هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146 ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146 ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-انعام-آیه-141-تا-146-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 2
‏آیه 141
‏آیه و ترجمه
‏وَ هُوَ الَّذِى أَنشأَ جَنَّتٍ مَّعْرُوشتٍ وَ ‏غَیرَ مَعْرُوشتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مخْتَلِفاً أُکلُهُ وَ الزَّیْتُونَ وَ ‏الرُّمَّانَ مُتَشبهاً وَ غَیرَ مُتَشبِهٍ کلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ ‏ءَاتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یحِب ‏الْمُسرِفِینَ(141)
  ‏ترجمه :
141 - ‏او است که ‏باغهاى معروش (باغهائى که درختانش روى داربستها قرار مى گیرند) و باغهاى غیر معروش (‏درختانى که نیاز به داربست ندارند) آفرید، و همچنین نخل و انواع زراعت را که از ‏نظر میوه و طعم با هم متفاوتند و (نیز) درخت زیتون و انار را که از جهتى با هم شبیه ‏و از جهتى تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است در حالى که طعم ‏میوه آنها فوق العاده متفاوت ) از میوه آن به هنگامى که به ثمر مى نشیند بخورید و ‏حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمى ‏دارد.
  ‏تفسیر :
‏یک درس بزرگ توحید
‏در این آیه به چند موضوع اشاره شده است که هر کدام در حقیقت نتیجه دیگرى ‏است .
‏نخست مى گوید: خداوند همان کسى است که انواع باغها و زراعتها با درختان ‏گوناگون آفریده است که بعضى روى داربستها قرار گرفته ، و بام منظره
‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 3
‏بدیع و دل انگیز خود چشمها را ‏متوجه خویش مى سازند، و با میوه هاى لذیذ و پر برکت کام انسان را شیرین مى کنند، و ‏بعضى بدون احتیاج به داربست بر سر پا ایستاده و سایه بر سر آدمیان گسترده ، و با ‏میوه هاى گوناگون به تغذیه انسان خدمت مى کنند (و هو الذى انشا جنات معروشات و غیر ‏معروشات ).
‏مفسران در تفسیر کلمه معروش و غیر معروش سه احتمال داده اند:
1 - ‏همان که در بالا به آن اشاره شد، یعنى درختانى که روى پاى خود نمى ایستند و نیاز به ‏داربست دارند، و درختانى که بدون نیاز به داربست روى پاى خود مى ایستند. (زیرا عرش ‏در لغت به معنى برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همین جهت به سقف و یا تخت ‏پایه بلند، عرش گفته مى شود)
2 - ‏منظور از معروش درخت اهلى است که به وسیله ‏دیوار و امثال آن در باغها حفاظت مى شود و غیر معروش درختان بیابانى و جنگلى و ‏کوهستانى است .
3 -
‏معروش درختى است که بر سر پا ایستاده و یا به روى زمین بلند ‏شده اما غیر معروش درختى است که به روى زمین مى خوابد و پهن مى شود.
‏ولى معنى ‏اول مناسبتر به نظر مى رسد، و شاید ذکر معروشات در آغاز سخن به خاطر ساختمان عجیب و ‏شگفت انگیز این گونه درختان است ، یک نگاه کوتاه به درخت انگور و ساقه و شاخه پر ‏پیچ و خم آن ، که با قلابهاى مخصوصى مجهز است ، و خود را به اشیاء اطراف مى چسباند ‏تا کمر راست کند، شاهد این این مدعا است .
‏سپس اشاره به دو قسمت از باغها و جنات ‏کرده مى گوید: و همچنین درختان نخل و زراعت را آفرید (و النخل و الزرع ).
‏ذکر ‏این دو بالخصوص به خاطر آن است که از اهمیت ویژه اى در زندگانى بشر و تغذیه او ‏برخوردارند (توجه داشته باشید که جنت هم به باغ و هم
‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 4
‏به زمینهاى پوشیده از زراعت گفته ‏مى شود).
‏بعد اضافه مى کند که این درختان از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند یعنى ‏با اینکه از زمین واحدى مى رویند هر کدام طعم و عطر و خاصیتى مخصوص به خود دارند، ‏که در دیگرى دیده نمى شود (مختلفا اکله ).
‏سپس اشاره به دو قسمت دیگر از میوه ‏هائى مى کند که فوق العاده مفید و داراى ارزش حیاتى هستند، و مى گوید: همچنین زیتون ‏و انار (و الزیتون و الرمان )
‏انتخاب این دو ظاهرا به خاطر آن است که این دو ‏درخت در عین اینکه از نظر ظاهر با هم شباهت دارند، از نظر میوه و خاصیت غذائى بسیار ‏با هم متفاوتند لذا بلافاصله مى فرماید هم با یکدیگر شبیهند و هم غیر شبیه (متشابها ‏و غیر متشابه )
‏پس از ذکر این همه نعمتهاى گوناگون ، پروردگار مى گوید: از میوه ‏آنها به هنگامى که به ثمر نشست ، بخورید ولى فراموش نکنید که به هنگام چیدن ، حق آن ‏را باید ادا کنید) (کلوا من ثمره اذا اثمر و آتوا حقه یوم حصاده ).
‏و در پایان ، ‏فرمان مى دهد که اسراف نکنید، زیرا خداوند مسرفان را دوست نمى دارد (و لا تسرفوا ‏انه لا یحب المسرفین ).
‏اسراف به معنى تجاوز از حد اعتدال است ، و این جمله مى ‏تواند اشاره به عدم اسراف در خوردن و یا عدم اسراف در بخشش بوده باشد، زیرا پارهاى ‏از اشخاص به قدرى دست و دل بازند که هر چه دارند به این و آن مى دهند و خود و ‏فرزندانشان معطل مى مانند.
‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 5
  ‏نکته ها
‏در اینجا به چند ‏نکته باید توجه کرد:
1 - ‏پیوند آیه با آیات قبل - در آیات گذشته از این ‏سوره ، سخن از احکام خرافى بت پرستان در میان بود، که از زراعت و چهارپایان نصیبى ‏براى خدا قرار مى دادند، و عقیده داشتند که این سهام باید به شکل مخصوصى مصرف گردد، ‏و سوار شدن بر پشت بعضى از چهارپایان را تحریم مى کردند و بچه هاى خود را براى بعضى ‏از بتها قربانى مى نمودند.
‏آیه فوق و آیه اى که بعد از این مى آید در حقیقت ‏پاسخى به تمام این احکام خرافى است ، زیرا صریحا مى گوید
‏خالق تمام این نعمتها ‏خدا است ، او است که همه این درختان و چهارپایان و زراعتها را آفریده است و هم او ‏است که دستور داده از آنها بهره گیرید و اسراف نکنید، بنابراین غیر او نه حق تحریم ‏دارد و نه حق تحلیل .
