هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق تفسیر 11 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر 11 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-11-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏آیه ‏4‏1
‏یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ
‏کافران را به نشان صورتشان می شناسند و از موی جلو سر و پاهایشان‏ ‏می‏‏گیرند‏ .
‏تفسیر نمونه آیه
‏گنهکاران از سیمایشان شناخته مى شوند! در تعقیب آیات گذشته که بعضى از حوادث رستاخیز را بازگو مى کرد، این آیات همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگرى از صحنه قیامت ، و چگونگى حساب ، و مجازات ، و کیفر است . نخست مى فرماید: ((هنگامى که آسمان شکافته شود، و همانند روغن مذاب گلگون گردد، حوادث هولناکى واقع مى شود که هیچکس را یاراى تحمل آن نیست )) (فاذا انشقت السماء فکانت وردة کالدهان ). از مجموع آیات ((قیامت )) به خوبى استفاده مى شود که در آن روز نظام کنونى جهان به کلى در هم مى ریزد، و حوادث بسیار هول انگیز در سرتاسر عالم رخ مى دهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون مى شوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است واقع مى گردد، و از جمله چیزى است که در آیه فوق آمده است که کرات آسمانى از هم مى شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى آید. ((وردة )) و ((ورد)) به معنى ((گل )) است و از آنجا که گلها غالبا سرخ رنگند معنى سرخ را در اینجا تداعى مى کند. این واژه به معنى اسبهاى سرخ رنگ نیز آمده ، و از آنجا که اینگونه اسبها در فصول سال تغییر رنگ مى دهند در فصل بهار کمى زرد رنگ و در فصل زمستان سرخ رنگ ، و در شدت سرما تیره رنگ مى شوند، دگرگونیهائى که صحنه آسمان در قیامت پیدا مى کند به آن تشبیه شده است که گاه همچون شعله آتش سرخ و سوزان ، و گاه زرد رنگ ، و گاه سیاه دودآلود و تیره و تار مى شود. ((دهان )) (بر وزن کتاب ) به معنى روغن مذاب ، و گاه به معنى دردى است که در روغن ته نشین مى کند، و غالبا رنگهاى مختلفى دارد. این تشبیه ممکن است از این نظر باشد که رنگ آسمان به صورت روغن مذاب گلگون در مى آید، و یا اشاره به ذوب شدن کرات آسمانى ، و یا رنگهاى مختلف آن بوده باشد بعضى دهان را به معنى ((چرم سرخ رنگ )) نیز تفسیر کرده اند، و در هر صورت این تشبیهات تنها مى تواند شبحى از آن صحنه هولناک را مجسم سازد، چرا که در واقع شباهتى به هیچ حادثه اى از حوادث این دنیا ندارد، و صحنه هائى است که تا کسى نبیند نمى داند. و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت ، و یا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤ منان ، و لطفى است از الطاف الهى ، بعد از آن همان جمله سابق را تکرار فرموده ، مى گوید: ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟! (فباى آلاء ربکما تکذبان ). در آیه بعد، از حوادث تکوینى قیامت ، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته ، مى افزاید: ((در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش ‍ پرسش نمى شود)) (فیومئذ لا یساءل عن ذنبه انس و لا جان ). چرا سؤ ال نمى کنند؟ براى اینکه همه چیز در آن روز آشکار است ، یوم البروز است ، و در چهره انسانها همه چیز خوانده مى شود. ممکن است تصور شود که این آیه با آیاتى که تصریح و تاءکید بر مساءله سؤ ال از بندگان در قیامت مى کند تضاد دارد، مانند ((آیه 24 صافات )) و قفوهم انهم مسئولون : ((آنها را متوقف سازید که باید از آنها سؤ ال شود)) و آیه 92 - 93 سوره حجر فو ربک لنسئلنهم اجمعین عما کانوا یعملون : ((به پروردگارت سوگند که از همه آنها سؤ ال مى کنیم از کارهائى که انجام مى دادند)). ولى با توجه به یک نکته این مشکل حل مى شود و آن اینکه قیامت یکروز بسیار طولانى است ، و انسان از مواقف و گذرگاهاى متعددى باید بگذرد و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد، طبق بعضى از روایات این مواقف پنجاه موقف است ، در بعضى از این مواقف مطلقا سؤ الى نمى شود، بلکه ((رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون )) چنانکه در آیات بعد خواهد آمد. و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت برمى خیزند. در بعضى از انسانها دقیقا پرسش مى شود. و در بعضى دیگر انسانها به جدال و دفاع و مخاصمه برمى خیزند خلاصه هر صحنه اى شرایطى دارد و هر صحنه از صحنه دیگر خوفناکتر است . و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته مى گوید ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید))؟! (فباى آلاء ربکما تکذبان ). آرى در آن روز سؤ ال نمى شود، ((بلکه مجرمان با قیافه هایشان شناخته مى شوند)) (یعرف المجرمون بسیماهم ). گروهى داراى چهره هاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست ، و گروهى دیگر صورتهائى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست ، چنانکه در آیات 39 تا 41 سوره عبس مى خوانیم : ((وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشره و وجوه یومئذ علیها غبرة ترهقها قترة )): ((در آن روز چهره هائى درخشان و نورانیند، و چهره هائى تاریک ، که سیاهى مخصوصى آنرا پوشانیده )). سپس مى افزاید: ((آنگاه آنها را با موهاى پیش سر، و پاهایشان مى گیرند، و به دوزخ مى افکنند))! (فیؤ خذ بالنواصى و الاقدام ). ((نواحى )) جمع ((ناحیه )) چنانکه راغب در مفردات مى گوید: در اصل به معنى موهاى پیش سر و از ماده ((نصاء)) (بر وزن نصر) به معنى اتصال و پیوستگى است ، و ((اخذ به ناصیه )) به معنى گرفتن موى پیش سر است ، و گ
‏اه کنایه از غلبه کامل بر چیزى مى آید. ((اقدام )) جمع ((قدم )) به معنى پاها است . گرفتن مجرمان با موى پیش سر، و پاها، ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که ماءموران عذاب این دو را مى گیرند و آنها را از زمین برداشته ، با نهایت ذلت به دوزخ مى افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال ماءموران عذاب الهى است ، که این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه ؟ باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى افزاید: ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید))؟! (فباى آلاء ربکما تکذبان ).
