این طرح درس با توجه فصل 7 کتاب ریاضی پایه پنجم ابتدایی نوشته شده است.
عناوینی مثل:
هدف اصلی
و...نوع برونداد (ارزیابی )همراه با تعیین ملاک های سنجش
روش اجرا:
احضار پیش دانسته ها :
شرح اجرا:
و شش گام طراحی آموزش
و ...
در این طرح درس موجود است.
قسمت هایی از این فایل:
حوزه موضوعی:
اصلی:
کلیدواژه ها:
پیش دانسته های دانش آموزان:
دانش آموز در کلاس اول دبستان در درس اول قرآن با برگزاری جشن قرآن با اهمیت کتاب قرآن به عنوان یکی از کتب آسمانی آشنا شده است.
در صفحه 51 قرآن اول با شعر منم بچه مسلمان نسبت به کتاب قرآن آشنایی الفت و دوستی بیشتری پیدا می کند.
- دانش آموز در طول سال تحصیلی کلاس اول با راهنما بودن کتاب قرآن آشنایی های اندکی پیدا کرده است.
- همچنین در کتاب قرآن دوم در صفحه ی 44 با اهمیت یادگرفتن قرآن کریم آشنا شده اند.
در شروع قرآن سوم در سخنی از امام خمینی اهمیت قرآن کریم به عنوان کلام و سخن خداوند برای دانش آموز بیان می شود.
این فایل دارای قسمت های زیر می باشد:
پیش دانسته ها، اهداف شناختی، اهداف عاطفی، تجزیه و تحلیل درس، روش تدریس، ارزیابی و ارائه تکلیف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
بررسی اندیشههای شهید مدرس از نظر سیاستگذاری عمومی
چکیده: نوشتار حاضر با محور قراردادن یکی از شخصیتهای مهم سیاسی ایران ـ شهید مدرسـ در دورانی که مجلس مقننه به تازگی در ایران ایجاد شده بود، به نقش واسطهای او در چارچوب سیاستگذاریهای کشور میپردازد. مدرس و سیاستگذاری عمومی، نگاهی دوباره به فعالیتهای این شخصیت سیاسی از چارچوب دانش سیاستگذاری است.
الف – مفاهیم اولیه
سیاستگذاری عمومی یکی از رشتههای تازه تأسیس علوم سیاسی است که در ارتباطی تنگاتنگ با سایر علوم قرار دارد و به کار تنظیم عملکرد عوامل تصمیم گیرنده در یک کشور، با هدف بهینه سازی شرایط عمومی اجرای تصمیمات و نیل به اهداف از پیش تعیین شده میآید. سیاستگذاری عمومی را با تعاریفی گوناگون شناسانیدهاند که از آن میان، برخی تعاریف ساده، کوتاه، اما پر معنا همچون: ‹‹علم عمل عمومی›› یا ‹‹علم دولت در عمل1››، از جایگاهی ویژه برخوردار است. پدیدهی سیاستگذاری عمومی از نگاه نظری و مفهومی بر پایههایی چند گانه بنا نهاده شده است. از این رهگذر، مفاهیمی همچون: مرجعیت در ابعاد کلان و غیر کلان، واسطهگری و واسطهها و سرانجام، چرخهی سیاستگذاری عمومی، از جمله ارکان اصلی در این دانش به حساب میآیند2
مرجعیتها در واقع دلایل وجودی و اثباتی سیاستها هستند و سیاستها با ارجاع به آنها معنا مییابند و توجیه میشوند. بنابراین تغییر سیاستها در وهلهی نخست، مستلزم تغییر در مرجعیت آنهاست. مرجعیتها در نگاه غیر کلان، به مرجعیت یک قسمت، یک بخش یا یک حوزهی خاص مثلا کشاورزی ، صنعت و نظیر آن باز میگردد و در نگاه کلان، مجموعهی سیستم یا نظام کلی را در بر میگیرد. بنابراین، مرجعیت یک سیاست، به سیاستگذاری مربوط به آن، معنا میبخشد و به چرایی شکلگیری یک سیاست (به آن شکلی که وجود دارد) پاسخ میدهد
3
.
