هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

دانلود مقاله در مورد عدل 115 ص

دانلود مقاله در مورد عدل 115 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-عدل-115-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

‏2
‏اصول عقائد (2) عدل
‏بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
‏الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین
‏در این ‏مقاله‏ به دومین اصل اعتقادى نزد شیعه یعنى عدل الهى مى‏پردازیم:
‏صفات خدا
‏خداوند متعال همه صفات پسندیده را داراست و از تمامى صفات ناپسند پاک و منزّه است. صفات پسندیده‏اى که در خدا وجود دارد، صفات جمال یا صفات ثبوتیّه و صفات ناپسندى که خداوند از آنها مبرّاست، صفات جلال و یا صفات سلبیّه نامیده مى‏شود.
‏صفات ثبوتیّه‏ نیز دو قسم است: صفات ذات و صفات فعل.
‏صفات ذات‏: صفاتى است که عین ذات خداست و قابل جدا شدن از خدا نیست، مانند عالم بودن، زنده بودن و قادر بودن.
‏صفات فعل‏: صفاتى است که مربوط به فعل خداست و مى‏توان بود یا نبودشان را به خدا نسبت داد، مانند خالق بودن، زیرا خداوند هم مى‏تواند خلق کند و هم مى‏تواند خلق نکند.‏ ‏به عبارت دیگر؛ هر صفتى که بشود ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت فعل است، مانند رضایت خدا که در برابر غضب خدا قرار دارد و هر صفتى که نتوان ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت ذات است.
‏راه آشنایى با صفات خدا
‏راه آشنایى با صفات خدا مانند راه آشنایى با خود خداست، همان گونه که شما از یک نوشته به نویسنده آن پى مى‏برید، از چگونگى الفاظ و کلمات، مقدار آشنایى نویسنده آن را با لغات به دست مى‏آورید، از انشاى آن قدرت نویسندگى او را مى‏فهمید و از مطالبش متوجّه روحیّه و هدف نویسنده مى‏شوید. پس هر آفریده‏اى مى‏تواند دو کار انجام دهد:
‏1- آفریدگار خود را بشناساند.
‏2- صفات و حالات و هدف آفریدگار خود را بفهماند.
‏نقش ایمان به صفات خدا
‏ایمان به هر یک از صفات خدا نقش مثبت و ارزنده‏اى در گفتار، روش و منش انسان و بالطبع در زندگى فردى و اجتماعى او دارد.
‏ایمان به اینکه خداوند عزیز و نفوذناپذیر است، «انّ العزّة للّه جمیعاً» ‏(1)‏ و همه قدرت‏ها و توانایى‏ها از اوست، «انّ القوّة للّه جمیعاً» ‏(2)‏ و پدید آورنده و برگشت دهنده همه اوست، «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون» ‏(3)‏ به انسان اعتماد، وقار و امید مى‏دهد و او را از خود برتربینى، خود کم‏بینى و ترس و وحشت از آینده نجات مى‏دهد.
‏چرا عدل از اصول است؟
‏با اینکه خدا صفات زیادى دارد - از قبیل رحمت، حکمت، قدرت، خالقیّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دین شمرده شده است؟
‏پاسخ: این انتخاب، هم ریشه تاریخى دارد و هم‏ریشه سیاسى.
‏ریشه تاریخى آن به قرون اولیه اسلام بر مى‏گردد. آن گاه که گروه کوچکى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمى‏دانستند و مى‏گفتند: هر کارى که خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از کارهایى باشد که مسلّماً قبیح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مى‏گفتند: اگر خداوند امیرمؤمنان على‏علیه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما این منطق را نمى‏پذیریم و طبق منطق عقل و آیات قرآن مى‏گوییم تمام کارهاى خدا حکیمانه است و هرگز کارى که ظلم و قبیح باشد از او سر نمى‏زند.
البتّه خدا بر هر کارى قدرت دارد، امّا کار خلاف حکمت نمى‏کند؛ چنانکه ما قدرت داریم چشم خود را کور کنیم ولى چنین نمى‏کنیم چون این عمل، حکیمانه نیست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است که عمل با عدل وحکمت و وعده‏هاى قبلى هماهنگ باشد. خدایى که وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اکنون اگر خلاف کند، خلف وعده مى‏شود واین عمل، قبیح است و هرگز خداوند کار زشت نمى‏کند. ما که مى‏گوییم: خدا ظلم نمى‏کند قدرت او را محدود نکرده‏ایم بلکه این حکمت است که موجب مى‏شود قدرت در جاى مناسب به کار گرفته شود.
