لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تحقیق کارآموزی
زراعت سویا
فهرست مطالب
کلیات: 1
گیاهشناسی سویا: 1
شرایط آب و هوایی: 2
تهیه ی زمین: 2
طرز کاشت: 3
تناوب زراعی: 6
ذیلا" چند تناوب جالب ذکر میگردد: 7
خشک کردن محصول: 11
انبار کردن سویا: 12
مگس لوبیا: 15
پروانه ی تک نقطه ای: 16
فیتوفترا: 16
پوسیدگی ذغالی: 17
پوسیدگی ساقه: 17
بیماری لکه موجی برگ سویا: 18
بیماری لکه ارغوانی: 19
ویروس موزاییک سویا: 19
نحوه ی کنترل بیماریهای سویا: 19
بیماری ناشی از کمبود مواد غذایی: 20
کمبود آهن: 21
کمبود منگنز: 21
علفهای هرز مزارع سویا و نحوه ی کنترل آنها: 22
نکات مهم در زراعت سویا: 24
منابع مورد استفاده: 27
کلیات:
سویا که آن را به انگلیسی soybean مینامند گیاهی است که اکثرا" بخاطر دانه اش در دنیا کشت میشود از دانه ی این نبات روغن استخراج میگردد که در تهیه ی روغن نباتی وتغذیه ی انسان به کار میرود از کنجاله ی سویا نیز که دارای مقدار زیادی پروتیین مرغوب میباشد در دامپروری و مخصوصا" مرغداری استفاده میشود همچنین در بعضی از نقاط دنیا این نبات را به عنوان علوفه کشت میکنند
تا دو سال پیش در ایران زراعت سویا از لحاظ سطح کشت و مقدار محصول در مقام بعد از آفتابگردان قرار داشت ولی توجه دولت مخصوصا" وزارت کشاورزی ومنابع طبیعی به توسعه ی این زراعت موجب گردید که در سال 1345 سطح زراعت ویا به پای سطح آفتابگردان برسد امروزه زراعت این نبات در خیلی از نقاط دنیا یکی از مهمترین زراعتهای منطقه میبا شد.
گیاهشناسی سویا:
نام علمی سویا GLYCIN MAXL ازخانواده ی لگومینوز و حساس به شوری واز نباتات روز کوتا است.
نکته: اگر شوری خاک بیشتر از 7میلی موز بر سانتی متر باشد گره بندی در ریشه متوقف میشود.
ریشه:هر ریشه سویا از ریشه اصلی و ریشههای فرعی تشکیل شده، ریشه اصلی میتواند تا عمق 5/1متر پایین برود ولی ریشههای در اعماق فرو میرود، قسمت عمده ریشه در 60سانتی متری اولیه خاک قرار دارد، رشد ریشه ها تا موقع گل دادن نبات ادامه دارد وبعد ازآن متوقف میشود.
برگ: به غیر از دو برگ اولیه، سویا مرکب است از 3 برگچه نسبتا" بیضی شکل و پهن و کرکدار تشکیل شده است.
ساقه: ساقه ی اصلی سویه عمودی بوده و از آن ساقههای کوچکتر فرعی منشعب میشوند
گل: گلهای سویا خود گشن و به رنگ سفید یا بنفش کمرنگ است، گل آذین آن ازنوع خوشه ای است که عوامل محیطی مانند رطوبت،
حرارت، و. . . در موقع گل دادن روی آنها تاثیر عمده میگذارد.
میوه: میوه سویا از نوع نیام که با دو شکاف طولی با زمینگردد و عموما" 2 تا 3 دانه در درون آن قرار دارد.
نکته: صفر بیولوژیک سویا حدود 10 درجه سانتیگراد است و شروع رشد آن زمانی است که درجه حرارت خاک در این محدوده باشد.
شرایط آب و هوایی:
به طور کلی سویا نباتی است که در طول رشد خود احتیاج به بارندگی دارد ولی موقع رسیدن بهتر است که هوا آفتابی باشد بعلاوه سویا شرایط آب وهوایی مرطوب را دوست دارد و در این شرایط کمتر دچار آفت میشود
حرارت کمتر از 10 درجه برای سویا مناسب نیست و حرارت بیش از 38 درجه نیز ممکن است به سویا صدمه بزند در مورد درجه حرارتهای بالا نوع رقم سویا موثر است برخی از ارقام با بالا رفتن درجه حرارت دانه ی آنها چروکیده شده و از ارزش آنها کاسته میشود.
تهیه ی زمین:
تهیه ی زمین مهمترین مسۀله در زراعت سویا است . تهیه ی زمین از زمان برداشت محصول قبلی شروع میشود که باید بلافاصله بعد از برداشت زراعت قبلی زمین را شخم نیمه عمیق زد تا بقایای زراعت قبل در خاک مدفون گردد و در جریان پاییز وزمستان پوسیده وتبدیل به هوموس گردد و در طول پاییز وزمستان هر زمان که میسر شود باید زمین را چنگک زد تا هم علفهای هرز را از میان برداشته وهم با شکستن عروق شعریه از تبخیر و هدر رفتن ذخیره ی آب زمین جلوگیری گردد.
