لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 118 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
رابطه بین تنوع اجتماعی و گیاهان غیر بومی : دلیل یا پیامد تهاجم
مقدمه
تنوع بیولوژیکی متریک بهتر کننده مدرن است که از طریق آن سلامت ، و ویژگیهای جوامع و اکوسیستم ها در سر تا سر جهان ارزیابی می شود . تنوع ، قبلا شامل مناطق مربوط به حفاظت ویژه که دلالت بر این دارد که جلوگیری از تهدیدها علیه تنوع زیستی یک عمل قانونی و جبرانی است . هر چند که بزرگترین تهدیدات برای تنوع بیولوژیکی معمولا نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم از دست دادن زیستگاه و فروپاشی است . و هجوم بیولوژیکی نیز به دنبال آن خواهد بود . علیرغم اهمیت بالای این مسئله ، دانش ما از روابط بین هجوم و تنوع گیاهی تقریبا در شروع کار خود است .
هجوم به اجتماعات زمینی توسط گیاهان غیر بومی یکی از مهمترین نگرانی های اکولارایت ها و مدیران منابع طبیعی است . سرعت بالای حرکت با برنامه و بدون برنامه گونه ها در سر تا سر جهان و میزان بالای آشفتگی ، گیاهان غیر بومی را به یکی از گسترده ترین مؤلفه های گیاهان محلی تبدیل کرده است . به علاوه ، گونه های غیر بومی محدوده وسیعی از انواع اجتماعات را تحت پوشش دارد و بعضی وقت ها بر گیاهان محلی نیز تسلط می یابد . هجومات هر دو سیستم طبیعی و کشاورزی را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث مشکلات مالی و به همان اندازه بیولوژیکی در مناطق دچار تهاجم سنگینی شده اند می شود . در حالیکه در مورد مشکلاتی که گیاهان مهاجم ایجاد
می کنند ، آگاهی لازم و کافی به دست می آید ولی هنوز میزان تاثیر بر اجتماعات معلوم نیست . الگوی تکرار پذیر در اجتماعات گیاهی نشان از رابطه منفی بین تنوع ، مخصوصا زمانی از آن به عنوان غنی بودن گونه ها نام می برند و پوشش گیاهان غیر بومی
می دهد . این الگوی ساده توسط دو مکانیسم سطح – اجتماع که دلیل / پیامد را از هم جدا می کند ، قابل توضیح است و این خود دلیل / پیامد رابطه بین گوناگونی و تهاجم است . در اولین مکانیسم تنوع ، قابل هجوم بودن اجتماع گیاهان محلی را تنظیم میکند . و باعث رابطه تنوع و هجوم می شود . این نظر از اجتماع تئور
ی و عمل اکولوژیست ها طی چندین دهه گذشته که با التون ( Elton ) شروع و با کارهای تجربی ادامه یافته است . در مکانیسم دوم ، هجوم گیاهی باعث کاهش تنوع گیاهی از طریق عقب راندن سایر گونه ها از اجتماع محلی صورت می گیرد . تغییرات در تنوع ، در این چهارچوب نتیجه تهاجم است .
متاسفانه بیشتر مطالعات فقط هجوم را از نظر دلیل یا پیامد تحلیل کرده اند رابطه بین این دو نامعلوم مانده است . در حال حاضر ، رابطه بین هجوم گیاهان غیر بومی و تنوع توسط جابه جایی های محلی گونه ها توسط مهاجمین ، تفاوت ، هجوم پذیری نواحی در حال تغییر و یا ترکیبی از این دو است . در این فصل محدودیتهای چشم انداز رایج را بر هجوم را مشخص کرده و چهارچوب مفهومی را پیشنهاد می کند که از طریق آن نبودن طبیعت رابطه بین گوناگونی و هجوم را مشخص می سازد . این چهارچوب در نظر دارد تا مولفه های این رابطه را خلاصه کند تا از این طریق بتواند عمومی سازی سیستم و مهاجمین را انجام دهد و از این طریق اکولوژیکی از دلایل و پیامدهای هجوم را افزایش دهند . چندین مطالعه موردی انجام شده تا لزوم جدایی این دو چشم انداز متفاوت از هجوم گیاهی را نشان دهد .