‏تفسیر المیزان آیه
‏مجرمین از چهره‏شان شناخته مى‏شوند، و موى سر و پاهایشان را مى‏گیرند و در آتش مى‏افکنند
‏این آیه در مقام پاسخ از پرسشى تقدیرى است، گویا کسى مى‏پرسد: خوب وقتى از گناهشان پرسش نمى‏شوند پس از کجا معلوم مى‏شود گنهکارند؟. " فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ"- این جمله به خاطر اینکه حرف" فاء" بر سرش در آمده، فرع و نتیجه شناسایى مذکور است، و کلمه" نواصى" جمع ناصیه است، که به معناى موى جلو سر است، و کلمه" اقدام" جمع قدم است، و جمله" بالنواصى" نائب فاعل جمله" یؤخذ" است، معناى تحت اللفظى آن" موى جلو سرها گرفته مى‏شود" است. و معناى آیه این است که: احدى از گناهش پرسش نمى‏شود- مجرمین با علامتى که در چهرههاشان نمودار مى‏گردد شناخته مى‏شوند، در نتیجه موى جلو سرشان و پاهایشان را مى‏گیرند و در آتش مى‏اندازند
‏ .
‏آیه 43
‏هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ
‏این همان جهنمی است که مجرمان دروغش می پنداشتند‏ .

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر آیه 102 سوره بقره 9 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر آیه 102 سوره بقره 9 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-آیه-102-سوره-بقره-9-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏بسم الله الرحمن الرحیم
‏تفسیر آیه 102 سوره بقره
‏تفسیر موضوعی قرآن صفحه 2
‏متن
‏‏و اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ ‏الشَّیَاطِینُ‏ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَـانَ وَ مَا ‏کَفَــرَ سُلَیْمَانُ و َلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَـرُواْ یُعَلِّمُـونَ النَّـاسَ ‏السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَـارُوتَ و َمَارُوتَ وَ ‏مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَـا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ ‏تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُـونَ مِنْهُمَا مَـا یُفَـرِّقُـونَ بِهِ بَیْنَ الْمَـرْءِ ‏وَ زَوْجِـهِ وَ مَـا هُـم بِضَـآرِّینَ بِـهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ ‏وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ و لاَ یَنفَعُهُـمْ و َلَقَدْ عَلِمُـواْ لَمَنِ ‏اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ ‏أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ
‏ترجمه
‏یهود‏ از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى مى کردند، سلیمان ‏هرگز ‏دست به سحر نیالود و کافر نشد، ولکن شیاطین کفر ورزید و به مردم
‏تعلیم سحر ‏دادند (و نیز ‏یهود‏) از آنچه بر دو فرشته باب‏ل(ه‏اروت‏ ‏و‏مارو‏ت) ‏نازل شد پیروى کردند، (آنها طریق سحر کردن را براى آشنائى به طرز ابطال آن به مردم ‏یاد مى دادند) و به هیچ کس چیزى یاد نمى دادند مگر اینکه قبلا به او مى گفتند ما ‏وسیله آزمایش شما هستیم ، کافر نشوید (و از این تعلیمات سوء استفاده نکنید) ولى ‏آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش ‏جدائى بیفکنند (نه اینکه از آن براى ابطال سحر استفاده کنند) ولى هیچگاه بدون فرمان ‏خدا نمى توانند به انسانى ضرر برسانند، آنها قسمتهائى را فرا مى گرفتند که براى ‏آنان زیان داشت و نفعى نداشت ، و مسلما مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع ‏باشد ‏سودی‏ در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن مى ‏فروختند اگر علم و دانشى مى داشتند!