واسطهها، از دیگر ارکان سیاستگذاری محسوب میشوند. اینها بازیگرانی هستند که به دلیل وجود یک سیاست یا اجرای آن، به یکدیگر مرتبط میشوند. واسطهها در ارتباط مستقیم با مرجعیت سیاستها هستند. کار واسطهها، بوجود آوردن تصاویری است که درک یک مسأله از طریق گروههای موجود در یک جامعه و سپس توصیف راه حلهای مناسب آن را امکانپذیر میسازد، بنابراین واسطهها با موقعیت استراتژیکی خود در نظام تصمیمگیری، سازندگان چارچوبی علمی هستند که بر اساس آن، بحثها و گفت و گوها در مورد مسائل مختلف سیاستی صورت میپذیرد و در نهایت به اتخاذ یک تصمیم یا مجموعهای از تصمیمات منتهی میشود و سرانجام، مرجعیتی برای یک سیاست تعیین گشته یا تغییر مینماید. بنابراین نقش واسطهها در تصمیم گیریها، نقشی کم بدیل و بی مانند است زیرا آنها، دیدگاه خویش را به تصمیم گیران منتقل مینمایند و آنگاه بر تصمیمات اتخاذ شده تأثیر میگذارند.
سرانجام، چرخهی سیاستگذاری عمومی، جان کلام دانش سیاستگذاری عمومی است. از خلال این چرخه که شامل مراحلی همچون: شناسایی مسأله، تحلیل و گسترش برنامه، اجرای برنامه، ارزیابی برنامه و پایان برنامه است 3، مشکلات پیدا و نهان مراجع درک میشوند، مشکلات به مسائل تبدیل میگردند، حل مسائل به شیوههای گوناگون، مورد توجه و ارزیابی قرار میگیرد، فرایند تصمیم سازی فعال میشود، تصمیم اتخاذ شده به اجرا در میآید و در نتیجه، فعالیتهای یاد شده، مورد ارزیابی و سپس تأیید یا اصلاح و تغییر قرار گرفته و چرخه به فعالیت خود ادامه میدهد. فعالان اصلی این چرخه؛ تصمیم گیران رسمی و غیر رسمی در جامعه هستند که به صورت فردی یا گروهی، مسائل را تا سطح ورود به تقویم سیاستگذاری، یعنی برنامهی کاری تصمیم گیران اصلی و فعال سازی فرایند تصمیم سازی، پیش میبرند.
ب – زمینه ظهور بازیگرانی نوین
در دوره پیش از مشروطیت ، به دلیل عدم تمایز ساختاری در عرصهی قدرت و انباشت مجموعهای متنوع از قدرت در فردی واحد با عنوان پادشاه، سیاستگذاری، قالبی کوچک مییافت و تا حد تصمیم گیری فردی که در نهایت، تناسب تصمیم با مقتضیات زمانی و مکانی در آن سنجیده میشد، تنزل میکرد. مشاورانی همچون صدر اعظمها، آنهم به شرطی که خوش فکر و پاک نهاد بودند، شاید میتوانستند مطلوب و مثبت را بر تصمیمات شاه بر جای گذارند و تصمیمگیران بیرونی یعنی قدرتهای بزرگ و نمایندگان آنها بویژه سفرای روسیه و انگلستان، نفوذ و تأثیر خود را به گونهای دیگر بر تصمیمات کلان کشوری تحمیل میکردند. از این رهگذر، مرجعیت کلان سیاستها، جایی در دستان این بازیگران محدود و کم شمار بود و نهادهای برخاسته از مردم و متکی به آنها یا اساسأ وجود نداشت، چنان کم رنگ بود که در سایهی تعیین کنندگان مرجعیتهای کلان، چیزی به حساب
3
نمیآمد.