ضمنا" در در اراضی جنگلی بخوصوص در زمینهای تازه آباد شده حتما" باید قبل از کاشت زمین را هرس بزنند تا بقایای در ختان وگیاهان جنگلی نپوسیده و نیم پوسیده از خاک خارج شود.
مراحل آماده سازی زمین:
عملیات شخم: بهتر است در پاییز اقدام به شخم زدن کنیم و تا عمق 30 سانتی متری زمین را شخم بزنیم و قبل از شخم باید 150تا200 کیلو گرم کود فسفات آمونیوم داد.
برای از بین بردن کلوخه ها از دیسک استفاده میکنیم که در بهار این کار انجام میشود و برای آماده شدن و ایجاد یک بستر مناسب برای کاشت از دو دیسک عمود بر هم استفاده میکنیم و سپس زمین را ماله میکنیم.
عملیات کاشت:
عمق کاشت بر طول زمان خروج گیاه از خاک اثر میگذارد نونهالانی که در عمق زیاد کشت شده اند باید مسافت بیشتری را تا سطح خاک طی کنند. به علاوه، حرارت در عمق پایین تر، سرد تر بوده و رشد نونهال کند تر خواحد بود. سویا را هرگز عمیق تر از 5/3 سانتی متر کشت ننماید. بهترین عمق بین 2تا3 سانتی متر میباشد. علفهای هرز برای جذب رطوبت و المنت ها رقابت شدیدی با سویا خواهند داشت، انجام یک کلتیواتور سطحی قبل از کشت کمک بزرگی به کنترل علف هرز خواهد کرد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تحقیق کارآموزی
زراعت سویا
فهرست مطالب
کلیات: 1
گیاهشناسی سویا: 1
شرایط آب و هوایی: 2
تهیه ی زمین: 2
طرز کاشت: 3
تناوب زراعی: 6
ذیلا" چند تناوب جالب ذکر میگردد: 7
خشک کردن محصول: 11
انبار کردن سویا: 12
مگس لوبیا: 15
پروانه ی تک نقطه ای: 16
فیتوفترا: 16
پوسیدگی ذغالی: 17
پوسیدگی ساقه: 17
بیماری لکه موجی برگ سویا: 18
بیماری لکه ارغوانی: 19
ویروس موزاییک سویا: 19
نحوه ی کنترل بیماریهای سویا: 19
بیماری ناشی از کمبود مواد غذایی: 20
کمبود آهن: 21
کمبود منگنز: 21
علفهای هرز مزارع سویا و نحوه ی کنترل آنها: 22
نکات مهم در زراعت سویا: 24
منابع مورد استفاده: 27
کلیات:
سویا که آن را به انگلیسی soybean مینامند گیاهی است که اکثرا" بخاطر دانه اش در دنیا کشت میشود از دانه ی این نبات روغن استخراج میگردد که در تهیه ی روغن نباتی وتغذیه ی انسان به کار میرود از کنجاله ی سویا نیز که دارای مقدار زیادی پروتیین مرغوب میباشد در دامپروری و مخصوصا" مرغداری استفاده میشود همچنین در بعضی از نقاط دنیا این نبات را به عنوان علوفه کشت میکنند
تا دو سال پیش در ایران زراعت سویا از لحاظ سطح کشت و مقدار محصول در مقام بعد از آفتابگردان قرار داشت ولی توجه دولت مخصوصا" وزارت کشاورزی ومنابع طبیعی به توسعه ی این زراعت موجب گردید که در سال 1345 سطح زراعت ویا به پای سطح آفتابگردان برسد امروزه زراعت این نبات در خیلی از نقاط دنیا یکی از مهمترین زراعتهای منطقه میبا شد.
گیاهشناسی سویا:
نام علمی سویا GLYCIN MAXL ازخانواده ی لگومینوز و حساس به شوری واز نباتات روز کوتا است.
نکته: اگر شوری خاک بیشتر از 7میلی موز بر سانتی متر باشد گره بندی در ریشه متوقف میشود.
ریشه:هر ریشه سویا از ریشه اصلی و ریشههای فرعی تشکیل شده، ریشه اصلی میتواند تا عمق 5/1متر پایین برود ولی ریشههای در اعماق فرو میرود، قسمت عمده ریشه در 60سانتی متری اولیه خاک قرار دارد، رشد ریشه ها تا موقع گل دادن نبات ادامه دارد وبعد ازآن متوقف میشود.
برگ: به غیر از دو برگ اولیه، سویا مرکب است از 3 برگچه نسبتا" بیضی شکل و پهن و کرکدار تشکیل شده است.
ساقه: ساقه ی اصلی سویه عمودی بوده و از آن ساقههای کوچکتر فرعی منشعب میشوند
گل: گلهای سویا خود گشن و به رنگ سفید یا بنفش کمرنگ است، گل آذین آن ازنوع خوشه ای است که عوامل محیطی مانند رطوبت،
حرارت، و. . . در موقع گل دادن روی آنها تاثیر عمده میگذارد.
میوه: میوه سویا از نوع نیام که با دو شکاف طولی با زمینگردد و عموما" 2 تا 3 دانه در درون آن قرار دارد.
نکته: صفر بیولوژیک سویا حدود 10 درجه سانتیگراد است و شروع رشد آن زمانی است که درجه حرارت خاک در این محدوده باشد.