‏تفسیر نمونه
‏تفسیر موضوعی قرآن صفحه 3
‏از احادیث چنین بر مى آید که در زمان سلیمان پیامبر (صلى اللّه ‏علیه و آله و سلم ) گروهى در کشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند سلیمان دستور ‏داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى کرده در محل مخصوصى نگهدارى کنند (این ‏نگهدارى شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدى براى دفع سحر ساحران در میان آنها ‏وجود داشت‏ه)
‏پس از وفات سلیمان گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و ‏تعلیم سحر کردند، بعضى از این موقعیت استفاده کرده و گفتند سلیمان اصلا پیامبر نبود ‏بلکه به کمک همین سحر و جادوگریها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام مى ‏داد!
‏گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگرى دل بستند، ‏تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.
‏هنگامى که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه ‏و آله و سلم ) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده ‏است ، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان ‏پیامبر است در صورتى که او ساحر بوده ؟
‏این گفتار یهود علاوه بر اینکه تهمت و ‏افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد لازمهاش تکفیر سلیمان (علیه ‏السلام ) بود، زیرا طبق گفته آنان سلیمان مرد ساحرى بوده که خود را به دروغ پیامبر ‏خوانده و این عمل موجب کفر است .
‏آیات فوق به آنها پاسخ مى گوید.‏ ‏به هر حال ‏این آیه بخش دیگری ‏از زشتکاریهاى یهود را معرفى مى کند که پیامبر بزرگ ‏خدا سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوی‏د:
‏(‏آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى ‏کردن‏د)‏(‏و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک ‏سلیمان ‏)
‏ضمیر در جمل‏ه ‏و اتبعوا ‏ممکن است اشاره به یهودیان معاصر پیامبر باشد و ‏یا معاصران سلیمان و یا همه آنان .
‏منظور ازشیاطین ‏نیز ممکن ‏است ، انسانهاى طغیانگر و یا جن و یا اعم از هر دو باشد.
‏سپس قرآن به دنبال این ‏سخن اضافه مى کندسلیمان هرگز کافر نشد (‏و ما کفر سلیمان ‏)
‏تفسیر موضوعی قرآن صفحه 4
‏او هرگز به سحر توسل ‏نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد،ولى شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادن‏د(‏و لکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس ‏السحر‏)
‏آ‏نها (یهود) همچنین از آنچه بر ‏دو فرشته بابل ، هاروت و ماروت نازل گردید پیروى کردند‏(‏و ما انزل على الملکین ببابل هاروت و ماروت‏)
‏آرى آنها ‏از دو سو دست به سوى سحر دراز کردند، یکى از سوى تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان ، و ‏دیگرى از سوى تعلیماتى که بوسیله هاروت و ماروت دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به ‏مردم داده بودند.
‏در حالى که دو فرشته ‏الهى‏ ‏تنها هدفشان این بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند‏ ‏ لذا‏ ‏به هیچکس چیزى یاد نمى دادند، مگر اینکه ‏قبلا به او مى گفتند: ما وسیله آزمایش تو هستیم کافر نشو‏ ‏و از این تعلیمات سوء استفاده مکن‏.‏(‏و ما یعلمان من احد ‏حتى یقولا انما نحن فتنة فلا تکفر‏)
‏خلاصه ، این دو فرشته زمانى به میان مردم ‏آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران ، آنها مردم را به طرز ‏ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آنجا که خنثى کردن یک مطلب (همانند خنثى کردن ‏یک بمب ) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثى ‏کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.
‏ولى سوء ‏استفاده کنندگان یهود همین را وسیله قرار دادند براى اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا ‏آنجا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهى ، سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل ‏طبیعى به فرمان او است یا جن و انس از او فرمان مى برند همه مولود سحر است آرى این ‏است راه و رسم بدکاران که همیشه براى توجیه مکتب خود، بزرگان را متهم به پیروى از ‏آن مى کنند.
‏به هر حال آنها از این آزمایش الهى پیروز بیرون نیامدند از آن دو ‏فرشته مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائى بیفکنند‏(‏فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه‏)

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره قدر 14 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره قدر 14 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-قدر-14-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏3
‏1
‏بیان
‏این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شبملائکه و روح نازل می شوند، و این سوره هم احتمال کلی بودن را دارد، و هم می تواند مدنی باشد و روایاتی که دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بین علیهم السلام و از دیگران رسیده خالی از تأیید مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص) دید، و آن خواب این بود که بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).
‏(انا انزلنا فی لیله القدر)
‏3
‏1
‏بیان
‏این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شبملائکه و روح نازل می شوند، و این سوره هم احتمال کلی بودن را دارد، و هم می تواند مدنی باشد و روایاتی که دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بین علیهم السلام و از دیگران رسیده خالی از تأیید مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص) دید، و آن خواب این بود که بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).
‏(انا انزلنا فی لیله القدر)
‏3
‏2
‏ضمیر در (انزلناه) بقرآن بر می گردد، و ظاهرش این است که می خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده. نه بعضی از آیات آنرا، مؤیدش هم اینست که تعبیر بانزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگی است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجی است.
