هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام 19ص

تحقیق امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام 19ص

تحقیق-امام-خمینى-و-میراث-حکمت-عرفانى-اسلام-19صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام
‏آفتاب - فرهنگ و اندیشه: باید تاکید کرد که علاقه ‏امام خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است ‏و نه امرى احساسى. با این‏که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به ‏تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى امام خمینى نپرداخته است. آنچه در پى ‏مى‏آید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث امام خمینى .
‏مقدمه
‏در سال 1968 پنج‏سال پس از اخراج آیت‏الله ‏روح‏الله خمینى از ایران، ساواک، پلیس امنیتى شاه، به خانه او در قم یورش برد و ‏اوراق و نوشته‏هاى وى، از جمله شروح و تفاسیرى را که در دهه 1930 در باب عرفان ‏نوشته بود، ضبط و توقیف کرد.
 ‏پانزده سال بعد، در سال 1983، پاره‏اى از آثار ‏مفقود خمینى را یکى از طلاب در همدان پیدا کرد. 
‏او، که نامش هرگز در گزارشهاى ‏بعدى این واقعه ذکر نمى‏شود، دو کتاب از فروشنده‏اى دوره‏گرد خرید که، چون نتوانسته ‏بود در بازار شهر خریدارى بیابد، به یکى از مدارس دینى آمده بود تا آنها را به مبلغ ‏پنجاه تومان بفروشد.
‏یکى از این دو کتاب، چاپ سنگى‏اى از شرح شرف‏الدین محمود ‏قیصرى
‏3
 (‏متوفاى 751/1350) بر فصوص الحکم ابن‏عربى بود که در قرن نوزدهم در مصر ‏انتشار یافته بود; و خود این قیصرى، هم متفکر عرفانى استثنایى و هم از شارحان ‏پرآوازه مکتب ابن‏عربى است. 
‏در حواشى کتاب، این طلبه ،تعلیقات دست‏نوشته بسیارى ‏دید که، بر طبق سنت دیرپاى دستنویسى مسلمانان، در عین حال، هم شرح‏الشرحى بود بر ‏متن اصلى فصوص‏الحکم و هم شرحى بر کتاب قیصرى. 
‏طلبه مذکور، با کمال تعجب، ‏پى برد که تعلیقات حاشیه، که به زبان عربى نوشته شده بود، امضاى‏ ‏ سید روح‏الله ‏خمینی نیز را در پاى خود داشت. 
‏او، که آنچه را دیده بود باور نمى‏کرد، ‏کتاب‏ها را به سرعت نزد آیت‏الله حسین‏نورى، امام‏جمعه همدان برد، و او بى‏درنگ خط [‏امام] خمینى را در حواشى تشخیص داد.
 ‏و اما کتاب دیگر، معلوم شد که رساله‏اى ‏همراه با شرح و تفسیر است در باب کلام شیعى، که پسر ارشد آیت الله ‏ ‏خمینى،
 ‏سید ‏مصطفى، بر آن تعلیقاتى نوشته بود. 
‏چندین محقق مسلمان، به سرعت دست‏به کار ‏انتشار این آثار به‏تازگى کشف شده گشتند. 
‏این محققان آثار مذکور را متعلق به ‏موضوعات و مطالب عرفانى قلمداد کردند. 
‏ظاهرا متن شرح‏الشرح آیت الله  ‏خمینى، به خودى خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه کافى با ابهت جلوه ‏نکرد. چراکه وى تصمیم گرفت که آن را با شرح‏الشرح دیگرى که آیت الله خمینى در حواشى ‏مصباح الانس نوشته بود تکمیل کند، و این مصباح الانس شرحى است که محمد بن حمزه ‏فنارى (متوفاى 834/1431)، عالم مشهور عثمانى، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونى (متوفاى 673/74-1273) ‏نگاشته است.
 ‏این دو شرح‏الشرح کاملا باهم سازگارند و تصورى از ‏دیدگاه عرفانى و فلسفى احتمالا بزرگ‏ترین، یا دست‏کم بانفوذترین، رهبر سیاسى مسلمان ‏در قرن بیستم به ما مى‏دهند. 