شرایط آب و هوایی:
به طور کلی سویا نباتی است که در طول رشد خود احتیاج به بارندگی دارد ولی موقع رسیدن بهتر است که هوا آفتابی باشد بعلاوه سویا شرایط آب وهوایی مرطوب را دوست دارد و در این شرایط کمتر دچار آفت میشود
حرارت کمتر از 10 درجه برای سویا مناسب نیست و حرارت بیش از 38 درجه نیز ممکن است به سویا صدمه بزند در مورد درجه حرارتهای بالا نوع رقم سویا موثر است برخی از ارقام با بالا رفتن درجه حرارت دانه ی آنها چروکیده شده و از ارزش آنها کاسته میشود.
تهیه ی زمین:
تهیه ی زمین مهمترین مسۀله در زراعت سویا است . تهیه ی زمین از زمان برداشت محصول قبلی شروع میشود که باید بلافاصله بعد از برداشت زراعت قبلی زمین را شخم نیمه عمیق زد تا بقایای زراعت قبل در خاک مدفون گردد و در جریان پاییز وزمستان پوسیده وتبدیل به هوموس گردد و در طول پاییز وزمستان هر زمان که میسر شود باید زمین را چنگک زد تا هم علفهای هرز را از میان برداشته وهم با شکستن عروق شعریه از تبخیر و هدر رفتن ذخیره ی آب زمین جلوگیری گردد.
ضمنا" در در اراضی جنگلی بخوصوص در زمینهای تازه آباد شده حتما" باید قبل از کاشت زمین را هرس بزنند تا بقایای در ختان وگیاهان جنگلی نپوسیده و نیم پوسیده از خاک خارج شود.
مراحل آماده سازی زمین:
عملیات شخم: بهتر است در پاییز اقدام به شخم زدن کنیم و تا عمق 30 سانتی متری زمین را شخم بزنیم و قبل از شخم باید 150تا200 کیلو گرم کود فسفات آمونیوم داد.
برای از بین بردن کلوخه ها از دیسک استفاده میکنیم که در بهار این کار انجام میشود و برای آماده شدن و ایجاد یک بستر مناسب برای کاشت از دو دیسک عمود بر هم استفاده میکنیم و سپس زمین را ماله میکنیم.
عملیات کاشت:
عمق کاشت بر طول زمان خروج گیاه از خاک اثر میگذارد نونهالانی که در عمق زیاد کشت شده اند باید مسافت بیشتری را تا سطح خاک طی کنند. به علاوه، حرارت در عمق پایین تر، سرد تر بوده و رشد نونهال کند تر خواحد بود. سویا را هرگز عمیق تر از 5/3 سانتی متر کشت ننماید. بهترین عمق بین 2تا3 سانتی متر میباشد. علفهای هرز برای جذب رطوبت و المنت ها رقابت شدیدی با سویا خواهند داشت، انجام یک کلتیواتور سطحی قبل از کشت کمک بزرگی به کنترل علف هرز خواهد کرد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
فهرست :
مقدمه..............................................................................................................................1
چکیده..........................................................................................................................2
موقعیت......................................................................................................................7
جهیل های افغانستان..............................................................................................10
منابع طبیعی..........................................................................................................12
جغرافیای انسانی...........................................................................................................13
۳۴ ولایت افغانستان......................................................................................................14
خطرات طبیعی.............................................................................................................17
وضعیت سنی.............................................................................................................17
پرجمعیتترین شهرها..................................................................................................19
دینها و مذاهب............................................................................................................20
سواد......................................................................................................................23
زبان و خط.............................................................................................................25
مشاهیر فرهنگی...........................................................................................................25
آموزش و پرورش....................................................................................................26
اقتصاد......................................................................................................................27
رابطه با همسایه ها.................................................................................................28
منابع......................................................................................................................30
جغرافیای طبیعی افغانستان
مقدمه :
جغرافیای طبیعی افغانستان افغانستان، در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است. مساحت ا
2
ین کشور 650000 کیلومتر بوده و حداکثر طول آن از شرقیترین نقطه تا غربیترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است و این کشور محاط به مناطق خشک بوده، به دریا متصل نمیباشد، نزدیک ترین بندر دریایی به آن، بندر کراچی با فاصله 727 میل میباشد. این کشور در شمال پیوسته است به کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و از طرف غرب به کشور جمهوری اسلامی ایران و از شرق و جنوب به کشور پاکستان و از طرف شمال شرقی به ولایت سین کیانگ چین. افغانستان کشور کوهستانی و نسبتاً خشک است. مرتفعترین و معروفترین رشته کوههای آن عبارتاند از: هندوکش، بابا، سلیمان، سفید کوه و سیاه کوه. مرتفعترین قله کوههای آن، «نوشاخ» با ارتفاع 7485 متر در رشته کوه هندوکش شرقی میباشد و ... میزان بارندگی در این کشور کم است و مهمترین رودهای آن عبارتند از: آمودریا، رود کابل، هریرود، رود هلمند و رود مرغاب و طویلتری رودهایش، آمودریا (2620کیلومتر)، هیرمند (1400کیلومتر)، هریرود(1230 کیلومتر) اکثر این رودخانهها ناشی از برفهای زیادی است که در زمستان در نقاط مرتفع میبارد و در بهار و تابستان به تدریج آب میشود. آب و هوایش متغیر و در بسیاریی از نقاط زمستان بسیار سرد و طولانی (حدود شش ماه)و در برخی نقاط تابستان خیلی گرم و سوزان میباشد. اما در عین حال جلگهها و درههای فراوان دارای خاک و آب و هوای مساعد، نزی در آن نهفته است که برای کشاورزی و دامداری بسیار مناسب میباشند. حدود 01/0 خاک آن را جنگلها پوشانده است. تقسیمات اداری از سال (1773) به بعد درست از زمانی که تیمور شاه کابل را پایتخت خود قرار داد. آن «شهر» همیشه مرکز پادشاهی افغانستان بوده است. شاهزادگان ولایت را کم و بیش خودمختاری داده بودند. مهمترین ولایات تحت کنترل شاهزادگان و امیران، کابل، قندهار، هرات، ترکستان افغانستان، قطغن و بدخشان بودند.