‏2
‏ ‏و امّا ریشه سیاسى آن به دوران بنى‏امیّه و بنى‏عبّاس برمى‏گردد، آنها براى آن که با اعتراضات و شورش‏هاى مردمى مواجه نشوند، این گونه تبلیغ مى‏کردند که همه چیز به خواست خداست و کسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاکم شده‏ایم به خواست خدا بوده و کسى حقّ اعتراض ندارد، زیرا آنچه بر جهان حاکم است جبر است و انسان هیچ اختیارى ندارد و این جبر مورد رضایت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هرکارى که او انجام دهد عدل است. در واقع این نظریّه پشتوانه سیاسى خوبى براى بنى‏امیّه و استمرار حکومت و ریاستشان بود.
‏معنى و مفهوم عدل
‏واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معناى قراردان هرچیز در جاى خود و یا انجام دادن هرکارى به نحو شایسته است. چنانکه حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «العدل یضع الامور مواضعها» ‏(4)‏ عدل است که هر امرى را در جایگاه خودش قرار مى‏دهد.‏ ‏اینکه مى‏گوییم خداوند عادل است، یعنى هم در نظام تکوین و طبیعت هر چیزى را تحت نظامى خاص و مناسب آفریده است، «بالعدل قامت السموات و الارض» ‏(5)‏ و هم در عالم قانون‏گذارى و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و به جا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچ گونه تبعیض و تفاوت ناروایى در آن قرار نداده است. چنانکه حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حکمه» ‏(6)‏ خداوند از ستم بر بندگان خود منزّه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار مى‏کند و در مورد آنان به عدل حکم مى‏کند.‏ ‏بنابراین مقتضاى عدل الهى این است که خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد، «لا یکلّف الله نفساً الا وسعها» ‏(7)‏ و سپس با توجّه به توانایى و تلاش اختیارى وى درباره او قضاوت کند، «و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون» ‏(8)‏ و سرانجام پاداش یا کیفرى در خور کارهایش به او عطا فرماید. «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لاتجزون الا ما کنتم تعملون» ‏(9)‏ ‏
‏عدل و قسط‏
‏هرچند عدل وقسط معمولاً در کنار یکدیگر ویا به جاى یکدیگر بکار مى‏روند امّا تفاوت‏هایى نیز با هم دارند و موارد کاربرد متفاوتى پیدا مى‏کنند.
‏گاهى عدل در برابر ظلم به کار مى‏رود و قسط در برابر تبعیض.
‏گاهى قسط را در تقسیم عادلانه به کار مى‏برند، امّا عدل اعمّ از تقسیم عادلانه و هر کار عادلانه دیگر است.
‏گاهى عدل در مورد حکومت وقضاوت به کار مى‏رود و قسط در مقام تقسیم حقوق.
‏آثار ایمان به عدل خدا
‏ایمان به عدالت خداوند، از جهات مختلف اثر عجیبى در سازندگى انسان دارد:
1- از جهت کنترل خود در برابر گناهان. اگر انسان بداند که گفتار و کردارش زیر نظر است و جزاى هر نیک و بدى را خواهد دید، خود را در این جهان رها و بى قید و شرط نمى‏داند.
2- خوش‏بینى و دورى از یأس و ناامیدى. انسانِ معتقد به عدل الهى، به نظام آفرینش خوش‏بین است و چون خداى جهان را عادل مى‏داند، حوادث تلخ نیز برایش شیرین است و در هیچ حالى گرفته خاطر و مأیوس نیست.
‏3- استقرار عدالت در زندگى فردى و اجتماعى. کسى که به عدل خداوند عقیده دارد آماده پذیرفتن عدالت در زندگى شخصى و اجتماعى خویش است.