2 - ‏در اینکه جمله اذا اثمر (هنگامى که میوه دهد) با ذکر ‏کلمه ثمره قبل از آن چه منظورى را تعقیب مى کند، در میان مفسران گفتگو است ، ولى ‏ظاهرا هدف از این جمله این است که به مجرد اینکه میوه بر درختان ، و خوشه و دانه در ‏زراعت آشکار شود، بهره گرفتن از آنها مباح و جائز است ، اگر چه حق مستمندان هنوز ‏پرداخته نشده است و این حق را تنها در موقع چیدن میوه و در درو کردن (یوم الحصاد) ‏باید پرداخت (دقت کنید).
3 - ‏منظور از این حق که بهنگام درو باید پرداخت چیست ؟ ‏بعضى معتقدند همان زکات واجب ، یعنى یکدهم و یک بیستم است ، ولى با توجه به اینکه ‏این سوره در مکه نازل شده و حکم زکات در سال دوم هجرت و یا بعد از آن در مدینه
‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 6
‏نازل گردیده است ، چنین احتمالى ‏بسیار بعید به نظر مى رسد.
‏در روایات فراوانى که از اهلبیت (علیهم الاسلام ) به ‏ما رسیده و همچنین در بسیارى از روایات اهل تسنن این حق ، غیر از زکات معرفى شده و ‏منظور از آن چیزى است که بهنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت ‏به او داده مى شود، و حد معین و ثابتى ندارد.
‏و در این صورت آیا این حکم واجب ‏است یا مستحب ، بعضى معتقدند که یک حکم وجوبى است که قبل از تشریع حکم زکات بر ‏مسلمانان لازم بوده ولى بعد از نزول آیه زکات ، این حکم منسوخ شد، و حکم زکات با حد ‏و حدود معینش به جاى آن نشست .
‏ولى از روایات اهلبیت (علیهم السلام ) استفاده مى ‏شود که این حکم نسخ نشده و به عنوان یک حکم استحبابى هم اکنون به قوت خود باقى است
.
4 - ‏تعبیر به کلمه یوم ممکن است اشاره به این باشد که چیدن میوه ها و درو کردن ‏زراعتها بهتر است در روز انجام گیرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتى به آنها ‏داده شود، نه اینکه بعضى از افراد بخیل ، شبانه این کار را بکنند، تا کسى با خبر ‏نشود، در روایاتى که از طرق اهلبیت (علیهم السلام ) به ما رسیده نیز روى این موضوع ‏تاکید شده است .
‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 7
‏آیه 142 - 144
‏آیه و ‏ترجمه
‏وَ مِنَ الاَنْعَمِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً ‏کلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشیْطنِ إِنَّهُ ‏لَکُمْ عَدُوُّ مُّبِینٌ(142)
‏ثَمَنِیَةَ أَزْوَجٍ مِّنَ الضأْنِ اثْنَینِ وَ ‏مِنَ الْمَعْزِ اثْنَینِ قُلْ ءَالذَّکرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَیَینِ أَمَّا ‏اشتَمَلَت عَلَیْهِ أَرْحَامُ الاُنثَیَینِ نَبِّئُونى بِعِلْمٍ إِن کنتُمْ ‏صدِقِینَ(143)
‏وَ مِنَ الابِلِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَینِ قُلْ ‏ءَالذَّکرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَیَینِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیْهِ أَرْحَامُ ‏الاُنثَیَینِ أَمْ کنتُمْ شهَدَاءَ إِذْ وَصامُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظلَمُ ‏مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ کذِباً لِّیُضِلَّ النَّاس بِغَیرِ عِلْمٍ إِنَّ ‏اللَّهَ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِینَ(144)
  ‏ترجمه :
142 - (‏و او کسى ‏است که ) از چهارپایان براى شما حیوانات باربر و حیوانات کوچک آفرید، از آنچه او به ‏شما روزى داده است بخورید و از گامهاى شیطان پیروى ننمائید که او دشمن آشکار شما ‏است .
143 - ‏هشت جفت از چهارپایان (براى شما آفرید) از میش دو جفت و از بز دو ‏جفت بگو آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده یا مادهها را؟ یا آنچه رحم ماده هاى ‏آنها در برگرفته ؟ اگر راست مى گوئید (و بر تحریم آنها دلیلى دارید) به من خبر ‏دهید.
144 - ‏و از شتر دو زوج ، و از گاو هم دو زوج ، (براى شما آفرید) بگو ‏کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است ؟ نرها را یا ماده ها را؟ و یا آنچه رحم ماده ‏ها را در برگرفته ؟ و آیا شما گواه (این تحریم ) بودید، هنگامى که خدا به این موضوع ‏توصیه کرد؟ بنابراین چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى بندند، تا مردم ‏را از روى جهل گمراه سازند، خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد! .
‏تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 8
  ‏تفسیر :

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره یس 14 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره یس 14 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-یس-14-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

9
‏تفسیر سوره یس
‏پاییز 1387
‏مقدمه ای در باب سوره یس
‏سوره یاسین(یس) از سوره های مکی است یعنی در مکه بر پیامبر (ص) نازل شده است و هشتاد و سه آیه دارد و در جزء 23 قرآن کریم آورده شده است. این سوره به نام اولین آیه اش که از حروف مقطعه است نامگذاری شده است.‏ (1)
‏مطالب این سوره بر محور عقاید است، مانند تمام سوره های مکی که به اصول دین اسلام استوار می باشند. تعلیم آن به فرزندان و هدیه کردن آن، و ثواب قرائت این سوره به مردگان بسیار سفارش شده است. این سوره با گواهی خداوند به رسالت پیامبر اسلام در آغاز آن و با بیان رسالت سه تن از پیامبران الهی ادامه می یابد.
‏در بخشی از این سوره ، به برخی از آیات عظمت پروردگار در هستی به عنوان نشانه های توحید اشاره شده است. و در بخش دیگر مسائل و داستان هایی مربوط به معاد، سوال و جواب در دادگاه قیامت و ویژگی های بهشت و دوزخ مطرح شده است.
‏در روایات از سوره یس به عنوان "قلب قرآن"یا "عروس قرآن" یاد شده است. ‏(2)
‏عمو مما رسم است که کار های مهم و با ارزش رابا نام بزرگی از بزرگان خویش که مورد احترام و علاقه است ،شروع می کنند تا آن کار با مبارکی به انجام رسد."بسم الله" نیز سر آغاز کتاب الهی است.
‏به گفته روایات "یس" نام مبارک پیامبر (ص) است. در برخی دعا ها نیز خدا را با این نام پیامبر قسم می دهند.
‏این سوره در تورات به عنوان "عمومیت آفرین" نامیده شده است. ‏(4)‏
‏تفسیر برخی از کلمات ، عبارات و آیات سوره یس
‏کلمه "حکیم" در آیه دوم می تواند به معنای دارای حکمت (ذوالحکمة) باشد یا به معنای محکم نظیر آیه اول سوره ی هود که می فرماید[: "آیات قرآن محکم است."
‏خداوند نیازی به سوگند ندارد و راز این سوگند ها در قرآن ممکن است تاکید بر مطلبی خاص و یا نشان دهنده ی عظمت و اهمیت آن باشد. و دیگر مطلبی که می توان دریافت این است که رسالت در طول تاریخ جریانی ست که با پیامبر اسلام ختم می شود و راه پیامبر همان راه خداست.