مقیاس و هجوم اجتماعات گیاهی
قبل از اینکه رابطه بین گوناگونی و تهاجم بررسی شود لازم است که در ابتدا موضوع مقیاس مطرح شود . یک دیدگاه سلسله مراتبی از تهاجمات بیولوژیکی سه مقیاس تعیین کننده تهاجمات و تاثیر آنها در اجتماعات را پایه گزاری کرده است . سخت ترین مقیاس ، مقیاس منطقه ای و مخزن گونه ای مهاجم و ساکن را مشخص می سازد و میزان توانایی گونه ای در کنش متقابل را تعیین می کند . میزان متوسط ، که مربوط به چشم انداز است و مشخص میکند که کدام گونه در یک مخزن منطقه ی گسترده قادر به سکونت و
محل گزینی برای افزایش نوع خود کند و این بسته به توانایی و امکانات بیولوژیکی
دارد . ظریف ترین مقیاس از لحاظ علاقه مربوط به همسایگی است . مقیاسی که در آن گونه ها با یکدیگر واکنش نشان می دهند . کنش های متقابل موجب عملکرد متفاوت
گونه ها می شود و منجر به تشخیص چگونگی همسایگی می شود . در مقیاس اول ، گونه ها با هم در کنش باشند تا موجب توفیق در تهاجم یا تولید تاثیرات مربوط به تهاجم بکنند . بنابراین ، مناسب ترین مقیاس برای مطالعه رابطه گوناگونی / تهاجم باید از مقیاسی استفاده کرد که در آن ارگانیسم ها درون یک سیستم در حال کنش متقابل هستند .
مقیاس کنش متقابل به طور گسترده ای بسته به نوع سیستمی که مورد مطالعه قرار
می گیرد و واکنش متقابل درگیر درآن تغییر می کند درون دنیاهای بسیار کوچک با
مدل های مطالعه اجتماعات تحت هجوم تمام گونه ای درون این گروه ها با هم در کنش هستند . و یا حداقل پتانسیل کنش را دارند . این در تضاد با شرایط گروه های گیاهی زمینی است جایی که در آن واکنش ها در مقیاس همسایگی اتفاق می افتد . معمولا تنها گیاهان با ریشه های بلند و پیچ در پیچ پتانسیل چنین کنش هایی را دارند . برای مثال دو گیاه از گونه ای علفی وقتی به هم نزدیک هستند به شدت با هم رقابت میکنند ولی وقتی از هم حتی به اندازه یک متر نیز جدا می شوند بر روی هم اثری ندارند . به همین دلیل تعداد کل گونه های گیاهی در تمامی گروه باید هیچ رابطه ای بر تحت هجوم بودن کل گروه نداشته باشد . همچنین در مقیاس کوچکتر و ظریف تر در روابط بین اجتماعی از تنوع گیاهی ممکن است تعیین کننده تهاجم همسایگی باشد . چیزی که همسایگی را در یک سیستم خاصی می سازد باید مطابق با مقیاسی باشد که ارگانیسم ها در آن کنش متقابل دارند احتمالا از 2cm10 یا کمتر برای گیاهان کوچک و 2M50 برای درختان تنومند . درختان در سیستم های زمینی و اکوسیستم ها کاملا بی حرکت هستند و در کل به صورت محلی برای منابعی مثل نور و مواد غذایی در رقابت هستند این باعث می شود دگرگونی در محیط های رقابتی محلی گسترش یابد . حتی در مورد سایتهایی که توسط گونه های غیر بومی مورد هجوم قرار گرفته اند . این عدم تجانس کنش های متقابل توضیح می دهد که چرا تهاجمات گیاهی به ندرت ، به طور مستقیم باعث حذف گونه ها از تمام منطقه می شوند . گونه ها ممکن است به طور مستقیم از مناطق حذف شوند و تهاجم یکی از عوامل مستقیم در حذف این گونه هاست .