‏و در معنای آیه مورد بحث آیة زیر است، که می فرماید: (والکتاب المبین، انا أنزلناه فی لیله مبارکه) (سوگند بکتاب مبین ما آنرا در شبی مبارک نازل کردیم) (دخان-3)، که صریحاً فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست سوگند به همة کتاب خورده. بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
‏3
‏3
‏پس مدلول آیان این می شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکی یکپارچه در یک شب معین، و یکی هم بتدریج، در طول بیست و سه سال نبوت) که آیة شریفه: (و قرآنا فرقناه لتقراء علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا)(اسری-106)، به نزول تدریجی آنرا بیان می کند، و هم چنین آیه زیر که می فرماید:(و قال الذین کفروا آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه اش کردیم)(فرقان-32)
‏و بنابراین دیگر نباید بگفته زیر اعتنا کرد که گفته اند: معنای آیه: (أنزلنا) این است که شروع بانزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره انشراح 13 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره انشراح 13 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-انشراح-13-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن word (..docx) : 
 

‏بسم الله الرحمن الرحیم
))‏تفسیر سوره انشراح((
‏آیه 1 ‏–‏ 8 ‏.‏ سوره ا نشراح
‏بِسمِ اللَّهِ ‏الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
‏أَ لَمْ نَشرَحْ لَک صدْرَک (1) وَ وَضعْنَا عَنک ‏وِزْرَک (2) الَّذِى أَنقَض ظهْرَک (3) وَ رَفَعْنَا لَک ذِکْرَک (4) فَإِنَّ مَعَ ‏الْعُسرِ یُسراً(5) إِنَّ مَعَ الْعُسرِ یُسراً(6) فَإِذَا فَرَغْت فَانصب (7) وَ ‏إِلى رَبِّک فَارْغَب ( (8
  ‏ترجمه :
‏بنام خداوند ‏بخشنده مهربان
‏1) ‏آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم ؟
‏2) ‏و بار سنگین را از ‏تو بر نداشتیم ؟
‏3) ‏همان بارى که سخت بر پشت تو سنگینى مى کرد.
‏4) ‏و آوازه ‏تو را بلند کردیم .
‏5) ‏بنابراین مسلما با سختى آسانى است .
‏6) ‏و مسلما با ‏سختى آسانى است .
‏7) ‏پس هنگامى که از کار مهمى فارغ مى شوى به مهم دیگرى پرداز
‏8) ‏و به سوى پروردگارت توجه کن
‏مقدمه:
‏این سوره در ‏مکه نازل شده و داراى 8 آیه است‏.
‏محتوى و فضیلت سوره ا لم نشرح‏:
‏معروف ‏این است که این سوره بعد از سوره و الضحى نازل شده است و محتواى آن نیز همین مطلب ‏را تایید مى کند چرا که در این سوره باز قسمتى از مواهب الهى بر پیغمبر اکرم (صلى ‏اللّه علیه و آله و سلّم( ‏شمرده شده است در واقع سه نوع موهبت بزرگ در سوره و ‏الضحى آمده بود و سه موهبت بزرگ در سوره ا لم نشرح آمده است مواهب گذشته بعضى مادى ‏و بعضى معنوى بود اما مواهب سه گانه این سوره همه جنبه معنوى دارد و عمده این سوره ‏بر سه محور دور مى زند:
‏یکى بیان همین نعمتهاى سه گانه و دیگر بشارت به پیامبر ‏از نظر بر طرف شدن مشکلات دعوت او در آینده و دیگر توجه به خداوند یگانه و تحریص و ‏ترغیب به عبادت و نیایش .
‏و به همین دلیل در روایات اهل بیت (علیهمالسلام ( ‏چنانکه قبلا هم اشاره کرده ایم این دو به منزله یک سوره شمرده شده است و لذا در ‏قرائت نماز براى اینکه یک سوره کامل خوانده شود هر دو را با هم مى خوانند.
‏در ‏میان اهل سنت نیز بعضى طرفدار این نظریه هستند چنانکه فخر رازى از طاووس و عمر بن ‏عبد العزیز نقل کرده که آنها نیز مى گفتند این دو سوره سوره واحده است و در یک رکعت ‏هر دو را تلاوت مى کردند و میان این دو بسم الله را حذف مى کردند (ولى طبق فتاواى ‏فقهاى ما بسم الله در هر دو باید باشد و اینکه مرحوم طبرسى در مجمع البیان نقل کرده ‏که فقهاى ما بسم الله را حذف مى کنند درست به نظر نمى رسد(.
‏عجب اینکه فخر رازى ‏بعد از ذکر قول کسانى که آنها را سوره واحده مى گویند، مى گوید این سخن درست نیست ‏زیرا محتواى آن دو با هم فرق داردسوره و الضحى هنگامى نازل شد که رسول خدا از ایذاء کفار ناراحت بود ‏و در محنت و اندوه بسر مى برد در حالى که دومى وقتى نازل شد که پیغمبر خوشحال و ‏شادمان بود این دو چگونه با هم جمع مى شود.