‏اصول سه گانه ی اعتقادی گاهی اوقات در یک سوره مطرح است، چنان که در سوره مبارکه یس آمده است. ‏(3)‏ گاهی نیز این سه اصل اعتقادی در یک ایه مطرح شده است. در آیه 83 سوره یس ودر سوره توحید،آمده است:["انک لمن المرسلین..."
1
‏((و کـفـر کـافـران در نزد پروردگارشان چیزى جز خشم و غضب نمى افزاید))(ولا یزید الکافرین کـفـرهـم عـنـد ربهم الا مقتا) خشم الهى به معنى برچیدن دامنه رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانى است که مرتکب اعمال زشتى شده اند.
‏و بـه هرحال ((کفرشان چیزى جز زیان و خسران به آنان نمى افزاید)) (ولا یزیدالکافرین کفرهم الا خسارا).
‏(آیه )ـ این آیه پاسخ قاطع دیگرى به مشرکان مى دهد و به آنها خاطرنشان مى سازد که اگر انسان از چـیزى تبعیت مى کند یا به آن دل مى بندد باید دلیلى از عقل بر آن داشته باشد, یا دلیلى از نقل قطعى , شما که هیچ یک از این دو را در اختیارندارید تکیه گاهى جز فریب و غرور نخواهید داشت .
‏مـى فـرماید: ((بگو: این معبودانى را که جز خدا مى خوانید به من نشان دهیدچه چیزى از زمین را آفریده اند))! (قل ارایتم شرکاکم الذین تدعون من دون اللّه ارونى ماذا خلقوا من الا رض ).
‏((یا این که در آفرینش آسمان شریکند))؟! (ام لهم شرک فى السموات ).
‏بـا ایـن حال پرستش آنها چه دلیلى دارد؟! معبود بودن فرع بر خالق بودن است , حال که ثابت شد هـیچ دلیل عقلى براى مدعاى شما نیست , آیا دلیلى از نقل در اختیار دارید؟ ((آیا کتابى (آسمانى ) در اختیار آنها گذارده ایم و آنها دلیل روشنى ازآن بر کار خود دارند))؟ (ام آتیناهم کتابا فهم على بینت منه ).
‏نه آنها هیچ دلیل و بینه و برهان روشنى از کتب الهى در اختیار ندارند.
‏پـس سرمایه آنها چیزى جز مکر وفریب نیست ((بلکه این ستمگران به یکدیگرجز وعده هاى دروغین نمى دهند)) (بل ان یعد الظالمون بعضهم بعضا الا غرورا).
‏(آیه )ـ آسمانها و زمین با دست قدرت او برپاست !.
‏در این آیه سخن از حاکمیت خدا بر مجموعه آسمانها و زمین است , و درحقیقت بعد از نفى دخالت مـعـبـودهـاى سـاخـتگى در جهان هستى به اثبات توحیدخالقیت و ربوبیت پرداخته , مى فرماید: ((خداوند آسمانها و زمین را نگاه مى دارد تااز نظام خود منحرف نشوند)) (ان اللّه یمسک السموات والا رض ان تزولا ).
‏نه تنها آفرینش در آغاز با خداست که نگهدارى و تدبیر و حفظ آنها نیز به دست قدرت اوست , بلکه آنـهـا هـر لـحـظه آفرینش جدیدى دارند و فیض هستى لحظه به لحظه به آنها مى رسد, که اگر لحظه اى رابطه آنها با آن مبدا بزرگ قطع شودراه فنا و نیستى را پیش مى گیرند.
‏اگر نازى کند یکدم ـــــ فرو ریزند قالبها!.
‏سـپـس بـه عـنوان تاکید مى افزاید: ((و هرگاه منحرف گردند, کسى جز او نمى تواند آنهارا نگاه دارد)) (ولئن زالتا ان امسکهما من احد من بعده ).
‏نه بتهاى ساختگى شما, نه فرشتگان , و نه غیر آنها, هیچ کس قادر بر این کارنیست .
‏در پایان آیه براى این که راه توبه را به روى مشرکان گمراه نبندد و اجازه بازگشت در هر مرحله به آنها دهد مى فرماید: ((او بردبار و غفور است )) (‏انه کان حلیما غفورا‏)
‏بـه مـقـتـضـاى حـلـمـش در مجازات آنها تعجیل نمى کند و به مقتضاى غفوریتش توبه آنها را با شرائطش در هر مرحله که باشد پذیرا مى شود.
‏آیـه ـ شـان نزول : ((مشرکان عرب هنگامى که مى شنیدند بعضى از امتهاى پیشین همچون یهود, پیامبران الهى را تکذیب کردند, و آنها را به شهادت رساندند,مى گفتند: ولى ما چنین نیستم ! اگر فرستاده الهى به سراغ ما بیاید ما هدایت پذیرترین امتها خواهیم بود! ولى همانها هنگامى که آفتاب عالمتاب اسلام از افق سرزمینشان طلوع کرد و پیامبر اسلام (ص ) همراه بزرگترین کتاب آسمانى به سراغشان آمد نه تنها نپذیرفتند بلکه در مقام تکذیب و مبارزه و انواع مکر و فریب برآمدند.
‏ایـن آیـه و دو آیـه بعد نازل شد و آنها را بر این ادعاهاى توخالى و بى اساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
‏تفسیر: استکبار و حیله گرى , سرچشمه بدبختیهاى آنها بودـ.
‏در آیات پیشین سخن از مشرکان وسرنوشت آنها در دنیا وآخرت در میان بود.
‏در این آیه مى فرماید: ((آنها با نهایت تاکید سوگند یاد کردند اگر انذارکننده اى به سراغشان بیاید بـطور مسلم از همه امتها هدایت یافته تر خواهند بود)) (واقسمواباللّه جهد ایمانهم لئن جاهم نذیر لیکونن اهدى من احدى الا مم ).
‏آرى ! آنها هنگامى که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند, بسیار تعجب مى کردند و همه گونه ادعا درباره خود داشتند و لافها مى زدند.
‏امـا هـنگامى که ((محک تجربه آمد به میان )) و کوره امتحان سخت داغ شد وخواسته آنها عملى شـد نـشـان دادند که آنها نیز از همان قماشند, بطوریکه قرآن دردنباله همین آیه فرموده : ((پس هـنـگـامى که انذارکننده الهى آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزى بر آنها نیفزود))! (فلما جاهم نذیر مازادهم الا نفورا).
2
‏ایـن تعبیر نشان مى دهد که آنها قبلا نیز برخلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند, قسمتى از آیین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمى شمردند.
‏(آیـه )ـ این آیه توضیحى است بر آنچه در آیه قبل گذشت , مى گوید:دورى آنها از حق ((به خاطر ایـن بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند)) و هرگزحاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند (استکبارا فى الا رض ).
‏و نیز به خاطر آن بود که ((حیله گریهاى زشت و بد را)) پیشه کردند (ومکرالسیئ ).
