لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
0
فلسفه سجده در نماز
شیطان که رانده گشت، به جز یک خطا نکرد
خودرا برای سجده آدم،رضا نکرد
شیطان هزار بار بهتر ز بی نماز
اوسجده بر آدم این بر خدا نکرد
تاریخ سجده
پس ازآ نکه خداوندآدم راآفریدبه فرشتگان دستورداد تا برای او سجده کنند. همه سجده کردند جزابلیس وخداونداورا بخاطرهمین نافرمانی ازدرگاه خود راند.این ماجرا را قرآن بارها تکرارمی کند و می دانیم که تکرارهای قرآن بی دلیل نیست.ای انسانی که همه ی فرشتگان بخاطرتوبه سجده ا فتادند چرا تو در برابرخدا وند خا لق سجده نمی کنی؟ ای انسان ابلیس بخاطر ترک سجده ی تو رانده شد. آنوقت تو که سجده بر خداوند را ترک می کنی چه انتظاری داری؟ابلیس که برتو سجده نکرد می گفت من ازانسان برترم. آیا تو می توانی بگویی من از خداوند برترم؟ تو که زمانی هیچ بودی ووقت
1
0
ی هم به دنیا آمدی سراسر وجودت را ضعف و عجز فراگرفته بود ودرنهایت هم عاجزانه ازدنیا می روی چگونه دربرابرآفریدگارهستی تکبرمی کنی؟به هرحال اولین فرمان خداوند پس از خلقت بشر فرمان سجده بود.
سجده هماهنگی با فرشتگان الهی است. علی(ع) می فرماید: هیچ طبقه ای از طبقات آسمان نیست مگرآنکه گروهی از فرشتگان درحال سجده اند. سجده عالی ترین درجه ی عبودیت وبندگی است زیرا انسان بالاترین نقطه ی بدن خود یعنی پیشانی را برخاک می ساید واظهار ذلت و عجز به درگاه عزیزقادرمی برد. سجده عالی ترین مقام برای والاترین مردان و زنان عالم است. لذا خداوند پیامبرش را مامور به سجده می کند نه فقط درروز که به هنگام شب "ومن اللیل فاسجدله وسبه لیلا طویلا" وخطاب به حضرت مریم آ ن زن پاک وعابدمی فرماید:"یا مریم اقنتی لربک واسجدی"
سجده که به دنبال رکوع می آیدمرحله ای کامل تر وبالاترازآنست ونمازگذاررابه اوج خضوع می رساند سجده مایه ی مباهات خداوند برفرشتگان است ولذا عنایت الهی رابدنبا ل دارد تا آنجا که در هرسجده یکی ازگناها ن انسان محو وپاداشی برای او ثبت می شود.
حضرت علی(ع) می فرماید: اگر انسان بداند به هنگام سجده چه رحمتی ا ورا فرا گرفته است هرگز سرازسجده بر نمی دارد. پیامبر(ص) می فرماید: من درقیامت امت خودرا از آثار سجده که برپیشانی دارند می شناسم وآن گوشه اززمین که برآن سجده شده است در قیامت گواه عبادت انسان میگردد ودردنیا نیز
ازآن نقطه نوری به آسمانها می رود. درحدیث می خوانیم: دلیل سجده سهوبرای هرکم وزیادی سهوویا کلام وقیام وقعودنابجا آن است که ابلیس تورا گرفتارحواس پرتی کرد ودرنمازتوخللی ایجاد نمود پس توبعد ازنمازدوسجده بجای آور تا بینی اوبه خاک مالیده شود وبداند هر لغزشی ایجادکندتو دوباره دربرابر خداوند به سجده می افتی تفسیر نما ز تا لیف آ یت الله محسن قرائتی
.
ذکرسجود
" سبحان ربی الاعلی وبحمده "
منزه ومقدس می خوانم وپاک وپاکیزه دانم پروردگاربرتروفراترخودراازهرچه جنا ب متعال اورا نسزد وعزت وجلال را نشاید. وبحمده: درحالتی که مشغول ستایش ونیایش ا ویم که توفیق بخشیده است مراکه تنز
3
0
یهوتقدیس اورا به جای آورم. تا مدال حاصل نشده مکررتسبیح رابگوید مگرامام جماعت که سرسه نوبت ا قتصار(اکتفا) می کند.
درحدیث نبوی وارد شده ا ست: نزدیکترین وقت وحالی که بنده به خدا ست حا لت وفرصت سجوداست که حق تعالی درباره ی آ ن فرمود: " وسجد واقترب " یعنی به سجده درآی ونزدیک شو. وازامثا ل این اخبار وغیرآن مستفاد می شود که بهترین افعا ل نمازسجود است بنابراین طول کشیدن وفروماندن درآن به اخلاص آگاهی بس نیکوست. بزرگی گوید: رکوع دعوی بندگی است وسجدتین دوگواه است برآ ن.