با ظهور جنبش مشروطه خواهی، به عنوان حرکتی تفکیک طلب در قوای کشوری و بر هم زنندهی انباشت قدرت در نقاطی مشخص و محدود، زمینههای دخالت عامهی مردم از نگاهی کلان و منتخبان آنها رد مجلس شورا، به شکلی خاص، در سیاستگذاری کشور فراهم آمد.
پیش از این، سرزمین ایران، تا آن زمان که اسناد تاریخی حکایت دارند، تجربهگر تجربهای مستمر از پادشاهیهای خودکامه و اقتدارگرا بود. مرجعیتهای کلان و غیر کلان، فارغ از دغدغهی اندیشیدن به حقوق ملت، از جمله حق حضور در تعیین سرنوشت خویش، تعیین میشد. در این حال، آمیزهای از کم خردی، بی مسئولیتی و قدرت طلبی پادشاهی خود سر از یک سو و نکته سنجی، آیندهنگری و هوشمندی قدرتهای بزرگ صاحب منافع در منطقه، خطوط اصلی چهرهی مرجعیت کلان سیاستگذاری را در ایران ترسیم میکرد.
ظهور پدیدهی مجلس با ادعای داشتن حق برتر در تعیین مرجعیت کلان سیاستها در جامعه، بی شک میتوانست در تعارضی پر حرارت، با انگیزهها و رویکردهای نظام پادشاهی و منافع قدرتهای خارجی قرار گیرد.
از این رهگذر زمینههای ظهور بازیگرانی نوین فراهم آمده بود. اینک حاضران در مجلس یعنی نمایندگان مردم، ایفاگر مهمترین نقشها در این زمینه محسوب میشدند. این افراد اگر چه نمایندگان و برگزیدگان مردم بودند، اما خود، به واسطههایی تبدیل میگردیدند که زبان عمومی جامعه را به زبان قابل فهم برای دیگر عوامل مؤثر در تصمیم سازی تبدیل کرده و با وارد کردن مسائل حوزههای گوناگون به تقویم سیاستگذاری ، راه را برای یکی از پراهمیتترین مسائل در عرصهی سیاستگذاری عمومی ، یعنی تنظیم رابطهی کلان – غیر کلان هموار میساختند. در چنین شرایطی است که مدرس، گام در مجلس گذارده و به عنوان یکی از وکلای مردم ، تا 5 دوره در این منصب به فعالیت میپردازد.
ج – مدرس ؛ واسطهای در سیاستگذاری عمومی
کار واسطهگری در سیاستگذاری عمومی با سه مؤلفهی اصلی در ارتباط است. این سه مؤلفه یعنی: مرجعیت کلان، مرجعیت غیر کلان و رابطهی کلان – غیر کلان، در واقع پایههای سیاستگذاری را تشکیل میدهند. بر این اساس، مهمترین فعالیتهای مدرس در مجلس، در چارچوب پرداختن
5
به این سه وظیفه در سیاستگذاری عمومی و از منظر یک واسطه در این کار ، جای میگیرد.
1. نگاه مدرس به مجلس
نگاه مدرس به مجلس، حکایت از جایگاه مجلس در اندیشهی او دارد. او در این خصوص گفته بود که ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترس و واهمهای نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عوض کنیم. رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزل کنیم. برای مجلسی که میتواند سلطنت را تغییر دهد، عوض کردن وزیر جنگ نباید مسألهای باشد .... هیچ قوهای در مقابل ما که برای اصلاح مملکت میکوشیم نمیتواند عرض اندام کند. 4
از این بیان مدرس چنین بر میآید که او هر سه حوزهی مرجعیت کلان، مرجعیت غیر کلان و تنظیم رابطه کلان – غیر کلان را جزئی از وظایف مجلس به شمار میآورد و بدین ترتیب، این نهاد را نه تنها همسنگ پادشاه، بلکه برتر از او نیز میدانست از نظر مدرس مجلس نهادی است که صلاحیت وضع قوانین و دخالت در تعیین مرجعیت کلان و مرجعیتهای غیر کلان را در کار سیاستگذاری کشور داراست و فعالیتهای مجلس، تنها در این چارچوب است که معنا پیدا میکند. مجلس از نگاه مدرس، برترین قدرت در کشور و مافوق دیگر قدرتها محسوب میشد.