‏((ولى این حیله گریهاى سؤ تنها دامان صاحبانش را مى گیرد)) (ولا یحیق المکر السیئ الا باهله ) .
‏او را در برابر خلق خدا رسوا و بینوا, و در پیشگاه الهى شرمسار مى کند.
‏در حقیقت این آیه مى گوید: آنها تنها به دورى کردن از این پیامبر بزرگ الهى قناعت نکردند, بلکه بـراى ضـربـه زدن به او از تمام توان و قدرت خود کمک گرفتند,و انگیزه اصلى آن کبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.
‏در دنـباله آیه این گروه مستکبر مکار و خیانتکار را با جمله پرمعنى وتکان دهنده اى تهدید کرده , مـى
‏گـوید: ((آیا آنها انتظارى جز این دارند که گرفتار همان سرنوشت پیشینیان شوند))؟! (فهل ینظرون الا سنت الا ولین ).
‏این جمله کوتاه اشاره اى دارد به تمام سرنوشتهاى شوم اقوام گردنکش وطغیانگرى همچون قوم نوح , و عاد, و ثمود, و قوم فرعون که هرکدام به بلاى عظیمى گرفتار شدند.
‏سـپـس بـراى تاکید بیشتر مى افزاید: ((هرگز براى سنت الهى تغییر و تبدیلى نمى یابى , و هرگز بـراى سـنـت الـهـى دگرگونى نخواهى یافت )) (فلن تجد لسنت اللّه تبدیلا ولن تجد لسنت اللّه تحویلا ).
‏نـوسـان و دگـرگـونـى سـنـتـهـا دربـاره کسى تصور مى شود که آگاهى محدودى دارد, ولى پـروردگـارى کـه عـالـم و حـکـیـم و عادل است سنتش درباره آیندگان همان است که درباره پیشینیان بوده است , سنتهایش ثابت و تغییرناپذیر است .
‏(آیـه )ـ در ایـن آیـه این گروه مشرک و مجرم را به پیگیرى آثار گذشتگان وسرنوشتى که به آن گـرفـتـار شـدند دعوت مى کند, تا آنچه را از تاریخ درباره آنهاشنیده اند با چشم در سرزمینهاى مـتعلق به آنها, و در لابلاى آثارشان ببینند,مى فرماید: ((آیا سیر در زمین نکردند تا بنگرند عاقبت کـار کـسـانـى که پیش از آنهابودند چه شد))؟! (اولم یسیروا فى الا رض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم ).
‏اگـر ایـنها چنین تصور مى کنند که از آنان نیرومندترند سخت در اشتباهند, چرا که ((آنها از اینها قویتر و پرقدرت تر بودند)) (وکانوا اشد منهم قوة ).
‏به علاوه انسانها هر قدر نیرومند و قوى باشند قدرت آنها در برابر قدرت خداوند صفر است , چرا که ((نـه چـیـزى در آسـمـان , نـه در زمین , از حوزه قدرت او فرارنخواهد کرد, و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت )) (وما کان اللّه لیعجزه من شى فى السموات ولا فى الا رض ).
‏زیرا ((او دانا و تواناست )) (انه کان علیما قدیرا).
‏نه چیزى از نظرش مخفى و پنهان مى ماند, و نه کارى در برابر قدرتش مشکل است , و نه کسى بر او چیره مى شود.
‏(آیه )ـ اگر لطف او نبود جنبنده اى بر پشت زمین نبود!.
‏ایـن آیه که آخرین آیه سوره ((فاطر)) است بحثهاى تند و تهدیدهاى شدیدگذشته این سوره را با بـیـان لـطف و رحمت پروردگار بر مردم روى زمین پایان مى دهد, همان گونه که این سوره را با گشایش رحمت خدا بر مردم آغاز کرد.
‏آیـه قبل که مجرمان بى ایمان را تهدید به سرنوشت پیشینیان مى کرد این سؤال را براى بسیارى از آنها و دیگران مطرح مى سازد که اگر سنت الهى درباره همه گردنکشان چنین است پس چرا این قوم مشرک و سرکش مکه را مجازات نمى کند؟!.
‏در پـاسـخ ایـن سـؤال مـى فـرماید: ((اگر خداوند همه مردم را به خاطر اعمالى که انجام داده اند مـجازات کند (و هیچ مهلتى براى اصلاح و تجدید نظر و خودسازى به آنان ندهد) جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نخواهد گذاشت )) (ولو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابة ).
‏آن چنان مجازاتهاى پى درپى نازل مى شد و صاعقه ها و زلزله ها و طوفانهاگنهکاران ظالم را درهم مى کوبید که زمین جاى زندگى براى کسى نبود.
‏ ‏((ولى خداوند (به لطف و کرمش ) آنها را تا زمان معینى به تاخیر مى اندازد)) وبه آنها فرصت براى توبه و اصلاح مى دهد (ولکن یؤخر هم الى اجل مسمى ).
‏امـا این حلم و فرصت الهى حسابى دارد, تا زمانى است که اجل آنها فرانرسیده باشد, ((اما هنگامى کـه اجـل آنـهـا فـرا رسـد (هـرکـس را به مقتضاى عملش جزامى دهد چرا که ) خداوند نسبت به بندگانش بصیر و بیناست )) هم اعمال آنها رامى بیند و هم از نیات آنها باخبر است (فاذا جا اجلهم فان اللّه کان بعباده بصیرا).
3
‏((پایان سوره فاطر)).
‏سوره یس [36].
‏این سوره در ((مکه )) نازل شده و 83 آیه دارد .
‏محتواى سوره :.
‏در این سوره چهار بخش عمده مخصوصا دیده مى شود:
‏1ـ نخست سخن از رسالت پیامبر اسلام (ص ) و قرآن مجید و هدف از نزول این کتاب بزرگ آسمانى است .
‏2ـ بـخـش دیگر از رسالت سه نفر از پیامبران الهى , و چگونگى دعوت آنها به سوى توحید و مبارزه پى گیر و طاقتفرساى آنها با شرک سخن مى گوید.
‏3ـ بـخـشـى از ایـن سـوره کـه از آیه 33 شروع مى شود و تا آیه 44 ادامه داردمملو از نکات جالب توحیدى , و بیان گویا از آیات و نشانه هاى عظمت پروردگار درعالم هستى است .
‏4ـ بخش مهم دیگرى از این سوره در مسائل مربوط به ((معاد)) و دلائل گوناگون آن و چگونگى حـشر و نشر, و سؤال و جواب در روز قیامت , و پایان جهان ,و بهشت و دوزخ سخن مى گوید, و در لابـلاى ایـن بـحـثـهـا آیـاتـى تکان دهنده براى بیدارى وهشیارى غافلان وبى خبران آمده است که اثرى نیرومند در دلها وجانها دارد.
‏فضیلت تلاوت سوره :.
‏سوره ((یس )) در احادیث به عنوان ((قلب قرآن )) نامیده شده است .
‏در حدیثى از پیامبر اسلام (ص ) مى خوانیم : ((هر چیز قلبى دارد, و قلب قرآن یس است )).