دیگری گوید: به قدرنسبتی توهستی حق تورا جلوه گر گردد. نمی بینی که دررکوع سبحان ربی العظیم گویی ودرسجود سبحان ربی الاعلی اگرتونباشی اوباشد ( هشت د ر بهشت ) ترجمه ا لصلوه تا لیف : ملا محسن فیض کاشانی
.
سپس ازدیدن ادا شدن حق بندگی ترقی کنی وبه شرف مقام قرب می رسی. پس پروردگارت راازداشتن ا نبازبزرگ دا ن. گویا وقتی به قرب رسیدی انوارجمال احدیت برتوجلوه کرد و هستی همه ی آفریدگان درپیش ا وفرو باشید وتو پروردگارت راازا ین که برای کمال انبازی باشد بزرگ داشته وبرای عظمتش به سجده ا فتادی درحالی که ازهمه چیزروی گردانده وا ورا ازهمه نقا یص ضدکمال حتی شریک دروجود راستین تنزیه می کنی.
گویا در همه هستی جزخدانمی بینی و هستی همه ممکنات همچون سراب کویراست که تشنه آ ن راآب می پندارد ومی بینی که وجود عالم گویا وجودی خیالی است وهستی را ستین وعینی واقعی همان وجود
آن والاست . بلکه اصلا جزبه او توجهی نمی کنی.
امام صادق (ع) درمصباح الشریعه فرمود: به خدا سوگند هیچگاه زیان نکرد آ ن که حقیقت سجده ها را ادا کرده – اگرچه درعمرش یکبا ر- باشد ورستگارنشد آن که درچنین حالی باپروردگارش خلوت کرد وچونان کسانی که خود فریبند ازآنچه خدا وند برای ساجدان ازا نس به دست آمده وآسایش آینده آماده کرده غاقل وسرگرم شدهیچگاه ازخدا دورنمی شود آ ن که تقربش درسجده هارا به خوبی انجام داده وبرای آنکه بی ادبی کرده وبا دل بستن به دیگرا ن درحال سجده ی به اوبی احترامی کرده هیچگاه قربی به سوی اونخواهد بود پس سجده کن همچون سجده ی متواضعان برای خدا وند. سجده ی خاکساری که دانسته است اوازخاکی که مردم پایمالش می کنندآفریده شده واز نطفه ای که هرکسی ازآن بیزارست ترکیب یافته ا ستوخداوند معنای سجده ها را سبب نزدیکی به خود بادل و درون وروح قراردارد. پس آن که به اونزدیک شد ازغ
3
0
یراودورمی شود. آیا نمی بینی که درظاهر(هم) هیا ت سجده ها جزباپوشیده شدن همه چیزوبازماندن چشم ا زهرآنچه چشم آن را می بیند. درست نمی شود مساله باطن هم همین طورا ست آن که درنمازدلش به چیزی جزخدا بسته بود.ا وبه آ ن چیزنزدیک ا زحقیقت آنچه خداوند درنمازش ازا وخوا سته دورا ست. که خدا فرمود: " ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه " خداوند برای هیچ انسانی درسینه اش دودل نگذارده رسول خدا (ص) فرموده اند که خدای والا فرمود:به دل بنده ام آگاه نمی شوم ودرآن اخلاص خواهی درفرمانبری به خاطرخودم ورضایم را نمی یابم مگرا ین که ثبا تش وتدبیرش را به عهده می گیرم وبه اونزدیک می شوم وهرکه درنمازش به غیرمن پردا خت اوازکسانی است که خودش را به مسخره گرفته ونامش دردفترزیان کاران نوشته ا ست.
اما سجده ازبرترین اعمال بدنی ا ست وخدا وند آ ن را با نوراجا بت می کند. چنان که ازحضرت صادق (ع) روایت شده ا ست که " نوررا درگریه وسجده یافتم " ونیزروا یت شده که سجده نزدیک ترین حالت بنده به خداست. به ویژه هنگا می که گرسنه وگریا ن باشد. وبرای آ ن درروایت ها فضایل بسیاری ا ست. ازآن جمله این که گروهی ازرسول خدا (ص) خواستندکه درپیشگاه پروردگاربهشت رابرایشا ن ضما نت کند. وحضرت فرمود: " به این شرط که مرا با طولانی کردن سجده ها یاری کنید " پاسخ دادند : بله . پس بهشت را برایشا ن ضمانت کردودیگرروایت شده که به حضرت صادق (ع) عرض شد: چرا خداوند ابراهیم را به دوستی گرفت؟ فرمود: به خاطر بسیاری سجده اش برزمین . ونیزدرصحیح روا یت شده که بنده وقتی نمازگذاردسپس سجده شکرکردخداوندوالاپرده ی میان بنده و فرشتگان راگشوده ومی فرماید: ای فرشتگانم به بنده ام بنگرید. فریضه ا م را انجام داده وعهدم را به پایا ن رساند.
