لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخچه غزل
غزل، یکی از قدیمیترین قالبهای شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکلهایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم.
غزل، یکی از قدیمیترین قالبهای شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکلهایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم. وقتی انواع ادبی را تقسیم میکنند، یکی از گونههای ادبیات که نوع اصلی نیز محسوب میشود، تغزل است؛ که باید خود را در قالبی نشان داده ، محملی برای ارایه خود داشته باشد که ادبیات فارسی این را به عهده شعر نهاده است، یعنی هنر کلامی که تغزل را حمل میکند، شعر است غزل چون توانسته است تغزل را با خود حمل کند، پیشینهی بسیار دوری دارد؛ حتا در مراجعه به اوایل شکلگیری شعر فارسی نیز با غزل مواجه میشویم.درواقع، بعد از سرودههای شهید بلخی، غزل وارد ادبیات ایران میشود. با تقسیمبندیهای دوران شعر فارسی ،دقیقا همراه با شکل ویژهای که حکومت بر رعایای خود داشت، غزل هم شیوه خاصی را برای خودش در نظر گرفته است، وقتی میشود راحت و بدون پردهپوشی صحبت کرد، میبینیم که غزل از عناصری استفاده میکند که عناصری با نظایر بیرونی هستند که این امر در اشعار شاعرانی مانند فرخی، انوری و ... که متعلق به سبک خراسانی هستند، مشاهده میشود.بعد از حمله مغول که نمیشد خیلی از حرفها را بیان کرد، غزل این وظیفه شاعران را به عهده میگیرد و هنگام سخن گفتن از شاهد، می و سرو، جای یک کاراکتر ساده در شعر، سعی به تبدیل کردن نماد دارد که بتواند معانی مختلفی را با خود حمل کنند. این امر در سبک عراقی بیشتر دیده میشود.
در سیر سیاسی و حالات اجتماعی ایران میبینیم که هر قدر حکومتها خردتر میشوند، از همه آموزهها در کنار هم استفاده میشود. به عنوان مثال در دورهای، شاعرانی که قبلا در حکومتهای وقت جایگاه مشخصی داشتند و آن جایگاه را در حکومتهای بعدی از دست میدهند، در کشورهای همسایه استقبال میشوند و شاعران سبک هندی به مضمونپردازی در ابیات غزل میپردازند که افراط بیش از حد باعث میشود این شیوه کارکرد جذاب خود را از دست بدهد.
3
بعد از این دوره، شاعران در دوره قاجار به طرزهای سابق غزل بازگشت میکنند که این امر تا دوران مشروطه و آشنا شدن قاطبه روشنفکران ایرانی با ادبیات فرنگی یا اروپایی و پیدایش شعری که نیما آن را تثبیت کرد، ادامه داشت. در این دوره نگاه جدیدی به شعر تزریق و پنجره جدیدی به شعر باز میشود و غزل جزو معدود قالبهایی است که خود را تثبیت کرده ، بعد از نیما سعی میکند از این تحولی که اتفاق افتاده است، تاثیر گرفته ، شکل دیگری بیابد و سعی میکند اجتماعی شود. البته در دوران مشروطه، شعرهای اجتماعی زیادی وجود داشت؛ ولی در اینجا بهصورت جدیتر این اتفاق افتاده و ما با طرز دیگری در غزل روبهرو میشویم.در حقیقت، تاثیر نیما تاثیر نگاهی است ک او بر شعر دارد؛ شیوهای که نیما ارایه میکند، فقط در صورت شعر نیست که شکل قالب را در ادبیات قدمایی ما عوض میکند؛ بلکه نیما در نوع نگاه به جهان تاثیر میگذارد. در شعر کهن جهان، جهان اقلیدسی یا ارسطویی یا متوازن و متعارفی است که این خود را در شعر هم نشان میدهد. گویی برای هر شعر ترازویی وجود دارد. نگاه بعد از دوره رنسانس نگاهی است که گالیله و نیوتن روی آن تاثیر گذاشته و هیات حاکم بر فیزیک هیات بطلمیوسی و آرام آرام برای پذیرفتن جهان نااقلیدسی آماده میشود. این قضیه همین طور که روی علوم تاثیر میگذارد، روی ادبیات و شعر و نگاه نیما هم اثر میگذارد و باعث میشود که شعر بعد از نیما کاملا جهت خود را عوض کند.