2. جامعیت، بنیانی برای مرجعیت
یکی از واژههایی که در ادبیات سیاسی مدرس، کاربردی قابل تأمل دارد، جامعیت یا عصبیت در معنای اتحاد، انسجام و یگانگی است. نمونهی چنین اندیشهای را در تفکرات دورکهایم و بحثهای او از دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی نیز میتوان سراغ گرفت. 5 مدرس، این اندیشه را در پاسخ بدین پرسش مطرح میکند که: قومیت هر قوم و بقا و شرافت آن به چیست؟ و سپس در پاسخ از حفظ ‹‹جامع›› آن قوم سخن میگوید و اینکه بقای هر قوم منوط به حفظ جامع بین افراد آن قوم کالجراد المنتشر، افرادی هستند متشتت و هیچ اثر و فایدهی اجتماعی بر آن افراد کثیره، مترتب نخواهد بود. ترقی و تعالی هر قوم به این خواهد شد که جامع میان خودشان از نگهداری کنند و به واسطهی ترقی آن جامع، ترقی کنند.6
بحث از جامعیت یا عصبیت با کار ـ ویژهی تنظیم کنندگی اجتماعی، مدرس را به سوی مؤلفههای تقویتکنندهی این جامعیت میکشاند. تقویت جامعیت به همبستگی بیشتر اجتماعی منجر میشود و همبستگی بیشتر اجتماعی، کار تنظیم سیاستها را چه در عرصهی کلان و چه در عرصهی غیر کلان، تسهیل مینماید. وجود یک جامعیت قدرتمند که از آبشخور مؤلفههایی همچون اسلام گرایی و ایران گرایی سیراب میشود، نه تنها کار دستیابی و پذیرش مرجعیتهای کلان و غیر کلان را در سیاستگذاری تسهیل میکند، بلکه راهیابی مسائل گوناگون جامعه را نیز به تقویم سیاستگذاری عمومی ، با سهولت بیشتری امکانپذیر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری
فرمانده لشکر 31 عاشورا
تولد و کودکی
فعالیت های سیاسی – مذهبی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
نقش شهید در دفاع مقدس
بیانات شهید قبل از شروع عملیات بدر
ویژگی های اخلاقی
نحوه شهادت
گوشه ای از وصیت نامه
تولد و کودکی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.
فعالیت های سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.
شهید باکری در طول فعالیت های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود.
پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.
شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش های گستردهای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیت های شبانهروزی در مسئولیت های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبههها شد.
نقش شهید در دفاع مقدس
شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتحالمبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی ها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردان ها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بینظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیتالمقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.
در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت کند.
در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بیامان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم تر از پیش در جبههها حضور مییافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانهروز تلاش میکرد.
در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.
شهید باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همهجانبهای را از خود نشان داد.
در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. و در نامهای خطاب به خانوادهاش نوشت:
« من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا میباشد همچنان در جبههها میمانم و به خواست و راه شهید ادامه میدهم تا اسلام پیروز شود.»
تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبههها، او را از حضور در تشییع پیکر پاک برادر و همرزمش که سال ها در کنارش بود بازداشت. برادری که در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبههها، پا به پای مهدی، جانفشانی کرد.
نقش شهید باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتک های توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست.
در مرحله آماده سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی میگذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.