چکیده :
امیر عبدالرحمن خان 1901ـ1880 که از سوی بریتانیا به عنوان امیر کابل و حواشی آن به رسمیت شناخته شد دامنه قلمرو سلطنتیاش را به ولایات هرات، ترکستان افغانستان، هزارهجات، نورستان و بدخشان گسترش داده بود. در زمان نادرشاه «33ـ1921» افغانستان به پنج ایالت اصلی و یا عمده و چهار ایالت فرعی تقسیم گردید. بعد از حکومت مشروطه و تصویب قانون اساسی در سال 1964 افغانستان به 26 ولایت تقسیم شده که هر کدام به دلیل اهمیت و چگونگی انکشاف آن به گروههای یک، دو و سه تقسیم گردیده بودند. کابل، غزنی، گردیز، جلالآباد، مزار شریف، هرات و قندهار جزء مراکز درجه یک ولایات در تقسیمات کشوری قرار گرفتند. هر کدام از این ولایات به وسیله فرمانداری «والی»، اداره میشد که در برابر وزارت داخله در کابل مسئولیت داشتند. مضافاً این که نمایندههایی در هر ولایت وجود داشت که روند اجرایی کار را مستقیماً به کابل گذارش میدادند. هر ولایتی دارای چندین «ولسوالی» بود که به وسیله مسئولی به نام «ولسوال» اداره میشدند و ولسوالیها در برابر «والی» مسئولیت داشته و میبایست گزارش کار را به آنها میدادند، البته هر ولسوال امکان داشت چندین علاقهداری را نیز اداره کند. علاقهداریها در روستاهای مهم مستقر و در قبال ولسوالیها مسئولیت مستقیم داشتند، علاقهداریها به تناسب جمعیت آنان به چهار گروه تقسیم میشدند. در سال 1970 افغانستان به 26 ولایت شش ولسوالی بزرگ «لوی ولسوالی» 175 ولسوالی و 118 علاقهدار
3
ی تقسیم شده بودند؛ در حال حاضر افغانستان دارای 34 ولایت می باشد . واحدهای کوچک روستایی به وسیله رئیس روستا که معروف به «قریهدار» ملک، و ارباب بود اداره میشد. آنها نقش رابط را بین روستا و رئیس بخش «علاقهدار» داشتند. اما شهرها به نواحی مختلف تقسیم میشدند. جغرافیای انسانی افغانستان سرزمینی که اکنون به نام افغانستان یاد میشود، بر اساس گفتههای مورخین و اسناد باستانی، با نامها و عنوانهای دیگر (مثل آریانا، خراسان و ...) دارای پیشینه تاریخی چندین هزار ساله بوده و مدنیتهای فراوان را در درون خود پرورانده و بعضاً مدفون ساخته است. اما آنچه را که امروز در جغرافیای سیاسی به نام افغانستان میخوانیم، همان کشوری است که در اواسط قرن هجده (1747م) توسط احمد شاه ابدالی بنیان گزاری شد. این کشور دارای موقعیت خاص سیاسی ـ تجاری و فرهنگی است که فعلاً مجال بحث آن نیست. به هر صورت این کشور امروزه زیستگاه اقوام، تبارها و تیرههای فراوانی است که هر کدام در بسیاری از جهات فرهنگی خصوصیات و ویژگیهای خاص خود را دارد و چون برخی از این ویژگیها در ورطههای سیاسی ـ اجتماعی دارای اهمیت خاصی است، در این جا ناگزیریم که اجمالاً آنها را مورد اشاره قرار دهیم که از آن جمله است: تعداد جمعیت، ترکیب قومی، دین، زبان، فرهنگ و رسوم قومی و خصوصیات تاریخی ـ روانی تباری. کلیات اولیه این مسایل پیش از شرایط امروزه در متون جغرافیایی ساده اغلب چنین بیان شده است: نام: افغانستان جمعیت: بالغ بر 20500000نفر تراکم جمعیت: 7/31 نفر در کیلومتر مربع ساکنین شهرها: 15% متوسط عمر: مردان 9/39 و زنان 7/40 میزان تولد: 2/49 در هزار میزان مرگ: 8/23 در هزار رشد جمعیت: 054/2 میزان مرگ کودکان: 182 نفر در هر نوزاد دین: اسلام (75% سنی) زبان: پشتو و فارسی ترکیب جمعیت: 60% پشتون، 30% تاجیک، 5% ازبک، 5% هزاره و ... پرجمعیتترین شهرها 1ـ کابل 345/36% نفر؛ 2ـ قندهار 191345 نفر؛ 3ـ هرات 150497 نفر؛ 4ـ مزار شریف 110367 نفر؛ 5ـ جلال آباد 57824 نفر؛ 6ـ کندوز 57112 نفر؛ 7ـ بغلان 41240 نفر؛ ولی بسیاری از این قضاوتها و ارقام نه درست و دقیقاند و نه به این سادگی، و لذا ناگزیریم به شرح و تفصیل بیشتر. حقیقت امر این است که در افغانستان هیچگاه آمارگیری و سرشناسی دقیق، علمی و بیطرفانه صورت نگرفته. آمارهای داده شده یا اغلب بر پایه تخمین و گمانهزنی استوار است، یا آمارگیری ناقص و یا حتی بر اغراض سیاسی، و از همین نظر است که تعداد جمعیت این کشور از سوی منابع و مراجع مختلف با رقمهای بسیار متفاوت ارایه شده است