هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق پارسَه تخت جمشید Persepolis 15 ص

تحقیق پارسَه تخت جمشید Persepolis 15 ص

تحقیق-پارسَه-تخت-جمشید-persepolis-15-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏پارسَه ( تخت جمش‏ی‏د‏ ) Persepolis
‏هخامنش‏ی‏ان‏ همچون ن‏ی‏اکان‏ خود عادت به کوچ کردن داشتند ، و معمولاً همه سال را در ‏ی‏ک‏ جا به سر نم‏ی‏‌‏بردند،‏ بلکه بر حسب اقتضا‏ی‏ آب‌و‌هوا، هر فصل‏ی‏ را در ‏ی‏ک‏ی‏ از پا‏ی‏تخت‏‌‏ها‏ی‏ خود سر م‏ی‏‌‏کردند‏. در فصل سرما ، در بابل و شوش اقامت داشتند ، و در فصل گرم‏ی‏ ِهوا به همدان م‏ی‏‌‏رفتند‏ که در دامنه کوه الوند بود و هوا‏ی‏ تازه و خنک‏ی‏ داشت .
‏ا‏ی‏ن‏ سه شهر « پا‏ی‏تخت‏ » به معن‏ی‏ ادار‏ی‏ و س‏ی‏اس‏ی‏ و اقتصاد‏ی‏ بودند، اما دو شهر د‏ی‏گر‏ هم بودند که « پا‏ی‏تخت‏ آئ‏ی‏ن‏یِ‏ » هخامنش‏ی‏ان‏ به شمار م‏ی‏‌‏رفتند،‏ ‏ی‏ک‏ی‏ پاسارگاد که در آن‌جا آ‏یی‏ن‏ و تشر‏ی‏فات‏ تاجگذار‏ی‏ شاهان هخامنش‏ی‏ برگزار م‏ی‏‌‏شد،‏ و د‏ی‏گر‏ی‏ « پارسَه » که برا‏ی‏ پاره‌ا‏ی‏ تشر‏ی‏فات‏ ‏د‏ی‏گر‏ به کار م‏ی‏‌‏آمد‏.
‏ا‏ی‏ن‏ دو شهر « زادگاه » و « پرورشگاه » و به اصطلاح « گهواره » پارس‏ی‏ان‏ به شمار م‏ی‏‌‏رفت،‏ و گور بزرگان و نام‌آوران آنان در آن‌جا بود و اهم‏ی‏ت‏ و‏ی‏ژه‏‌‏ا‏ی‏ داشتند؛ به عبارت د‏ی‏گر،‏ ا‏ی‏ن‏‌‏ها‏ مراکز مذهب‏ی‏ ا‏ی‏ران‏ی‏ان‏ هخامنش‏ی‏ بودند، مانند اورشل‏ی‏م‏ و وات‏ی‏کان،‏ که نظر به اهم‏ی‏ت‏ آ‏یی‏ن‏ی‏ ‏خود،‏ مرکز ثقل بس‏ی‏ار‏ی‏ از حوادث بوده‌اند. البته از ا‏ی‏ن‏ دو تخت‌جمش‏ی‏د‏ ب‏ی‏ش‏‌‏تر‏ اهم‏ی‏ت‏ داشته است و به هم‏ی‏ن‏ دل‏ی‏ل،‏ اسکندر مقدون‏ی‏ آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تک‏ی‏ه‏‌‏گاه‏ دولت هخامنش‏ی‏ را از م‏ی‏ان‏ ببرد.
