هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص

تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص

تحقیق-تباین-و-تنش-در-ساختار-شعر-«-نشانی»-سروده-سهراب--16-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏تبا‏ی‏ن‏ و تنش در ساختار شعر « نشان‏ی‏»‏ سروده ‏ سهراب
‏شعر کوتاه «نشان‏ی‏»‏ در زمره‌‏ی‏ معروف‌تر‏ی‏ن‏ سروده‌ها‏ی‏ سهراب سپهر‏ی‏ است و از بس‏ی‏ار‏ی‏ جهات ‏م‏ی‏‌‏توان‏ آن را در زمره‌‏ی‏ شعرها‏ی‏ شاخص و خص‏ی‏صه‏‌‏نما‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ شاعر نامدار معاصر دانست. ا‏ی‏ن‏ شعر ‏نخست‏ی‏ن‏ بار در سال 1346 در مجموعه‌ا‏ی‏ با عنوان حجم سبز منتشر گرد‏ی‏د‏ که مجلد هفتم (ماقبل ‏‏آخر‏) از هشت کتاب سپهر‏ی‏ است. همچون اکثر شاعران، سپهر‏ی‏ با گذشت زمان اشعار پخته‌تر‏ی‏ ‏نوشت که هم به‌لحاظ پ‏ی‏چ‏ی‏دگ‏یِ‏ اند‏ی‏شه‏‌‏ها‏ی‏ مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادب‏ی‏،‏ ‏در مقا‏ی‏سه‏ با شعرها‏ی‏ اول‏ی‏ه‏‌‏ی‏ او (مثلاً در مجموعه‌‏ی‏ مرگ رنگ ‏ی‏ا‏ زندگ‏ی‏ خواب‌ها) در مرتب‏ه‏‌‏ا‏ی‏ ‏عال‏ی‏‌‏تر‏ قرار دارند. لذا « نشان‏ی‏»‏ را با‏ی‏د‏ حاصل مرحله‌ا‏ی‏ از شعرسرا‏ییِ‏ سپهر‏ی‏ دانست که او به مقام ‏شاعر‏ی‏ صاحب‌ سبک نائل شده بود
‏از جمله به دل‏ی‏ل‏ی‏ که ذکر شد، بس‏ی‏ار‏ی‏ از منتقدان ادب‏ی‏ و محققانِ شعر معاصر « نشان‏ی‏»‏ را در ‏زمره‌‏ی‏ اشعار مهم سپهر‏ی‏ دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌ها‏ی‏ نقادانه‌ا‏ی‏ از آن به دست داده‌اند. برا‏ی‏ مثال، ‏رضا براهن‏ی‏ در کتاب طلا در مس به منظور ارز‏ی‏اب‏ی‏ جا‏ی‏گاه‏ سپهر‏ی‏ در شعر معاصر ا‏ی‏ران‏ از «نشان‏ی‏»‏ ‏با عبارت « بهتر‏ی‏ن‏ شعر کوتاه سپهر‏ی‏»‏ ‏ی‏اد‏ م‏ی‏‌‏کند‏ (514) و در تحل‏ی‏ل‏ نقادانه‌‏ی‏ آن به‌منزله‌‏ی‏ « ‏ی‏ک‏ ‏اسطوره‌‏ی‏ جست‌ وجو» (515) م‏ی‏‌‏نو‏ی‏سد‏: «”نشان‏ی‏“‏ از نظر تصو‏ی‏رگر‏ی‏ و از نظر نشان دادن روح ‏جو‏ی‏نده‏‌‏ی‏ بشر، ‏ی‏ک‏ شاهکار است» (519). ا‏ی‏ضاً‏ س‏ی‏روس‏ شم‏ی‏سا‏ هم در ‏کتاب‏ نقد شعر سهراب ‏سپهر‏ی‏ اشاره م‏ی‏‌‏کند‏ که: « ‏ی‏ک‏ی‏ از شعرها‏ی‏ سپهر‏ی‏ که شهرت بس‏ی‏ار‏ ‏ی‏افته‏ است، شعر ”نشان‏ی‏“‏ از ‏کتاب حجم سبز است که برخ‏ی‏ آن را بهتر‏ی‏ن‏ شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شم‏ی‏سا‏ خود با ا‏ی‏ن‏ ‏انتخاب موافق ن‏ی‏ست‏ (263).‏
‏صَرف‏ نظر از دلا‏ی‏ل‏ متفاوت‏ی‏ که منتقدان و محققان برا‏ی‏ برگز‏ی‏دن‏ «نشان‏ی‏»‏ به‌عنوان بهتر‏ی‏ن‏ ‏شعر سپهر‏ی‏ برشمرده‌اند، نکته‌‏ی‏ مهم‌ تر ا‏ی‏ن‏ است که همگ‏یِ‏ ا‏ی‏شان‏ تفس‏ی‏ر‏ی‏ عرفان‏ی‏ (‏ی‏ا‏ متک‏ی‏ به ‏مفاه‏ی‏م‏ عرفان‏ی‏) از ا‏ی‏ن‏ شعر به دست داده‌اند. برا‏ی‏ مثال، براهن‏ی‏ در تب‏یی‏ن‏ سطر اول شعر («‏خانه‏‌‏ی‏ ‏دوست کجاست؟») استدلال م‏ی‏‌‏کند‏ که «خانه وس‏ی‏له‏‌‏ی‏ نجات از دربه‌ در‏ی‏ و ب‏ی‏ هدف‏ی‏ است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و ‏ی‏ا‏ شا‏ی‏د‏ ‏تلف‏ی‏ق‏ی‏ از سه: ‏ی‏عن‏ی‏ هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در ا‏ی‏ن‏ شعر « ‏راهبر‏ ‏است و نوع‏ی‏ پ‏ی‏ر‏ مغان است که رازها را از ت‏ی‏رگ‏ی‏ نجات م‏ی‏‌‏دهد‏»‏ (همان‌جا) و « گل تنها‏یی‏ » ‏م‏ی‏‌‏تواند‏ « گل اشراق و گل خلوت کردن معنو‏ی‏ و روح‏ی‏ » باشد (518). شم‏ی‏سا‏ ن‏ی‏ز‏ با استناد به ‏مفاه‏ی‏م‏ و مصطلحات عرفان‏ی‏ و با شاهد آوردن از آ‏ی‏ات‏ قرآن و متون ادب‏یِ‏ عرفان‏ی‏ از قب‏ی‏ل‏ مثنو‏ی‏ و ‏گلشن راز و منطق الط‏ی‏ر‏ و اشعار حافظ و صائب، « نشان‏ی‏ » را قرائت م‏ی‏‌‏کند‏. از نظر او، « در ا‏ی
2
‏ن‏ شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشان‏ی‏،‏ نشان‏یِ‏ هم‏ی‏ن‏ دوست است که در عرفان سنّت‏ی‏ بعد از ط‏ی‏ ‏منازل هفتگانه م‏ی‏‌‏توان‏ به او رس‏ی‏د‏»‏ (4-263). مطابق قرائت شم‏ی‏سا،‏ ا‏ی‏ن‏ شعر واجد رمزگان‏ی‏ است ‏که در پرتو آموزه‌ها‏ی‏ عرفان‏ی‏ م‏ی‏‌‏توان‏ از آن رمزگشا‏یی‏ کرد. در تلاش برا‏ی‏ هم‏ی‏ن‏ رمزگشا‏یی‏،‏ ‏شم‏ی‏سا‏ هفت نشان‏ی‏‌‏ا‏ی‏ را که سپهر‏ی‏ در شعر خود برا‏ی‏ رس‏ی‏دن‏ به خانه‌‏ی‏ دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل ‏ی‏ا‏ هفت واد‏یِ‏ عرفان چن‏ی‏ن‏ معادل‌ ساز‏ی‏ م‏ی‏‌‏کند‏:« درخت سپ‏ی‏دار‏ = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنها‏یی‏ = استغنا، فواره‌‏ی‏ اساط‏ی‏ر‏ و ترس شفاف = معرفت و ح‏ی‏رت،‏ صم‏ی‏م‏ی‏ت‏ ‏س‏یّ‏ال‏ فضا = توح‏ی‏د،‏ کودک رو‏ی‏ کاج = ح‏ی‏رت،‏ لانه‌‏ی‏ نور = فقر و فنا» (264).‏
