریت می باشد اما آنها منتظر پیامبری بودند یهودی و تصور نمی کردند که پیامبری با چنان عزت و مرتبه ای غیریهودی باشد. یهودیان کاملاً به عزت و رسات این پیامبر آگاهی داشتند و آمدن این پیامبر را برگ سبزی در دفتر یهودیت می دانستند. حضرت محمد (ص) با اعلام رسالت خود باعث شدند که انتظار یهودیان بسر آید و آن روز موعودی که منتظرش بودند فرار رسد. یهودیان در ابتدا از حضرت محمد (ص) بسیار استقبال کردند چون تصور می کردند این شخص یا یهودی می باشد یا به دین یهود درخواهد آمد. اما مخالفتهای یهودیان از زمانی آغاز شد که فهمیدند این شخص که ادعای پیامبری می کند نه یهودی است و نه قصد یهودی شدن دارد و این مسأله برای یهودیان یک فاجعه عظیم بود. یهودیان صدها سال بخاطر داشتن پیامبری چون حضرت موسی (ص) و یهودی بودن خود به دنیا فخرفروشی کرده بودند. آنها خود را انسانهایی برگزیده و خاص خداوند می دانستند. خود را حرف اول و آخر سلسلة نبوت می دانستند و در این دوران منتظر آخرین پیامبر خود بودند تا دفتر نبوت را به اسم قوم یهود ببندند.
حال شخصی از قوم عرب آمده بود و ادعا می کرد که آخرین پیامبر خداوند است و اتمام حجت خدا بر انسانها و آمده تا تمام انسانها را بر هر دین و آئینی که هستند و از هر قوم و نژادی که می باشند به اسلام دعوت کند و این برای یهودیان بسیار گران بود. چون این دعوت باعث می شد که یهودیت متزلزل و بی اعتبار شود چون دینی به نام اسلام مطرح شده بود و از رطفی یهودیان نژادپرست باید خود را هم ردیف سایر انسانها قرار می داده اند و این از نظر یهودیان امری محال بود. چون حضذت محمد (ص) غیریهودی بود هرچقدر که قدرت پیدا می کرد باعث تضعیف یهودیان می شد. حتی اگر یهودیان را به حال حود می گذاشت تا به دین خود بپردازند. طرح مسأله اسلام افکار را از یک قطبی بودن دین آسمانی یعنی دین یهود منحرف می کرد و بابی دیگر برای خداپرستی باز می شد. دین اسلام باعث می شد که انسانها با گرویدن به آن از زیر فشار و تحقیرهای یهودیان خارج شوند و یهودیان نتوانند سایرین را بخاطر نداشتن دین آسمانی و پیامبر تحقیر کنند. پس یهودیان چاره ای جز مخالفت با پیامبر عرب و غیریهودی نداشتند و ریشه دار شدن دین محمد (ص)، ریشه تفکر یهودیت را می خشکاند و بزرگان یهود کاملاً به این مسأله واقف بودند. پس غیریهودی بودن حضرت محمد (ص) باعث تضعیف یهودیان شده بود و تئوری یهودیان مبنی بر اینکه خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید به وسیلة یهودیان این کار را انجام داده و یهودیان قوم برگزیده و خاص خداوند هستند از بین می
رفت و مردود می شد.
پیامبر، این شخص عرب، تمام انسانها و اقوام جهان را در یک سطح قرار می داد، با خلقتی یکسان، پس یهودیان برای بقاء خود و افکار استعماری خود چاره ای جز مخالفت با حضرت محمد (ص) نداشتند و انی مخالفت امری آگاهانه بود بدین معنی که یهودیان می دانستند که او پیامبر خداوند است ولی به خاطر غیریهودی بودن دین ایشان اب او مخالفت می کردند. یهودیان پیرو آئین حضرت موسی (ص) نبودند. آنها پیرو نفس خود بودند و آنچه آنها اجراء و عمل می کردند دستوران کتاب مقدس (تورات) نبود بلکه فرامین نفسشان بود. آنچه اهمیت داشت ساختن گوساله ای طلایی از یهودیت بود نه حفظ آیین حضرت موسی (ص) و اگر آنها پیروان خلف حضرت موسی (ص) بودند، قطعاً با آغوشی یاز از اسلام استقبال می کردند و آن را می پذیرفتند. چرا که خود حضرت موسی (ص) (در کتاب تورات) مژده آمدن حضرت محمد (ص) را داده است.
همچنین خداوند در قرآن فرموده اند که فرقی میان هیچیک از پیامبران نمی باشد و همه مطیع فرمان خدا هستند.
در این خصوص خداوند در آیه 140 سوره بقره می فرمایند:
یا اگر شما اهل کتاب در موضوع انبیا با مسلمین بخ جدل برخاسته و گویید که ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و فرزندان او بر آیین یهودیته یا نصرانیت بودند (خدا مرا فرماید) که پاسخ ده که شما بهتر می دانید یا خدا؟ و کیست ستمکارتر از آنکه شهادت خدا را در باره انبیا کتمان کند (یا گواهی خدا را به رسالت محمد (ص) در کتب آسمکانی مخفی دارد تا نبوت او را انکار کند) و خدا غافل نیست از آنچه می کنید.
و همچنین در مورد تکذیب پیامبر می توان به سورة آل عمران آیه 184 اشاره کرد.
پس ای پیغمبر اگر تو را اتکذیب کردند غمگین مباش که پیامبران پیش از تو را هم که معجزات و زورها و کتاب آسمانیروشن بر آنها آوردند نیز تکذیب کردند.
2- سیاست تهمت به مسلمانان و پیامبر توسط یهودیان
آنچه یهودیان در سر می پروراندند جاودانگی یهودیت و برتری آنها نسبت به تمام ادیان بود. از ددیگاه یهودیان هرآنچه در برابر یهود قرار می گرفت محکوم به فنا بود. یهودیان که از سیاست دوستی و راضی کردن پیامبر به پذیرفتن دین یهود ناامید شده بودند، تصمیم گرفتند که حضرت محمد (ص) و مسلمین را مورد تهمت و دشنام قرار دهند.
(سوره آل عمران آیه 186)
البته شما (مسلمانان) را به مال و جان آزمایش خواهند کرد (اهل کتاب) و بر شما از زخم زبان، آنها که پیش از شما کتاب آسمانی بر آنها نازل شد و از آنها که شرک ورزیدند اذیت بسیار خواهد رسید و اگر صبر پیشه کرده، پرهیرگار شوید (البته ظفر یابید که) ثبات و تقوا سبب نیرومندی و قوت اراده در کارهاست.