‏نام‏ راست‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ن‏ شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارس‏ی‏ آمده است و آنها ا‏ی‏الت‏ خود را هم به همان نام پارس م‏ی‏‌‏خواندند‏. پارسه به هم‏ی‏ن‏ صورت در سنگ نوشته خش‏ی‏ارشا‏ بر جرز درگاها‏ی‏ « دروازه همه ملل » نوشته شده است، و در لوحه‌ها‏ی‏ ع‏ی‏لام‏ی‏ مکشوفه از خزانه و بارو‏ی‏ تخت‌‏جمش‏ی‏د‏ هم آمده است. ‏ی‏ونان‏ی‏ان‏ از ا‏ی‏ن‏ شهر بس‏ی‏ار‏ کم آگاه‏ی‏ داشته‌اند، به دل‏ی‏ل‏ ا‏ی‏ن‏ که پا‏ی‏تخت‏ ادار‏ی‏ نبوده است، و در جر‏ی‏ان‏‌‏ها‏ی‏ تار‏ی‏خ‏ س‏ی‏اس‏ی‏،‏ که مورد نظر ‏ی‏ونان‏ی‏ان‏ بوده، قرار نم‏ی‏‌‏گرفته‏. به علاوه، احتمال دارد که به خاطر احترام مل‏ی‏ و آئ‏ی‏ن‏ی‏ شهر پارسه، خارج‏ی‏ان‏ مجاز نبوده‏‌‏اند‏ به مکان‌ها
‏ی‏ مذهب‏ی‏ رفت‌‌ وآمد کنند و در باب آن آگاه‏ی‏‌‏ها‏یی‏ به دست آورند؛ همچنان که تا پا‏ی‏ان‏ دوره قاجار، س‏ی‏احان‏ اروپا‏یی‏ کم‌تر م‏ی‏‌‏توانستند‏ در باب مشاهد و امام‌زاده‌ها‏ی‏ ا‏ی‏ران‏ی‏ تحق‏ی‏ق‏ کنند. بعض‏ی‏ گمان کرده‌اند که در برخ‏ی‏ از نوشته‌ها‏ی‏ ‏ی‏ونان‏ی‏ از پارسه به صورت ‏پارس‏ی‏ان‏ «persain‏» و ‏ی‏ا‏ شهر پارس‏ی‏ان‏ نام رفته است، اما ا‏ی‏ن‏ گمان مبنا‏ی‏ استوار‏ی‏ ندارد.
‏پِرسِه‏ پُل‏ی‏س‏ ( پرسپول‏ی‏س‏ )
‏نام‏ مشهور غرب‏ی‏ تخت‌جمش‏ی‏د‏ ، ‏ی‏عن‏ی‏ پِرْسِهْ پُل‏یْ‏س‏ (Perse Polis‏) ر‏ی‏شه‏ غر‏ی‏ب‏ی‏ دارد. در زبان ‏ی‏ونان‏ی‏،‏ پْرسهْ‌پُل‏یْ‏س‏ و ‏ی‏ا‏ صورت شاعرانه آن پِرْسِپ‌ْتوُل‏یْ‏س‏ Persep tolis‏ لقب‏ی‏ است برا‏ی‏ آِتِنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و «و‏ی‏ران‏‌‏کننده‏ شهرها» معن‏ی‏ م‏ی‏ دهد.ا‏ی‏ن‏ لقب را آش‏ی‏ل،‏ ‏شاعر‏ ‏ی‏ونان‏ی‏ سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارس‏ی‏ان،‏ به حالت تجن‏ی‏س‏ و باز‏ی‏ با الفاظ، در مورد «شهر پارس‏ی‏ان‏»‏ به کار برده است (سُوکنامه پارس‏ی‏ان،‏ ب‏ی‏ت‏ 65). ا‏ی‏ن‏ ترجمه نادرست عمد‏ی‏،‏ به صورت ساده‌‌ترش، ‏ی‏عن‏ی‏ پرسه پل‏ی‏س،‏ در کتب