لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
شیعه و سنی................................................................................................ & 1
تفاوت شیعه و سنی
اختلاف شیعه و اهل سنت در این مسائل به اختلاف در مبانی استنباط احکام دینی بر می گردد.
هر یک از مذاهب فقهى اسلامى براى استنباط احکام دین، از یکسرى اصول و مبانى بهره می گیرند.
طبیعى است که اگر در اصول، مبانى و منابع استنباط با هم اختلاف داشته باشند، نتیجه و رهاورد استنباط ها متفاوت خواهد شد.
بسیارى از اختلافات فقهى شیعه و سنی، ریشه در تفاوت دیدگاه ها در اصول و مبانى استنباط دارد، مثلاً اهل سنت افزون بر قرآن و سنت پیامبر(ص) به سنت صحابه و گاهى به سنت تابعین ارزش مى دهند، ولى شیعه افزون بر قرآن و سنت پیامبر (ص)، به سنت اهل بیت پیامبر(ص) بها مى دهند و سنت صحابه را اگر مستند به سنّت پیامبر نباشد، به عنوان منبع شرعى نمى پذیرند.
برخى از اختلافات فقهى ریشه در همین نکته دارد. اختلاف در وضو هم از همین نوع است. شیعیان با تمسک به حدیث ثقلین، به اهل بیت و امامان معصوم(ع) مراجعه مى کنند و احکام شرعى خویش را فرا مى گیرند، امّا اهل سنّت این چنین نیستند.
در زمان خلفا به ویژه خلیفة دوم (عمر) سیاست جلوگیرى از نشر حدیث رواج داشت و خلفاى بعدى تا زمان عمر بن عبدالعزیز، همین سیاست را در پیش گرفتند که سرانجام بسیارى از روایت هاى پیامبر اسلام(ص) و حوادث صدر اسلام به فراموشى سپرده شد و نسل هاى بعدى نسبت به آن بیگانه شدند.
ازاین پس شیعیان با مراجعه به امامان معصوم(ع) توانستند سنت فراموش شده پیامبر(ص) را دریابند و آن را سرمشق زندگى خویش قرار دهند؛ به عنوان مثال: امام باقر(ع) در این راستا ظرف آبى برداشت و به وضو پرداخت و فرمود: پیامبر (ص) چنین وضو مى ساخت. کیفیت وضوى اهل سنت به جهت تفسیرى است که ایشان از آیه «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق» دارند.
ظاهر معناى آیه چنین است که صورت و دستها را تا آرنج بشویید. اهل سنت از کلمه «الى» خیال مىکنند که آیه مىگوید دستها را از سرانگشتان به طرف آرنج بشویید، ولى با اندکى دقّت روشن مىشود که کلمه «الى» تنها براى بیان حدّ شستن است، نه کیفیّت شستن.
توضیح: آیه درست به آن مىماند که انسان به کارگرى سفارش مىکند دیوار اتاق را از کف تا یک متر رنگ کند. بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پایین به بالا
شیعه و سنی................................................................................................ & 2
رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود، نه بیشتر و نه کمتر. بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود، در آیه ذکر شده اما کیفیت آن در سنت پیامبر (که به وسیله اهل بیت به ما رسیده) آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.
البته مذاهب چهارگانه اهل سنت، شستن دست هنگام وضو از سر انگشتان تا آرنج را واجب نمىدانند و مىگویند بهتر است که بدین طریق وضو گرفته شود.
امامیه(شیعه) گفتهاند: از آرنج واجب است و عکس آن باطل است، هم چنان که مقدّم داشتن دست راست بر چپ واجب است.
باقى مذاهب گفتهاند: شستن آنها به هر طریقى که باشد، واجب بوده و تقدیم دست راست و شروع از انگشتان تا آرنج افضل است؛ یعنى ثواب بیشترى دارد.