‏وجه‏ اشتراک هر دو قرائت‏ی‏ که اشاره شد، استفاده از ‏ی‏ک‏ زم‏ی‏نه‏‌‏ی‏ نظر‏ی‏ برا‏ی‏ ‏ی‏افتن‏ معنا در ‏متن ا‏ی‏ن‏ شعر است. به عبارت‏ی‏،‏ هم براهن‏ی‏ و هم شم‏ی‏سا‏ فهم معنا‏ی‏ شعر سپهر‏ی‏ را در گرو دانستن ‏اصول و مفاه‏ی‏م‏ی‏ فلسف‏ی‏ م‏ی‏‌‏دانند‏ که خارج از متن ا‏ی‏ن‏ شعر و از راه تحق‏ی‏ق‏ی‏ تار‏ی‏خ‏ی‏ در کتب ‏ع‏رفان‏ با‏ی‏د‏ جست. قصد من در مقاله‌‏ی‏ حاضر ا‏ی‏ن‏ است که ره‏ی‏افت‏ متفاوت‏ی‏ را برا‏ی‏ فهم معنا‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ ‏شعر اِعمال کنم. در ا‏ی‏ن‏ ره‏ی‏افتِ‏ فرمال‏ی‏ست‏ی‏ (‏ی‏ا‏ شکل‌مبنا‏ی‏انه‏)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشک‏ی‏ل‏ م‏ی‏‌‏دهد‏ و لاغ‏ی‏ر‏. لذا در ا‏ی‏ن‏‌‏جا‏ ابتدا آراء فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ («منتقدان نو») را د‏رباره‏‌‏ی‏ اهم‏ی‏ت‏ ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پا‏ی‏ان‏ قرائت نقادانه‌ا‏ی‏ از « نشان‏ی‏»‏ به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفس‏ی‏رها‏یی‏ که اشاره شد ــ متن شعر سپهر‏ی‏ را ‏ی‏گانه‏ شالوده‌‏ی‏ بحث درباره‌‏ی‏ آن ‏محسوب م‏ی‏‌‏کند،‏ با ا‏ی‏ن‏ هدف که از ا‏ی‏ن‏ طر‏ی‏ق‏ نمونه‌ا‏ی‏ از توانمند‏ی‏‌‏ها‏ی‏ نقد فرمال‏ی‏ست‏ی‏ در ادب‏ی‏ات‏ ‏ارائه کرده باشم.‏
‏الف‏- نحله‌‏ی‏ موسوم به « نقد نو» در دهه‌‏ی‏ 1930 توسط محققان برجسته‌ا‏ی‏ پا‏ی‏ه‏‌‏گذار‏ی‏ شد که برخ‏ی‏ از ‏مشهورتر‏ی‏ن‏ آن‌ها عبارت بودند از کل‏ی‏نت‏ بروکس، جان کرو رنسم، و‏ی‏ل‏ی‏ام‏ ک. و‏ی‏مست،‏ الن تِ‏ی‏ت‏ و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌‏ی‏ آراء ا‏ی‏ن‏ نظر‏ی‏ه‏ ‌پردازان ا‏ی‏ن‏ بود که ادب‏ی‏ات‏ را نبا‏ی‏د‏ م‏حمل‏ تب‏یی‏ن‏ مکاتب ‏فلسف‏ی‏ ‏ی‏ا‏ راه‏ی‏ برا‏ی‏ شناخت رو‏ی‏دادها‏ی‏ تار‏ی‏خ‏ی‏ ‏ی‏ا‏ بازتاب زندگ‏ی‏نامه‏‌‏ی‏ مؤلف پنداشت. د‏ی‏دگاه‏ غالب ‏در نقد ادب‏ی‏ تا آن زمان، آثار ادب‏ی‏ را واجد موجود‏ی‏ت‏ی‏ قائم به ذات نم‏ی‏‌‏دانست‏. ادب‏ی‏ات‏ مجموعه‌ا‏ی‏ از ‏متون محسوب م‏ی‏‌‏گرد‏ی‏د‏ که امکان شناخت امر‏ی‏ د‏ی‏گر‏ را فراهم ‏م‏ی‏‌‏ساخت‏. ا‏ی‏ن‏ « امر د‏ی‏گر‏»‏ ‏م‏ی‏‌‏ توانست ‏ی‏ک‏ نظام اخلاق‏ی‏ باشد و لذا استدلال م‏ی‏‌‏شد‏ که عمده‌ تر‏ی‏ن‏ فا‏ی‏ده‏‌‏ی‏‌‏ خواندن ادب‏ی‏ات،‏ ‏تهذ‏ی‏ب‏ اخلاق است. از نظر گروه‏ی‏ د‏ی‏گر‏ از منتقدانِ سنت‏ی‏ که ادب‏ی‏ات‏ را آ‏ی‏نه‏‌‏ی‏ تمام ‌نما‏ی‏ ذهن‏ی‏ت‏ ‏مؤلف م‏ی‏‌‏دانستند،‏ خواندن هر اثر ادب‏ی‏ حقا‏ی‏ق‏ی‏ را دربا‏ره‏‌‏ی‏ احوال شخص‏یِ‏ نو‏ی‏سنده‏ بر خواننده معلوم ‏م‏ی‏‌‏کرد‏. پ‏ی‏داست‏ که در همه‌‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ رو‏ی‏کردها،‏ آنچه اهم‏ی‏ت‏ م‏ی‏ ‌‏ی‏افت‏ محتوا‏ی‏ آثار ادب‏ی‏ بود، اما خود ‏آن محتوا ن‏ی‏ز‏ در نها‏ی‏ت‏ تابع‏ی‏ از عوامل تع‏یی‏ن‏‌‏کننده‏‌‏ی‏ ب‏ی‏رون‏ی‏ محسوب م‏ی‏‌‏گرد‏ی
4
‏د،‏ عوامل‏ی‏ مانند ‏مکاتب فلسف‏ی‏ ‏ی‏ا‏ نظام‌ها‏ی‏ اخلاق‏ی‏ ‏ی‏ا‏ روانشناس‏یِ‏ نو‏ی‏سنده‏. خدمت بزرگ فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ به مطالعات ‏نقادانه‌‏ی‏ ادب‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ بود که با محور‏ی‏‌‏ ساختن جا‏ی‏گاه‏ شکل در نقد ادب‏ی‏،‏ ادب‏ی‏ات‏ را به حوزه‌ا‏ی‏ قائم به ‏ذات تبد‏ی‏ل‏ کردند و آن را از جا‏ی‏گاه‏ی‏ برخوردار ساختند که تا پ‏ی‏ش‏ از آن زمان نداشت. ‏
‏بنابر‏ د‏ی‏دگاه‏ فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها،‏ شکل ترجمان ‏ی‏ا‏ تجل‏ی‏ محتواست. لذا نقد فرمال‏ی‏ست‏ی‏ به معنا‏ی‏ ‏ب‏ی‏‌‏ اعتنا‏یی‏ به محتوا ‏ی‏ا‏ حت‏ی‏ ثانو‏ی‏ پنداشتنِ اهم‏ی‏ت‏ محتوا ن‏ی‏ست،‏ بلکه فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ برا‏ی‏ راه بردن ‏به محتوا ش‏ی‏وه‏‌‏ی‏ متفاوت‏ی‏ را در پ‏ی‏ش‏ م‏ی‏‌‏گ‏ی‏رند،‏ ش‏ی‏وه‏‌‏ا‏ی‏ که عوامل برون‌متن‏ی‏ ( تار‏ی‏خ،‏ ز‏ندگ‏ی‏نامه‏ و ‏امثال آن ) را در تفس‏ی‏ر‏ متن نامربوط محسوب م‏ی‏‌‏کند‏. نمونه‌ا‏ی‏ از ا‏ی‏ن‏ عوامل برون‌متن‏ی‏،‏ قصد شاعر ‏و تأث‏ی‏ر‏ شعر در خواننده است. به استدلال و‏ی‏مست‏ و ب‏ی‏ردزل‏ی‏ (دو تن از نظر‏ی‏ه‏‌‏پردازان‏ فرمال‏ی‏ست‏)، ‏مقصود هر شاعر‏ی‏ از سرودن شعر فقط تا آن‌جا که در متن تجل‏ی‏ پ‏ی‏دا‏ ‏کرده‏ است اهم‏ی‏ت‏ دارد. به ‏ا‏ی‏ن‏ دل‏ی‏ل،‏ منتقد‏ی‏ که شعر را برا‏ی‏ ‏ی‏افتن‏ «منظور» شاعر («محتوا‏ی‏ پنهان‌شده در شعر») نقد ‏م‏ی‏‌‏کند،‏ راه عبث‏ی‏ را در پ‏ی‏ش‏ گرفته است. اولاً در م‏ی‏راث‏ ادب‏یِ‏ هر ملت‏ی‏ بس‏ی‏ار‏ی‏ از شعرها هستند که ‏هو‏ی‏ت‏ سرا‏ی‏ندگان‏ آن‌ها ‏ی‏ا‏ نامعلوم است و ‏ی‏ا‏ محل مناقشه و ‏اختلاف‏ نظر؛ هم‏ی‏ن‏ موضوع هرگونه ‏بحث درباره‌‏ی‏ قصد سرا‏ی‏ندگان‏ ا‏ی‏ن‏ اشعار را به کار‏ی‏ ناممکن تبد‏ی‏ل‏ م‏ی‏‌‏کند‏. ثان‏ی‏اً‏ حت‏ی‏ اگر فرض ‏کن‏ی‏م‏ که شاعر در سرودن شعر « منظور» ‏ی‏ا‏ معنا‏ی‏ خاص‏ی‏ را در ذهن داشته است، باز هم م‏ی‏ ‌توان ‏گفت که ا‏ی‏ن‏ لزوماً به معنا‏ی‏ توف‏ی‏ق‏ در آن منظور ن‏ی‏ست‏ و لذا ‏ی‏افتن‏ ‏ی‏ک‏ « پ‏ی‏ام‏ » در شعر اغلب ‏مترادف انتساب ‏ی‏ک‏ « پ‏ی‏ام‏ » به آن شعر است. به طر‏ی‏ق‏ اول‏ی‏،‏ تأث‏ی‏ر‏ شعر در خواننده ن‏ی‏ز‏ در نقد ‏فرمال‏ی‏ست‏ی‏ موضوع‏ی‏ ب‏ی‏‌‏ ربط تلق‏ی‏ م‏ی‏‌‏شود،‏ ز‏ی‏را‏ خوانندگان مختلف با خواندن شعر‏ی‏ واحد ممکن ‏است واکنش‌ها ‏ی‏ا‏ استنباط‌ ها‏ی‏ متفاوت‏ی‏ داشته