‏ریشه‏هاى ظلم
‏3
‏ما با نیروى عقل و اندیشه‏اى که خدا به ما عنایت کرده، خوبى‏ها و بدى ها را درک مى‏کنیم و مى‏فهمیم که ستم، بد و عدالت خوب است و معتقدیم خدا کار قبیح نمى‏کند و ظلم و ستم در او نیست زیرا تمام ظلم و ستم‏هایى را که در انسان مشاهده مى‏کنیم از یکى ازمنابع زیر سرچشمه مى‏گیرد:
‏جهل: گاهى جهل و نادانى ریشه ظلم است، مثلاً کسى که نمى‏داند نژاد سفید و سیاه با هم فرقى ندارد، به خیال برترى، به سیاه پوست ظلم مى‏کند، ریشه این ظلم، ناآگاهى یا خودخواهى است.
‏بنابراین انسان ممکن است با گمان‏هاى پوچ و کج فهمى‏ها و نادانى‏ها به کارهایى دست بزند که نتیجه‏اش جز ظلم نیست ولى از خدایى که جهل در او راه ندارد و علم او بى‏نهایت است چگونه ممکن است ظلم سر زند؟
‏2- ترس: گاهى انگیزه ظلم ترس است، مثل اینکه یک قدرتى از قدرت رقیب خود به وحشت مى‏افتد ومى‏ترسدکه اگر حمله نکند به او حمله شود وبراى پیشگیرى، به او ظلم مى‏کند و یا طاغوت‏ها براى تحکیم پایه‏هاى قدرت خود و تسلّط بر آزادیخواهان به زور و ظلم متوسّل مى‏شوند؛ امّا مگر خدا رقیبى دارد یا به تحکیم قدرت نیاز دارد؟
‏3- نیاز و کمبود: گاهى عامل ظلم، نیاز است، نیازهاى مادّى یا روانى که ممکن است کسى را وادار کند که به عمل زشتى دست زند و بر دیگرى ستم کند.
‏4- خباثت درونى. برخى ظلم‏ها به خاطر خباثت درونى افراد است؛ بعضى سادیسم دارند و از رنج دادن دیگران یا رنج کشیدن آنان لذّت مى‏برند.
‏5 - عقده. گاهى فردى به اذیّت و آزار دیگران مى‏پردازد چون عقده دارد. او بر اثر ظلم دیگران و یا شکست‏ها و یا به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقّعاتش به دیگران ستم مى‏کند وبدین وسیله مى‏خواهد انتقام بگیرد وخود را آرامش دهد.
‏اکنون که با ریشه‏هاى ظلم آشنا شدید کدامیک را در خدا مى‏یابید تا کسى بتواند تصوّر کند انگیزه ظلم در خداوند وجود داشته باشد؟ در حالى که خداوند ذرّه‏اى ظلم نمى‏کند، «انّ اللّه لایظلم النّاس شیئا» ‏(10)‏ به هیچ کس ظلم نمى‏کند، «و لایظلم ربّک احدا» ‏(11)‏ حتّى به اندازه رشته باریکى که در وسط هسته خرما قرار دارد ظلم نمى‏کند. «لا یظلمون فتیلا» ‏(12)‏
‏خداوند نه تنها به احدى ظلم نمى‏کند، حتّى اراده ظلم نسبت به هیچ موجودى ندارد. «و ما اللّه یرید ظلماً للعالمین» ‏(13)‏ خدایى که به ما فرمان عدالت مى‏دهد، «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان» ‏(14)‏ چگونه ممکن است خود ظلم کند؟ او که علم مطلق، حکمت مطلق و لطف مطلق است، چگونه ممکن است به انسان ضعیف که در طوفان غرائز سرکش به سر مى‏برد دستور دهد که دشمنى ها وناراحتى‏هایى که از قومى‏دارد موجب بى عدالتى او نشود، «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ألاّ تعدلوا» ‏(15)‏ ولى خود با آن قدرت بى نهایت که تحت تأثیر هیچ غریزه‏اى نیست ظلم کند؟!
‏پاسخ به شبهات
‏در بحث عدل، شبهات و پرسش‏هاى بسیارى مطرح است؛ اگر خدا عادل است، علّت این همه تفاوت در آفرینش موجودات به خصوص انسان‏ها چیست؟‏ ‏اگر جهان بر پایه عدل استوار است، مشکلات و ناگوارى‏ها و امراض و ناقص الخلقه‏ها براى چیست؟‏ ‏چرا لحظه‏اى گناه، گاهى عذاب ابدى به دنبال دارد؟
‏براى پاسخ‏گویى، با استفاده از آیات و روایات نکاتى را گوشزد مى‏کنیم. هر یک از این نکات، کلیدى است براى حلّ معمّاها و پاسخى است به چراها و شبهه‏ها.