که ما در این جا درصدد بیان آنها نیستیم اما با توجه به فقدان آمار علمی و تلفات سنگین بیست و چند ساله جنگ میتوان گفت که تعداد جمعیت این کشور امروز بین 20 تا 17 میلیون نفر میباشد که از این تعداد حدود 4 میلیون آن آواره و خارج از کشور میباشند. و با وضع اسفبار و ناپایدار فعلی، ارایه میانگین سن، میزان رشد جمعیت، میزان مرگ و میر و ... نیز کار بیهوده و بیاساس خواهد بود. اما چند مساله به خاطر اهمیت خاص خود نیاز به بحث بیشتری دارد: 1ـ دین: تردیدی نیست که بیش از 99% ساکنان افغانستان مسلمان هستند و تا چندی قبل حدود 5 هزار هندو در این کشور میزیستند که اکنون تعداد بسیار اندکی از آنها باقی ماندهاند و در این که از نظر مذهبی اکثریت قاطع مردم این سرزمین را اهل سنت تشکیل میدهند نیز شکی وجود ندارد، لیکن درصد دقیق این اکثریت مورد بحث و گفتگو و کنجکاوی است. زیرا که منابع شیعی مدعی هستند که آنها حدود 25 تا 30 فیصد را در این کشور تشکیل میدهند و این آمار یکی از موارد بحث بین گروههای شیعه با دولت موقت مجاهدین (تشکیل شده در سال 1368هـ ش) در پشاور و دولت آقای ربانی در سالهای (74-1371) در کابل بود و نشریات و مطبوعات گروههای سیاسی آن زمان در این مورد بحثهای فراوان داشت که علاقمندان را به آنها ارجاع میدهیم. اما خالی از فایده نمیدانیم که در اینجا مقداری از مطالب منتشر شد
4
ه در این زمینه از سوی یکی از موسسات پژوهشی را نقل کنیم. این موسسه چنین مینویسد: «دین 98 فیصد مردم افغانستان اسلام است. از این میان قریب به 70 درصد اهل تسنن هستند که اکثریت بر مذهب حنفی میباشند و بیش از 25 درصد نیز شیعه اثنی عشریاند. اکثریت شیعهها را قوم هزاره تشکیل میدهند که در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند و مرکز آنان شهر تاریخی بارسان (بامیان) است. تشیع همچنین در بین قزلباشها، ترکمنها، تاجیکها و حتی پشتونها پیروانی دارد. اقلیتهای کوچکی نیز بر مذهب اسماعیلی هستند، رهبر فعلی فرقه اسماعیلیه حاج سید منصور (نادری) است. بیش از 20 هزار نفر هندو و ازبک در کابل، قندهار و مزار شریف و هرات و خوست سکونت دارند. حدود 150 خانوار کلیمی در کابل و قندهار و هرات وجود داشتهاند که تدریجاً افغانستان را ترک گفتهاند ... اقلیتهای دیگری نیز وجود دارند که تعدادشان چندان نیست. طبق قانون اساسی رژیم سطلنتی (در زمان ظاهرشاه)، پادشاه باید حنفی مذهب باشد. از ابتدای تشکیل حکومت تا امروز، دستگاه حکومت سنی مذهب بوده است. در اواسط دهه هفتاد در افغانستان پانزده هزار باب مسجد وجود داشت... مساجد افغانستان معماری ساده دارند. در داخل مساجد هیچ گونه تصاویر و شمایل و یا علایم دیگری که حضور قلب و تمرکز حواس نمازگزاران را از بین ببرد، وجود ندارد، در میان حنفیها روحانیون مولوی نامیده میشوند. روحانیون هم در بین شیعیان و هم اهل تسنن، نفوذ زیادی در جامعه دارند. روحانیون از روزگاران گذشته نقش مهمی در آموزش افغانستان داشتهاند، مردم عموماً در پای منبر وعظ آنها حاضر شده و با دقت به حرفهای آنها گوش میدهند.» 2ـ ترکیب قومی ـ ملی کارشناسان سیاسی و پژوهشگران علمی غربی، اکثراً گفتهاند که در افغانستان حضور ملت به آن صورت که در اروپا رایج است، شکل نگرفته است و روح جمعی ملی، حس میهن پرستی، درک و ترجیح منافع ملی و در نهایت شعور جمعی ملی، حس میهنپرستی، درک و ترجیح منافع ملی و در نهایت شعور جمعی ملی ـ کشوری، در میان مردم عامه این کشور وجود ندارد؛ بلکه هویتهای پراکنده و غلیظ قومی جانشین مقولههای یاد شده در این سرزمین است، (مقوله که همواره میتواند هم دستآویز خوب سیاسی باشد و هم مایه شورشها و غائلهها) و لذا برخی از آنها این کشور را «موزه اقوام» خواندهاند. مثلاً آقای الیور روا افغانستانشناس معاصر فرانسوی میگوید: «افغانستان هیچ گاه ملت یکپارچه نداشته ...» وی معتقد به وجود نوعی تقابل میان جامعه و دولت و یا شهر و روستا در این کشور است. از نظر او، شهریان تحصیل کرده، تاجر پیشه، کارمند دولت هستند با روستاییان که در محدوده روستاهای خویش از