وی با عنوان کردن این مطلب که بعد از نیما شعری که در آسمان سیر میکرد به سمت زمین بازمیگردد، ادامه داد: این شعر سعی میکند از سمت آسمان به سمت زمین بازگشته ، بر این زمین سفت گام بگذارد و پس از نیما خود را نگاه دارد. در این زمان، آرام آرام روایت جای خود را در غزل مییابد و آن تصویرپردازیهای سادهای که قبلا وجود داشت و با استفاده از عناصر خاصی به ذهن شاعر میرسید، تغییر کرده ، از تمامی مظاهر زندگی اجتماعی در غزل بعد از نیما استفاده میشود.
غزلی که به سمت جلو حرکت میکند، غزلی است که به شدت به روایت، تصاویر امروزی عینی و بسیار شخصی اهمیت میدهد و خود را به اوزان تثبیت شده سابق مقید نمیداند. شاید وزنهایی که در ادبیات سابق وزنهای نامطبوعی شمرده میشد، الان دیگر اینگونه نبوده، کاملا پذیرفته شده است.
بعد از نیما، دو جریان شعر بدون وزن و شعر موزون به وجود میآید، : یک عده سعی میکنند از تمام عناصری که نیما استفاده میکرد استفاده کنند و عدهای دیگر سعی میکنند راهی که نیما باز کرده را دنبال کنند. در شاخها
3
ی که از وزن استفاده میکنند، کسانی هستند که نمیتوانند از جاذبههای غزل چشم بپوشند، به همین دلیل بیشتر شعرهایشان در این قالب است.یکی از دلایل ماندگاری غزل را نگاه اجتماعی و خاستگاه شخصی آن است: غزل خلوت مخاطب شعر را پر میکند و چیزی که مخاطبان شعر در خلوت خود زمزمه میکنند، غزل است. زیرا غزل از قابلیتهای یک بیان شخصی استفاده میکند. مثلا در مورد عشق یا مرگ که کاملا شخصی است، صحبت میکند و چون محمل این نوع ادبی تغزل بوده، غزل توانسته است خود را به ما برساند؛ درحالیکه مثنوی نتوانسته است به این گستردگی کار کند. حتا چهارپاره نیز تنها در شاخههای فرعی خود را نگه داشته است.
نادمی ادامه داد: شاعرانی مانند منوچهر نیستانی، با وارد کردن فضای امروزی به غزل، روایت را در غزل تثبیت کردند. درواقع شعری که به سمت انسان گرایش دارد، یکی از ویژگیهای پس از نیماست که در غزل این اتفاق بیشتر رخ داده است. از شهریار نامی نمیبرم، زیرا او همدوره نیما بوده و با هم به سمت جلو حرکت میکنند؛ ولی کسانی مانند هوشنگ ابتهاج (هـ.ا.سایه)، نوذر پرنگ، حسین منزوی و .. کسانی هستند که غزل را کاملا انسانی، دنیایی و زمینی گفتهاند.
بعد از انقلاب بهخاطر نوع حرکت اجتماعیمان، اقبال بسیار جدی به غزل شد. بعد از انقلاب، هم از عاشقانههای زمینی برای ممدوحهای مشخص استفاده شد و هم از غزل روایی و غزلسرایان نسل بعد از انقلاب از آموزههای سیمین بهبهانی و حسین منزوی و ... خوب استفاده کردند. همچنین شاعرانی مانند قیصر امینپور، سهیل محمودی، سیدحسن حسینی و کسانی که همدوره این شاعران هستند، به این قالب تشخص چشمنوازی دادهاند. مخصوصا که جنگ هم اتفاق میافتد و غزل در خدمت جنگ قرار میگیرد. در این سالها جریان نوپایی به غزل معاصر وارد شده است که شاعران این جریان سعی در نامگذاری برای خودشان هستند و میتوانیم منتظر حرکتهای جدیتر دیگری از آنان باشیم.ما نمیتوانیم یک جریان غالبی را در غزل تعیین کنیم : همانقدر که غزلهای افرادی مانند حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و ... مقبولیت زیادی دارند، همانقدر غزلهای شاعران جوانی که الان شعر را به حکایت گفتن در غزل تبدیل کردهاند، اقبال دارد؛ برخلاف سالهای قبل از انقلاب، نمیتوان چیزی به اسم مرکزیت ادبی پیدا کرد و تکثرگرایی که در سیاست مطرح شده، در ادبیات هم وجود دارد. به همین دلیل این گروه در کنار گروه قبلی با هم به جلو میآیند.
4
غزل میتواند کارهای دیگری هم انجام دهد که اینک ما نمیدانیم بنا بر مقتضیات اجتماعی که در آن قرار میگیریم، غزل شکل دیگری مییابد و با تغییر شکلهای اجتماعی قطعا شکلهای ادبی هم تغییر میکند؟ زیرا غزل میتواند آینه تمامنمای جامعه خود باشد.