‏در حـدیثى از امام صادق (ع ) نیز همین معنى آمده است و در ذیل آن مى افزاید: ((هرکس آن را در روز پـیش از آن که غروب شود بخواند در تمام طول روزمحفوظ و پر روزى خواهد بود, و هرکس آن را در شب پیش از خفتن بخواندخداوند هزار فرشته را بر او مامور مى کند که او را از هر شیطان رجیم و هر آفتى حفظکنند )) و به دنبال آن فضائل مهم دیگرى نیز بیان مى فرماید.
‏این عظمت به خاطر محتواى عظیم این سوره است .
‏مـحتوایى بیدارگر ایمان بخش و مسؤولیت آفرین و تقوازا که وقتى انسان در آن اندیشه کند و این اندیشه در اعمال او پرتوافکن گردد خیر دنیا و آخرت را براى او به ارمغان مى آورد.
‏به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
‏سرآغاز ((قلب قرآن )):.
‏این سوره همانند 28 سوره دیگر قرآن مجید با حروف مقطعه آغاز مى شود,و این بار دو حرف ((یا ـ سین )) (یس ) آیه اول سوره را تشکیل مى دهد.
‏درخـصـوص سـوره ((یـس )) در روایـتى از امام صادق (ع ) مى خوانیم که فرمود:((یس نام رسول خداست و دلیل بر آن این است که بعد از آن مى فرماید تو از مرسلین و بر صراط مستقیم هستى )).
‏(آیـه )ـ به دنبال این حروف مقطعه ـهمانند بسیارى از سوره هایى که باحروف مقطعه آغاز شده ـ سخن از قرآن مجید به میان مى آورد, منتها در اینجا به آن سوگند یاد کرده , مى گوید: ((سوگند به قرآن حکیم )) (والقرآن الحکیم ).
‏گویى قرآن را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفى مى کند که مى تواند درهاى حکمت را به روى انسانها بگشاید.
‏الـبـته خداوند نیازى به سوگند ندارد, ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دوفایده مهم است : نخست تاکید روى مطلب , و دیگر بیان عظمت چیزى که به آن سوگند یاد مى شود.
‏(آیـه )ـ ایـن آیـه چـیـزى را که سوگند آیه قبل به خاطر آن بوده است بازگومى کند, مى فرماید: ((مسلما تو از رسولان خداوند هستى )) (انک لمن المرسلین ).
‏(آیه )ـ رسالتى که توام با حقیقت است و ((بودن تو بر صراط مستقیم ))(على صراط مستقیم ).
‏(آیـه )ـ سـپـس مى افزاید: این قرآنى است که ((از ناحیه خداوند عزیز ورحیم نازل شده )) (تنزیل العزیز الرحیم ).
‏عـزت و رحـمـتـش که یکى مظهر ((انذار)) و دیگرى مظهر ((بشارت )) است با هم آمیخته و این کتاب بزرگ آسمانى را در اختیار انسانها گذارده است .
‏(آیـه )ـ ایـن آیـه هـدف اصلى نزول قرآن را این گونه شرح مى دهد:قرآن را بر تو نازل کردیم ((تا قـومى را انذار کنى که پدران آنها انذار نشدندو به همین دلیل آنها در غفلت فرو رفته اند)) (لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون ).
‏قرآن نازل شد تا مردم غافل را هوشیار, و خواب زدگان را بیدار سازد.

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره نساء 158 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره نساء 158 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-نساء-158-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 102 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تفسیر سوره نساء
‏بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یآ أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً (*)
‏به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. اى مردم از پروردگارتان پروا کنید آنکه شما را از یک جان آفرید و همسر او را از او آفرید و از این دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت و از خدا پرواکنید آنکه به نام او از یکدیگر درخواست مى‏ ‏کنید و نیز درباره‏ ‏خویشاوندان بترسید. همانا خداوند بر شما
‏مراقب است (1)
نکات ادبى
1 ـ «بثّ» پراکنده ساخت ، منتشر کرد. «مبثوث» پراکنده.
2 ـ «تسائلون» از یکدیگر درخواست چیزى مى‏ ‏کنید و این اشاره به درخواست و تقاضاى افراد از یکدیگر با سوگند دادن به خداست.
3 ـ «الارحام» جمع رحم، خویشاوندان و از رحم زن مشتق شده، این کلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نیز مى‏ ‏آید یعنى درباره خویشاوندان هم پروا کنید و بترسید.
4 ـ «کان» در «کان‏ ‏الله» منسلخ از زمان است و براى تثبیت مطلب آمده است.
5 ـ «رقیب» مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر.
تفسیر و توضیح
آیه (1) بسم‏ ‏الله الرحمن الرحیم. یا ایها الناس اتقوا... : این سوره نیز مانند تمام سوره‏ ‏هاى قرآن بجز سوره‏ ‏توبه، با نام خدا آغاز مى‏ ‏شود خدایى که رحمان و رحیم است (تفسیر بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستین جمله این سوره خطاب به عموم مردم چه مؤمن و چه کافر است و به مردم تذکر مى‏ ‏دهد که از پروردگارتان پروا داشته باشید و آنان را امر به تقوا مى‏ ‏کند. تقوا آن حالت خداترسى است که اگر در وجود انسان پیدا شود، او را از ارتکاب گناهان باز مى‏ ‏دارد. این حالت، رابطه انسان با خدا را محکم مى‏ ‏کند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام کارها خدا را در نظر مى‏ ‏گیرد و مطابق با رضایت او عمل مى‏ ‏کند و از انجام کارى که خشم خدا را بر انگیزد پرهیز مى‏ ‏نماید.
طبق این آیه، دلیل اینکه انسان باید از خدا پروا کند و رضایت و خوشنودى او را بجوید، این است که خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست که انسانها را از نسل
‏یک نفر به وجود آورده که منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.
پیش از آنکه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تکثیر نسل آنها سخنى بگوییم، این نکته را یادآور مى‏ ‏شویم که کیفیت خلقت نوع بشر و تکثیر ذریه‏ ‏آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه
‏ ‏اى که به او نسبت به جنس مخالف داده، کارى کرده است که به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند که امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است که خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتکثیر نسل وجود دارد.
بنابراین، خداوند با پدیدآوردن انسانها با این کیفیت مخصوص بالاترین حق را برگردن انسانها دارد و آن حق حیات است و به همین جهت لازم است که انسان از خدا پروا کند و تقوا داشته باشد و خوشنودى او را در کارهاى خود در نظر بگیرد.
با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شکى وجود ندارد که از دیدگاه قرآن نسل کنونى بشر به یک فرد به نام آدم مى‏ ‏رسد که خدا او را از خاک آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است که بدون پدر و مادر آفریده شده. تکامل نوع انسان از انواع دیگر حیوانات مانند میمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آیات نیست و البته مى‏ ‏دانیم که این نظریه از سوى بعضى از دانشمندان علوم طبیعى نیز رد شده و فسیلها و اسنادى یافته‏ ‏اند که مخالف با این فرضیه است.