‏ولى این استدلال عجیبى است چرا که هر ‏دو سوره سخن از زندگى گذشته پیغمبر مى گوید و این در حالى بود که بسیارى از مشکلات ‏را پشت سر نهاده و قلب پاک او غرق امید و سرور بوده است هر دو سوره از مواهب الهى ‏سخن مى گوید و گذشته سخت و پر محنت را یادآور مى شود تا مایه تسلى خاطر پیامبر و ‏امیدوارى بیشتر و کاملتر گردد.
‏به هر حال پیوند نزدیک محتواى این دو سوره چیزى ‏نیست که قابل شک و تردید باشد نظیر همین معنى در سوره فیل و قریش نیز خواهد آمد ‏انشاء الله در اینکه این سوره (ا لم نشرح ) در مکه نازل شده یا مدینه از بیانات فوق ‏روشن مى شود که در مکه نازل شده است ولى با توجه آیه و رفعنا لک ذکرک : ما نام تو ‏را بلند کردیم بعضى معتقدند که در مدینه نازل شده است در آن زمان که آوازه اسلام و ‏پیامبر همه جا را گرفته بود ولى انصاف این است که این دلیل قانع کننده نمى باشد ‏زیرا پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با تمام مشکلاتى که در مکه داشت
‏بلند آوازه بود و در تمام محافل سخن از قیام و رسالت و دعوت او بود و به وسیله ‏اجتماع سالانه حج این آوازه به سایر مناطق حجاز مخصوصا مدینه رسید.
‏در فضیلت ‏تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم ‏که فرمود: من قراءها ‏اعطى من الاجر کمن لقى محمدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ‏مغتما ففرج عنه : هر کس این سوره را بخواند پاداش کسى را دارد که محمد (صلى اللّه ‏علیه و آله و سلّم ) را غمگین دیده و اندوه را از قلب او زدوده است .
)
‏أَ لَمْ نَشرَحْ لَک صدْرَک
‏تفسیر نمونه:
‏در ‏این‏ آیه به ‏مهمترین موهبت الهى اشاره کرده مى فرماید: آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم (ا لم ‏نشرح لک صدرک‏).
‏(‏نشرح ‏) ‏از ماده شرح ‏در اصل به گفته راغب در مفردات به معنى گسترش دادن قطعات گوشت و تولید ورقه هاى ‏نازکتر است سپس ‍ مى افزاید منظور از شرح صدر گسترش آن به وسیله نور الهى و سکینه و ‏آرامش خداداد مى باشد و بعد مى گوید شرح دادن مشکلات سخن به معنى گسترش آن و توضیح ‏معانى مخفى است به هر حال شک نیست که منظور از شرح صدر در اینجا معنى کنائى آن است ‏و آن ‏توسعه دادن به روح و فکر پیامبر‏ است و این توسعه‏ ‏ مى تواند‏ ‏مفهوم وسیعى داشته باشد که هم ‏وسعت علمى پیامبر‏ را از طریق وحى و ‏رسالت شامل گردد و هم بسط و ‏گسترش تحمل و استقامت‏ او در برابر لجاجتها و کارشکنیهاى ‏دشمنان و مخالفان .
‏و لذا هنگامى که موسى بن عمران ماءموریت دعوت فرعون طغیانگر ‏را پیدا مى کند‏"‏ اذهب الى فرعون انه طغى‏"‏ بلافاصله عرض مى کند‏"‏ رب اشرح لى صدرى و یسر ‏لى امرى‏"‏ خداوندا سینه ام را گشاده ساز و کار را بر من آسان کن (طه 25 ‏–‏ 26‏).
‏و ‏در جائى دیگر خطاب به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است‏"‏ فاصبر ‏لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت ‏"‏اکنون که چنین است منتظر فرمان پروردگارت باش ‏استقامت و شکیبائى کن و مانند یونس مباش (که بر اثر ترک شکیبائى لازم گرفتار آن همه ‏مشکلات و مرارت شد) (قلم ‏–‏ 48‏)
‏شرح صدر در حقیقت نقطه مقابل ضیق صدر است چنانکه ‏در آیه 97 سوره حجر مى خوانیم و‏"‏ لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون ‏"‏: ما مى دانیم ‏که سینه تو بخاطر گفتگوهاى (مغرضانه ) آنها تنگ مى شود‏.‏ اصولا هیچ رهبر بزرگى نمى ‏تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشکلات رود و آن‏ کس که رسالتش از همه عظیم تر است ‏مانند‏(‏ پیغمبر اکرم )شرح صدر او باید از همه بیشتر باشد طوفانها آرامش اقیانوس ‍ ‏روح او را بر هم نزند مشکلات او را به زانو در نیاورد کارشکنیهاى دشمنان ماءیوسش ‏نسازد سؤ الات از مسائل پیچیده او را در تنگنا قرار ندهد و این عظیم ترین هدیه الهى ‏به رسول الله بود.
‏و لذا در حدیثى آمده است که پیامبر مى فرماید: من تقاضائى از ‏پروردگارم کردم و دوست مى داشتم این تقاضا را نمى کردم عرض کردم خداوندا پیامبران ‏قبل از من بعضى جریان باد در اختیارشان قرار دادى ، و بعضى مردگان را زنده مى ‏کردند، خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودى پناهت دادم ؟ گفتم آرى ،فرمود: آیا گمشده نبودى هدایتت کردم ؟ عرض کردم : آرى ، اى
‏پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده ، و پشتت را سبکبار نکردم ؟ عرض کردم : آرى ‏اى پروردگار!