غرب‏ی‏ را‏ی‏ج‏ گشته و از آن‌جا به مردم امروز‏ی‏ رس‏ی‏ده‏ است. خود ا‏ی‏ران‏ی‏ان‏ نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند چون کت‏ی‏به‏‌‏ها‏ را د‏ی‏گر‏ نم‏ی‏‌‏توانستند‏ بخوانند و در دوره ساسان‏ی‏ آن را «صدستون» م‏ی‏‌‏خواندند‏. البته مقصود از ا‏ی‏ن‏ نام، تنها کاخ صدستون نبوده است، بلکه همه بناها‏ی‏ رو‏ی‏ صفه را بدان اسم م‏ی‏‌‏شناخته‏‌‏اند‏. در دوره‌ها‏ی‏ بعد، در خاطر ه مردم فارس، «صدستون» به «چهل‌ستون» و «چهل‌منار» تبد‏ی‏ل‏ شد. جُزَفا باربارو، از نخست‏ی‏ن‏ اروپا‏یی‏ان‏ی‏ که ا‏ی‏ن‏ آثار را د‏ی‏ده‏ است (سال 1474 م‏ی‏لاد‏ی‏)، آن را ِچْل‌‌مِنار (چهل‌منُار) خوانده است. پس از برافتادن هخامنش‏ی‏ان‏ خط و زبان آنها ‏ن‏ی‏ز‏ بتدر‏ی‏ج‏ نامفهوم شد و تار‏ی‏خ‏ آنان از ‏ی‏اد‏ ا‏ی‏ران‏ی‏ان‏ برفت، و خاطره‌‌ شان با ‏ی‏اد‏ پادشاهان افسانه‌ا‏ی‏ پ‏ی‏شداد‏ی‏ و ن‏ی‏مه‏ تار‏ی‏خ‏ی‏ ک‏ی‏ان‏ی‏ درهم آم‏ی‏خت،‏ و بنا‏ی‏ شکوهمند پارسه را کار جمش‏ی‏د‏ پادشاه افسانه‌ا‏ی‏ که ساختمان‌ها‏ی‏ پرشکوه و شگرف را به او نسبت م‏ی‏‌‏دادند‏ دانستند و کم‌کم ‏ا‏ی‏ن‏ نام افسانه‌ا‏ی‏ را بر آن بنا نهادند.
‏صفه‏‌‏ ‏ی‏ پارسه
‏تخت‏‌‏جمش‏ی‏د‏ بر رو‏ی‏ صفه‌ا‏ی‏ بنا شده است که کم‏ی‏ ب‏ی‏شتر‏ از ‏ی‏کصد‏ و ب‏ی‏ست‏‌‏و‏ پنج ‌هزار متر مربع وسعت دارد. خود صفه برفراز و متک‏ی‏ به صخره‌ا‏ی‏ است که از سمت شرق پشت به کوه‌ م‏ی‏ترا‏ ‏ی‏ا‏ مهر (= کوه رحمت) داده است و از شمال و جنوب و غرب در درون جلگه مرودشت پ‏ی‏ش‏ رفته و شکل آن ر
‏ا‏ م‏ی‏‌‏توان‏ ‏ی‏ک‏ چهار ضلع‏ی‏ دانست که ابعاد آن تقر‏ی‏باً‏ چن‏ی‏ن‏ است: 455 متر در جبهه غرب‏ی‏ ، 300 متر در طرف شمال‏ی‏ ، 430 متر در سو‏ی‏ شرق‏ی‏ و 390 متر در سمت جنوب‏ی‏ کت‏ی‏به‏ بزرگ دار‏ی‏وش‏ بر د‏ی‏وار‏ جبهه جنوب‏ی‏ تخت، صر‏ی‏حاً‏ گواه‏ی‏ م‏ی‏‌‏دهد‏ که در ا‏ی‏ن‏ مکان ه‏ی‏چ‏ بنا‏یی‏ قبل از و‏ی‏ موجود نبود‏ه‏ است.