‏با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ‏،پیش‏نویس دست‏نوشته‏اى را که به خوبى استنساخ شده بود براى آیت الله خمینى فرستاد ‏تا وى تصحیح و تایید کند. 
‏آیت الله خمینى، پس از اعمال چند تغییر جزئى مربوط به ‏سبک نوشته، اجازه انتشار آن را داد. 
‏گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهاى ‏سنگى متون اصلى، آن قطعاتى را که وى بر آنها شرح نوشته بود حفظ کردند
‏4
.
 ‏با این ‏همه، کوشش در جهت فهم استدلالهاى پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلى‏اى که آن ‏استدلالها بر آنها توقف دارند، کار نسبتا دشواری است. 
‏بنابراین، براى فهم و ‏ارزیابى درست موضع 
‏آیت الله خمینى در قبال قیصرى و فنارى و کل فلسفه عرفان، ‏متون این دو متفکر لازمند. 
‏از همین آغاز، باید تاکید کرد که علاقه آیت الله ‏خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه ‏امرى احساسى. 
‏با این‏که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به ‏تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى‏ ‏ایشان ‏ ‏نپرداخته است. 
‏آنچه در پى ‏مى‏آید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث‏ ‏بنیانگذار جمهوری اسلامی ‏ ‏که، ‏هرچند به اندازه دستاوردهاى سیاسى‏اش‏ ‏ مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقه‏اى جدى ‏است.
‏خاستگاه و تحصیلات
[‏امام]خمینى در 24 ‏سپتامبر 1902 در شهر خمین، که شهرى کوچک در جنوب غربى تهران است، در میان خاندانى ‏روحانى از سلاله پیامبر(ص)، برآمد. 
‏علوم دینى را با برادر بزرگ‏تر خود، ‏آیت‏الله مرتضى پسندیده، شروع به فراگیرى نمود و از تعلیم و تربیت دینى استوارى ‏برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگى‏ ‏ به شهر اراک، که در نزدیکى خمین بود، عزیمت ‏کرد و در آنجا در حوزه درس عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355ه ق./ 1937م.)، که یکى از ‏علماى بزرگ شیعى بود، شرکت نمود.
 ‏وقتى که حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد،این ‏طلبه جوان نیز به دنبال وى رهسپار قم گردید و به زودى با میرزا محمدعلى شاه‏آبادى (1292 1369 /1875-1950)‏، جامع معقول و منقول، آشنا شد. 
‏این استاد، به همراه ‏متفکر دینى تا حدى جنجال‏برانگیزى همچون میرزا على‏اکبر حکیم [شاگرد مرحوم حاج ‏ملاهادى سبزوارى (1878/1295)] (1925/1344) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر ‏مطالعات عرفانى او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیت‏الله آینده را به ‏سنت دیرپاى تعلیم و تربیت اسلام ایرانى پیوند دادند. 
‏این سنت گرایشهاى عرفانى و ‏حکمى‏اى را باهم تلفیق مى‏کرد که سابقه‏شان به تعالیم شخصیتهاى مؤثرى در تاریخ فکرى ‏شیعه، مانند میرداماد (متوفاى 1040/1630) و ملاصدرا (متوفاى 1050/1640
‏5
) ‏مى‏رسد.
 ‏این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملى (متوفاى حدود 787/1385)‏، ‏ابن‏عربى و یحیى سهروردى،(کشته شده به سال 
587/1191) ‏الهام گرفته‏اند. 
‏با ‏این مقدمات، کاملا طبیعى به نظر مى‏رسد که کتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانى‏اى ‏بوده است که امام خمینى زیر نظر شاه‏آبادى فراگرفته است.
 ‏ملاصدرا در این اثر، ‏سیر و سلوک معنوى‏اى را که سالک طریق عرفان دارد تشریح کرده است. و بر وظایف عارف ‏در قبال جماعت اهل ایمان، که ناشى از سیر و سلوک ظاهرا فردگرایانه اوست، تاکید ‏ورزیده است. 