‏این نشان مى دهد که نعمت شرح صدر ما فوق معجزات انبیا است ، و به ‏راستى اگر کسى حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دقیقا مطالعه کند و ‏میزان شرح صدر او را در حوادث سخت و پیچیده دوران عمرش بنگرد یقین مى کند که این از ‏طریق عادى ممکن نیست ، این یک تاءیید الهى و ربانى است .
‏در اینجا بعضى گفته اند ‏که منظور از شرح صدر همان حادثه اى است که در طفولیت یا جوانى پیغمبر (صلى اللّه ‏علیه و آله و سلّم ) واقع شد که فرشتگان آسمان آمدند و سینه او را شکافتند و قلبش ‏را بیرون آورده شستشو دادند، و آن را از علم و دانش و راءفت و رحمت پر ‏کردند.
‏بدیهى است که منظور از این حدیث این قلب جسمانى نیست ، بلکه کنایه و ‏اشاره اى است به امدادهاى الهى از نظر روحى و تقویت عزم و اراده پیغمبر و پاکسازى ‏او از هر گونه نقایص اخلاقى و وسوسه هاى شیطانى .
‏ولى به هر حال دلیلى نداریم که ‏آیه مورد بحث اشاره به خصوص این ماجرا باشد، بلکه مفهومى گسترده و وسیع دارد که این ‏داستان ممکن است مصداقى از آن محسوب شود.
‏و به خاطر همین شرح صدر بود که پیامبر ‏(‏صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عالیترین وجهى مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت ، و ‏وظائف خود را در این طریق به خوبى انجام داد‏ ‏.
‏تفسیر المیزان:
‏ترتب آیات سه گانه اول سوره که مضمون هر یک مترتب بر آیه قبل ‏است ، و سپس تعلیل آنها به آیه ((‏فان مع العسر یسرا)) ‏که از ظاهرش ‍ بر مى آید که با وضع رسول خدا (صلى اللّه علیه و ‏آله وسلم ) در اوائل بعثتش و اواخر آن منطبق باشد، و سپس تکرار این تعلیل و نیز ‏تفریع دو آیه آخر سوره بر ما قبل همه شاهد بر آنند که مراد از شرح صدر رسول خدا (‏صلى اللّه علیه و آله وسلم ) گستردگى و وسعت نظر وى است ، به طورى که ظرفیت تلقى ‏وحى را داشته باشد، و نیز نیروى تبلیغ آن و تحمل ناملایماتى را که در این راه مى ‏بیند داشته باشد، و به عبارتى دیگر نفس شریف آن جناب را طورى نیرومند کند که نهایت ‏درجه استعداد را براى قبول افاضات الهى پیدا کند.
‏وَ وَضعْنَا عَنک وِزْرَک الَّذِى أَنقَض ظهْرَک
‏تفسیر نمونه:
‏وزر ‏در لغت به معنى سنگینى است ، ‏(‏واژه‏ ‏وزیر ‏نیز از همین معنى مشتق شده است ، چون ‏بارهاى سنگین حکومت را بر دوش مى کشد، و گناهان را نیز به همین جهت وزر گویند چرا ‏که بار سنگینى است بر دوش گنهکار‏)‏انقض ‏از ماده ‏نقض ‏به ‏معنى گشودن گره طناب ، یا جدا کردن قسم‏تهاى به هم فشرده ساختمان است ، و‏انتقاض ‏به صدائى گفته مى شود که به هنگام ‏جدا شدن قطعات ساختمان از یکدیگر بگوش مى رسد، و یا صداى مهره هاى کمر به هنگامى که ‏زیر بار سنگینى قرار مى گیرد.

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سورۀ الرحمن، آیه 1 تا 13 ( ورد)

تحقیق تفسیر سورۀ الرحمن، آیه 1 تا 13 ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سورۀ-الرحمن-آیه-1-تا-13-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏تفسیر سورۀ الرحمن
‏بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
‏الرَّحْمَنُ(1)
‏عَلَّمَ الْقُرْءَانَ(2)
‏خَلَقَ الانسنَ(3)
‏عَلَّمَهُ الْبَیَانَ(4)
‏الشمْس وَ الْقَمَرُ بحُسبَانٍ(5)
‏وَ النَّجْمُ وَ الشجَرُ یَسجُدَانِ(6)
‏وَ السمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضعَ الْمِیزَانَ(7)
‏أَلا تَطغَوْا فى الْمِیزَانِ(8)
‏وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسطِ وَ لا تخْسِرُوا الْمِیزَانَ(9)
‏وَ الاَرْض وَضعَهَا لِلاَنَامِ(10)
‏فِیهَا فَکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَات الاَکْمَامِ(11)
‏وَ الحَْب ذُو الْعَصفِ وَ الرَّیحَانُ(12)
‏فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(13)
2
‏سوره مبارکه رحمن‏ ‏تنها سوره‏اى است که خود سوره با یکى‏از اسماء الله آغاز مى‏شود،با اسم مبارک‏«رحمن‏».ما در «بسم الله الرحمن الرحیم‏» بعد از‏ ‏«الله‏»‏ ‏با اسم‏«رحمن‏»روبرو مى‏شویم.