هنگامی که کنش های رقابتی بر ادبیات اکولوژیکی مهاجمین غالب می شود چندین مکانیسم مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد که از طریق آنها گیاهان مهاجم می توانند در سکونت گاه جمعی با هم به کنش بپردازند . اینها شامل کنش های متقابل آملوپانیک ، مبارزات به هم پیوسته ، که مکانیسم مواد غذایی را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث تغییر گیاهان و جانوران خاکی می شود . مشابه کنش های متقابل رقابتی ، تمام این کنش ها در یک مقیاس ظریف اتفاق می افتد . وقتی به ارزیابی روابط جدال آمیز گوناگونی و هجوم منتشر شده در ادبیات بیولوژیکی می پردازیم ، مقیاس به عنوان متغیر مهم نمایان می شود . در مقیاس محلی ، روابط میزان سختی بودن بین گونه های غیر بومی و بومی و یک نکته مثبت به شمار می رود در حالیکه در مقیاس کوچکتر همان گروهها ممکن است روابط منفی بین گیاهان غیر بومی و بومی از خود نشان دهند . تنوع در مقیاس های منطقه ای کمتر توسط گونه های واکنش دهنده انجام می شود و بیشتر به خاطر تغییرات در عوامل غیر بیولوژیکی مانند میزان آشفتگی و اختلال تولید ، یا تغییر در عناصر تاریخی ، تکاملی و بیوجغرافیایی انجام می شود . گونه های بومی و غیر بومی در پاسخ به این تغییرات محلی در شرایط غیر بیولوژیکی به یک شیوه واکنش از خود نشان می دهند .
در مجموع ، کنترل های در سطح گروهی بر تهاجمات باید از طریق فرآیند های محلی کنش ها با اجتماع ساکن صورت بگیرد . همچنین اکثر تاثیرات بر اجتماع انتظار می رود در مقیاس کوچکتر که مقیاس کنش های متقابل بین گونه ها است ، انجام بگیرد . این تحرکات محلی در چهارچوب منطقه ای قرار گرفته است که مخزن گیاهان بومی و غیر بومی را نشان می دهد و همچنین در دسترس بودن گونه ها برای ساکن شدن در محلی خاص را باعث می شود .
عامل ؛ گوناگونی و مقررات اجتماع مورد هجوم
کنش ها بین گونه های مهاجم ، اجتماعات گیاهی موجود و شرایط سکونتگاههای خرد Microhabitat)) توانایی گونه های گیاهان غیر بومی را برای هجوم به سایت تحت تاثیر قرار می دهد . در بین اجتماعات گیاهی ، مناطقی با تنوع گیاهی پایین تر برای هجوم مناسب تر از مناطقی با پوشش گیاهی نسبتا سختی می باشند . این موضوع به خاطر این است که مایکروسایت های گونه ای فقیر منابع در دسترس بیشتر ، کنام (
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
حقوقبشر و تنوع فرهنگی
نسبت میان حقوقبشر و تنوع فرهنگی از مباحث مهم حوزه علوم انسانی در محافل علمی و سیاسی خصوصاً در دهههای گذشته بوده است. در این خصوص دیدگاههای متنوعی ابراز شده که میتوان خلاصه آنها را به شرح زیر برشمرد:
1- در دیدگاه اول که عمدتاً از سوی کشورهای غربی دنبال میشود تأکید بر این است که حقوقبشر جهانشمول است و گوناگونیهای فرهنگی نمیتوانند تأثیری بر هنجارهای حقوقبشر داشته باشند. این طیف اعلامیه جهانی حقوقبشر و سایر معاهدات موجود بینالمللی را مبنائی برای تعریف حقوقبشر جهانشمول تلقی میکنند.
2- طیف دوم که میتوان از آنها تحت عنوان نسبیتگرایان یاد کرد معتقدند حقوقبشر نسبی است و هنجارهای آن با توجه به ویژگیهای فرهنگی، منطقهای و جغرافیائی تعریف میگردد. این گروه معتقدند که تعریفی جهانشمول از حقوقبشر وجود ندارد و هر کشور حق دارد با در نظر گرفتن ویژگیهای فرهنگی خود تعریفی اختصاصی از موازین حقوقبشر ارائه داده و آن را مبنای عمل قرار دهد.