طریق دامداری و کشاورزی روزگار میگذرانند و به سیاست هیچ علاقهای نداشته تغییر حکومت را پادشاه گردشی مینامند، در تقابل قرار دارند. که نه تنها رفتار و کردار کرکترشان با هم تفاوت دارند که دهاتیان به شهریان که آنها را آدمهای حکومت میدانند به دیده بیگانه و همراه با سوء ظن مینگرند و در ضمن خود این دهاتیان نیز کاملاً هر کدامشان در درون ده، تیره و قبیله خود فرو رفتهاند. یک نفر انگلیسی در این مورد چنین میگوید: «این ملت از مجموعهای از قبایل تشکیل میشود که دارای نیروهای متفاوت و عادات گوناگون میباشند که کمابیش آنها را به هم پیوند داده است. این پیوستگی بستگی به شخصیت قبیله دارد. احساس میهن پرستی آن طور که در اروپا متداول است نمیتواند در میان افغان وجود داشته باشد، زیرا یک کشور مشترک برای آنها وجود ندارد. به جای حس میهنپرستی حس پرجوش و خروش آزادی فردی در آنها موجود است که بالطبع مایه طغیان علیه سردمداران حکومت میگردد. در نتیجه این مردم تاب تحت کنترل گرفتن را ندارند. خواه قدرت انگلیسی، روسی، ایرانی یا درانی باشد.» و فرد دیگر انگلیسی (آنتونی هی من) در این مورد چنین میگوید: «قلب سرزمین امپراطوری درانی به تدریج استحکام پذیرفت و به صورت کشوری درآمد و صورت تجدد و تشکیل یک ملت را به خود گرفت این اقدام تشکیل دهنده و تجدد طلبی به کوشش و فعالیت امیر عبدالرحمن که بزرگترین فرمانروای افغانستان جد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
بین جهانبینى و علم اخلاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سواخلاقیات (علم اخلاق) مانند منطقیات، طبیعیات و ریاضیات از علوم جزئىاست و زیر پوشش «علم کلى» (جهانبینى) قرار دارد; چون این علم موضوعخود راکهنفس و قواى آن است اثبات مىکند (1) ، چنانکه بخشى از اینها را همعلوم طبیعى اثبات مىکند، و از سوى دیگر علم اخلاق نیز درباره جهانبینىاظهار نظر مىکند; به این معنا که در علم اخلاق، ثابت مىشود جهانبینى توحیدى، خیر، ملایم با روح و امرى ارزشى و کمال روح است ولىجهانبینى الحادى، شر، زیانبار و قبیح است و براى روح پیامد ناگوارى دربر دارد.
در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غیرنافع شناخته مىشود. پیغمبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مىبرد و مىفرماید: «اعوذ بک من علم لا ینفع، وقلب لا یخشع، ونفس لا تشبع» چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسیم مىشود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نیستند بلکه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاریخ بعضى از اقوام جاهلى که هیچ نکته آموزندهاى در دانستن آن وجود ندارد و هیچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نیست.
البته برخى از بخشهاى علم تاریخ و نسب، فواید فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مىآید اما آشنایى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاریخ اقوامى که آثار علمى یا صنعتى و هنرى از خود به یادگار نگذاشتند، صرف بیهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و امام هفتم (علیهالسلام) در باره آن فرمودهاند: «لا یضر من جهله ولا ینفع من علمه» .
بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشستهاند علم نافع به شمار نمىآیند و این همان است که در بیان حضرت على (علیه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمکم جهلا ویقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا واذا تیقنتم فاقدموا» و نیز مىفرماید: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه» . بعضى از دانشمندان در عین حال که عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند کشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. کسى که علم را براى مقامهاى دنیا، جلب
1. مراد از «علم کلى» که عهدهدار اثبات موضوع علم اخلاق و سایر علوم جزئى است همان فلسفه نظرى است که متکفل هستىشناسى و شناختحقایق (جهانبینى) است و از آن به «علم اعلى» نیز تعبیر مىشود.