شستن پا به جاى مسح که میان اهل سنت رواج دارد، تفسیر خاصى است که از ادامه همان آیه ارائه دادهاند. به نظر آنها کلمه «ارجلکم» (پاها) بر «وجوهکم» (صورتها) عطف شده و باید مانند آن شسته شود، اما شیعه معتقد است این کلمه بعد از کلمه رؤوس (سرها) ذکر شده و عطف به آن است و باید پاها را مانند سر مسح کنید. در هر حال اختلاف عمل در مذاهب اسلامى ناشى از اختلاف برداشت و فهم متفاوت از آیات بوده و سنت پیامبر را هر دو گروه طبق عقیده خود مىدانند، اما شیعه افتخار دارد که پیرو ائمه اطهار بوده و پیشوایان معصوم(ع) از آیات الهى و روش و سنت و گفتار رسول خدا(ص) آگاهتر بوده و درستتر تفسیر مىکنند. و همان گونه که بیان شددر روایات ائمه(ع) بیان شده که روش وضوى پیامبر(ص) به روش شیعه بوده است. مسئله دست بسته بودن (تکفیر و یا تکتّف) در حال نمازکه اهل سنت انجام می دهند, از زمان خلیفهء دوم مرسوم شد و از بدعت هاى ایشان است . در زمان پیامبر و خلیفهء اول این طور نماز می خواندندهنگامى که اسیران جنگى ایرانى بر عمر وارد شدند, همین کار راکردند. عمر از این کار خوشش آمد و گفت : خوب است در نماز در برابر پروردگار همین کار را بکنیم .
اما شیعه با توجه به روایات امامان معصوم آن را درست نمی داند. . امام باقر(ع) فرمود: و علیک بالاقبال على صلاتک ... قال : ولا تکفّر فانّما یصنع ذلک المجوس ; بر تو باد به توجه قلبى بر نمازت ... و دست بر روى دست در حال نماز نگذار, زیرا این کار مجوس است .
بنابر این به عقیده شیعه این نحو نماز خواندن درست نیست وتکفیر یکى از مبطلات نماز است , زیرا بدعت در دین محسوب می شود.پیامبر(ص)فرمود: صلّوا کما رأتیمونى أصلى ; همانطور که من نماز مى خوانم نماز بخوانید. پیامبر و اصحاب دست بسته نمى خواندند.
شیعه و سنی................................................................................................ & 3
فاوت میان شیعه و سنی و تاریخ پیدایش تشیع ؟
برای پی بردن به تفاوت میان شیعه و سنی، ابتدا باید چگونگی پیدایش این دو مذهب را در جهان اسلام، مورد بررسی قرار دهیم.
آغاز پیدایش شیعه را همان زمان حیات رسول اکرم( ،باید دانست. در آغازین روزهای بعثت، پیامبر( از خداوند مأموریت یافت، تا خویشان نزدیک خود را به اسلام دعوت کند. پیامبر ( به آنها فرمود : "هر کس از شما دعوت مرا بپذیرد، و بر دیگران سبقت گیرد، وزیر و جانشین و وصی من است." علی ( که از همه کوچکتر بود، اولین کسی بود که مبادرت کرد، و اسلام را پذیرفت.
پیامبر( همچنین طبق روایتی که سنی و شیعه نقل کرده اند، فرمود : "علی( در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است. هر کاری که کند، و یا هر سخنی که بگوید، با دعوت دینی مطابقت دارد. و داناترین مردم به معارف و شریعت اسلام است."
خدمات ارزنده و گرانبهای علی( در مدت حیات با عزت و پربرکتش، شگفتی همگان را بر می انگیزد. و اگر او نبود، اسلام بدست دشمنان حق ریشه کن شده بود. فتوحاتی که در جنگهای بدر و احد و خندق و خیبر بدست آمد، همه مدیون فداکاریهای علی( است. (1)
حدیث غدیرخم از احادیث مسلّم و معتبر میان شیعه و سنی است. که بنابرآن پیامبر(، حضرت علی( را به ولایت و جانشینی خویش تعیین فرمود.
این چنین فضایل و امتیازاتی بود که گروهی از مسلمین را به گرد او جمع می کرد. و در این میان گروهی نیز به او حسد میورزیدند، و نسبت به او کینه داشتند.