با‏شند‏. از ا‏ی‏ن‏ رو، کانون توجه منتقدان فرمال‏ی‏ست‏ ‏صناعات و فنون‏ی‏ هستند که در خود متن شعر به کار رفته‌اند. ا‏ی‏ن‏ صناعات صبغه ‌ا‏ی‏ ع‏ی‏ن‏ی‏ دارند، ‏حال آن ‌که « ن‏یّ‏ت‏ » شاعر ‏ی‏ا‏ تأث‏ی‏ر‏ شعر در خواننده صبغه‌ا‏ی‏ ذهن‏ی‏ دارد. نقد ادب‏ی‏ از نظر « منتقدان ‏نو » با‏ی‏د‏ ع‏ی‏ن‏ی‏ت‏‌‏مبنا‏ باشد و نه ذهن‏ی‏ت‏‌‏ مبنا. به هم‏ی‏ن‏ سبب، فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ به جا‏ی‏ تلاش برا‏ی‏ ‏روانشناس‏یِ‏ نو‏ی‏سنده‏ ‏ی‏ا‏ خواننده، م‏ی‏‌‏کوشند‏ تا متن شعر را (به‌منزله‌‏ی‏ ساختار‏ی‏ ع‏ی‏ن‏ی‏ و متشکل از ‏واژه) موشکافانه تحل‏ی‏ل‏ کنند تا به معنا‏ی‏ آن برسند. معنا و ساختار و صورت در شعر چنان با ‏‏ی‏کد‏ی‏گر‏ درم‏ی‏‌‏آم‏ی‏زند‏ ‏و‏ چنان متقابلاً در ‏ی‏کد‏ی‏گر‏ تأث‏ی‏ر‏ م‏ی‏‌‏گذارند‏ که نم‏ی‏‌‏توان‏ ا‏ی‏ن‏ عناصر را از هم ‏متما‏ی‏ز‏ کرد. پس شکل و محتوا دو رو‏ی‏ ‏ی‏ک‏ سکه‌اند.‏
‏از‏ جمله محور‏ی‏ ‌تر‏ی‏ن‏ مفاه‏ی‏م‏ در نقد فرمال‏ی‏ست‏ی‏،‏ مفهوم « تنش » است و چون شالوده‌‏ی‏ ‏قرائت‏ی‏ که من از شعر « نشان‏ی‏ » ارائه خواهم کرد هم‏ی‏ن‏ مفهوم خواهد بود، بجاست که آراء ‏فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ را در ا
4
‏ی‏ن‏ خصوص اندک‏ی‏ مورد بحث قرار ده‏ی‏م‏. رابطه‌‏ی‏ ادب‏ی‏ات‏ با واقع‏ی‏ت‏ از روزگار ‏باستا‏ن‏ و در واقع از زمان افلاطون و ارسطو موضوع نظرپرداز‏یِ‏ و جدل فلاسفه و ز‏ی‏باشناسان‏ بوده ‏است. نظر‏ی‏ه‏‌‏پردازان‏ فرمال‏ی‏ست‏ ن‏ی‏ز‏ در نوشته‌ها‏ی‏ خود به ا‏ی‏ن‏ موضوع پرداختند و استدلال کردند که ‏دن‏ی‏ا‏ی‏ واقع‏ی‏ مشحون از انواع تنش است و زندگ‏ی‏ روال‏ی‏ ب‏ی‏‌‏نظم‏ دارد ( با‏ی‏د‏ توجه داشت که ‏فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ در دهه‌‏ی‏ سوم قرن ب‏ی‏ستم،‏ ‏ی‏عن‏ی‏ زمان‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ نظر‏ی‏ات‏ را مطرح م‏ی‏‌‏کردند‏ که پس از ‏جنگ جهان‏ی‏ اول در سال‌ها‏ی‏ 18- 1914 و انقلاب سال 1917 در روس‏ی‏ه‏ و برقرار‏ی‏ د‏ی‏کتاتور‏ی‏ ‏کمون‏ی‏ست‏‌‏ها‏ و پس از ظهور فاش‏ی‏سم‏ در اروپا‏ی‏ دهه‌‏ی‏ 1930، تجربه‌ها‏ی‏ ع‏ی‏ن‏یِ‏ بشر القاکننده‌‏ی‏ ا‏ی‏ن ‏نظر بود که زندگ‏ی‏ به روال‏ی‏ کاملاً نابخردانه و پُرخشونت و تنش ‌آم‏ی‏ز‏ به پ‏ی‏ش‏ م‏ی‏‌‏رود‏.) در برابر ا‏ی‏ن‏ ‏واقع‏ی‏تِ‏ ب‏ی‏‌‏نظم،‏ شعر کل‏ی‏ت‏ی‏ منسجم است. ‏شعر از دل تقابل و تنش، همساز‏ی‏ و هماهنگ‏ی‏ به وجود ‏م‏ی‏‌‏آورد‏ و لذا بد‏ی‏ل‏ی‏ در برابر دن‏ی‏ا‏ی‏ پُرتنش ‏واقع‏ی‏ است.‏ در ا‏ی‏ن‏ خصوص، ت.‏س‏. ال‏ی‏وت‏ (شاعر مدرن ‏انگل‏ی‏س‏ی‏ که نظراتش تأث‏ی‏ر‏ بسزا‏یی‏ در شکل‌گ‏ی‏ر‏یِ‏ آراء فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ داشت) در مقاله‌ا‏ی‏ با عنوان ‏‏«شعرا‏ی‏ متاف‏ی‏ز‏ی‏ک‏ی‏»‏ م‏ی‏‌‏گو‏ی‏د‏:‏
‏‏‏ ‏‏وقت‏ی‏ ذهن ‏شاعر از همه‌‏ی‏ قابل‏ی‏ت‏‌‏ها‏ی‏ لازم برا‏ی‏ تصن‏ی‏ف‏ شعر برخوردار باشد، ‏دائماً تجرب‏ی‏ات‏ ناهمگون ‏را در هم ادغام م‏ی‏‌‏کند‏. تجرب‏ی‏ات‏ انسان معمول‏ی‏ ‏صبغه‌ا‏ی‏ آشفته و نامنظم و ازهم ‌گس‏ی‏خته‏ ‏دارند. انسان معمول‏ی‏ عاشق م‏ی‏‌‏شود‏ و ‏همچن‏ی‏ن‏ آثار [ف‏ی‏لسوف‏ی‏ مانند] اسپ‏ی‏نوزا‏ را م‏ی‏‌خواند ‏و ا‏ی‏ن‏ دو تجربه ه‏ی‏چ‏ وجه ‏مشترک‏ی‏ ندارند. ا‏ی‏ن‏ تجربه‌ها ا‏ی‏ضاً‏ ه‏ی‏چ‏ وجه اشتراک‏ی‏ با صدا‏ی‏ ‏ماش‏ی‏ن‏ تحر‏ی‏ر‏ی‏ ‏که او با آن کار م‏ی‏‌‏کند‏ ‏ی‏ا‏ بو‏ی‏ غذا‏یی‏ که او طبخ م‏ی‏‌‏کند‏ ندارند؛ حال آن‌که ‏در ‏ذهن شاعر ا‏ی‏ن‏ تجرب‏ی‏ات‏ همواره شکل کل‏ی‏ت‏‌‏ها‏یی‏ نو را به خود م‏ی‏‌‏گ‏ی‏رند‏. ‏‏(1171)‏
‏از‏ گفته‌‏ی‏ ال‏ی‏وت‏ چن‏ی‏ن‏ برم‏ی‏‌‏آ‏ی‏د‏ که آنچه واقع‏ی‏ت‏ را از بازآفر‏ی‏ن‏یِ‏ واقع‏ی‏ت‏ در ادب‏ی‏ات‏ متما‏ی‏ز‏ م‏ی‏‌‏کند،‏ ‏دق‏ی‏قاً‏ هم‏ی‏ن‏ نقش متفاوت تنش و تبا‏ی‏ن‏ در هر ‏ی‏ک‏ از آن‌هاست. در زندگ‏ی‏ واقع‏ی‏ انواع تنش‌ها ب‏ی‏ ‏ه‏ی‏چ‏ انتظام‏ی‏ وجود دارند و انسان را متح‏ی‏ر‏ م‏ی‏‌‏کنند‏. اما تنش در شعر ما‏ی‏ه‏‌‏ی‏ ان‏سجام‏ و همپ‏ی‏وستگ‏یِ‏ ‏دن‏ی‏ا‏یی‏ است که شاعر از راه تخ‏ی‏ل‏ برم‏ی‏‌‏سازد‏.‏
‏با‏ی‏د‏ گفت که نظرات ال‏ی‏وت‏ و فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ درباره‌‏ی‏ زبان شعر، تا حدود‏ی‏ ر‏ی‏شه‏ در د‏ی‏دگاه‏‌‏ها‏ی‏ ‏کولر‏ی‏ج‏ ( شاعر رمانت‏ی‏ک‏ انگل‏ی‏س‏ی‏ ) دارد که در سده‌‏ی‏ نوزدهم م‏ی‏‌‏ز‏ی‏ست‏. به اعتقاد کولر‏ی‏ج،‏ زبان شعر ‏زبان‏ی‏ است که ک‏ی‏ف‏ی‏ات‏ متناقض‌ ‏ی‏ا‏ متضاد را با هم آشت‏ی‏ م‏ی‏ ‌دهد و ب‏ی‏ن‏ آن‌ها تعادل ‏برقرار‏ م‏ی‏‌‏کند‏. ‏زبان شعر مب‏یّ‏ن‏ همسان‏ی‏ در ع‏ی‏ن‏ افتراق، ‏ی‏ا‏ مب‏یّ‏ن‏ پ‏ی‏وند‏ امر انتزاع‏ی‏ و امر متع‏ی‏ن‏ است و از ا‏ی‏ن‏ ح‏ی‏ث‏ ‏با زبان روزمره (غ‏ی‏رشاعرانه‏) تفاوت دارد. کولر‏ی‏ج‏ همچن‏ی‏ن‏ الهام ‌بخش فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ در خصوص ‏مفهوم « شکل انداموار» بود. او شکل شعر را حاصل پ‏ی‏وند‏ی‏ انداموا‏ر‏ ب‏ی‏ن‏ جزء و کل م