3
توجه و احترام مردم و یا برخوردارى از زرق و برق بیشتر طلب کند، خود را ارزان مىفروشد. او عالم است ولى عاقل نیست. و دیگران که راه دنیا را طى کردهاند، بیشتر و بهتر از این شخص، حطام دنیا را فراهم کردهاند و از آن لذت مىبرند. پس این گونه از علوم هم علوم غیر نافع به شمار مىآید.
نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه «همام» در وصف متقیان مىفرماید: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم» و این تنها در باره سامعه نیستبلکه در مورد سایر اعضا هم هست، یعنى جز به علم نافع، به چیز دیگرى گوش نمىدهند; به این معنا که الفاظ آن را مىشنوند و معانى را ادراک مىکنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببینند رها مىکنند; مثلا، درسوره «زمر» مىفرماید: «فبشر عباد× الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» آنان، نخست اقوال و مکاتب گوناگون را مىشنوند و سپس تشخیص مىدهند که کدام زیانبار و کدام نافع است و آنگاه به آنچه نافع است دل مىسپارند و گوش مىدهند. گوش فرادادن یعنى اطاعت کردن و پذیرش.
قرآن کریم در این زمینه مىفرماید: «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر» یعنى اگر گوش شنوا مىداشتیم و اطاعت مىکردیم از اصحاب آتش نبودیم. بنابراین، علم اخلاق گرچه جزو علوم جزئى به شمار مىآید ولى در باره کلىترین علم، اظهار نظر مىکند و مىگوید فراگیرى این علم، نافع است، توحید براى نفس خیر و شرک براى آن شر است.
مسئله توحید و شرک، جزو جهان بینى و مسائل الهى به شمار مىآید و در علم کلى مطرح است ولى مسئله پذیرش توحید یا شرک را علم اخلاق بر عهده مىگیرد و جایگاه علم اخلاق از نظر اشراف بر همه علوم و مسائل، جایگاه بلندى است.
در بحثهاى آینده کاملا روشن مىشود که هدف نهایى نبوت، نیل انسان متعالى به لقاء الله استبه طورى که نه ملاقات کننده و نه اصل ملاقات ملحوظ باشد و نه مقصود، بلکه تنها خداوند که ملاقات مىشود، مشهود و مقصود باشد، و به تعبیر دیگر، رهنمود نبوت در ارائه روش روشن و هدف آشکار خلاصه مىشود و آن روش، مجاهدت و این هدف، مشاهدت است، به طورى که نه اصل جهاد اکبر، که راه است مقصود خواهد بود; زیرا جهاد وسیله است نه هدف; و نه اصل شهود، مطلوب بالذات است; زیرا آنچه مطلوب ذاتى است مشهود است نه شهود و نه شاهد، چون سالک واصل فانى، نه فناى خود را مىنگرد و نه خود را که فانى است مىبیند و پژوهش مىکند و مىطلبد بلکه فقط ذات بىکران الهى را که مشهود است مىنگرد و دیگر هیچ. این مطلب در طلیعه این کتاب سنگ زیربناى همه مطالب بعدى است; زیرا اخلاق الهى بر پایه وحدت پىریزى شده و با دستمایه توحید، که اساس و محور جهانبینى اسلامى است، استقرار مىیابد و لازم توحید به نحو اجمال همین است که بازگو شد و به نحو تفصیل در جاى جاى متن کتاب به لطف الهى خواهد آمد.
3
4
اکنون باید بررسى شود، اخلاق با تاثیر شگرفى که در تغییر حقیقت انسان و سازندگى او دارد، از کجا مایه مىگیرد؟
انسان، حقیقتى متفکر و مختار است و معلوم است که امر اعتبارى نمىتواند حقیقتى خارجى را بسازد; ولى امر اعتبارى با واسطههایى از امر حقیقى اخذ مىشود; امر اعتبارى براى پیدایش حقایق اعتبارى، زمینه مىشود; یعنى همان طور که حوادث جهان، که امور حقیقى و تکوینى است، در گیاهان، حیوانات و نباتات مؤثر است و هر کدام کار خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مىکنند، انسان هم کارهاى خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مىکند، وامور اعتبارى وى منشا حقیقى و تکوینى دارد.
بایدها و نبایدهاى اخلاقى
از آن جا که انسان موجودى ادراکى است و کارهاى خود را با اختیار و اراده انجاممىدهد تا آن جا که مىفهمد آنها را بر اساس «باید» و «نباید» تنظیم مىکند;اما آن جا که ادراک ندارد خود را آزاد مىپندارد; مثلا مىگوید من در هواىسرد باید لباس ضخیم بپوشم تا سرما نخورم و در هواى گرم باید لباسنازکبپوشم تا از گرما آسیب نبینم چنانکه در گرسنگى و سیرى این چنین است.
انسان در فصول گوناگون، تصمیمهاى مختلفى مىگیرد و بایدها و نبایدهاىگوناگونى دارد، حتى در شبانه روز نیز بایدها و نبایدهاى گوناگونى دارد;زیرا حوادث یکسان نیست; مثلا گاهى، وقت کار و گاهى وقت استراحت است. این بایدها و نبایدها از کیفیتبرخورد انسان با حوادث، پیدا مىشود; بهعبارت دیگر، انسان بایدها و نبایدها را بر اساس روابطى که بین خود و جهانتکوین مىبیند تنظیم مىکند. این که مىگوید: «من باید این کار را انجامبدهم»، خود وظیفه و توصیه اخلاقى است; اما وقتى مىگوید: «من اگر این کار را بکنم، چنین اثرى دارد و اگر آن کار را نکنم، آن اثر را ندارد» کار اخلاقى نیست.