مطلب دیگر اینکه طبق همین آیه، نسل بشر به یک تن مى‏ ‏رسد که همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده. اکنون باید دید که منظور از این جمله چیست؟ و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است؟ طبق بعضى از روایات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است. البته در بعضى از آیات قرآنى هم آمده که خدا
‏از خود شما همسرانى براى شما آفرید (خلق لکم من انفسکم ازواجا) ولى این آیات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.
اگر در سند روایاتى که به آنها اشاره شد تردید کنیم، باید بگوییم که ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه‏ ‏مورد بحث مى‏ ‏دانیم که حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یک نفر مى‏ ‏رسد که نام او آدم است.
موضوع دیگرى که در اینجا قابل بررسى وتأمل است این است که از این آیه فهمیده مى‏ ‏شود که نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد پیدا کرده و مردان و زنان بسیارى در روى زمین پراکنده شده‏ ‏اند. در اینجا این سؤال پیش مى‏ ‏آید که فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه کسانى ازدواج کردند؟ و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟ از این آیه فهمیده مى‏ ‏شود که دختران و پسران آدم و حوا با یکدیگر ازدواج کرده‏ ‏اند و ازدواج خواهر و برادر یک حکم تشریعى و قراردادى است و این حکم در آن زمان نیامده بود و بعدها که نسل آدم تکثیر شد و نیازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حکم از سوى خدا آمد و این هیچ
‏ ‏گونه استبعادى ندارد. زیرا طبق نص صریح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع کردن میان دو خواهر که در شریعتهاى قبلى جایز بود و یک مرد مى‏ ‏توانست همزمان با دو خواهر ازدواج کند ولى در شرع اسلام این امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.
این نشان مى‏ ‏دهد که حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها یک مسأله قراردادى است و ممکن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جدیدى که پیش مى‏ ‏آید حرام باشند. بنابراین نباید در ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر استبعاد کرد. چون ظاهر این آیه همین موضوع را مى‏ ‏رساند. البته در بعضى از روایات آمده که فرزندان بلافصل آدم با حورى یا جنّى ازدواج کردند و در بعضى از روایات آمده که حوا همیشه دوقلو مى‏ ‏زایید که یکى از آنها پسر و دیگرى دختر بود. پسر هر شکم با دختر شکم دیگر ازدواج مى‏ ‏کرد و شاید هم فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاى
‏پیشین ازدواج کردند چون طبق یک نظریه، آدم نخستین انسان در روى زمین نبود بلکه پیش از او هم انواع مشابهى از انسانها در روى زمین زندگى مى‏ ‏کردند که به تدریج نسل آنها قطع شد و خدا آدم را از خاک آفرید.
در قسمت بعدى آیه مورد بحث، بار دیگر مردم را به سوى تقوا مى‏ ‏خواند و مى‏ ‏فرماید: از خدا پروا کنید خدایى که همیشه با نام او از یکدیگر درخواست مى‏ ‏کنید و به یکدیگر مى‏ ‏گویید تو را به خدا فلان چیز را به من بده یا فلان کار را انجام بده. منظور این است که از همان خدایى که نام او همیشه ورد زبان شماست و به او سوگند مى‏ ‏خورید وسوگند مى‏ ‏دهید بترسید و پروا کنید و با انجام واجبات و ترک محرمات رضایت او را فراهم سازید.
پس از بیان این مطلب، اضافه مى‏ ‏کند که علاوه بر خدا از ارحام و خویشاوندان هم پروا کنید و حقوق آنان را در نظر بگیرید. این جمله اهمیت صله رحم و توجه به خویشان و نزدیکان را مى‏ ‏رساند. خویشاوندان حقوقى برگردن انسان دارند که باید آن را ادا کند و یکى از نشانه‏ ‏هاى ایمان صله رحم و محکم کردن پیوندهاى خویشاوندى است. این موضوع در آیات دیگرى هم آمده است:
و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله (احزاب / 6)
صاحبان پیوند خویشاوندى برخى از آنان براى برخى دیگر اولى هستند.
در روایات اسلامى نیز درباره صله رحم و اثر آن در زندگى انسان مطالبى آمده که در بخش روایات بعضى از آنها ذکر خواهد شد.
پس از امر به تقوا و صله

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره المائده 12ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره المائده 12ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-المائده-12ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏سوره المائده
‏آیه ‏6
‏یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صعِیداً طیِّباً فَامْسحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(6)
‏ ترجمه :
‏6 - اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت کرده ) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسى کرده اید) و آب (براى غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکى تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانى ) و دستها بکشید، خداوند نمى خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند بلکه مى خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید.
‏2
‏تفسیر :
‏پاک سازى جسم و جان
‏در آیات سابق ، بحثهاى گوناگونى درباره ((طیبات جسمى و مواهب مادى )) مطرح شد، در این آیه به ((طیبات روح )) و آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهاى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است ، تشریح گردیده ، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده ، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى کند:
‏((اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید.
‏(یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤ وسکم و ارجلکم الى الکعبین ).
‏در آیه حدود صورت ، که باید در وضو شسته شود توضیح داده نشده ولى در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) که وضوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مشروحا بیان کرده اند.
‏1 - حد صورت از طرف طول از رستانگاه مو تا چانه و از طرف عرض ‍آنچه در میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گیرد، ذکر شده و این در حقیقت توضیح همان معنائى است که از کلمه ((وجه )) در عرف فهمیده مى شود، زیرا وجه همان قسمتى است که انسان به هنگام برخورد بر دیگرى با آن مواجه مى شود.
‏2 - حد دست که باید در وضو شسته شود، تا آرنج ذکر شده ، زیرا مرافق جمع ((مرفق )) به معنى ((آرنج )) است ، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئید ممکن است به ذهن چنین برسد که دستها را تا مچ بشوئید، زیرا غالبا این مقدار شسته میشود، براى رفع این توهم مى فرماید: تا آرنج بشوئید
‏(الى المرافق ).
‏و با این توضیح روشن مى شود، کلمه ((الى )) در آیه فوق تنها براى بیان حد شستن است نه کیفیت شستن ، که بعضى توهم کرده اند و چنین پنداشته اند که آیه مى گوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئید (آنچنانکه در میان جمعى از اهل تسنن رائج است ).
‏3
‏توضیح اینکه این درست به آن میماند که انسان به کارگرى سفارش ‍میکند دیوار اطاق را از کف تا یک متر، رنگ کند، بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پائین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.
‏بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده ، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که بوسیله اهلبیت به ما رسیده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان .
‏باید توجه داشت که ((مرفق )) هم باید در وضو شسته شود، زیرا در اینگونه
‏موارد به اصطلاح غایت داخل در مغیا است یعنى حد نیز داخل در حکم ((محدود)) است .
‏3 - کلمه ((ب‍)) که در ((برؤ وسکم )) مى باشد طبق صریح بعضى از روایات و تصریح بعضى از اهل لغت به معنى ((تبعیض )) مى باشد، یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که در روایات ما محل آن به یکچهارم پیش سر، محدود شده و باید قسمتى از این یکچهارم هر چند کم باشد با دست مسح کرد - بنابراین آنچه در میان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است که تمام سر و حتى گوشها را مسح مى کنند، با مفهوم آیه سازگار نمى باشد.