بیانات شهید قبل از شروع عملیات بدر
همه برادران تصمیم خود را گرفتهاند، ولی من به خاطر سختی عملیات تاکید میکنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم(ع) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
زندگینامه شهید مهندس جواد تندگویان
واد تندگویان درسپیدهدم روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. قدومش مایه برکت و خیر برای خانواده بود و وجودش روشنی بخش جانشان.قبل از اینکه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد. پدرش از هواداران آیت الله کاشانی ـ روحانی مبارز، مشهور بود. جواد در محیط ساده خانواده آموخت که معیار اصلی و هدف واقعی زندگی تجمل و رفاه نیست. بلکه غیر از مادیات، ارزشهای والاتر و برتر دیگری نیز وجود دارد. به همین دلیل در طول زندگی خود هیچگاه اجازه نداد وسیله برای او هدف شود.
جواد اکثر شبها، با قدمهای کودکانهاش همراه پدر و پدربزرگ به مسجد «بینایی» و هیات «بنیفاطمه» و فاطمیون خانیآباد میرفت. ساکت و آرام در گوشهای مینشست و به نماز خواندن مومنان نگاه میکرد و گوش او به تدریج با دعا و گفتار عالمان دین آشنا شد. هنوز به دبستان نرفته بود که در صف نماز جماعت در کنار پدر و پدربزرگ خود ایستاد و نماز خواند و درس خضوع و خشوع در برابر حق و ایستادگی در مقابل هرچه غیرخدایی، را آموخت. در کنار پدر و پدربزرگش در جلساتی که بعد ازهیات به گونهای خصوصی برگزار میشد شرکت داشت و با مبارزه مکتبی آشنا شد و تا آخرین دقایق حیات پرافتخارش از مبارزه دست نکشید و مسجد و هیات را ترک نکرد.
مهندس تندگویان با وجود اینکه امتیاز لازم را برای اعزام به خارج به عنوان سهمیه بانک ملی به دست آورده بود. در مصاحبه به دلیل اینکه مذهبی متعصب شناخته شد کنار گذاشته شد. ایشان با توجه به علاقهای که داشتند در سال 1354 به تحصیل در دانشکده نفت آبادان مشغول میشوند و فعالیتهای اسلامی و انقلابی خود را در انجمن اسلامی این دانشکده دنبال میکنند. پس از انقلاب با توجه به سوابق انقلابی مهندس تندگویان ایشان از سوی شهید رجایی به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شدند. 40 روز بعد شهید تندگویان که به قصد تشویق و تقدیر کارکنان شجاع تاسیسات نفتی از یک راه فرعی عازم آبادان بودند، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفته و به اسارت گرفته میشوند که پس از تحمل سالها اسارت به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
2
دوران ابتدایی
شوق آموختن و علاقه به اینکه جواد خودش بتواند کتاب بخواند و خط بنویسد، باعث شد که پدر زودتر او را به دبستان بگذارد. دبستان اسلامی جواد از شهرت خاصی درخانیآباد برخوردار بود. مدیر و معلمان مدرسه به این طفل ضعیف و نحیف ابجدخوان که میتوانست بیشتر آیات و سورههای کوچک قرآن را که از پدرش آموخته بود، بخواند، علاقه شدیدی داشتند و تا پایان دروه ابتدایی اجازه نداند، خانوادهاش او را از آن مدرسه به مدرسه دیگری منتقل کنند.
جواد قبل از ورود به مدرسه، نام شهید نواب صفوی را شنیده بود، نام غلامرضا را نیز در دبستان از سایر دانشآموزان شنید. این دو الکوی کودکی جواد بودند و اگرچه جواد نتوانست جسم خود را پرورش دهد اما از نظر روحی، روحیهای مقاوم و نیرومند پیدا کرد.
یک شب جواد در مسجد محله شگفتی آفرید. ماجرای آن شب را، بعد از گذشت سالها، هنوز قدیمیترهای خانیآباد به یاد دارند. در آن ایام، معمولا سرشب برق محلات تهران قطع میشد و مومنین مجبور میشدند قبل از وقت مسجد را ترک کنند. آن شب به محض اینکه برق قطع شد، جواد بلافاصله باصدای کودکانه خود شروع به خواندن دعای کمیل کرد و مانع ترک مسجد شد.