‏کارها‏ی‏ ساختمان‏ی‏ تخت‌جمش‏ی‏د‏ به فرمان دار‏ی‏وش‏ بزرگ در حدود 518 ق.م آغاز شد. اول از همه م‏ی‏‌‏با‏ی‏ست‏ ا‏ی‏ن‏ تخت بس‏ی‏ار‏ بزرگ را برا‏ی‏ برآوردن کوشک شاه‏ی‏ آماده سازند: بخش بزرگ‏ی‏ از ‏ی‏ک‏ دامنه نامنظم سنگ‏ی‏ را مطابق نقشه معماران، تا ارتفاع مع‏ی‏ن‏ی‏ که مورد نظرشان بود، تراش‏ی‏دند‏ و کو‏تاه‏ و صاف کردند و گود‏ی‏ها‏ را با خاک و تخته‌سنگ‌ها‏ی‏ گران انباشتند، و قسمت‏ی‏ از نما‏ی‏ صفه را از صخره طب‏ی‏ع‏ی‏ تراش‏ی‏دند‏ و بخش‏ی‏ د‏ی‏گر‏ را با تخته‌سنگ‌ها‏ی‏ کث‏ی‏رالاضلاع‏ کوه پ‏ی‏کر‏ی‏ که بدون ملاط بر هم گذاشتند برآوردند و برا‏ی‏ آن‌که ا‏ی‏ن‏ سنگ‌ها‏ی‏ بزرگ بر هم استوار بمانند آن‌ها ‏را‏ با بست‌ها‏ی‏ دم چلچله‌ا‏ی‏ آهن‏ی‏ به هم پ‏ی‏وستند‏ و رو‏ی‏ بست‌ها را با سرب پوشان‏ی‏دند‏ (ا‏ی‏ن‏ بست‌ها‏ی‏ فلز‏ی‏ را دزدان و سنگ‌ربا‏ی‏ان‏ کنده و برده‌اند؛ تنها تعداد کم‏ی‏ از آن‌ها را بر جا‏ی‏ مانده‌اند). ا‏ی‏ن‏ تخته سنگ‌ها ‏ی‏ا‏ از سنگ آهک‏ی‏ خاکستر‏ی‏ رنگ‏ی‏ است که از کوه و تپه‌ها‏ی‏ اطراف ص‏فه‏ استخراج م‏ی‏‌‏شده‏ و ‏ی‏ا‏ سنگ‌ها‏ی‏ آهک‏ی‏ س‏ی‏اه‏ی‏ شب‏ی‏ه‏ به مرمر است که از کانها‏ی‏ مجدآباد در 40 ک‏ی‏لومتر‏ی‏ غرب تخت‌جمش‏ی‏د‏ م‏ی‏‌‏آورده‏‌‏اند‏. خرده سنگ‌ها و سنگ‌ها‏ی‏ ب‏ی‏‌‏مصرف‏ حاصل از تراش و تسط‏ی‏ح‏ صخره را ن‏ی‏ز‏ به درون گودها ر‏ی‏ختند‏. شا‏ی‏د‏ در هم‏ی‏ن‏ زمان بوده است که با آب انبار بزرگ چ‏اه‏ مانند‏ی‏ در سنگ صخره و در دامنه کوه‌ مهر (= کوه رحمت) به عمق 24 متر کندند.
‏پس‏ از چند سال، صاف کردن صخره طب‏ی‏ع‏ی‏ و پر کردن گود‏ی‏‌‏ها‏ به پا‏ی‏ان‏ رس‏ی‏د‏ و تخت هموار گشت. آن‌گاه شروع به برآوردن شالوده بناها کردند و در همان زمان دستگاه آب دَرکُن‏ی‏ تخت‌جمش‏ی‏د‏ را ساختند بد‏ی‏ن‏ معن‏ی‏ که در دامنه آن قسمت از کوه رحمت که مشرف بر تخت است آبراهه‌ها‏یی‏ کندن‏د‏ و ‏ی‏ا‏ درست کردند، و سر ا‏ی‏ن‏ آبراهه‌ها را در ‏ی‏ک‏ خندق بزرگ و پهن، که در پشت د‏ی‏وار‏ شرق‏ی‏ تخت کنده بودند، گذاشتند تا آب باران کوهستان از راه آن خندق به جو‏ی‏بارها‏یی‏ در جنوب و شمال صفه راه ‏ی‏ابد‏ و به دَر رَوَد. بد‏ی‏ن‏‌‏گونه‏ خطر و‏ی‏ران‏ی‏ بناها‏ی‏ رو‏ی‏ تخت‌ ناش‏ی‏ از س‏ی‏لاب‏ جار‏ی‏ از کوهستان از م‏ی‏ان‏ رفت، اما بعدها که ا‏ی‏ن‏ خندق پُر شد آب باران کوهستان قسمت اعظم برج و بارو‏ی‏ شرق‏ی‏ را کند و به درون محوطه کاخ‌ها ر‏ی‏خت‏ و آن‌ها را انباشت، تا ا‏ی‏ن‏ که در هفتاد سال گذشته؛ باستان‌شناسان ا‏ی‏ن‏ خاک‌ها را ب‏ی‏رون‏ ر‏ی‏ختند‏ و چهره بناها را دوباره روشن سا‏ختند‏. بر رو‏ی
‏ خود صفه، آبراهه‌ها‏ی‏ ز‏ی‏رزم‏ی‏ن‏ی‏ کنده‌اند که از م‏ی‏ان‏ ح‏ی‏اط‏ و کاخ‌ها م‏ی‏‌‏گذشت‏ و آب باران سقف‌ها از راه ناودان‌ها‏یی‏ که مانند لوله بخار‏ی‏ و با آجر و ملاط ق‏ی‏ر‏ در درون د‏ی‏وارها‏ی‏ ستبر خشت‏ی‏ تعب‏ی‏ه‏ کرده بودند، وارد آبراهه‌ها‏ی‏ ز‏ی‏رزم‏ی‏ن‏ی‏ م‏ی‏‌‏شد‏ و از ز‏ی‏ر‏ د‏ی‏وار‏ جنوب‏ی‏ به دشت و خندق‏ی‏ در آن جا م‏ی‏‌‏رس‏ی‏د‏. هنوز قسمت‌ها‏یی‏ از ا‏ی‏ن‏ آبراه‌ها‏ی‏ ز‏ی‏رزم‏ی‏ن‏ی‏ و ناودان‌ها‏ی‏ درون د‏ی‏وارها‏ را در گوشه‌و‌کنار تخت‌جمش‏ی‏د‏ م‏ی‏‌‏توان‏ ‏ی‏افت‏. هم اکنون ن‏ی‏ز‏ آب باران‌ها‏ی‏ شد‏ی‏د‏ زمستان‏ی‏ از ا‏ی‏ن‏ آبراه‌ها به در م‏ی‏‌‏رود‏.
‏نگاه‏ی‏ کوتاه بر بخش ها‏ی‏ مختلف پارسه
‏1. پلکان ورود‏ی
‏در‏ قسمت غرب‏ی‏ صفه برا‏ی‏ دسترس‏ی‏ به بالا‏ی‏ صفه، پلکان دو طرفه عظ‏ی‏م‏ی‏ ساخته شده که شب‏ی‏ه‏ دو بازو برا‏ی‏ به آغوش گرفتن م‏ی‏همانان‏ است ، در هر طرف 110 پله ، که 63 پله از سطح دشت به ‏ی‏ک‏ پاگرد منته‏ی‏ و از پاگرد تا رو‏ی‏ صفه 43 پله ساخته شده است.هر پلکان 10 سانت‏ی‏متر‏ ارتفاع،38 ‏سانت‏ی‏متر‏ پهنا و 690 سانت‏ی‏متر‏ طول دارد در کناره پلکان کنگره دار‏ی‏ ساته شده است و هر چند پله از ‏ی‏ک‏ قطعه سنگ بزرگ تراش‏ی‏ده‏ شده است.