نام شیعه علی( و شیعه اهل بیت( ، در سخنان پیامبر( بسیار دیده می شود. چنانکه می فرماید : "علی و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود."
هواداران و پیروان علی( ، نظر به مقام و منزلتی که آن حضرت نزد رسول خدا( و صحابه داشت، و نیز علم و آگاهی و درایت و شجاعت و دیانت آن حضرت، مسلّم می دانستند که خلافت و مرجعیت پس از پیامبر(، از آن علی( است. اما بر خلاف انتظار، و بر خلاف فرمایش رسول خدا(، پس از رحلت پیامبر( ،در حالی که هنوز پیکر مطهرش دفن نشده بود، اهل بیت و خویشان پیامبر(،و هواداران صدیق اهل بیت، که مشغول مراسم دفن بودند، خبر یافتند که عده ای دیگر، که بعدها اکثریت را تشکیل دادند، با کمال عجله و بی آنکه با این گروه، خصوصاً اهل بیت( ، مشورتی بکنند، و حتی اطلاع دهند، به بهانه خیرخواهی، برای مسلمین خلیفه معین کردند. و علی( و یارانش را در برابرعمل انجام شده قرار دادند. و زمانی که با مخالفت پیروان علی( موجه گشتند، گفتند که ابوبکر سالخورده و با تجربه است و علی( جوان و کم تجربه؛
شیعه و سنی................................................................................................ & 4
مصلحت مسلمین چنین بود که ابوبکر خلیفه باشد. بدین ترتیب پس از رحلت پیامبر خدا(، مسلمانان عملاً به دو گروه تقسیم شدند. گروهی معتقد به ولایت علی( بودند، و گروهی خلافت ابوبکر را پذیرفتند. هواداران علی( برای احیاء حقوق اهل بیت( ، در خصوص خلافت و مرجعیت ابوبکر و سپس عمر و عثمان، به انتقاد و اعتراض پرداختند، و از اکثریت مردم جدا شدند.
شیعیان در زمان خلفای راشدین (ابوبکر ـ عمر ـ عثمان)، پیوسته زیرفشار بودند. و پس از آن در مدت خلافت بنی امیه، هرگونه امان و مصونیت از جان و مالشان برداشته شد. و چه جنایتها که در حق شیعیان علی( صورت نگرفت!! (3)
اینکه از آغاز علی( دست به قیام خونین علیه خلفای راشدین نزد، به جهت رعایت مصالح اسلام و مسلمین، و نداشتن نیروی کافی بود. در عین حال جمعیت معترضین، از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند، و جانشینی رسول اکرم( و مرجعیت علمی را حق مطلق علی( می دانستند، و مراجعه علمی و معنوی را تنها به آن حضرت روا می دانستند.
شیعه معتقد است که شریعت اسلام، بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر( است. و تا روز قیامت به اعتبار خود باقی است. و هرگز قابل تغییر نیست. ولی گردانندگان و طرفداران خلافت انتخابی، معتقدند که کتاب خدا مانند یک قانون اساسی محفوظ است، ولی سنت پیامبر( و بیانات او در اعتبار خود ثابت نیست، بلکه حکومت اسلامی می تواند به سبب اقتضای مصلحت، از اجرای آن صرف نظر کند. و با نقل روایات جعلی(صحابه مجتهدند و در اجتهاد و مصلحت بینی اگر درست عمل کنند مأجور و اگر خطا کنند معذروند.)، این اعتقاد خود را به تأیید رساندند.