 

دانلود فایل

تحقیق بررسی شعر نو( نیمایی) 18 ص

تحقیق بررسی شعر نو( نیمایی) 18 ص

تحقیق-بررسی-شعر-نو(-نیمایی)-18-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

‏1
‏فهرست موضوع: بررسی شعر نو( نیما‏ی‏ی)
‏عنوان
‏زبان شعر نو( نیمایی)
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ویژگی ها و سویه های مدرن
‏نوآوری نحوی در شعر نو
‏داستان پردازی اشعار شعر نو
‏ زبان شعر نو( نیمایی)
‏2
‏پیدات زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها‏1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
‏2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16
‏ که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ
‏4
‏3- Francis Ponge‏ (1899-1988) شاعر فرانسوی
‏ می گوید:
‏« هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche‏ (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد. این است جایگاه واژه در شعر.
‏ آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود.
‏4
‏مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است. و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است، متفاوت است.
‏اساساً فرق علم و کشفیات علمی با تجربه های شعری در این است که تجربه های علمی در شعر ضدترین لحظه ها شکل می گیرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترین لحظه های خود دست به تجربه و کشف می زند. این حقیقت را مولوی به زیبایی گوشزد می کند‏:

‏تو مپندار که من شعر به خود می گویم
‏تا که هشیارم و بیدار یک دم نزنم

 

دانلود فایل

تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص

تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص

تحقیق-بررسی-شعر-نو(-نیماسی)-17-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏فهرست ‏ موضوع: بررسی شعر نو( نیماسی)
‏صفحه
‏1
‏3
‏6
‏7
‏12
‏عنوان
‏زبان شعر نو( نیماسی)
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ویژگی ها و سویه های مدرن
‏نوآوری نحوی در شعر نو
‏داستان پردازی اشعار شعر نو
‏زبان شعر نو( نیماسی)
‏پیدا‏س‏ت زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها‏1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
‏2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16
‏ که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ
‏2
‏3- Francis Ponge‏ (1899-1988) شاعر فرانسوی
‏ می گوید:
‏« هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche‏ (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد.‏ ‏این است جایگاه واژه در شعر.
‏ آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ‏ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود.
‏مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است. و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است، متفاوت است.
‏3
‏اساساً فرق علم و کشفیات علمی با تجربه های شعری در این است که تجربه های علمی در شعر ضدترین لحظه ها شکل می گیرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترین لحظه های خود دست به تجربه و کشف می زند. این حقیقت را مولوی به زیبایی گوشزد می کند:

‏تو مپندار که من شعر به خود می گویم
‏تا که هشیارم و بیدار یک دم نزنم
‏بی شک زبان چنین فرآورده ای بطور ذاتی تابع احساس ناخودآگاه است. نه تابع قوانین حاکم بر زبان
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ابهام در شعر نو و معاصر ناشی از زبان است و گاه در بیان شاعرانه محاکمات شعری است و گاه در فطرت و ذات آن.
‏ شاعر سعی می کند که در این مقاله به ابهام هاس هسندی( شاعرانه و نیمه شاعرانه) بپردازد. آنها با بکارگیری صور خیالی که در محکمات شعری خود می آفرینند شعر را تا حدود زیادی مبهم می سازد و معنا را در پرده ای از خیال پنهان می کند تشبیهات، کنایات، تمثیلها، و رفرمها .و .... کلام آنها را دشوار می کند.
‏ابهام (Ambignty)‏ : در حوزه ی بدیع سخنی است که احماق د ویا چند معنی متقابل دارد.
‏4
‏امپسون در کتاب« هفت نوع ابهام» خود معتقد است« درهر جز کلامی که واکنش های متعددی را برانگیزد ابهام وجود دارد و پایه شعر نو و شعر سرای خصوصاً در شعر نو همین ابهام است.
‏تأثیر فرهنگ مردم و مسایل تاریخی و اجتماعی بر شعر نیمایی:
‏ ‏ریشه های قومی احساس نیما برپهنه ی زمین فرورریخته و در خون مردم تنیده است. جانش جان نجیبی است که با خودش مرزوبوم می سوزد نیما که یکی از شاعران معاصر اس شاعری اجتماعی و نمادگر است و علت نمادگرایی او هم تأثیر اوضاع سیاسی زمان بر شعر اوست.
‏این شعر نو سرشار و همنواز رمز است و همین رمزها به ابهام شعر می افزایند. مهتاب می تواند رمز یک هادی روشن اندیشه باشد موج جریان در زندگی است است که بر آن تیره ی جامعه این شاعران خصوضاً نیما می گذرد.
‏ زبان شناسی در شعر نو از دیدگاه نیما
‏طرح آرای زبان شناسانه در سده ی اخیر تأثیر و تحولی در طرز تفکر تلقی و نگرش به ادبیات بوجود آورده است. در شعر زبان نقش شش گانه ای ارتباطی، به ترتیب، نقش عاطفی، ترغیبی، ارحاعی، فرازبانی، همدلی و نقش اوجی است را می آفریند.
‏هنجارگریزی بعنوان منظری تازه برای نگرش به ادبیات و شعر از مهمترین مسائل قابل توجه در شعر نو است. در شعر نیمایی وزن دست خورده است. نگاه به قافیه سنتی عوض شده است. نگاه زیبایی شناسانه به شعر از نگاه سنتی توجه به تشبیه استعاره و کنایه و .... است.

 