‏4 - قرار گرفتن ((ارجلکم )) در کنار ((رؤ وسکم )) گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود نه اینکه آن را بشویند (و اگر ملاحظه مى کنیم ((ارجلکم )) بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است که عطف بر محل ((برؤ وسکم )) است نه عطف بر ((وجوهکم ))).
‏5 - کعب در لغت بمعنى برآمدگى پشت پاها و هم بمعنى مفصل یعنى نقطه اى که استخوان ساق پا با استخوان کف پا مربوط میشود آمده است .
‏سپس به توضیح حکم غسل پرداخته و چنین مى فرماید: ((و اگر جنب باشید غسل کنید)).
‏(و ان کنتم جنبا فاطهروا).
‏روشن است که مراد از جمله ((فاطهروا)) شستن تمام بدن مى باشد، زیرا اگر شستن عضو خاصى لازم بود مى بایست نام آن برده شود، بنابراین هنگامى که مى گوید خود را شستشو دهید، مفهومش ‍شستشوى تمام بدن است ، نظیر این در سوره نساء آیه 43 نیز آمده است که میگوید: حتى تغتسلوا.
‏5
‏((جنب )) - همانطور که در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کرده ایم - مصدرى است که بمعنى ((اسم فاعل )) آمده ، و در اصل بمعنى ((دور شونده )) است زیرا ریشه اصلى آن که ((جنابت )) بمعنى ((بعد)) و دورى است ، و اگر شخص ‍ ((جنب )) به این عنوان نامیده مى شود بخاطر آن است که باید در آن حال ، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دورى کند، و این کلمه (جنب ) هم بر مفرد، هم بر جمع و هم بر مذکر و هم بر مؤ نث اطلاق میشود، اطلاق ((جار جنب )) بر همسایه دور بهمین مناسبت است . ممکن است ضمنا از اینکه قرآن در آیه فوق مى گوید بهنگام نماز اگر جنب هستید غسل کنید استفاده شود که غسل جنابت جانشین وضو نیز مى شود.
‏سپس به بیان حکم تیمم پرداخته و میگوید: ((و اگر از خواب برخاسته اید و قصد نماز دارید و بیمار یا مسافر باشید و یا اگر از قضاى حاجت برگشته اید و یا آمیزش جنسى با زنان کرده اید و دسترسى به آب ندارید با خاک پاکى تیمم کنید)).
‏(و ان کنتم مرضى او على سفر او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا).
‏نکته اى که باید به آن توجه داشت آن است که جمله - او جاء احد منکم
‏من الغائط و جمله او لامستم النساء - همانطور که قبلا هم اشاره کردیم - عطف بر آغاز آیه یعنى جمله اذا قمتم الى الصلوة است ، در حقیقت در آغاز آیه اشاره به مساله خواب شده و در ذیل آیه اشاره به دو قسمت دیگر از موجبات وضو یا غسل گردیده است .
‏و اگر این دو جمله را عطف به ((على سفر)) بگیریم دو اشکال در آیه تولید خواهد شد، نخست اینکه از قضاى حاجت برگشتن نمى تواند نقطه مقابل مرض یا مسافرت باشد و لذا مجبوریم ((او)) را به معنى ((واو)) بگیریم (همانطور که جمعى از مفسرین گفته اند) و این کاملا بر خلاف ظاهر است ، به علاوه ذکر خصوص قضاء حاجت از میان موجبات وضو، بدون دلیل خواهد بود - اما اگر آنطور که گفتیم آیه را تفسیر کنیم هیچیک از این دو اشکال متوجه نخواهد شد (دقت کنید) (اگر چه ما هم مانند بسیارى از مفسران در جلد سوم ذیل آیه 43 نساء ((او)) را به معنى ((واو)) ذکر کردیم ولى آنچه در اینجا گفته شد به نظر نزدیکتر مى باشد).
‏موضوع دیگر اینکه در این آیه مساله جنابت دو بار ذکر شده و ممکن است براى تاکید باشد و نیز ممکن است کلمه جنب بمعنى جنابت و احتلام در خواب و او لامستم النساء کنایه از جنابت بوسیله آمیزش ‍جنسى باشد، و اگر قیام در آیه را بمعنى برخاستن از خواب تفسیر کنیم (همانطور که در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) وارد شده و در خود آیه نیز قرینه اى بر آن وجود دارد) گواهى بر این معنى خواهد بود (دقت کنید).

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-قدر-17-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏اِنّا اَنزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنّاسِ بِلْحَقِّ فَمَنِ اهَتدی فَلِنَفْسِه وَ مَنْ ضَلََّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهْمِ بِوَکیلٍ
‏اَللهُ یَتَوَفَّی الْانْفُسَ حینَ‏ مَوْتِها وَ الّتَی ‏لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضی عَلَیْهَا اْلمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْاخُرْی اِلی اَجَلٍ مُسَمّیً اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ
‏اَمِ اتّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُف‏َعاءَ قُلْ اَوَلَوْکانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئًا وَی‏َعْقِلُونَ
‏قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعًا لَهُ مُلْکُ السّشمواتِ وَاْلَارْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
‏تفسیر:
‏ خداوند ارواح را به هنگام مرگ و خواب می گیرد
‏بعد از ذکر دلائل توحید و بیان سرگذشت مشرکان و موحدان، در نخستین آیه مورد بحث این حقیقت را توضیح می دهد که پذیرش و عدم پذیرش شما سود و زیانش متوجه خودتان است،‏ و اگر پیامبر (ص) در این زمینه اصرار می ورزد نه بخاطر نفعی است که عائد او شود، بلکه صرفاً انجام وظیفه الهی است، می فرماید:
‏«‏ما این کتاب آسمانی را به حق برای مردم بر تو نازل کردیم‏»‏ (انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق)‏ (1).
‏«‏هر کس هدایت را پذیرا شود به نفع خود او ست، و هرکس گمراهی را بر گزیند تنها به زیان خود او تمام می شود‏»‏ (فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانمایضل علیها).
‏و در هر حال ‏«‏تو مأمور نیستی که حق را در قلوب آنه به اجبار داخل کنی‏»‏ وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است (و ما انت علیهم بوکیل)
‏این سخن که هر کس راه حق را پیش گیرد سودش عائد خود او می شود، و هرکس در بیراهه گام نهد زیانش دامن خود او را می گیرد، کراراً در آیات قرآن آمده است، و تأکیدی است بر این واقعیت که نه خدا نیازی به ایمان بندگان و وحشتی از کفر آنها دارد و نه پیامبر او، او این برنامه را تنظیم نکرده تا سودی کند ‏«‏بلکه تا بر بندگانش جودی کند‏»‏.