بیمارى و درمان جان و تن
به عنوان مثال، پزشک دوگونه دستور و بیان دارد: یکى از آن جهت که پزشک است، راهنمایى پزشکى مىکند و دیگر از آن جهت که انسانى آموزنده است، دستورهاى ارشادگونه دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
فهرست مطالب :
تاریخچه تهران ................................................. صفحه3تا13
آشنایی با بازارهای معروف تهران ......................... صفحه13تا18
جاذبه های تاریخی و معماری استان تهران .............. صفحه18تا21
کاخ گلستان و تاریخچه شمس العماره........................... صفحه21
سابقه کاخ گلستان ................................................ صفحه 21تا25
عمارت و خوابگاه کاخ گلستان ................................. صفحه25تا26
عکاس خانه.............................................................. صفحه 26
عمارت باد گیر .......................................................... صفحه27
چادر خانه ................................................................ صفحه28
تالار الماس ........................................................ صفحه 28تا29
کاخ ابیض ........................................................... صفحه29تا30
موزه مخصوص .................................................. صفحه 30تا31
تالار ظروف ........................................................صفحه31تا32
2
فهرست تصاویر:
شمس العماره ..................................... صفحه 3
بازار تهران ..................................... صفحه13
بازار کفاشان ................................... صفحه 15
سردر بازار سبزه میدان ..................... صفحه 16
سقف ها و طاق های گنبدی بازار ......... صفحه 17
نمای ضلع شرقی عمارت خوابگاه ......... صفحه25
تصویر عکاس خانه ........................... صفحه26
عمارت باد گیر.................................. صفحه27
سردر چادر خانه ............................... صفحه27
تالار الماس ...................................... صفحه28
کاخ ابیض ...................................... صفحه 29
تصویر موزه مخصوص .................... صفحه 30
تالار ظروف ................................... صفحه31
4
تاریخچه تهران :
نام تهران در حدود اواخر صده دوم پیش از میلاد ، برای اولین بار در برخی از نوشته های تیودیس یونانی آمده است .
ابو اسعد سمعانی در کتاب خود از شخصی به نام ابو عبدالله محبدابن حامد تهرانی رازی نام برد که اهل تهران بوده و در سال 261ه.ق چشم از جهان فرو می بندد و لذا این کتاب قدیمی ترین سندی است که به موجودیت تهران قبل از صده سوم هجری قمری اشاره می کند.ابن حوقل در سال 331هجری قمری تهران را شهری سرسبز و دارای باغهای فراوان ذکر می کند که میوه های فراوانی داشته و ساکنان آن بیشتر در زیر زمین زندگی می کردند.
استخری در سال 340هجری قمری در مورد تهران به تفضیل در کتاب خود (المسالک الممالک )ذکر کرده است . ابن بلخی نیز در فارسنامه حدود سالهای 500هجری قمری از آثار تهران سخن به میان آورده است . یاقوت حموی در کتاب خود
4
المعجم البلدان به سال 620هجری قمری تهران را قریه ای از قرا ری می داند که اکثر آن زیر زمین ساخته شده و شامل دوازده محله است و اطراف آن باغهای زیادی است که به هم راه دارند.
ذکریای قزوینی در کتاب آثارالبلاد (674هجری قمری )که تقریبا 70 سال بعد از یاقوت حموی نوشته شده درباره تهران چنین می نویسد: تهران شهری است زیرزمینی مانند لانه مورچه که اهالی آن به محض حمله دشمن در زیرزمین ها مخفی می شدند.
حمدالله مستوفی در کتاب نزهه القلوب خود به سال 740 هجری قمری تهران را اینطور تشریح می کند: تهران یکی از ییلاقات ری بوده و آب و هوایی گوارا و سالم دارد و دارای باغهای میوه فراوانی است و جمعیت زیادی هم داشته است .رونق تهران بس از حمله مغول به سبب مهاجرت اهالی ری به تهران بیشتر شد. بعدها پای جهانگردان نیز به این قسمت رسید و احتمالا اولین جهانگردی که به تهران سفر کرد روی کونثالث دکلاویخو نماینده هانری سوم پادشاه اسپانیا در دربار امیرتیمور بود که در سال 806هجری قمری به تهران آمد. وی درسفرنامه خود از باغها و میوه های فراوان ، آب زیاد و آب و هوای ناسالم تهران نوشته است . شهرت تهران با روی کار آمدن سلسله صفویه بیشتر شد و رونق آن با به قدرت رسیدن شاه طهماسب آغاز کردید. به دلیل وجود آب فراروان و باغهای زیاد و شکارگاه های متنوع شاه طهماسب به تهران علاقه ای وافر نشان می داد و اقامتهای طولانی در آن داشته است و حتی در سال 961هجری قمری دستور دادحصاری دور شهر بنا کنند که 4 دروازه و 114برج داشت(برابر با سوره های قرآن) و طول آن حدود 6000قدم