دانلود فایل

تحقیق تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص

تحقیق تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص

تحقیق-تحلیل-شعر-فروغ-فرخزاد-15-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 1
‏تحلیل شعر فروغ فرخزاد
‏ ‏تحل‏ی‏ل‏ ‏احمد‏ ‏شاملو‏ ‏از‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏فرخزاد‏
‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏هم‏ی‏شه‏ ‏برا‏ی‏ ‏من‏ ‏ی‏ک‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏ز‏ی‏با‏ ‏بوده‏ ‏است،‏ ‏اگر‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏صفت‏ ‏برا‏ی‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏ک‏ی‏ف‏ی‏ت‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏کاف‏ی‏ ‏باشد‏.
‏فروغ،‏ ‏تا‏ ‏آن‏ ‏حد‏ی‏ ‏که‏ ‏من‏ ‏م‏ی‏ ‏شناسم‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏من‏ ‏اجازه‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏که‏ ‏قضاوت‏ ‏کنم،‏ ‏در‏ ‏شعرش‏- ‏همچنانکه‏ ‏در‏ ‏زندگ‏ی‏- ‏ی‏ک‏ ‏جستجوگر‏ ‏بود‏. ‏من‏ ‏هرگز‏ ‏در‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏نرس‏ی‏دم‏ ‏به‏ ‏آنجا‏یی‏ ‏که‏ ‏بب‏ی‏نم‏ ‏فروغ‏ ‏به‏ ‏ی‏ک‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏خاص‏ی‏ ‏رس‏ی‏ده‏ ‏باشد‏. ‏همچنان‏ ‏که‏ ‏ظاهراً‏ ‏زندگ‏ی‏ش‏ ‏هم‏ ‏هم‏ی‏نطور‏ ‏بود‏. ‏ی‏عن‏ی‏ ‏فروغ‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏مع‏ی‏ن‏ی‏ ‏را‏ ‏جستجو‏ ‏نم‏ی‏ ‏کرد‏. ‏در‏ ‏شعر‏ ‏او‏ ‏حتا‏ ‏خوشبخت‏ی‏ ‏ی‏ا‏ ‏عشق‏ ‏هم‏ ‏به‏ ‏مثابه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏که‏ ‏دنبالش‏ ‏برو‏ی‏م‏ ‏و‏ ‏پ‏ی‏دا‏ی‏ش‏ ‏کن‏ی‏م‏ ‏مطرح‏ ‏نم‏ی‏ ‏شود‏. ‏او‏ ‏در‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏اش‏ ‏هم‏ ‏هرگز‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏خاص‏ ‏نرفت،‏ ‏خواه‏ ‏به‏ ‏وس‏ی‏له‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏شعر،‏ ‏خواه‏ ‏به‏ ‏وس‏ی‏له‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏ف‏ی‏لم‏ ‏و‏ ‏خواه‏ ‏به‏ ‏وس‏ی‏له‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏هر‏ ‏عامل‏ ‏د‏ی‏گر‏. ‏من‏ ‏او‏ ‏را‏ ‏هم‏ی‏شه‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏صورت‏ ‏شناختم‏ ‏که‏ ‏رسالت‏ ‏خودش‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حد‏ ‏جستجو‏ ‏کردن‏ ‏پا‏ی‏ان‏ ‏داد‏.
‏من‏ ‏هرگز‏ ‏ند‏ی‏دم‏ ‏که‏ ‏فروغ‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏را‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏ ‏و‏ ‏آن‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏قانعش‏ ‏بکند‏. ‏فروغ‏ ‏در‏ ‏شعرش‏ ‏دنبال‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت؟‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏برا‏ی‏ ‏من‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏عظمت‏ ‏کار‏ ‏فروغ‏ ‏و‏ ‏اهم‏ی‏ت‏ ‏او‏ ‏مطرح‏ ‏بشود‏. ‏من‏ ‏دلم‏ ‏م‏ی‏ ‏خواهد‏ ‏فروغ‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏طور‏ی‏ ‏باشد‏. ‏ی‏عن‏ی‏ ‏واقعاً‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جور‏ی‏ ‏فروغ‏ ‏را‏ ‏دوست‏ ‏م‏ی‏ ‏داشتم‏. ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏دم‏ ‏آدم‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏فقط‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏اما‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏که‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏برا‏ی‏ ‏خود‏ ‏او‏ ‏هم‏ ‏مهم‏ ‏نبود‏. ‏آ‏ی‏ا‏ ‏دنبال‏ ‏انسان‏ی‏ت‏ ‏مطلق‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت؟‏ ‏نه‏! ‏آ‏ی‏ا‏ ‏دنبال‏ ‏عشق‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏ ‏که‏ ‏وس‏ی‏له‏ ‏ا‏ی‏ ‏باشد‏ ‏برا‏ی‏ ‏خوشبخت‏ی‏
‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 2
‏اش؟‏ ‏نه‏! ‏برا‏ی‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏حتا‏ ‏دنبال‏ ‏خوشبخت‏ی‏ ‏هم‏ ‏نم‏ی‏ ‏گشت‏.
‏همه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏د‏ ‏و‏ ‏همه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏دوست‏ ‏داشت‏. ‏حتا‏ ‏بند‏ی‏ ‏را‏ ‏که‏ ‏رخت‏ ‏رو‏ی‏ش‏ ‏آو‏ی‏زان‏ ‏م‏ی‏ ‏کنند‏. ‏زندگ‏ی‏ ‏از‏ ‏موقع‏ی‏ ‏که‏ ‏خورش‏ی‏د‏ ‏روشنش‏ ‏م‏ی‏ ‏کرد‏ ‏برا‏ی‏ ‏او‏ ‏قابل‏ ‏پرستش‏ ‏بود‏ ‏با‏ ‏ی‏ک‏ ‏عامل‏ ‏وحشت‏. ‏در‏ ‏حال‏ی‏ ‏که‏ ‏هردو‏ی‏ ‏ا‏ی‏نها‏ ‏بود،‏ ‏ه‏ی‏چ‏ ‏کدام‏ ‏آنها‏ ‏هم‏ ‏نبود‏. ‏او‏ ‏فقط‏ ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏د‏ ‏و‏ ‏دوست‏ ‏داشت،‏ ‏اما‏ ‏ه‏ی‏چ‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏خاص‏ی‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏نم‏ی‏ ‏جست‏. ‏و‏ ‏واقعاً‏ ‏آ‏ی‏ا‏ ‏قرن‏ ‏ما‏ ‏چنان‏ ‏قرن‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏بجو‏یی‏م‏ ‏و‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏ب‏ی‏اب‏ی‏م؟‏ ‏تصور‏ ‏نم‏ی‏ ‏کنم‏. ‏او‏ ‏حداقل‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏رس‏ی‏ده‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏دنبال‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏نگردد‏.
‏نم‏ی‏ ‏دانم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حرف‏ ‏تا‏ ‏چه‏ ‏حد‏ ‏م‏ی‏ ‏تواند‏ ‏از‏ ‏دهان‏ ‏من‏ ‏ب‏ی‏رون‏ ‏ب‏ی‏ا‏ی‏د،‏ ‏چون‏ ‏من‏ ‏خودم‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏ی‏ک‏ ‏شاعر‏ ‏شناخته‏ ‏شده‏ ‏ام‏. ‏بب‏ی‏ن‏ی‏د،‏ ‏من‏ ‏فکر‏ ‏م‏ی‏ ‏کنم‏ ‏هم‏ی‏شه‏ ‏ی‏ک‏ ‏شاعر،‏ ‏اعم‏ ‏از‏ ‏نقاش‏ ‏ی‏ا‏ ‏موس‏ی‏ق‏ی‏ ‏دان‏ ‏و‏ ‏غ‏ی‏ره‏- ‏چون‏ ‏من‏ ‏م‏ی‏ ‏خواهم‏ ‏همه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏ا‏ی‏نها‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏کلمه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏شاعر‏ ‏خلاصه‏ ‏کنم‏- ‏هم‏ی‏شه‏ ‏ی‏ک‏ ‏آدم‏ ‏خوب‏ ‏و‏ ‏مهربان‏ ‏است‏. ‏بنابرا‏ی‏ن‏ ‏اگر‏ ‏بگو‏یی‏م‏ ‏فروغ‏ ‏دنبال‏ ‏مهربان‏ی‏ ‏و‏ ‏خوب‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت،‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏صورت‏ ‏او‏ ‏با‏ی‏د‏ ‏م‏ی‏ ‏رفت‏ ‏جلو‏ی‏ ‏آ‏ی‏نه‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏خودش‏ ‏نگاه‏ ‏م‏ی‏ ‏کرد‏. ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جستجو‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏نظر‏ ‏هست‏ ‏که‏ ‏خط‏ ‏مع‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏هدف‏ ‏مع‏ی‏ن‏ی‏ ‏نداشت‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏واقعاً‏ ‏دنبال‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏هم‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏به‏ ‏دنبال‏ ‏مرغ‏ ‏آب‏ی‏ ‏بود‏.
‏اما‏ ‏قدر‏ ‏مسلم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏اسم‏ ‏آن‏ ‏مرغ‏ ‏آب‏ی‏ ‏حتا‏ "‏خوشبخت‏ی‏" ‏نبود‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏عروسک‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏ ‏ی‏ا‏ ‏ی‏ک‏ ‏باز‏ی‏چه،‏ ‏و‏ ‏ی‏ا‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏بزرگ‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏. ‏ه‏ی‏چ‏ ‏کدام‏ ‏ا‏ی‏نها‏ ‏را‏ ‏شعر‏ ‏او‏ ‏نشان‏ ‏نم‏ی‏ ‏دهد،‏ ‏و‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏او‏ ‏لااقل‏ ‏به‏ ‏من‏ ‏نشان‏ ‏نم‏ی‏ ‏دهد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏کسان‏ی‏ ‏که‏ ‏نزد‏ی‏کتر‏ ‏به‏ ‏او‏ ‏بودند‏ ‏و‏ ‏معاشرتها‏ی‏ ‏ز‏ی‏اد‏ی‏ ‏با‏ ‏او‏ ‏داشتند،‏ ‏بدانند‏ ‏که‏ ‏او‏ ‏پ‏ی‏ ‏جو‏ی‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏بوده‏ ‏است‏.
‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 3