3- گروه سوم بر این باورند که حقوقبشر فی نفسه جهانشمول است اما تعاریف موجود از هنجارهای حقوقبشری ضرورتاً جهانشمول نیستند. سیستمهای حقوقی مختلف تعاریفی از حقوقبشر ارائه میدهند که ممکن است متفاوت باشند اما گفتوگوهای بین فرهنگی در زمینه حقوقبشر میتواند به درکهای مشترک در زمینه حقوقبشر جهانشمول کمک کند.
دیدگاههای فوقالذکر باعث شکلگیری گروهبندیهائی در عرصه سیاست بینالملل نیز شده است. به طوری که تعدادی از کشورها (عمدتاً کشورهای غربی) تلاش مضاعفی را در جهت ترویج تعریف غربی از حقوقبشر بر اساس اعلامیه جهانی حقوقبشر، میثاقین حقوقمدنی و سیاسی و حقوقاقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیز سایر ابزارهای بینالمللی از قبیل کنوانسیون منع شکنجه، کنوانسیون حقوق زنان و کنوانسیون حقوق کودک به عنوان موازینی جهان شمول در زمینه حقوق بشر انجام میدهند.
2
در سوی دیگر طیفی از کشورها هستند که با توسل به موضوع تنوع فرهنگی هیچ گونه معیار بینالمللی را برای حقوق بشر نمیپذیرند و از این طریق سعی میکنند عملکردهای عمدتاً ضعیف خود را تحت پوشش تعاریف ملی از حقوق بشر توجیه کنند.
آنچه که بیشتر در صحنه بینالمللی ظهور داشته است تقابل فکری و سیاسی این دو طیف بوده است. متأسفانه غلبه این نگرشها در حوزه مباحث فکری مربوط به حقوق بشر باعث شده تا دیدگاههای علمی و غیر سیاسی مجال بروز کافی پیدا نکنند. این امر باعث شده تا تصویر ارائه شده از نسبت میان حقوق بشر و تنوع فرهنگی تک بعدی و نامتوازن جلوه کند. در اثر هژمونی طرفداران طیف اول در عرصههای رسانهای و دانشگاهی این گونه وانمود شده است که هرگاه بحث از تنوع فرهنگی مطرح میشود، هدف یافتن پوششی برای توجیه نقض حقوق بشر برای کشورهای در حال توسعه است. این ابهامات مفهومی باعث شده تا برخی محافل، تنوع فرهنگی را به عنوان گفتمان مجادله آمیز «نسبیت فرهنگی در مقابل جهانشمولی» و حتی سفسطهای برای فرسایش جهانشمولی حقوق بشر بپندارند.
این وضعیت علاوه بر اینکه باعث شده که رابطه میان حقوق بشر و تنوع فرهنگی به خوبی تبیین نشود از سوی دیگر باعث تضعیف جایگاه حقوق فرهنگی در ادبیات بینالمللی و نیز در عرصه اجرا شده است. یکی از پیامدهای این ماجرا عدم تعریف و تدوین مقررات لازم برای شناسائی حقوق جمعی فرهنگی است. میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که از اولین معاهدات بینالمللی در زمینه حقوق بشر است تنها به جنبههای فردی حقوق فرهنگی پرداخته است و تصریحی در زمینه شناسائی ابعاد جمعی حقوق فرهنگی ندارد. مدافعان حقوق جمعی فرهنگی تنها به تفسیر «حق تعیین سرنوشت» که در منشور ملل متحد و نیز در میثاقین حقوق بشر مورد تصریح قرار گرفته برای تبیین مبانی حقوق «حق جمعی فرهنگی» استناد میکنند. وضعیت فوقالذکر ضرورت تلاش برای تبیین صحیح رابطه حقوق بشر و تنوع فرهنگی و نیز شناسائی حقوق فرهنگی در ابعاد فردی و جمعی آن را اجتناب ناپذیر میکند. در راستای این ضرورت در عرصه سازمان ملل متحد جمهوری اسلامی ایران از سال 1999 میلادی قطعنامهای تحت عنوان «حقوق بشر و تنوع فرهنگی» طراحی و ارائه کرد که پس از مباحث و مذاکرات صورت گرفته میان نمایندگان کشورهای مختلف در نشست مجمع عمومی سازمان ملل با اجماع به تصویب رسید. در این قطعنامه ایده تنوع فرهنگی به صورتی گسترده