غزل
"غزل" در لغت به معنی "حدیث عاشقی" است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود "غزل" پا گرفت و در قرن هفتم رسما قصیده را عقب راند و به اوج رسید.
در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر "مدح" کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است اما در غزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز می کند.
این "معشوق" گاهی زمینی است اما پست و بازاری نیست و گاهی آسمانی است و عرفانی.
ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اولین بیت و مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.
غزل را می توان به شکل زیر تصویر کرد:
......................الف///////// ...................... الف
...................... ب ////////// ...................... الف
...................... ج ////////// ...................... الف
موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البته موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر می خوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.
هر چند غزل فارسی تحت تأثیر ادبیات عرب بوجود آمد بدین معنی که در ادبیات عرب قصاید غنائی رواج یافت (در این زمان قصیده در ایران مدحی بود و غزل فقط در قسمت اول آن دیده می شود) و در قرن پنجم به تقلید از این قصاید غنایی غزل فارسی به عنوان نوع مستقلی از قصیده جدا شد، اما موضوعات غزل فارسی اصالت دارد و مثلاً غزل عرفانی به سبک شاعران ما در ادبیات عرب نادر است.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 24 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 21 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
*مقاله شعر فارسی دری در سه دهه پیشین افغانستان*
شعر فارسی دری از آغاز تا هنوز گرویده ء سه آخشیج درخشان ( قرآن ـ عشق ـ آزادی), بوده است و شاعران این پهنه با شگردها و شیوه های گونه گون در کاربرد آنها پرداخته اند .
از دوران حنظلهء بادغیسی تا سخنوران امروزی , همه گان به گونه یی گراینده و گرویدهء همین آخشیجان گوهرین بوده وبر روی همینها پنجرهء اندیشه را برگشوده و ترانه و قصیده و غزل تا نیمایی و سپید , بسیار و بیشمار سروده اند .
رویکرد چشمگیر شاعران و سخنوران سه دههء پسین افغانستان به :قرآن ـ عشق ـ آزادی , هرچند شالودهء شعرکهن فارسی را باخود دارد , مگر رخدادها و دیگرگونیهای سالهای پسین درکشور , انگیزه های بنیادین را برای این گرایش فراهم آورده است .
کودتای 7 ثور 1357 خورشیدی و به دنبال آن یورش ارتش سرخ به افغانستان , فروپاشی رژیم کمونیستی در 8 ثور 1371 و داغ شدن درگیریهای گروهی مجاهدین , یورش از جنوب و چیره گشتن طالبان بربیشترین بخشهای کشور, تافرودآمدن چتربازان امریکا و انگلیس و سربازان نیروی آرامش جهانی , همه و همه گان در گرایش سخنوران به قرآن و عشق و آزادی , انگیزه های بنیادین بوده اند .
شعر دوران جنگ افغانستان درچندین دیار دور از هم جان گرفت و به بالنده گی رسید که حوزه های آنرا میتوان به گونهء زیرین بخشبندی نمود .
1 ـ حوزهء درون کشور:
الف ـ در پهنهء فرمانروایی رژیم
ب ـ بیرون از پهنهء فرمانروایی رژیم ( سنگرها )
2 ـ حوزه های بیرون از کشور :
الف ـ حوزهء ایران
ب ـ حوزهء پاکستان
ج ـ حوزهء باخترزمین ( غرب )
برای شناختن و پی بردن به چند وچون این پندار , اینک رازمندیها و انگیزه های آنها را تک تک به بررسی میگیریم :
قرآن , پرورشگاه پندار و اندیشه
شعر فارسی دری همانگونه که در پار و پرار, نمودار داستانها و اسطوره های قرآنی بوده و بربنیاد گفته یی ( قرآن در زبان پهلوی ) سروده شده است ,در روزگار امروزین نیز این درونمایه را در خود سرشته دارد و فروغ سپهرینهء آن در سروده های سخنوران بیشمار , درخشش یافته است .
قرآنگرایی در سرود وسخن سه دههء پسین افغانستان , بیشترینه به دوگونهء زیرین بوده است:
ـ جهانبینی قرآنی :
برمسند اجلال کسانی که نشستند
پیمان تو و عهد خاوند شکستند
میثثاق به اهل ستم و کفر ببستند
با غیر ببستند و ز احباب گسستند
ازیار بریدند و ببستند به اغیار
ـ پیوستن به داستانها و اسطوره های قرآنی :
پایانهء راه دورم اینجاست
موسایم و کوه طورم اینجاست
عشقخدا یاخدایی عشق
عشقخدایی یکی از ویژه گیهای شعر سه دهء پسین افغانستان را میسازد . این یادگار همیشه ماندگار براین گنبد دوار , همچنان بردل و جان عاشقان امروزگار فرمانروایی داشته است و هرکشش و کوشش دیگر دربرابر آن فروکشته مانده و هرگرفتاریی دیگر درکنار آن رنگ باخته است.