‏تعبیر ‏«‏و ما انت علیهم بوکیل‏»‏ (با توجه به اینکه وکیل در اینجا به معنی کسی است که موظف بر ایمان آوردن گمراهان باشد) کراراً در آیات قرآن با همین عبارت و یا شبیه به آن تکرار شده، و بیانگر این حقیقت است که پی‏غمبر اکرم (ص) مسئول ایمان مردم نیست، اصولا ایمان از طریق اجبار به دست نمی آید، و تنها موظف است که در ابلاغ فرمان الهی به مردم لحظه ای کوتاهی و سستی نکند خواه پذیرا شوند یا رویگردان؟
‏ ***
‏سپس برای اینکه روشن سازد همه چیز انسانها و از جمله حیات و مرگشان به دست خدا است می گوید: ‏«‏خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند‏»‏ (الله یتوفی الا نفس حین موتها).
‏«‏وارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد (و التی تمت ؟ فی منامها).
‏و به این ترتیب ‏«‏خواب‏»‏ برادر ‏«‏مرگ‏»‏ است و شکل ضعیفی از آن چرا که رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حداقل می رسد وبسیاری از پیوندهای این دو قطع می شود.
‏بعد می اف‏زاید: ‏«‏ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد‏»‏ (به گونه ای که هرگز از خواب بیدار نمی شوند) و ارواح دیگری را که فرمان ادامه حیاتشان داده به بدنهایشان باز می گرداند تا سر آمد معینی‏»‏ (فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الخری الی مسمی).
‏آری ‏«‏در این مسأله آیات و نشانه های روشنی است برای کسانی که تفکر می کنند‏»‏ (ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون)
‏ ***
‏از این آیه امور زیر به خوبی استفاده می شود:
‏انسان ترکیبی است از روح و جسم، روح گوهری است غیر مادی که ارتباط آن با جسم مایه نور و حیات آن است.
‏به هنگام مرگ خداوند این رابطه را قطع می کند، و روح را به عالم ارواح می برد و به هنگام خواب نیز این روح را می گیرد، اما نه آنچنان که رابطه به کلی قطع شود، بنابر این روح نسبت به بدن دارای سه حالت است: ارتباط تام (حالت حیات و بیداری) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط ‏به طور کامل ‏(‏حالت مرگ).
‏«‏خواب‏»‏ چهره ضعیفی از ‏«‏مرگ‏»‏ نمونه کامل ‏«‏خواب‏»‏!
‏خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصاً هنگامی که ‏«‏رویا‏»‏ آنهم رویاهای صادقه توأم باشد این معنی روشنتر میشود.
‏بعضی از ارواح هنگامی که در عالم خواب و ؟؟؟ می شود گاه به قطع کامل این ارتباط می انجامد به طوری که صاحبان آنها هرگز بیدار نمی شوند، و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیداری در نوسانند تا فرمان الهی فرا رسد.
‏توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام ‏«‏خواب‏»‏ در آستانه مرگ قرار می گیرد درس عبرتی است که اگر در آن بیندیشد برای ‏«‏بیداری‏»‏ او کافی است.
‏تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام می گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست ‏«‏ملک الموت‏»‏ و فرشتگان مرگ مرگ امده، به عنوان این است که آنها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادی میان این دو وجود ندارد.
‏به هر حال این که پایان آیه می فرماید: ‏«‏در این موضوع نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه می کنند‏»‏ منظور نشان هائی از قدرت خداوند و مأله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانی انسان در برابر اراده او است.
‏ ***
‏از آنجا که در آیه گذشته حاکمیت ‏«‏الله‏»‏ بر وجود انسان و تدبیر او از طریق نظام مرگ و حیات و خواب و بیداری مسلم شد در آیه بعد سخن از انحراف مشرکان در م‏س‏أله شفاف به میان می آورد تا به آنها ثابت کند مالک ‏شفاعت همان مالک مرگ و حیات و حیات آدمی است، نه بتهای فاقد شعور، می فرماید: ‏«‏آنها غیر خدا را شفیعان خود برگزیدند‏»‏ (ام اتتخذوا من دون الله شفعاء).
‏می دانیم که یکی از بهانه های معروف بت پرستان در مورد پرستش بتها این بود که می گفتند: ‏«‏ما آنها را بخاطر این می پرستیم که شفیعان مانزد الله بوده
‏97- اِنَّ الَّذینَ تَوَفّیهُمُ الْ‏ملائکَهُ ظالِمی اَنْفُسهِمِ قال‏وا فِیهمَ کُنتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فی الاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَهْ فَتُهاجِروا فیها فَاُلئِکَ مَأوْیهُمْ جَهَنَّمس وَ ساعَتْ مَصیراً.
‏98- اِلَّا‏ الْمَستَضْعَفینَ مِنَ الرَجالِ وَالنِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لایسْتَطیعونِ حیلَةً وَلا یَهتَدونَ سَبیلاً
‏99- فَاوُلَئِکَ‏ عَسَی اللهَ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکانَ اللهُ عَفُواً غَفُوراً.
‏ترجمه:
‏97- کسانی که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالی بودید (و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کفار جای داشتید؟) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، آنها (فرشتگان) گفتن مگر سرزمین خدا پنهاور نبود که مهجرت کنید؟ پس آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ و سر انجام بدی دارند.
‏98- مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که به راستی تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره ای دارند و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می یابند.
‏99- آنها ممکن ‏است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو کننده و آمرزنده است.
‏شأن نزل:
‏قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند همه افراد ساکن مکه که آمادگی برای شرکت در میدان جنگ دارند، باید برای نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره می شود، به دنبال این تهدید، عده ای از افرادی که ظاهراً اسلام آورده بودند ولی به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت پرستان به سوی میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمی نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سرانجام در این میدان کشته شدند، آیه فوق نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
‏تفسیر: در تعقیب بحثهای مربوط به جهاد، در این آیات اشاره به سرنوشت شوم کسانی می شود که دم از اسلام می زدند ولی برنامه مهم اسلامی یعنی ‏«‏هجرت‏»‏ را عملی نساختند در نتیجه به وادی های خطرناکی کشیده شدند و در صفوف مشرکان جان سپردند، قرآن می گوید: ‏«‏کسانی که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالی که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند، شما اگر مسلمان بودید، پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید؟‏»
‏(ان الذین تو فاهم الملائکه ظالمی قالوا فیم کنتم).
‏آنها در پاسخ به عنوان عذر خواهی می گویند: ‏«‏ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانائی بر اجرای فرمان خدا نداشتیم‏»‏.
‏(قالوا کنا مستضعفین فی الارض).
‏اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمی شود و بزودی از فرشتگان خدا پاسخ می شنوند که: ‏«‏مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید وخود را از ان محیط آلوده و خفقان بار برهانید‏»‏.
‏(قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها).
‏و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده، می فرماید: ‏«‏این گونه اشخاص که با عذرهای واهی و مصلحت اندیشی های شخصی شانه از زیر بار هجرت خالی کردند و زندگی در محیط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجیح دادن، جایگاهشان دوزخ و بد سرانجامی دارند

 

دانلود فایل