خلافت انتخابی، خمس را که حق اهل بیت( و خویشان پیامبراکرم( بود، ممنوع کرد. و نوشتن احادیث پیامبر( نیز قدغن گردید. و اگر به حدیث مکتوبی برمی خوردند، آنرا می سوزانیدند. و این امر در زمان تمام خلفای راشدین، تا زمان عمربن عبدالعزیز،خلیفة اموی، ادامه داشت.(4)
خلیفه دوم حج تمتع، و نکاح متعه، و گفتن "حی علی خیرالعمل" را در اذان نماز، ممنوع کرد. و به جای این جمله، جمله "اصلاة خیرٌ من النوم" را وارد کرد. یعنی (نماز از خواب بهتر است.) او در تقسیم بیت المال نیز عدالت به خرج نمی داد،لذا اختلاف طبقاتی عجیبی را میان مسلمین موجب گشت. در زمان او معاویه در شام، با رسومات سلطنتی حکومت می کرد. و خلیفه او را کسرای عرب می نامید، و متعرّض او نبود. در زمان خلیفه سوم، عثمان، وضع از این هم بدتر گردید. او خویشان اموی خود را بر مردم مسلط کرد. و آنها آشکارا بی بندوباری را آغاز کردند، و از هرگونه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 248 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
علی به حق بوده و مخالفان او اشتباه کردند
در مورد اختلاف میان علی رضی الله عنه و معاویه اهل سنت بر این متفقند که علی رضی الله عنه بر حق بوده و معاویه و کسانی که بااو بودند از حکومت علی سرپیچی کرده بودند. اهل سنت از شیعیان میخواهند حتی یک نوشته در عقیده اهل سنتبیاورند که مغایر این موضوع اهل سنت باشد. بر عکس اهل سنت میتوانند صدها کتاب از بزرگان خود در عقیدهبیاورند و به ایشان ثابت کنند که اهل سنت خروج معاویه بر علی را عملی اشتباه میدانند. پس چرا شیعیان سعی دارندکه اهل سنت را در صف معاویه و مخالفت علی جلوه دهند و چرا سعی میکنند اهل سنت را به بنی امیه نسبت دهند وآنان را دشمنان اهل بیت معرفی کنند.
متأسفانه دیری نپائید که این اختلاف رنگی مذهبی گرفت و شیعیان گروهی مستقل و دارای روش جدیدی در اصول وعقاید و فقه و مواریث شدند. اما اختلاف میان علی و معاویه در این سطح نبوده و آنان در اصول و عقاید و غیر اختلافینداشتند. بلکه اختلاف آنها در مسایل حکومتی و سلایق شخصی بود و ربطی به آنچه از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آموختهبودند نداشت. برای اثبات این ادعای خود دلایلی از کتب خود شیعیان میآوریم. مهمترین منبع شیعه نهج البلاغهاست که در آن روایت نسبت داده شده به علی رضی الله عنه جمع آوری شده است. در نهج البلاغه ج 3 ص 114 به نقل ازایشان چنین آمده است: ابتدای کار اینگونه بود که ما با اهالی شام برخورد کردیم، روشن است که خدایمان یکی وپیامبرمان یکی است و دوت همه ما به اسلام است. ما از آنها چیز بیشتری غیر از ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش صلی الله علیه وسلم نمیخواهند. آنچه که ما و آنها در آن اختلاف کردیم خون عثمان رضی الله عنه بود.
بنابراین گفته آنحضرت و بر خلاف آنچه شیعیان میگویند، جز مسئله قتل عثمان رضی الله عنه اختلاف دیگری میان علی واصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است. حضرت علی رضی الله عنه از تفرقه و جدائی میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم حسرتمیخورد و اینگونه در مرگ آنها مرثیه میگفت: کجایند آن قومی که به اسلام دعوت داده شدند، پس آن را پذیرفتند،قرآن را خواندند و آن حکم قرار دادند، چشمهایشان از گریه خشکیده و شکمهایشان از روزه گرفتن به کمرهایشانچسبیده بود. دندانهایشان از تضرع و التماس به درگاه
3
خداوند خشکیده، چهره هایشان از شب زنده داری زرد و از خداترسی خسته بنظر میرسید. آنها برادرانم بودند که رفتند، پس ما حق داریم تشنه دیدار آنها باشیم و از جدائی آنهاانگشت غم به دهان بگیریم (نهج البلاغه ص235)
این سخن حکایت از روابط دوستانه و محکم میان علی و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم میکند، کمااینکه علی دخترش ام کلثومرا به نکاح عمر بن خطاب رضی الله عنه در آورد. کتابهائی از اهل تشیع مانند کافی کلینی ج5 ص346 و استبصار طوسی ج3ص350 و منتهی الامال قمی ج1 ص184 به این حقیقت اعتراف کردهاند.