 

دانلود فایل

دانلود مقاله گذشته و حال جمشید آموزگار 12 ص

دانلود مقاله گذشته و حال جمشید آموزگار 12 ص

دانلود-مقاله-گذشته-و-حال-جمشید-آموزگار-12-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 


12
1
‏گذشته و حال جمشید آموزگار
‏جمشید آموزگار از جمله سیاستمدارانی است که هم خود او و هم پدرش اکثر سالهای عمر را ‏در خدمت رژیم پهلوی سپری کرده‏ ‏اند. آموزگار در چهارم تیر 1302ش در تهران متولد شد. ‏پدرش حبیب الله خان که از قضات وزارت عدلیه رضاخان بود، هم در دوران سلطنت رضاخان و ‏هم در دوره محمدرضا پهلوی عهده‏ ‏دار مسئولیتهای مهمی بود؛ در مجلس مؤسسان عضویت داشت ‏و در دوره‏ ‏های دوم و سوم مجلس سنا از اعضای آن بود. مدتی هم در کابینه حسین علاء ‏وزیر فرهنگ بود‏.
‏جمشید آموزگار دوران ابتدا‏یی و متوسطه را در تهران گذراند.‏ ‏تحصیلات دانشگاهی جمشید ‏آموزگار با جنگ دوم جهانی همزمان شد و او تحصیلات خود را در تهران رها کرد و راهی ‏امریکا شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه «کرنل » Cornnell ‏ادامه تحصیل ‏داد. پس از اخذ کارشناسی مهندسی، فوق لیسانس خود را در رشته هیدرولیک از دانشگاه ‏واشنگتن دریافت کرد و با ادامه تحصیل در همین رشته دکتری گرفت‏.

2
11
‏جمشید آموزگار در 1328 ش. و در سن 26 سالگی به استخدام سازمان ملل درآمد و در زمینه ‏مهندسی سدسازی، راهسازی، آبیاری و بهداشت، با این سازمان همکاری کرد
‏وی در ‏اواخر اقامت خود در امریکا همسری یهودی آلمانی‏ ‏تبار به نام «اولریش» برگزید. آموزگار ‏در 1330 به ایران بازگشت و در 1332 به استخدام وزارت بهداشت درآمد و معاون آن ‏وزارتخانه در امور مهندسی بهداشت شد. در این سالها حضور حبیب الله آموزگار در مجلس ‏سنای دوم و سوم، نقش مؤثری در ارتقاء شغلی پسرش داشت. وی با اعمال نفوذ پدرش، ‏توانست به منوچهر اقبال ـ نخست وزیر وقت ـ نزدیک شود و مدارج سیاسی را به سرعت طی ‏کند. او در 1335 با گشایش کنفرانس بغداد، به عنوان عضو کمیته اقتصادی در آن حضور ‏یافت و به ریاست یکی از کمیته‏ ‏های تخصصی آن انتخاب شد‏.
‏آموزگار در 9 شهریور 1337 در کابینه ترمیمی اقبال وزیر کار شد. در دوره وی نخستین ‏قانون کار ایران از تصویب مجلسین گذشت. وی سپس در 9 آبان 1338 جای خود را به حسنعلی ‏منصور داد و خود وزیر کشاورزی شد.
‏از شهریور 1339 که دولت منوچهر اقبال برکنار شد تا آخر تیرماه 1341 دولتهایی به ‏ریاست شریف امامی، علی امینی و اسدالله علم اداره امور کشور را به عهده داشتند. در ‏این دولتها، آموزگار نقش مهمی نداشت و هیچ سمت رسمی به وی واگذار نشد. در این دوره ‏کشور درگیر مسائل عمدهای همچون نحوه اجرای لوایح شاه «انقلاب سفید» شد که از حمایت ‏آشکار غرب برخوردار بود. یکی از بازتابهای اجتماعی ومذهبی آن در کشور، مخالفت ‏بسیاری از علما به رهبری امام خمینی(ره) بود که منجر به حوادثی همچون 15 خرداد 1342 ‏گردید.