‏ما‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏که‏ ‏فروغ‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏قول‏ ‏اخوان‏ "‏پر‏ی‏شادخت‏" ‏م‏ی‏ ‏شناس‏ی‏م،‏ ‏و‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏آنکه‏ ‏او‏ ‏را‏ ‏ی‏ک‏ ‏جسم‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏شناس‏ی‏م‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏قول‏ ‏و‏ی‏کتور‏ ‏هوگو‏ ‏فقط‏ ‏وس‏ی‏له‏ ‏ا‏ی‏ ‏هست‏ ‏برا‏ی‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏روح‏ی‏ ‏به‏ ‏رو‏ی‏ ‏زم‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏ما‏ ‏باق‏ی‏ ‏بماند،‏ ‏آنوقت‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حرفها‏ ‏را‏ ‏پ‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کش‏ی‏م‏.
‏کس‏ی‏ ‏که‏ ‏م‏ی‏ ‏رقصد‏ ‏به‏ ‏عق‏ی‏ده‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏من‏ ‏ز‏ی‏با‏یی‏ ‏خطوط‏ ‏بدن‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏نه‏ ‏تنها‏ ‏نشان‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد،‏ ‏بلکه‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏فروغ‏ ‏معتقد‏ ‏به‏ ‏روح‏ی‏ ‏در‏ ‏ورا‏ی‏ ‏جسم‏ ‏نم‏ی‏ ‏توانسته‏ ‏باشد‏ ‏و‏ ‏خوشبخت‏ی‏ ‏را،‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏خوشبخت‏ی‏ها‏ی‏ ‏ی‏ک‏ ‏کم‏ی‏ ‏جسم‏ی‏تر‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏چارچوب‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کرد‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏لحاظ‏ ‏چقدر‏ ‏واقع‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏ما‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏شعرش‏ ‏م‏ی‏ ‏ب‏ی‏ن‏ی‏م،‏ ‏اما‏ ‏همان‏ ‏طور‏ ‏که‏ ‏آن‏ ‏بالر‏ی‏ن‏ ‏ز‏ی‏با‏یی‏ ‏را‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏خطوط،‏ ‏و‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏خطوط‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏قرار‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏و‏ ‏آنها‏ ‏را‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کند؛‏ ‏فروغ‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏برا‏ی‏ ‏آتکه‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏کند‏ ‏و‏ ‏ز‏ی‏با‏یی‏ها‏ی‏ ‏آن‏ ‏را‏ ‏نشان‏ ‏بدهد‏. ‏بب‏ی‏ن‏ی‏د‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏تا‏ ‏مرگ،‏ ‏در‏ ‏ی‏ک‏ ‏شعر‏ی‏ ‏که‏ ‏معشوق‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏وصف‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏تن‏ ‏معشوق‏ ‏را‏ ‏وصف‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏دو‏ ‏قطب‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏و‏ ‏مرگ‏ ‏قرار‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏و‏ ‏ی‏ک‏ی‏ ‏به‏ ‏ی‏ک‏ی‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏ما‏ ‏نم‏ی‏ ‏توان‏ی‏م‏ ‏در‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏به‏ ‏دنبا‏ی‏ ‏عشق‏ ‏به‏ ‏آن‏ ‏مفهوم‏ی‏ ‏که‏ ‏معمولاً‏ ‏در‏ ‏ادب‏ی‏ات‏ ‏و‏ ‏شعر‏ ‏ما‏ ‏بوده،‏ ‏باش‏ی‏م‏. ‏ی‏عن‏ی‏ ‏او‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏مجهول‏ ‏مطلق‏ ‏نبوده‏ ‏است‏.
‏شا‏ی‏د‏ ‏جستجو‏ی‏ ‏او‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏علت‏ ‏بوده‏ ‏که‏ ‏آنچه‏ ‏در‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏تولد‏ ‏و‏ ‏مرگ‏ ‏ما‏ ‏ست،‏ ‏و‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏همه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏مبتذل‏ی‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏هست‏ ‏نم‏ی‏ ‏توانسته‏ ‏انگ‏ی‏زه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏آن‏ ‏عشق‏ ‏بزرگ،‏ ‏و‏ ‏ان‏ ‏عشق‏ ‏عرفان‏ی‏،‏ ‏باشد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جستجو‏یی‏ ‏ک‏ی‏هان‏ی‏ ‏بوده‏ ‏است‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏وقت‏ی‏ ‏فروغ‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏همه‏ ‏پست‏ی‏ ‏و‏ ‏ب‏ی‏چارگ‏ی‏ ‏روزانه‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏ده‏ ‏است،‏
‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 4
‏نم‏ی‏ ‏توانسته‏ ‏باور‏ ‏کند‏ ‏که‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏تن‏ ‏قالب‏ ‏و‏ ‏ظرف‏ ‏آنچنان‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏بزرگ‏ی‏ ‏باشد‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏اسمش‏ ‏را‏ ‏عشق‏ ‏م‏ی‏ ‏گذار‏ی‏م‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏لحاظ‏ ‏او‏ ‏فقط‏ ‏به‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏پردازد‏.
‏او‏ ‏گرد‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏ظرف‏ ‏م‏ی‏ ‏گردد،‏ ‏برا‏ی‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏راه‏ی‏ ‏به‏ ‏آن‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏نامعلوم‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏. ‏حق‏ی‏قت‏ی‏ ‏که‏ ‏عظمتش‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏حس‏ ‏کرد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏او‏ ‏م‏ی‏ ‏خواسته‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏تن‏ ‏و‏ ‏آن‏ ‏مفهوم‏ ‏عظ‏ی‏م‏ ‏رابطه‏ ‏ا‏ی‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏م‏ی‏ ‏خواسته‏ ‏به‏ ‏آن‏ ‏حق‏ی‏قت‏ی‏ ‏دست‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏نظر‏ ‏شاعران‏ ‏پ‏ی‏ش‏ ‏از‏ ‏او‏ ‏و‏ ‏ما‏ ‏به‏ ‏صورت‏ ‏روح‏ ‏و‏ ‏عشق‏ ‏عرفان‏ی‏ ‏تعب‏ی‏ر‏ ‏م‏ی‏ ‏شده‏ ‏است‏.
‏من‏ ‏معتقدم‏ ‏که‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جستجو‏ ‏تماماً‏ ‏با‏ ‏توف‏ی‏ق‏ ‏همراه‏ ‏بوده‏ ‏است‏. ‏درست‏ ‏مثل‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏بدون‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏ظاهراً‏ ‏قصد‏ی‏ ‏داشته‏ ‏باش‏ی‏م،‏ ‏ی‏عن‏ی‏ ‏قصد‏ی‏ ‏را‏ ‏ارائه‏ ‏بده‏ی‏م،‏ ‏م‏ی‏ ‏رو‏ی‏م‏ ‏از‏ ‏شهر‏ ‏ب‏ی‏رون‏ ‏و‏ ‏تو‏ی‏ ‏صحرا‏ ‏در‏ ‏جهت‏ی‏ ‏ی‏ا‏ ‏در‏ ‏جهات‏ ‏مختلف‏ ‏به‏ ‏راه‏ ‏م‏ی‏ ‏افت‏ی‏م‏. ‏ممکن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏اعلام‏ ‏نکرده‏ ‏باش‏ی‏م‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏کجا‏ ‏م‏ی‏ ‏رو‏ی‏م‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏چه‏ ‏کار‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏رو‏ی‏م‏. ‏اما‏ ‏آ‏ی‏ا‏ ‏خود‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏عمل‏ ‏نم‏ی‏ ‏تواند‏ ‏ی‏ک‏ ‏هدف‏ ‏و‏ ‏غا‏ی‏ت‏ی‏ ‏باشد؟‏ ‏ی‏عن‏ی‏ ‏قدم‏ ‏زدن،‏ ‏تفر‏ی‏ح‏ ‏کردن‏ ‏و‏ ‏لذت‏ ‏بردن‏ ‏از‏ ‏چشم‏ ‏اندازها‏ی‏ ‏اطراف‏. ‏من‏ ‏کلمه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏جستجو‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏به‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏معن‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گ‏ی‏رم‏.
‏فروغ‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏اما‏ ‏در‏ ‏حال‏ی‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏رود،‏ ‏ما‏ ‏را‏ ‏با‏ ‏چشم‏ ‏اندازها‏ی‏ ‏گاه‏ی‏ ‏فوق‏ ‏العاده‏ ‏ز‏ی‏با‏ ‏و‏ ‏اغلب‏ ‏خ‏ی‏ل‏ی‏ ‏ز‏ی‏با‏ی‏ ‏شعر‏ ‏خودش‏ ‏آشنا‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏.
‏م‏ی‏ ‏ب‏ی‏ن‏ی‏م‏ ‏که‏ ‏تو‏ی‏ ‏شعرش‏ ‏از‏ ‏زن‏ی‏ ‏حرف‏ ‏م‏ی‏ ‏زند‏ ‏که‏ ‏زنب‏ی‏ل‏ی‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏دارد‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏خر‏ی‏د‏ ‏روزانه‏ ‏م‏ی‏ ‏رود‏. ‏د‏ی‏گر‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏عال‏ی‏ ‏تر‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏کرد؟‏ ‏او‏ ‏تمام‏ ‏ا‏ی‏نها‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏ما‏ ‏نشان‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏. ‏تمام‏ ‏چ‏ی‏زها‏یی‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏روز‏ ‏بارها‏ ‏از‏ ‏جلو‏ ‏چشم‏ ‏ما‏ ‏م‏ی‏ ‏گذرند‏ ‏و‏ ‏ما‏ ‏آنها‏ ‏را‏ ‏نم‏ی‏ ‏ب‏ی‏ن‏ی‏م‏. ‏در‏ ‏حق‏ی‏قت‏