سپس به جهت نعمتی که به ا و دادم سجده شکر کرد ای فرشتگان من به ا وچه بدهم؟ آ ن گاه فرشتگان می گویند: پروردگاررارحمتت را.سپس پروردگاربلند ووالا می فرماید:سپس چه؟ وفرشتگان می گویند: پروردگارا بهشتت را.آ نگاه خداوند بلند و والا می فرماید: دیگرچه؟وآنها می گویند: به عهده گرفتن کارهایش را. وپروردگاربلند و والا می فرماید: سپس چه؟حضرت فرمود: چیزی ازخیرنمی ماند جزاین که فرشتگان آ ن را گفته با شند. آنگاه خداوند بلند و والا می فرماید: دیگرچه؟ وفرشتگان می گویند: پروردگارا دیگرچیزی نمی دانیم . حضرت فرمود: آنگاه خداوند بلند و والا می فرماید: او را سپاس می گویم چنان که ا ومرا سپاس گفت. وبه ا و رو می کنم وچهره ام را نشانش می دهم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 28 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا
1 ) شناخت نظام پیشنهادها (فرایند،فلسفه،اهداف،ضرورت ، تاریخچه و...)
نظام پیشنهادها نظامی است که طبق آن فرایندهایی برای:
-ارائه و دریافت
- بررسی و اعلام نتیجه
- اجرای پیشنهادهای مصوب
- و پاداش دهی و انگیزش
در سازمان ایجاد می شود
و دبیرخانه (ستادی) برای انجام فعالیتهای :
-آموزشی
- ترویجی
- نظارتی و
گزارش دهی(ارزیابی عملکرد واحدها/افراد)
ایجاد می شود
ضمنا سیستم اطلاعاتی برای مکانیزه کردن فرمهای نظام پیشنهادها و تهیه گزارشات بروز استقرار می یابد.
نظام پیشنهادها چیست؟
ماموریت اصلی نظام پیشنهادها
ماموریت اصلی نظام پیشنهادها
ایجاد فضایی در سازمان است که کلیه کارکنان را ترغیب نماید تا در زمینه کاری خویش گامهای کوچک مستمر رو به جلو بردارند.
مسیر حرکتی نظام پیشنهادها
بهبودهای
کوچک
در حیطه کار خود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
سیر فلسفه در قرون وسطی..................................................................................... & 1
سیر فلسفه در قرون وسطی
مقدمه
از عصر باستان یونانیان به فلسفه پردازی در جهان مشهور بودند. زیرا در تمام سالها و قرون آن دوره فیلسوفان زیادی از میانشان سر بر آورده بوند و پایه و اساس فلسفه را ریخته بودند. این عامل باعث شده بود تا آکادمی های زیادی از جمله آکادمی معروف افلاطون در آنجا تاسیس شود. و در آنها به آموزش علوم آن دوران پرداخته شود. همین طور می توان به جرات گفت که آکادمی های یونان سر منشاء فلسفه در خاورمیانه و اروپا شدند. درآن دوران به علت عدم وجود امکانات و تکنولوژی برای پژوهش علمی ، روش علمی روش قیاس عقلی و منطق بود. چون تنها راه معرفت به اشیا از این طریق امکان بود. در همین دوران این روش که به عنوان فلسفه شناخته می شد به عنوان علم العلوم مشهور شد. اما پس از تصرف یونان توسط امپراطوری روم و سپس حمله ی اقوام وحشی " گال " به روم غربی امپراطوری بزرگ از هم پاشید و حکومتهای محلی تشکیل شد. و این در حالی بود که مسیحیت و کلیساها گسترش بسیاری یافتند. اما در اثر جهالت عده ای از مبلغان مسیحیت و پیروی مردم از آنها به آرامی پرداختن به علم و فلسفه در اروپا به شدت محدود شد و تنها نظام فلسفی پایدار در آن دوران اروپا اندیشه هایی بود که در کلیسا تدریس می شد. به همین دلیل به مرور زمان در جوامع اروپایی خرافات و عقب ماندگی
سیر فلسفه در قرون وسطی..................................................................................... & 2
چیره شد و عصر تاریکی را شکل داد. نفوذ کلیسا در سرزمینهای اروپایی به قدری افزایش یافت که تمامی قوانین جامعه بوسیله ی آن تعیین می شد. آنها فکر می کردند کلام مسیحیت باید اساس شناخت جامعه باشد و برای آن کافیست. آنها نمی توانستند با برهان عقلی صحت افکار و عقاید خود را توجیه کنند به همین دلیل به مرور زمان به فلسفه روی آوردند و برای اولین بار در قرون وسطی نظامی نسبتا منسجم شکل دادند. اولین فردی که برای این کار تلاش کرد " فلوطین " بود. او تلاش کرد که فلسفه ی نوافلاطونی را با کلام مسیحیت یکپارچه سازد و آن را با برهان منطقی توجیه کند. بعدها کلیسا با اتکا بر همین روش اساس نگرش فلسفی مسیحیت را شکل داد که در تاریخ فلسفه به نگرش " اسکولاستیسیسم " ( فلسفه ی مدرسی) مشهور است.