هنگامیکه عمر بن خطاب رضی الله عنه شخصاً میخواست در جنگ با رومیها شرکت کند با علی رضی الله عنه مشورت نمود.حضرت علی رضی الله عنه او را از رفتن منع کرد و گفت او باید باقی بماند زیرا که او قلعه و نماد اعراب و حامی و پناهگاهمسلمین است. (نهج البلاغه، ج2 ص18) سپس حضرت علی به او گفت: اگر عجمها ترا ببینند میگویند این ریشه ونقطه قوت اعراب است و اگر ریشه را قطع کردید در امان خواهید بود. عمر رأی را پذیرفته و به جنگ نرفت. (نهجالبلاغه ج2 ص30)
همچنین در نهج البلاغه ج3، ص2 آمده است که علی گرهی از مردم را دید که بدگوئی عثمان را میکردند. حضرت علیایشان را مذمت نمود و میگفت: مردم بدگوئی او را میکنند و من مردی از مهاجرین بودم که سعی بسیار در دلجوئی اومیکردم.
علی رضی الله عنه از شدت دوستی خلفای ثلاثه سه تن از فرزندان خویش را بنام آنها نامگذاری کرد، به نامهای ابوبکر، عمر وعثمان. گرچه عامه شیعیان از این حقایق آگاه نیستند اما کتابهای شیعیان به این موضوع اقرار دارند. مانند کتابهای اعلامالوری طبرسی ص302، ارشاد المفید 186، تاریخ یعقوبی ج2 ص213، مقاتل الطالبین ابی فرج اصفهانی ص142،کشف الغمه اردبیلی ج2 ص64 و جلاء العیون مجلسی ص182.
در جایی دیگر علی رضی الله عنه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را چنین توصیف میکند:
من یاران محمد صلی الله علیه وسلم را دیدم، هیچکس از شما مثل آنها نیست. ایشان صبح میکردند ژولیده موی و غبار آلود، شبها درقیام و سجود بودند، غروبها پیشانیهایشان بر خاک
3
بود. از یاد روز قیامت بر شعلههای آتش میایستادند. پیشانیهایشاندر اثر سجدههای طولانی سائیده شده بود و از ذکر خدا اشک بر چشمانشان جاری میشد و گریبانهایشان را تر میکرد.
از ترس خدا و امید ثواب او چنان میلرزیدند که درختان از باد و طوفان (نهج البلاغه ص190 ـ189)
حسین رضی الله عنه نیز فرزندانش را ابوبکر و عمر نام نهاد و فرزندان حسین هم برای گرامیداشت ابوبکر و عمر فرزندان خودرا به این اسامی نام نهادند و این واقعیتی است که علماء شیعه نیز در کتابهایشان به آن اعتراف کردهاند. ملاحظه کنیداعلام الوری ص213، تاریخ یعقوبی ج2 ص228، مقاتل الطالبین ص78 و 116، التنبیه والاشراف مسعودی (شیعی)ص263 و جلاء العیون مجلسی ص582.
موسی بن جعفر که بنابر اعتقاد شیعه امام هفتم است، یکی از فرزندان خود را ابوبکر نام نهاد. کتاب کشف الغمه ج2ص217 و مقاتل الطالبین ص561 این موضوع را ذکر کردهاند. همچنین امام مذکور دخترش را عائشه نام گذاشت. پدربزرگ او علی بن حسین بن علی بن ابی طالب نیز دخترش را عائشه نامیده بود (کشف الغمه والفصول الهمه صـ: 283) همچنین امام دهم شیعیان علی بن محمد هادی پسری بنام حسن و دختری بنام عائشه داشت. (کشف الغمه جـ: 2 صـ: 324 والفصول المهمه صـ: 283).