‏نکته اول: هیچ موجودى از خدا طلبکار نیست
‏خدا عادل است، یعنى حقّ هیچ موجودى را پایمال نمى‏کند و به هر موجودى طبق نظام حکیمانه هستى لطف مى‏کند. ظلم، پایمال کردن حقّ است و عدل و ظلم در جایى معنا پیدا مى‏کند که حقى در کار باشد.
‏4
‏اکنون مى‏پرسیم آیا کسى از خدا طلبى دارد و آیاموجودات از قبل حقّى داشته‏اند تا پایمال شده باشد و ظلمى صورت گرفته باشد؟ مگر ما قبلاً بوده‏ایم یا از خود چیزى داشته‏ایم تا از ما گرفته، یا پایمال شده باشد؟ البتّه تفاوت‏هایى در جهان هست، یکى جماد است، یکى گیاه، یکى حیوان است ودیگرى انسان، ولى هیچ موجودى قبلاً وجودى نداشته تا از او گرفته باشند.‏ ‏اگر یک قالى بزرگ را پاره پاره کنند، مى‏توان گفت: این قالى قبلاً بزرگ بوده و اکنون با پاره شدن بزرگى خود را از دست داده است ولى اگر ما از اول یک قالیچه کوچک بافتیم، قالیچه حقّ ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟ زیرا او پیش از این هیچ بود واصلاً از خود بزرگى نداشت تا کسى آن را گرفته باشد وبه او ظلمى کرده باشد. یا مثلاً حرف دال، زمانى مى‏تواند از نویسنده خود شکایت کند که چرا او را کمر خمیده قرار داده که قبلاً صاف نوشته مى‏شد، در آن صورت بود که یک کمال را از او گرفته بود و او حقّ اعتراض داشت.‏ ‏بنابراین اگر خدا به یک نفر که هیچ طلبى از او نداشته، چیزى بدهد و به فرد دیگرى از همان چیز، دو عدد بدهد، هرگز ظلم نیست. علاوه بر اینکه خداوند به آن کسى که نعمت بیشترى داده مسئولیّت بیشترى نیز سپرده است.
‏نکته دوم: تبعیض ظلم است نه تفاوت
‏خداوند، تمام موجودات را با تفاوت‏هایى حکیمانه آفرید و براى هر موجودى راهى مناسب براى رسیدن به کمال مقرّر کرد و در تکلیف و فرمان یا اجر و کیفرى که به دنبال آن معیّن ساخت، میان نژادى با نژاد دیگر یا امّتى با امّت دیگر یا فردى با فرد دیگر هیچ تبعیضى قایل نشد.‏ ‏انگشت‏هاى یک دست باهم تفاوت دارند، امّا این ظلم نیست چون هرکدام خاصیّت ویژه‏اى دارند. سلّول استخوان با سلّول چشم فرق مى‏کند امّا این بى‏عدالتى نیست، بلکه عین عدالت است. چنانکه قُطر و ضخامت ستون‏ها و تیرآهن‏ها در طبقات پایین ساختمان بیشتر از طبقات بالاست، در اینجا نیز تفاوت وجود دارد، امّا ظلم نیست.‏ ‏فرق است میان تبعیض و تفاوت؛ تبعیض یعنى در شرایط مساوى میان افراد و موجودات فرق گذاردن که این ظلم است امّا تفاوت مربوط به شرایط مختلف است، مثلاً: اگر تمام شاگردان یک کلاس به طور مساوى درس استاد را فراگرفته‏اند و معلّم میان نمره آنان فرق بگذارد این تبعیض و ظلم است امّا اگر تفاوت نمره‏هاى معّلم به خاطر تفاوت آشنایى شاگردان با درس باشد مانعى ندارد.‏ ‏کارخانه‏اى را فرض کنید که هم پیچ و مهره کوچک مى‏سازد و هم تایر ماشین بزرگ، آیا به خود اجازه مى‏دهید به خاطر تفاوت میان پیچ و مهره و تایر به مؤسس کارخانه نسبت ظلم دهید؟ و آیا خود پیچ و مهره حقّ اعتراض دارد؟ شکّى نیست که جواب منفى است، زیرا زمانى هیچ یک از این دو نبودند و مؤسس کارخانه طبق مصلحت، این دو را براى دو کار مختلف ساخته است. در اینجا فقط یک صورت براى ظلم باقى مى‏ماند و آن اینکه ما کار تایر را از پیچ و مهره بخواهیم، امّا اگر هر قطعه براى کارى ساخته شد و بیش از ظرفیّت هم چیزى بر آن تحمیل نشد، در این صورت ظلمى قابل تصوّر نیست.