‏صدرا این سیر و سلوک معنوى را به چهار مرحله تقسیم کرده، که از ‏سویى، مطابق با مرتبه توفیق معنوى سالکند و، از سوى دیگر، مطابق با شان او به عنوان ‏پیام‏آور الهى. 
‏سفر اول سیر من النفس والخلق الى الحق، سفر دوم من الحق الى ‏الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهى، سفر سوم من الحق الى الخلق والنفس، و ‏سفر چهارم من الخلق الى الخلق است که در آن، سالک موهبت جدیدى از سنخ امور معنوى و ‏اخلاقى به جامعه خود ارزانى مى‏دارد.
‏این الگو از سرنوشت انسان که مورد توصیف ‏ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینى قرار گرفت، سابقه‏اش به آموزه‏هاى تصوف متقدم ‏بازمى‏گردد.
 ‏مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابن‏عربى در ‏مورد انسان کامل است، از این حیث که بر نقش انسان کامل به عنوان رهبر دینى جماعت ‏اهل ایمان تاکید خاص دارد نقشى که بعضى از محققان غربى خواسته‏اند بى‏اهمیت جلوه‏اش ‏دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان کامل در نیروى جهانى بسیار مهمى که ‏حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف کرده‏اند. 
‏متن درسى بعدى آیت الله خمینى ‏در مورد عرفان، شرح فصوص الحکم قیصرى است. 
‏این اثر همراه با شرح فصوص الحکم ‏عبدالرزاق کاشانى (استاد قیصرى) ظاهرا از معروف‏ترین و مؤثرترین شروحى مى‏باشد که ‏بر شاهکار ابن‏عربى نوشته شده است. 
‏لیکن شرح قیصرى آثار عمیق و دیرپایى در ‏شکل‏گیرى نظرات آیت الله ‏ ‏خمینى، عموما، و آراء مابعدالطبیعى وى، خصوصا، داشته است. ‏او در آثار عرفانى خویش از این شرح استفاده‏هاى زیادى کرده است. 
‏بعد از مطالعه ‏شرح قیصرى، آیت الله‏  ‏خمینى توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلى سنت تفسیر عقلى و ‏استدلالى میراث ابن‏عربى، که به صورت چکیده در آثار قونوى دیده مى‏شود، معطوف نمود

 

دانلود فایل

دانلود مقاله در مورد داستان خلقت بر حکمت 122 ص

دانلود مقاله در مورد داستان خلقت بر حکمت 122 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-داستان-خلقت-بر-حکمت-122-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 124 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏مقدمــــه
‏هر موجودی در جهان ابتدائی دارد و انتهایی ، تولدی و موتی ، رشد و کمالی و بهاری . وقتی بهار می شود ، گویا که زمستان نبوده است ، گویا که آن همه شبهای تیره و سرد و یلدائی ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نیفسرده است و خون حیات و زندگی در نای خشک ساقه ها از جریان باز نایستاده است .
‏وقتی بهار می شود و زمزمة خیال انگیز جویباران که در تمامی زمستان تیره وسرد یخ بسته بودند ، دوباره به گرمای آفتابی مهربان در عمق دره های کوهساران طنین می اندازد .و ساقة ظریف و معطر پونه ها را می شوید ،گویا که هرگز زمستانی را از سر نگذارنده است.
‏زمین مرده دوباره جان تازه می یابد .پرندگان مهاجر باز می گردند ،چلچله ها که پیک فصل رویش و زندگی هستند دوباره باز میگردند ،تالابها از غریو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگی می شود.دانه ها به یاری باران و آفتاب بهاری در دل خاکها جوانه میزنند ، باغستانهای عریان که در امواج بادهای سرد زمستان میلرزیدند ، لباس طراوت می پوشند . در باغ های زمستان زده ، شقایق ها می رویند و لاله ها می شکوفند . چمن های پژمرده سبز دوباره می آراید . دیگر فریاد زندگی وغریو حیات و آوای شادمانة بودن وزیستن و بالیدن است که از هر وجودی بر می خیزد .