عبد الله بن جعفر بی أبی طالب فرزندش را ابوبکر نام نهاد. (مقاتل الطالبین ص123) حسن بن علی سه فرزند داشت که یکی از آنها عمر نام داشت. (تاریخ یعقوبی ج2 ص228 و عمدة الطالب ص81 و الفصول المهمه ص166).
این همه دال بر این است که موضع شیعیان نسبت به اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم موضع اهل بیت نیست! و گرنه آیا از شیعیانکسی هست که فرزندانش را ابوبکر یا عائشه یا عمر نامگذاری کند؟ با توجه به اینکه اهل بیت این کار را کرده اند ما در اینجا ادعای دوستی و ارادت شیعیان نسبت به اهل بیت را امتحان کرده و میگوئیم: از اهل بیت در نامگذاری فرزندانتان بنام خلفای سه گانه و عائشه پیروی کنید وگرنه ادعای ارادت و پیرویتان از اهل بیت جز ادعائی بی محتوا و عاری از حقیقت چیز دیگری نخواهد بود.
4
طبرسی از امام باقر روایت میکند که گفت: من منکر فضیلت عمر نیستم اما ابوبکر از عمر افضل است (الاحتجاجطبرسی ص230) مردی از محمد بن علی متعجب شد وقتی دید او ابوبکر را متصف به صدیق میکند و پرسید آیا تو نیز او را موصوف بهصدیق میکنی؟ محمد بن علی گفت: بلی، و هر کس او را صدیق نگوید قولش را در دنیا و آخرت تصدیق نخواهد کرد(کشف الغمه ج2 ص174)
تمام روایاتی که ذکر میشود توسط بزرگترین و برجستهترین علماء و مراجع شیعه در مهمترین کتب ایشان روایت شدهاست و ما از منابع خود شیعیان استدلال میکنیم. از جعفر بن محمد امام ششم شیعیان روایت است که زنی داناخدمت ایشان رسید و از او در مورد ابوبکر و عمر سوال نمود. محمد بن جعفر در جواب آن زن گفت: آن دو را دوستبدار. آن زن گفت: من آنگاه که به ملاقات پروردگارم شتافتم به او میگویم تو مرا به دوستی آنها امر کرده بودی. امام درجواب گفت: بلی (الکافی، الروضه، ج8 ص101)
جعفر صادق پیوسته میگفت: ولدنی ابوبکر مرتین. بخاطر اینکه نسبت جعفر صادق از دو طرف به ابوبکر میرسد. اولاز طریق مادرش، فاطمه بنت قاسم، که قاسم فرزند ابوبکر است. و دوم از طریق مادربزرگش اسماء بنت عبدالرحمن بنابوبکر که مادر فاطمه میباشد. (عمدة الطالب ص195 چاپ ایران و الارشاد المفید ص186 و الکافی، الحجه، ج1ص472)
مسعودی میگوید: عثمان در حال تلاوت قرآن کشته شد. زنش فریاد برآورد که امیرالمؤمنین را کشتند. آنگاه حسن وحسین داخل خانه آمدند و عثمان را در حالی یافتند که روحش پرواز کرده بود و بر او گریستند. این خبر به علی، طلحه و زبیر (رضی الله عنهما) رسید علی (رضی الله عنه) به درون خانه آمد در حالیکه پریشان و غمگین بود بر صورت حسن سیلی زد و مشتی بر سینه حسین کوبید و گفت: امیر المؤمنین چگونه کشته شد, در حالیکه شما نزدیک خانه بودید و به محمد بن طلحه ناسزا گفت و عبد الله بن زبیر را لعنت کرد. (مروج الذهب مسعودی ج2 ص344)
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین چاپ دارالمعرفة بیروت ص87 و 142، اردبیلی در کشف الغمه ج2 ص64 ومجلسی در جلاء العیون ص582 می نویسند: ابوبکر فرزند علی بن ابی طالب در رکاب برادرش امام حسین در کربلا بهشهادت رسید همچنانکه فرزند امام حسین