‏تفاوت‏ها، رمز خداشناسى
‏چنانکه گذشت، تفاوت‏هاى حکیمانه در آفرینش نه تنها ظلم نیست، بلکه عین عدالت است، علاوه بر آنکه رمز خداشناسى نیز هست، قرآن درسوره روم مى‏فرماید: «و مِن آیاته خَلقُ السَّمواتِ و الارضِ و اختِلافُ اَلسِنَتِکُم و ألوانِکُم» ‏(16)‏ اختلاف زبان‏ها و رنگ‏هاى شما انسان‏ها، نشانه قدرت خداست.
اگر یک نقّاش، دائماً یک چیز را نقاشى کند و معمار یا مهندسى تنها یک طرح ساختمانى بدهد یا شاعرى تنها یک نوع شعر بسراید، اینها دلیل بر ضعف و محدودیّت اوست، امّا اگر کسى هر روز و هر ساعت طرحى نو داد این دلیل بر توان و قدرت بالاى اوست.
‏تفاوت‏ها، رمز شکوفایى کمالات

 

دانلود فایل

دانلود مقاله عدل الهی 31 ص

دانلود مقاله عدل الهی 31 ص

دانلود-مقاله-عدل-الهی-31-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏مق‏دمه:
‏سر ‏منشأ اصلی ‏مسائل گوناگون عدل قرآن است:
‏چرا کلام اسلامی بیش از هر چیز ‏به مسأله عدل پرداخت‏ه است‏ ؟ و چرا فقه اسلامی ‏قبل از هر چیزی مسأله عدل برایش‏ ‏مطرح شد ؟ و چرا در جهان سیاست اسلامی بیش از ‏هر کلمه ای کلمه عدل به‏ ‏گوش
‏می‏خورد ؟ اینکه در همه حوزه‏ها سخن از عدل بود ‏باید یک ریشه و سر ‏منشأ خاص داشته باشد. ‏آیا جریان اصلی دیگری در کار بوده ‏که همه این جریانها را او بر ‏می‏انگیخته و تغذیه می‏کرده است ؟
‏از نظر ما ‏ریشه اصلی و ریشه ریشه‏های طرحهای علمی و عملی مسأله عدل را ‏در جامعه اسلامی ، ‏در درجه اول ، در خود قرآن کریم باید جستجو کرد . قرآن‏ ‏است که بذر اندیشه عدل ‏را در دلها کاشت و آبیاری کرد و دغدغه آن را چه‏ ‏از نظر فکری و فلسفی و چه از ‏نظر علمی و اجتماعی در روحها ایجاد کرد .
‏این قرآن است که مسأله عدل و ظلم را ‏در چهره‏های گوناگونش : عدل تکوینی‏ ‏،‏عدل تشریعی ، عدل اخلاقی ، عدل اجتماعی ‏طرح کرد .
‏قرآن تصریح می‏کند که نظام هستی و آفرینش ، بر عدل و توازن و بر ‏اساس‏ ‏استحقاقها و قابلیتها است . گذشته از آیات زیادی که صریحا ظلم را از ‏ساحت کبریائی بشدت نفی می‏کند ، و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و ‏اتمام ‏حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار می‏شمارد که بود اینها نوعی‏
‏عدل ، و هلاک ‏بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است ، و گذشته از آیاتی‏ ‏که اساس خلقت را بر ‏حق - که ملازم با عدل است - معرفی می‏نماید ، گذشته‏ ‏از همه اینها در برخی از ‏آیات ، از مقام فاعلیت و تدبیر الهی بعنوان‏ ‏مقام قیام به عدل یاد می‏کند :
‏"‏شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط ‏"‏ آل عمران.