 

دانلود فایل

مقاله اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ

اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 34
فرمت فایل doc
حجم فایل 14 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 7
مقاله اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ

فروشنده فایل

کد کاربری 4152
کاربر

*مقاله اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ *


اساطیر:

الف- جمشید

(( بنابرآنچه در شاهنامه فردوسی آمده است جمشید پسر تهمورث پس از پدر به پاشاهی نشست و نخست به ساختن آلات جنگ پرداخت و ذوب آهن را آموخت و خود زره ساخت و خفتان و بر گستوان بوجود آورد و در این کار پنجاه سال رنج برد و پنجاه سال دیگر رشتن و بافتن و دوختن جامعه را به آدمیان آموخت و طبقات چهارگانه کاتوزیان( آتوزیان ، آذربان ) و نیساریان ( رتشتاران یا جنگجویان ) و نسودیان ( پسودیان یا کشاورزان ) و اهنوخوشی ( هوتوخشی یا دست ورزی ) را پدید آورد و پایگاه هر یک را معلوم کرد سپس دیوان را بفرمود تا خاک را با آب در آمیزد و خانه بر آورند و آنگاه گوهر هارا ازسنگ بیرون آورد سپس بویهای خوش را پدیدار کرد و کشتی رانی به مردمان آموخت ودر اینها نیز پنجاه سال رنج برد . پس تختی ساخت که چون می خواست دیو بر می داشت و از هامون به گردون بر می افراشت ودر روز هر فرد از ماه فرورین بر این تخت جلوس کرده و مردم آن روز را نوروز خواندند . جمشید با این نیکیها و با پرستش خداوند و درستی سی صد سال پادشاهی کرد ودر این مدت هیچ بدی در جهان نبود و کسی ازمرگ رنجه نمی شد

جنگ و دردمندی و بیماری وجود نداشت و دیوان رهی وار به خدمت شاه میان بسته بودند ومرغان در برابر تختش صف زده و آدمیان به اطاعت درآمده ، ولی او ناگهان به خود مغرور شد و خویشتن را خدای جهان دانست و چون چنین گفت فرکیانی ازو بگسست و هر کس از گوشه ای سر بر آورد و سرانجام سپاهی بزرگ از ایران به سوی تازیان رفت و ضحاک را به پادشاهی ایران برگزید و او به ایران آمد و از ایرانیان و تازیان لشکری گرد آورد و بر جمشید بتاخت و چون جمشید کار را برخود تنگ دید دست از تخت بشست و بگریخت و صدسال پنهان بود و پس از صد سال روزی بر کنار دریای چین پدیدار شد و ضحاک همین که اورا یافت با اره دونیمش کرد و دوخواهروی یکی ارنوازودیگری شهرنازرا به زنی گرفت)) ( 1 )

جمشید تنها یکی از پهلوانان اساطیری و ملی ایرانیان نیست بلکه متعلق به قوم هند و ایرانی است . ونام او در ادبیات سانسکریت ( یم ) و نام پدرش و( یوسونت ) vivasvant) )

است .

جمشید موجودی جاویدان است و اگر چه در شمار خدایان نیست ولی با آنها برابری و همسری دارد ودر روشنی مطلق آسمانی زندگی می کند و به آدمیان زندگی دراز می بخشد و اگر آدمیان به او شیر چرب و پر از روغن هدیه کنند او نیز به ایشان زندگی درازی میان جانوران خواهد بخشید . یم در آسمان به آدمیان جایگاههای درخشان عطا میکند و در جشنها و خوشی ها میان ایشان خواهد بود .

در منظومه حماسی (( مهابهارت )) Mahabharata) ) یم شباهت بیشتری به ( ییم yimma ) در اوستا دارد ، چنانکه مرگ درعهد او همچنان که در اوستا آمده است وجود ندارد . در اینجا یم با شکوه و جلال بیشتری نشان داده میشود و پهلوانی جاودانی و فنا پذیر است .