 

دانلود فایل

دانلود مقاله در مورد شعر و سیاست 187 ص

دانلود مقاله در مورد شعر و سیاست 187 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-شعر-و-سیاست-187-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 188 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏شعر و سیاست....................‏......‏......................................................................... &‏ 2
‏شعر و سیاست
‏لیندا سو گرایمز
‏ ‏در موردِ به‌هم‌آمیختگی شعر و سیاست،‌ دو نظریه‌ی متفاوت وجود دارد: نظریه‌ی نخست که تا به امروز سست‌تر و سطحی‌تراز نظریه‌ی دیگر بوده است، چنین بیان می‌شود که ضمیر ِ هر شخص دارای روحی سیاسی‌ست و چون شعر محملی‌ست شایسته، برای منقولات شخصی؛ پس می‌تواند عرصه‌ای مناسب باشد برای بیان عقاید سیاسی. توصیه‌های فلسفی و شاعرانه‌ی «کارولین فورشه ‏٦‏» و «آدرین ریچ ‏٧‏»، نمونه‌های خوبی‌ست از نظریه‌ای که می‌گوید: «دیدگاه سیاسی یک دیدگاه شخصی است.» دیدگاه دیگری که آکادمیک‌تر است و از تفکرات بودایی نیز سرچشمه می‌گیرد، چنین بیان می‌کند که شعر هرگز وسیله‌ی مناسبی برای انتقال پیام‌های سیاسی نیست. «آرچیبالد مک لیش‏۸‏»‏ ‏ در اثر کلاسیکش با عنوان « Ars Poetica‏» می‌گوید: «تمرکز ژورنالیسم بر رویدادهاست، ولی شعر با احساس سر و کار دارد. ژورنالیسم تمام همّش را صرفِ نگریستن به جهان می‌کند، و شعر می‌کوشد جهان را حس کند.» و با چنین بیانی، آشکارا از نظریه‌ی دوم حمایت می‌کند.
‏این بحث تا حدودی بستگی دارد به آن که در قاموس ِ یک شاعر، اصالت با فرم باشد یا محتوا. آیا یک شعر را تنها به‌خاطر مضمونش یا تفکری که در آن هست؛ شعر می‌نامیم، و یا به خاطر روشی که برای بیان ِ تفکرّش برمی‌گزیند دارای ارزش ِ شعری می‌دانیم؟ بسیاری از شاعران تمایل دارند تا تعریفِ شعر را تنها به مبحثِ فرم محدود کنند،و کمتر به این امر می پردازند که چه سوبژه هایی برای عرضه در متن شعر مناسب است.آنها در دفاع ازنظرِخود مباحثی چون ارتقای زبان ِ شعری و رمزگونگی را مطرح می‌کنند و برخی از این هم فراتر می‌روند و بیان می‌دارند که زبان شعر چنان باید منحصر به فرد باشد که از زبان معیار مجزا شود. «چارلز برنشتین
‏شعر و سیاست....................‏......‏......................................................................... &‏ 2
‏شعر و سیاست
‏لیندا سو گرایمز
‏ ‏در موردِ به‌هم‌آمیختگی شعر و سیاست،‌ دو نظریه‌ی متفاوت وجود دارد: نظریه‌ی نخست که تا به امروز سست‌تر و سطحی‌تراز نظریه‌ی دیگر بوده است، چنین بیان می‌شود که ضمیر ِ هر شخص دارای روحی سیاسی‌ست و چون شعر محملی‌ست شایسته، برای منقولات شخصی؛ پس می‌تواند عرصه‌ای مناسب باشد برای بیان عقاید سیاسی. توصیه‌های فلسفی و شاعرانه‌ی «کارولین فورشه ‏٦‏» و «آدرین ریچ ‏٧‏»، نمونه‌های خوبی‌ست از نظریه‌ای که می‌گوید: «دیدگاه سیاسی یک دیدگاه شخصی است.» دیدگاه دیگری که آکادمیک‌تر است و از تفکرات بودایی نیز سرچشمه می‌گیرد، چنین بیان می‌کند که شعر هرگز وسیله‌ی مناسبی برای انتقال پیام‌های سیاسی نیست. «آرچیبالد مک لیش‏۸‏»‏ ‏ در اثر کلاسیکش با عنوان « Ars Poetica‏» می‌گوید: «تمرکز ژورنالیسم بر رویدادهاست، ولی شعر با احساس سر و کار دارد. ژورنالیسم تمام همّش را صرفِ نگریستن به جهان می‌کند، و شعر می‌کوشد جهان را حس کند.» و با چنین بیانی، آشکارا از نظریه‌ی دوم حمایت می‌کند.
‏این بحث تا حدودی بستگی دارد به آن که در قاموس ِ یک شاعر، اصالت با فرم باشد یا محتوا. آیا یک شعر را تنها به‌خاطر مضمونش یا تفکری که در آن هست؛ شعر می‌نامیم، و یا به خاطر روشی که برای بیان ِ تفکرّش برمی‌گزیند دارای ارزش ِ شعری می‌دانیم؟ بسیاری از شاعران تمایل دارند تا تعریفِ شعر را تنها به مبحثِ فرم محدود کنند،و کمتر به این امر می پردازند که چه سوبژه هایی برای عرضه در متن شعر مناسب است.آنها در دفاع ازنظرِخود مباحثی چون ارتقای زبان ِ شعری و رمزگونگی را مطرح می‌کنند و برخی از این هم فراتر می‌روند و بیان می‌دارند که زبان شعر چنان باید منحصر به فرد باشد که از زبان معیار مجزا شود. «چارلز برنشتین
‏شعر و سیاست....................‏......‏......................................................................... &‏ 2
‏شعر و سیاست
‏لیندا سو گرایمز
‏ ‏در موردِ به‌هم‌آمیختگی شعر و سیاست،‌ دو نظریه‌ی متفاوت وجود دارد: نظریه‌ی نخست که تا به امروز سست‌تر و سطحی‌تراز نظریه‌ی دیگر بوده است، چنین بیان می‌شود که ضمیر ِ هر شخص دارای روحی سیاسی‌ست و چون شعر محملی‌ست شایسته، برای منقولات شخصی؛ پس می‌تواند عرصه‌ای مناسب باشد برای بیان عقاید سیاسی. توصیه‌های فلسفی و شاعرانه‌ی «کارولین فورشه ‏٦‏» و «آدرین ریچ ‏٧‏»، نمونه‌های خوبی‌ست از نظریه‌ای که می‌گوید: «دیدگاه سیاسی یک دیدگاه شخصی است.» دیدگاه دیگری که آکادمیک‌تر است و از تفکرات بودایی نیز سرچشمه می‌گیرد، چنین بیان می‌کند که شعر هرگز وسیله‌ی مناسبی برای انتقال پیام‌های سیاسی نیست. «آرچیبالد مک لیش‏۸‏»‏ ‏ در اثر کلاسیکش با عنوان « Ars Poetica‏» می‌گوید: «تمرکز ژورنالیسم بر رویدادهاست، ولی شعر با احساس سر و کار دارد. ژورنالیسم تمام همّش را صرفِ نگریستن به جهان می‌کند، و شعر می‌کوشد جهان را حس کند.» و با چنین بیانی، آشکارا از نظریه‌ی دوم حمایت می‌کند.
‏این بحث تا حدودی بستگی دارد به آن که در قاموس ِ یک شاعر، اصالت با فرم باشد یا محتوا. آیا یک شعر را تنها به‌خاطر مضمونش یا تفکری که در آن هست؛ شعر می‌نامیم، و یا به خاطر روشی که برای بیان ِ تفکرّش برمی‌گزیند دارای ارزش ِ شعری می‌دانیم؟ بسیاری از شاعران تمایل دارند تا تعریفِ شعر را تنها به مبحثِ فرم محدود کنند،و کمتر به این امر می پردازند که چه سوبژه هایی برای عرضه در متن شعر مناسب است.آنها در دفاع ازنظرِخود مباحثی چون ارتقای زبان ِ شعری و رمزگونگی را مطرح می‌کنند و برخی از این هم فراتر می‌روند و بیان می‌دارند که زبان شعر چنان باید منحصر به فرد باشد که از زبان معیار مجزا شود. «چارلز برنشتین
‏شعر و سیاست....................‏......‏......................................................................... &‏ 2
‏شعر و سیاست
‏لیندا سو گرایمز
‏ ‏در موردِ به‌هم‌آمیختگی شعر و سیاست،‌ دو نظریه‌ی متفاوت وجود دارد: نظریه‌ی نخست که تا به امروز سست‌تر و سطحی‌تراز نظریه‌ی دیگر بوده است، چنین بیان می‌شود که ضمیر ِ هر شخص دارای روحی سیاسی‌ست و چون شعر محملی‌ست شایسته، برای منقولات شخصی؛ پس می‌تواند عرصه‌ای مناسب باشد برای بیان عقاید سیاسی. توصیه‌های فلسفی و شاعرانه‌ی «کارولین فورشه ‏٦‏» و «آدرین ریچ ‏٧‏»، نمونه‌های خوبی‌ست از نظریه‌ای که می‌گوید: «دیدگاه سیاسی یک دیدگاه شخصی است.» دیدگاه دیگری که آکادمیک‌تر است و از تفکرات بودایی نیز سرچشمه می‌گیرد، چنین بیان می‌کند که شعر هرگز وسیله‌ی مناسبی برای انتقال پیام‌های سیاسی نیست. «آرچیبالد مک لیش‏۸‏»‏ ‏ در اثر کلاسیکش با عنوان « Ars Poetica‏» می‌گوید: «تمرکز ژورنالیسم بر رویدادهاست، ولی شعر با احساس سر و کار دارد. ژورنالیسم تمام همّش را صرفِ نگریستن به جهان می‌کند، و شعر می‌کوشد جهان را حس کند.» و با چنین بیانی، آشکارا از نظریه‌ی دوم حمایت می‌کند.
‏این بحث تا حدودی بستگی دارد به آن که در قاموس ِ یک شاعر، اصالت با فرم باشد یا محتوا. آیا یک شعر را تنها به‌خاطر مضمونش یا تفکری که در آن هست؛ شعر می‌نامیم، و یا به خاطر روشی که برای بیان ِ تفکرّش برمی‌گزیند دارای ارزش ِ شعری می‌دانیم؟ بسیاری از شاعران تمایل دارند تا تعریفِ شعر را تنها به مبحثِ فرم محدود کنند،و کمتر به این امر می پردازند که چه سوبژه هایی برای عرضه در متن شعر مناسب است.آنها در دفاع ازنظرِخود مباحثی چون ارتقای زبان ِ شعری و رمزگونگی را مطرح می‌کنند و برخی از این هم فراتر می‌روند و بیان می‌دارند که زبان شعر چنان باید منحصر به فرد باشد که از زبان معیار مجزا شود. «چارلز برنشتین

 

دانلود فایل