‏ ‏و‏ یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می‏داند :
‏و السماء رفعها و وضع المیزان ».
‏در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود :
‏" ‏بالعدل قامت السموات و الارض »
" ‏آسمانها و زمین به عدل برپا ‏است " .
‏عدل تشریعی یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین ، همواره اصل‏ ‏عدل ، رعایت شده و می‏شود نیز صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است . در ‏قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط ‏بر ‏نظام زندگانی بشر حاکم باشد :
3
‏" ‏لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم ‏الکتاب و المیزان لیقوم‏
‏الناس بالقسط ».
" ‏همانا فرستادگان خویش را ‏با دلائل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب‏ ‏و مقیاس ( قانون ) فرستادیم تا مردم ‏بدینوسیله عدل را بپا دارند " .
‏بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات ‏اجتماعی ، موقوف به این‏ ‏است که اولا نظام تشریعی و قانونی ، نظامی عادلانه ‏باشد ، و ثانیا عملا به‏ ‏مرحله اجرا در آید .
‏علاوه بر این اصل کلی که قرآن ‏در مورد همه پیامبران بیان کرده است ، در ‏مورد نظام تشریعی اسلامی می‏گوید : « ‏قل امر ربی بالقسط ». یا در ‏مورد برخی دستورها می‏گوید : « ذلکم اقسط ‏عند الله »
‏قرآن کریم ، امامت و رهبری را " پیمان الهی " و مقامی " ضد ‏ظلم " ‏و " توأ م با عدل " می‏داند . قرآن آنجا که درباره شایستگی ابراهیم برای‏ ‏امامت و رهبری سخن می‏گویند ، برداشتن چنین است : " آنگاه که ابراهیم‏ ‏از ‏همه کوره‏ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری‏ ‏برگزیدیم . ‏ابراهیم درخواست کرد و یا استفهام نمود که این موهبت الهی‏ ‏در نسل او ادامه ‏یابد . به او پاسخ داده شد که : امامت و ‏رهبری ، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست : « لا ینال‏ ‏عهدی ‏الظالمین » .
‏قرآن ، انسان اخلاقی را به عنوان " صاحب عدل " نام می‏برد . ‏در چند ‏جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و ‏اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند ، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام‏ ‏می‏برد ، مثل اینکه می‏فرماید : « یحکم به ذوا عدل منکم ». یا ‏می‏فرماید : « و اشهدوا ذوی عدل منکم ».
‏پس از ترجمه آثار یونانی در ‏جهان اسلام ، این جمله افلاطون معروف شد که‏ ‏" ‏عدالت ، مادر همه فضائل اخلاقی ‏است " ولی در حدود دو قرن پیش از ‏آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود ، ‏مسلمین از زبان قرآن این‏ ‏سخن را شنیده بودند .
‏بیشترین آیات مربوط به ‏عدل ، در باره عدل جمعی و گروهی است اعم از ‏خانوادگی ، سیاسی ، قضائی ، اجتماعی . ‏در قرآن ، از توحید گرفته تا معاد ، و از نبوت گرفته تا امامت و ‏زعامت ، و ‏از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی ، همه بر محور عدل‏ ‏استوار شده است . ‏عدل قرآن ، همدوش توحید ، رکن معاد ، هدف تشریع‏ ‏نبوت ، فلسفه زعامت و امامت ، ‏معیار کمال فرد ، و مقیاس سلامت اجتماع‏ ‏است .
‏عدل قرآن ، آنجا که به توحید ‏یا معاد مربوط می‏شود ، به نگرش انسان به‏ ‏هستی و آفرینش ، شکل خاص می‏دهد ، و ‏به عبارت دیگر ، نوعی " جهان بینی‏ ‏“‏است ، آنجا که به نبوت و تشریع و قانون ‏مربوط می‏شود ، یک " مقیاس‏ ‏“ ‏و " معیار " قانون شناسی است ، و به عبارت دیگر ‏جای پایی است‏ ‏برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و ‏استنباط ‏بشمار آید ، آنجا که به امامت و رهبری مربوط می‏شود یک " شایستگی "

 

دانلود فایل