‏«رحمن‏»از نظر لغوى مبالغه در رحمت است،در عنایت وجود وبخشندگى،و این اسم به غیر خداوند اطلاق نمى‏شود،بر خلاف بعضى‏از اسمهاى دیگر مثل‏«رحیم‏»[که]به غیر خدا هم‏«رحیم‏»مى‏شود گفت.
‏در واقع‏«رحیم‏»امرى است که فى حد ذاته مى‏تواند مراتب و درجات‏داشته باشد که شامل به اصطلاح رحمت امکانى هم بشود،یعنى‏رحمت از آن جهت که منسوب به یک ممکن الوجود است،و لهذا درقرآن به پیغمبر اکرم‏«رحیم‏»اطلاق شده است: «لقد جاءکم رسول من‏انفسکم عزیز علیه ما عنتم ح‏ریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم‏»‏ ‏.کلمه‏هاى‏«رؤوف‏»و«رحیم‏»هم از اسماء الله است ولى از اسمائى است که‏اختصاص به خداوند ندارد،یعنى در عین اینکه شانى از شؤون الهى رابیان مى‏کند به غیر خدا هم اطلاق مى‏شود،یعنى رحمت به آن معنى که‏در«رحیم‏»هست و رافت به آن معنى که در«رؤوف‏»هست به اصطلاح‏درجه امکانی هم دارد که مى‏شود آن را به یک ممکن نسبت داد.ولى‏«رحمن‏»به آن معناى‏«مبالغه‏اى‏»که دارد،یعنى آن نهایت درجه رحمت‏و رحمت‏شامله‏اى که تمام هستى را در بر گرفته است،مثلا خود پیغمبرهم به تمام وجود خودش مشمول رحمن است،‏ ‏و هر موجود و مخلوق‏ ‏‏دیگرى.‏ ‏این‏ ‏[اسم] به غیر خدا اطلاق نشده است.
‏اکثریت قریب به اتفاق آیات این سوره مبارکه تذکر و یاد آورى‏نعمتها و آلاء پروردگار است،و لهذا از یک طرف با لفظ «الرحمن‏» شروع‏مى‏شود[که]رحمت است و از طرف دیگر مکرر مانند یک ترجیع بند31 بار این آیه تکرار شده است: «فباى الاء ربکما تکذبان‏» .مخاطب،جن وانس هستند:پس به کدامیک از نعمتهاى الهى تکذیب مى‏آورید،یعنى‏کدامیک از نعمتهاى الهى را مى‏توانید انکار کنید؟پس اصلا روح و سیاق‏این سوره تذکر و یاد آورى نعمتهاست براى اینکه انسان متنبه و متوجه‏باشد که نعمتهاى الهى را چه ذهنا و فکرا و چه عملا مورد انکار قرارندهد و همیشه به آن نعمتها توجه داشته باشد.توجه به نعمت،روح‏شکر و سپاسگزارى را در انسان به وجود مى‏آورد و انسان را بیشتر متذکرخدا مى‏کند و بیشتر در صراط عبودیت قرار مى‏دهد و از مخالفت وعصیان باز مى‏دارد.
3
‏حال مى‏خواهیم ببینیم که این نعمتها را که خدا در قرآن مى‏خواهدبشمارد چگونه شمارش مى‏کند؟در این شمارش کردن‏ها مسلما حسابى‏در کار است،[چون]خلقت است،خصوصا که بعد هم همواره صحبت‏از حسبان و میزان و نظام موجود در کار عالم است و قهرا نمى‏تواند خودقرآن که جزئى از کار پروردگار است از حسبان و نظام خارج باشد،این‏هم خودش حسابى و نظامى دارد.ببینیم خداى رحمن که با اسم‏«الرحمن‏»خودش با ما مواجه است از چه نعمتى شروع کرده،نعمت‏اول،نعمت دوم،نعمت‏سوم،و چه را بیان مى‏کند.بلا فاصله مى‏فرماید:
‏«الرحمن علم القران‏» خداى رحمن قرآن را آموخت.ضمیر مفعول یا اسم‏مفعولش هم بیان نشده[که آیا]قرآن را به پیغمبر آموخت؟قرآن را به‏وسیله پیغمبر به مردم آموخت؟یا قرآن را به پیغمبر و مردم همه‏آموخت،به پیغمبر از طریق وحى و به مردم از طریق پیغمبر؟ معلوم‏است که وقتى متعلق ذکر نمى‏شود براى این است که نمى‏خواهداختصاص بدهد و الا مى‏توانست بفرماید: «الرحمن علمک القران‏» رحمن،تو را اى پیغمبر قرآن آموخت،چنانکه بعضى جاها ‏داریم: «و علمک ما لم تکن تعلم‏»‏ ‏و اگر مقصود فقط مردم مى‏بودند،مثلا مى‏فرمود:«علمکم‏القران‏»یا«علم الانسان القرآن‏»که بعد مى‏گفتیم از پیغمبر انصراف دارد.
