لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
محورهای عملیات روانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران
چکیده
تروریسم، در قرن حاضر بهانهای برای جنگافروزی قدرتهای بزرگ به شمار میآید، هرچند که اصل مبارزه با تروریسم و گروههای تروریستی در چارچوب تأمین امنیت ملی، توجیهپذیر است، اما استراتژی ابرقدرتها به منظور نوقلمروخواهی در پس فرافکنیهای رسانهای و تحریف واقعیت از طریق پایگاههای خبری پنهان مانده است. از آنجا که حمایت از تروریسم و گروههای تروریستی از اتهاماتی است که به ایران نسبت داده میشود و درخصوص آن تبلیغات گستردهای صورت میگیرد، پرسش اصلی این تحقیق آن است که: ابعاد جنگ روانی ایالات متحده با موضوعیت تروریسم علیه ایران چیست؟ و چه عواملی باعث تروریست نامیدن جمهوری اسلامی ایران شدهاند؟ به نظر میرسد هدف امریکا از به راه انداختن جنگ روانی علیه ایران با موضوعیت تروریسم تحتالشعاع قرار دادن افکارعمومی جهانیان و کم اثر کردن قدرت نفوذ ایران در سطح جهان و در نهایت انزوای آن است و در این راستا، از مسائلی همچون صدور انقلاب، گروگانگیری لانه جاسوسی، حمایت از گروههای مجاهد اسلامی و تلاش برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای استفاده میبرد. این مقاله، به ماهیت جنگ روانی با محوریت تروریسم، علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته است و یادآور میشود که: نداشتن برخوردی مناسب و به هنگام، با اینگونه تبلیغات نادرست، ضمن داشتن آثار سوء سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، ممکن است بهانهای برای اقدامات آتی دشمنان باشد.
3
مقدمه
امروز تأثیر مسئله تروریسم و گروههای تروریستی را نمیتوان بر افکارعمومی نادیده گرفت. چرا که همواره رسانههای ارتباط جمعی، اینترنت و پایگاههای خبری و… به این موضوع میپردازند. ایجاد ترس و وحشت از امکان وجود گروههای تروریستی و نیز عملیات خرابکارانه، افکارعمومی را به سمت سیاستهای دولت در سرکوب تروریستها سوق داده است. دولتهای غربی و به ویژه ایالات متحده پس از حادثه 11 سپتامبر عملیات وسیع روانی را برای جلبنظر افکارعمومی برای جنگ با تروریستها در پیش گرفتند. ایجاد جوی متشنج و ترسناک از حضور احتمالی تروریستها تأثیری به مراتب بیشتر از حوادث تروریستی نهاده و رسانهها در سمت و سو دادن به افکار مردم سهم ویژهای داشتهاند.
ایران پس از انقلاب اسلامی، در معرض اتهامات گوناگونی از جمله حمایت از گروههای تروریستی و بنیادگرا قرار گرفت و این موضوع با سپری شدن بیش از 28 سال از زمان انقلاب ادامه یافته است. در حالی که فلسفه انقلاب که برگرفته از اندیشههای ناب دینی است، ترور و تروریسم را نفی میکند. با این همه ایالات متحده، از ایران با عناوینی چون، کشور یاغی، بزرگترین پشتیبان تروریسم، محور شرارت و… نام میبرد. استعارهسازی امریکا در خصوص ایرانی تروریست در حوزههای اقتصادی، سیاسی و نیز فرهنگی برای کشور تبعات منفی به همراه داشته است. چرا که معرفی شدن با این عناوین، اعتبار و نیز قدرت تأثیرگذاری ایران را در منطقه و جهان با چالش مواجه کرده است. از سو
3
ی دیگر اجرای تاکتیکهای تبلیغاتی و جنگهای رسانهای و خبری علیه ایران نه تنها بر افکارعمومی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در جهتدهی سیاست دولتها تأثیر میگذارد، بلکه بر اقتصاد، روابط بینالملل و نیز منافع ملی جمهوری اسلامی ایران پیامدهای منفی زیادی دارد.
برای بررسی نقش تروریسم در شکلدهی عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران باید به موضوعات مرتبط با تروریست نامیدن ایران و یا به عبارتی به عوامل شکلدهنده اتهام تروریست بودن ایران توجه کرد. از عوامل مؤثر در این امر میتوان به رویدادهای پس از انقلاب همچون: صدور انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی، حمایت از برخی نهضتهای اسلامی و نیز پیگیری سیاستهای صلحآمیز هستهای اشاره کرد.
سالهاست که در گزارشهای کنگره، وزارت امورخارجه و ریاستجمهوری امریکا ایران در نقش بزرگترین فعال در موضوع تروریسم جهانی معرفی شده است.
بررسی نقش تروریسم در اجرای جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران که از آغاز انقلاب اسلامی، تا دولت استوار جناب دکتر احمدینژاد به کار گرفته شده به این دلیل حائز اهمیت است که چالشی است فراگیر برای نظام اسلامی که پایههای انقلاب را دربر دارد.
جنگ روانی و چگونگی شکلدهی افکارعمومی
5
مفهوم افکارعمومی، به طور عمده محصول دوران روشنگری است. این اندیشه، با فلسفههای سیاسی اواخر قرون هفدهم و هجدهم و به ویژه تئوری دمکراتیک قرن نوزدهم تلفیق شده است (پرایس، 1382:21) با توجه به سیر تکامل تاریخی جوامع و گسترش و فراگیر شدن مدرنیته و اندیشههای دمکراتیک، توجه به افکارعمومی نیز اهمیت یافته است. امروز افکارعمومی قدرتی است از سوی مردم که میتواند بر سیاستهای کلان حکومتها نیز تأثیر گذارد. بنابراین، دولتها با توجه به توانمندی خود در عرصه تبلیغات و رسانهها، یا تأثیرپذیر ظاهر میشوند که کنترل چنین حکومتی سخت و احتمال فروپاشی آن میرود و یا تأثیرگذار رفتار میکنند، که اقتدار حکومت را دربر خواهد داشت. دولتها تلاش میکنند مجموعه اقدامات خود را با بهرهگیری از تبلیغات و از طریق رسانهها توجیه کنند. ولی این نکته را نباید نادیده گرفت که در جوامع آزاد بخشی از ابزارهای رسانهای و تبلیغاتی در اختیار گروههای مخالف است و آنها نیز به سهم خود به منظور القای نظرات خود از طریق رسانهها میکوشند.
اما آنچه اتحاد و مواضع مشترک در میان گروهها و احزاب سیاسی یک جامعه را به وجود میآورد مباحثی چون: امنیت ملی، منافع ملی و… است. هنگامی که به بررسی حقایق تاریخی میپردازیم، متوجه میشویم در گذشته چیزی که گفتوگو درباره حقایق موجود یا دیدگاههای جایگزین را توجیه کند، نمیتوان یافت؛ زیرا صاحبان قدرت حقیقت را محدود میکردند. هیچ سازمان سیاسیای وجود نداشت که اجازه بیان دیدگاههای جایگزین یا سعی در ایجاد رابطه با مردم با ارائه دیدگاههای متفاوت را عرضه کند بلکه تبل