‏ایمان و اعتقاد هم بهاری دارد . صراط مستقیم حق نیز در جریان حیات زندگی فرزندان آدم با افت و خیزهائی که جوامع بدست خویش بوجود می آورند از این قاعده مستثنی نیست . در نظام عالم ،اگر خورشیدی هست . اگر کوکبی رخشان طلوع می کند ، در کنارش شبی است و سیاهی و ظلمتی و اگر فرشته ای می باشد دیوی ، عفریتی و تبهکاری نیز رویاروی آن خواهد بود . هیچ نجابتی نیست که اسیر نانجیبی نشده باشد و هیچ رفعتی نیست که در کرانه های خویش دچار حضیضی نشده باشد . اگر موسی هست فرعونی هم قد می افرازد . اگر هابیلی ، قابیلی رویارویش می ایستد . اگر ابراهیمی ظهور میکند ، نمرودی هم جرثومة کفر و ضلا لت زمان می باشد .
‏2
‏مقدمــــه
‏هر موجودی در جهان ابتدائی دارد و انتهایی ، تولدی و موتی ، رشد و کمالی و بهاری . وقتی بهار می شود ، گویا که زمستان نبوده است ، گویا که آن همه شبهای تیره و سرد و یلدائی ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نیفسرده است و خون حیات و زندگی در نای خشک ساقه ها از جریان باز نایستاده است .
‏وقتی بهار می شود و زمزمة خیال انگیز جویباران که در تمامی زمستان تیره وسرد یخ بسته بودند ، دوباره به گرمای آفتابی مهربان در عمق دره های کوهساران طنین می اندازد .و ساقة ظریف و معطر پونه ها را می شوید ،گویا که هرگز زمستانی را از سر نگذارنده است.
‏زمین مرده دوباره جان تازه می یابد .پرندگان مهاجر باز می گردند ،چلچله ها که پیک فصل رویش و زندگی هستند دوباره باز میگردند ،تالابها از غریو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگی می شود.دانه ها به یاری باران و آفتاب بهاری در دل خاکها جوانه میزنند ، باغستانهای عریان که در امواج بادهای سرد زمستان میلرزیدند ، لباس طراوت می پوشند . در باغ های زمستان زده ، شقایق ها می رویند و لاله ها می شکوفند . چمن های پژمرده سبز دوباره می آراید . دیگر فریاد زندگی وغریو حیات و آوای شادمانة بودن وزیستن و بالیدن است که از هر وجودی بر می خیزد .
‏ایمان و اعتقاد هم بهاری دارد . صراط مستقیم حق نیز در جریان حیات زندگی فرزندان آدم با افت و خیزهائی که جوامع بدست خویش بوجود می آورند از این قاعده مستثنی نیست . در نظام عالم ،اگر خورشیدی هست . اگر کوکبی رخشان طلوع می کند ، در کنارش شبی است و سیاهی و ظلمتی و اگر فرشته ای می باشد دیوی ، عفریتی و تبهکاری نیز رویاروی آن خواهد بود . هیچ نجابتی نیست که اسیر نانجیبی نشده باشد و هیچ رفعتی نیست که در کرانه های خویش دچار حضیضی نشده باشد . اگر موسی هست فرعونی هم قد می افرازد . اگر هابیلی ، قابیلی رویارویش می ایستد . اگر ابراهیمی ظهور میکند ، نمرودی هم جرثومة کفر و ضلا لت زمان می باشد .
‏2
‏مقدمــــه
‏هر موجودی در جهان ابتدائی دارد و انتهایی ، تولدی و موتی ، رشد و کمالی و بهاری . وقتی بهار می شود ، گویا که زمستان نبوده است ، گویا که آن همه شبهای تیره و سرد و یلدائی ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نیفسرده است و خون حیات و زندگی در نای خشک ساقه ها از جریان باز نایستاده است .
‏وقتی بهار می شود و زمزمة خیال انگیز جویباران که در تمامی زمستان تیره وسرد یخ بسته بودند ، دوباره به گرمای آفتابی مهربان در عمق دره های کوهساران طنین می اندازد .و ساقة ظریف و معطر پونه ها را می شوید ،گویا که هرگز زمستانی را از سر نگذارنده است.