‏وقتى که[متعلق]ذکر نمى‏شود معلوم است که نظر به متعلق خاص‏نیست.همین‏طور که بعضى از مفسرین هم گفته‏اند،در اینجا نمى‏فرمایدقرآن را نازل فرمود،[مى‏فرماید]قرآن را تعلیم داد،یعنى اول قرآن را به‏صورت یک حقیقت موجود فرض مى‏کند،که آن حقیقتى که قبلا وجودداشته تنزیلش همان تعلیمش است و تعلیمش مساوى با تنزیلش است.
‏قبلا گفته‏ایم که از خود قرآن فهمیده مى‏شود که قرآن حقیقتى داردما فوق کلمات و الفاظ و در آن تفصیل‏ ‏و مانند آن وجود ندارد و پیغمبراکرم یک بار قرآن را به آن صورت به اصطلاح جملى خودش تلقى کرده‏است و بعد به صورتهاى تفصیلى.آنجا که از نزول اجمالى قرآن تعبیرمى‏شود با کلمه‏«انزال‏»بیان مى‏ش‏ود: «انا انزلناه فى لیلة القدر»‏ ‏تمام قرآن به‏آن صورت در شب قدر نازل شد،و آنجا که به تفصیل،آیه آیه و به‏صورت الفاظ[فرود]مى‏آید با کلمه‏«تنزیل‏»بیان مى‏شود.این نشان‏مى‏دهد که قرآن به عنوان یک حقیقت غیبى-که این الفاظ،مظاهر وتنزل یافته‏هاى آن حقیقت غیبى هستند-قبل از پیغمبر وجود داشته وبعد پیغمبر به آن مى‏رسد و بلکه قبل از خلقت عالم و قبل از خلقت‏انسان وجود داشته است چون یک حقیقت مجرد است.
4
‏قرآن از اینجا شروع مى‏کند:رحمن(خداى رحمن)قرآن را تعلیم‏داد که همان تعلیمش عین تنزیلش است(قرآن را به بشر فرود آورد).
‏بعد از این است که مى‏فرماید: «خلق الانسان‏» .نفرمود:«الرحمن خلق الانسان علم القرآن‏»با اینکه انسان این طور فکر مى‏کند که طبق قاعده بایدبگوید که خداى رحمن انسان را آفرید و قرآن را تعلیم داد.از نظر انسان‏اگر حساب کنیم اول انسان آفریده مى‏شود بعد انسان قرآن و هر چیزدیگر را مى‏آموزد.خلقت انسان بر آموختن انسان قرآن را،تقدم دارد،وبلکه به حسابى(اگر کسى بگوید که قرآن جز همین الفاظ نیست)برخلقت قرآن هم تقدم دارد چون قرآن بعد از اینکه پیغمبر خلق شده وسال چهلم تولد او فرا رسید است در طول 23 سال خلق شده است.
‏ولى در اینجا تعلیم قرآن بر خلقت انسان مقدم شده است.یک وجه آن‏که همه مفسرین قبول دارند-این است که مى‏خواهد به این بیان اهمیت‏فوق العاده این نعمت را ذکر کند که این نعمت هدایت به وسیله قرآن،آنقدر اهمیت دارد که باید قبل از نعمت‏خلقت ذکر شود.و اما یک وجه‏دیگر-همین‏طور که عرض کردم و بعضى از مفسرین گفته‏اند-این است‏که در اینجا عنایت دیگرى است به تقدم وجودى قرآن بر انسان به آن‏نوع وجودى که غیر از وجود الفاظش است. پس باز اول قرآن خلق‏شده است و بعد انسان.ولى به هر حال نکته‏اى که براى ما عملا آموزنده‏است توجه به اهمیت این نعمت بزرگ یعنى نعمت قرآن است و اهمیت‏نعمت علم و تعلیم به طور کلى.گو اینکه اینجا تعلیم قرآن[ذکر شده]است ولى بالاخره تعلیم است و باب، باب علم است.
‏در سوره‏«اقرا»نیز این طور مى‏خوانیم: «اقرا باسم ربک الذى خلق‏خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم الذى علم با‏لقلم علم الانسان ما لم یعلم‏»‏.
‏آنجا هم سخن از خلقت و تعلیم است ولى در آنجا چون سخن از تعلیم‏قرآن بالخصوص نیست( «علم الانسان ما لم یعلم‏» ، «علم بالقلم‏» قلم را به‏انسان آموخت،نوشتن را به انسان آموخت،انسان را چیزى که‏نمى‏دانست آموخت،قهرا خلقت مقدم است بر تعلیم و تعلم، اول‏خلقت انسان یاد شده،بعد تعلیم و تعلم.اما اینجا که سخن از تعلیم قرآن‏است،تشریف و احترام و اهمیت و عظمت قرآن اقتضاء کرده است که‏ترتیب در جهت عکس قرار بگیرد،اول سخن از تعلیم بیاید بعد سخن ازخلقت.

 

دانلود فایل