پیدایش عشق در فرهنگ فارسی دری از همان نخست ها به دورشته پیوند داشته است :
1ـ عرفان و عشقخدایی
چون: ای عشق مقدس الهی ـ ای نور حضور ماه و ماهی
ای حکمروای ملک دلها ـ ای رونق تاج و تخت شاهی
درپیشگهء تو نیست ای عشق ـ جز داغ , چراغ عذرخواهی
ازعشق گریز نیست مارا ـ این است گناه بیگناهی
2 ـ بشرگرایی یا عشق زمینی
چون :
چون موج شط عشق چه بیتاب آمدی
با آیه های نور , سحرتاب آمدی
درچشمها شکوفهء ناز بهار عشق
دردستهات سورهء مهتاب آمدی
آزادی , حنجرهء کبود نه ! گفتنها
از آن پس که کششهای اهریمنی ستیزه خویا ن , و کشورکشایان و جهانسوزان اوج میگیرد مردمان ناتوان درسرزمینهایشان زیر هجوم جهانخواران می افتند , آزادی در پهنهء گستردهء گروهی رخ مینماید و کشورها برای رهایی از ستم جهانخواران , به نبرد میپردازند و آزادی درجای آرمان بزرگ میهنی درمی آید .
سخنوران آزادهء افغانستان ـ پس ازچیره گشتن لشکر سرخ برسرزمین شان ـ آزادی را خواستار میشوند و در راه به دست آوردن آن میرزمند و آنرا به نام آرمان بزرگ میهنی میستایند :
گردآوارهء خورشیدسوار , آزادی
تپش خون به رگ روح رهار , آزادی
بال پرواز غروری , سفر معراجی
برفراز فلقی آینه دار ,آزادی
سرانجام سخن اینکه ( قرآن و عشق وآزادی ) سه آخشیج گوهرین شعر سه دههء پسین افغانستان را میسازند , و دیوانهای سخنوران پارسی گوی این دوره انباشته از اینهاست .
1ـ جهانبینی قرآنی
سخنوران دارای جهانبینی قرآنی , نه تنها در سرودپردازی , که در همه زمینه های زنده گی قرآن را پشتوانهء اندیشه ء خود داشته اند و به فرمان ها و پرهیزها و رهنمودهای آن باور استوار داشته اند . این گروه از سخنوران بیشترینه در بیرون از قلمرو رژیم کمونیستی به سر میبردند , یا در سنگرهای جهاد ومقاومت جایگزین بودند , و یا هم با اندیشه های دولتمردان کمونیست و یاران یورشگر آنان ناسازگار بودند .
این گروه از شاعران که از سخنوران به نام رسیده و نوخاسته در حوزه های فرهنگی چند گانه پدید آمده اند , ویژه گیهای فرهنگ حوزه یی در سروده شایشان خیلی روشن نمودار است .
درپیشاپیش شاعران مقاومت سخنور فرزانه روانشاد خلیل الله خلیلی جای دارد که از آغاز جهاد با جنبش آزادیبخش مردم افغانستان همگام بوده است . گزینه های شعری ( ماتمسرا , درسایه های خیبر و اشکها وخونها ) او در بسا جایها با جهانبینی قرآنی آذین گردیده است :
برمسند اجلال کسانی که نشستند
پیمان تو و عهد خداوند شکستند
میثاق به اهل ستم و کر ببستند
باغیر ببستند و زاحباب گسستند
از یار بریدند و ببستند به اغیار
( 1 )
که اندیشهء این سرودهء خلیلی یادآور آیه (144) سوره (النسا ) وآیهء ( 28) سورهء ( آل عمران ) است .
به همینگونه هنگامی که خلیلی را داغ ودریغ سرزمینش درتهء ساتور ستمباره گان , به ستوه می آورد , سازمانهای جهانی را غوغاگران بیهودهء غارتگران میپندارد و گلایه های خود را اینگونه رنگ و بوی قرآنی میبخشد :
بردر آن نقش , به ارقام زر
خانهء تامین حقوق بشر
حامی پیمان شکنان گشت حیف
مدفن آمال جهان گشت حیف
اصل مساوات دروغی دگر
قصهءبی فرو فروغی دگر
اصل مساوات اگر هست راست
پس سخن شرقی و غربی چراست
نسبت انسان به جنوب وشمال
نیست نمایانگر نقص و کمال
داشتن رنگ سپید و سیاه
کار خدایست , نباشد گناه