‏زمین مرده دوباره جان تازه می یابد .پرندگان مهاجر باز می گردند ،چلچله ها که پیک فصل رویش و زندگی هستند دوباره باز میگردند ،تالابها از غریو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگی می شود.دانه ها به یاری باران و آفتاب بهاری در دل خاکها جوانه میزنند ، باغستانهای عریان که در امواج بادهای سرد زمستان میلرزیدند ، لباس طراوت می پوشند . در باغ های زمستان زده ، شقایق ها می رویند و لاله ها می شکوفند . چمن های پژمرده سبز دوباره می آراید . دیگر فریاد زندگی وغریو حیات و آوای شادمانة بودن وزیستن و بالیدن است که از هر وجودی بر می خیزد .
‏ایمان و اعتقاد هم بهاری دارد . صراط مستقیم حق نیز در جریان حیات زندگی فرزندان آدم با افت و خیزهائی که جوامع بدست خویش بوجود می آورند از این قاعده مستثنی نیست . در نظام عالم ،اگر خورشیدی هست . اگر کوکبی رخشان طلوع می کند ، در کنارش شبی است و سیاهی و ظلمتی و اگر فرشته ای می باشد دیوی ، عفریتی و تبهکاری نیز رویاروی آن خواهد بود . هیچ نجابتی نیست که اسیر نانجیبی نشده باشد و هیچ رفعتی نیست که در کرانه های خویش دچار حضیضی نشده باشد . اگر موسی هست فرعونی هم قد می افرازد . اگر هابیلی ، قابیلی رویارویش می ایستد . اگر ابراهیمی ظهور میکند ، نمرودی هم جرثومة کفر و ضلا لت زمان می باشد .
‏2
‏مقدمــــه
‏هر موجودی در جهان ابتدائی دارد و انتهایی ، تولدی و موتی ، رشد و کمالی و بهاری . وقتی بهار می شود ، گویا که زمستان نبوده است ، گویا که آن همه شبهای تیره و سرد و یلدائی ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نیفسرده است و خون حیات و زندگی در نای خشک ساقه ها از جریان باز نایستاده است .
‏وقتی بهار می شود و زمزمة خیال انگیز جویباران که در تمامی زمستان تیره وسرد یخ بسته بودند ، دوباره به گرمای آفتابی مهربان در عمق دره های کوهساران طنین می اندازد .و ساقة ظریف و معطر پونه ها را می شوید ،گویا که هرگز زمستانی را از سر نگذارنده است.
‏زمین مرده دوباره جان تازه می یابد .پرندگان مهاجر باز می گردند ،چلچله ها که پیک فصل رویش و زندگی هستند دوباره باز میگردند ،تالابها از غریو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگی می شود.دانه ها به یاری باران و آفتاب بهاری در دل خاکها جوانه میزنند ، باغستانهای عریان که در امواج بادهای سرد زمستان میلرزیدند ، لباس طراوت می پوشند . در باغ های زمستان زده ، شقایق ها می رویند و لاله ها می شکوفند . چمن های پژمرده سبز دوباره می آراید . دیگر فریاد زندگی وغریو حیات و آوای شادمانة بودن وزیستن و بالیدن است که از هر وجودی بر می خیزد .
‏ایمان و اعتقاد هم بهاری دارد . صراط مستقیم حق نیز در جریان حیات زندگی فرزندان آدم با افت و خیزهائی که جوامع بدست خویش بوجود می آورند از این قاعده مستثنی نیست . در نظام عالم ،اگر خورشیدی هست . اگر کوکبی رخشان طلوع می کند ، در کنارش شبی است و سیاهی و ظلمتی و اگر فرشته ای می باشد دیوی ، عفریتی و تبهکاری نیز رویاروی آن خواهد بود . هیچ نجابتی نیست که اسیر نانجیبی نشده باشد و هیچ رفعتی نیست که در کرانه های خویش دچار حضیضی نشده باشد . اگر موسی هست فرعونی هم قد می افرازد . اگر هابیلی ، قابیلی رویارویش می ایستد . اگر ابراهیمی ظهور میکند ، نمرودی هم جرثومة کفر و ضلا لت زمان می باشد .

 

دانلود فایل