عل این نامگذاری این است که این فلسفه تنها فلسفه ای بود که در تمام طول قرون وسطی در سرتاسر اروپا در کلیساها تدریس می شد و به همین دلیل آن را درسی می دانستند و در میان سایر مکاتب از تقدس ویژه ای برخوردار بود. امروزه پس از ظهور عصر " رمانتیک " و انتقادات فلاسفه به خصوص فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت این اندیشه دیگر رواج ندارد. در عصر رمانتیک مبانی تفکرات ایده آلیستی تغییر بسیار کرد و در ابتدای آن شاخه ی ایدئالیسم استعلایی ( محدودیت گرا) پایه گذاری شد که خود در این مقوله جای نمی گیرد و جای بحثی دیگر دارد. بحث درباره ی تاریخ و تکامل فلسفه ی اسکولاستیسیسم جای تاملات فراوان و نوشتن کتابها دارد. هدف من در این مختصر فقط ذکر مقدمه و کلیتی از جریانهای فلسفی این عصر است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فلسفه فارابی..................................................................................... & 1
فلسفه فارابی
مقدمه:
از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از قرن نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهم ترین بحث تفکر اسلامی بود.[۱] فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی می کرد موضوع «فیضان» و «[تجلی]» را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند می داند. اما اظهار می دارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده است..[۲] او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است..[۳]
فلسفه فارابی آمیزهای است از حکمت ارسطویی و نو افلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثناعشری به خود گرفتهاست. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.
وحدت فلسفه
فارابی از کسانی است که میخواهند آراء مختلف را با هم وفق دهند. او در این راه بر همه گذشتگان خود نیز سبقت گرفت. او در این راه تا آن جا پیش رفت که گفت: فلسفه، یکی بیشتر نیست و حقیقت فلسفی ـ هر چند مکاتب فلسفی متعدد باشند ـ متعدد نیست.
فلسفه فارابی..................................................................................... & 2
فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهین و ادله بسیاری ذکر کرد و رسائل متعدد نوشت که از آن جمله، کتاب «الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو» به دست ما رسیدهاست.
وی معتقد بود که اگر حقیقت فلسفی واحد است، بایدبتوان در میان افکار فلاسفه بزرگ به ویژه افلاطون و ارسطو توافقی پدید آورد. اساسا وقتی غایت و هدف این دو حکیم بزرگ، بحث درباره حقیقتی یکتا بودهاست، چگونه ممکن است در آراء و افکار، با هم اختلاف داشته باشند؟
فارابی میان این دو فیلسوف یونانی پارهای اختلافات یافته بود، اما معتقد بود که این اختلافات، اختلافاتی سطحی است و در مورد مسائل اساسی نیست. مخصوصا آنکه آنها مبدع و پدیدآورنده فلسفه بوده و همه حکمای بعدی کم و بیش، به این دو متکی هستند.
مسائلی که به عنوان اختلاف مبانی افلاطون و ارسطو مطرح بود و فارابی درصدد هماهنگ ساختن بین آنها برآمد، عبارت بودند از:
روش زندگی افلاطون و ارسطو، روش فلسفی افلاطون و ارسطو، نظریه مُثُل، نظریه معرفت یا تذکر، حدوث و قدم، نظریه عادت.
البته تردیدی نیست که فارابی در این امر رنج بسیاری متحمل شده است؛ اما نکته مهم در این رابطه این است که یکی از منابع او برای انجام این مقصود، کتاب «اثولوجیا» یا «ربوبیت» بود که یکی از بخشهای کتاب «تاسوعات» فلوطین میباشد. وی فکر میکرد که این کتاب متعلق به ارسطو است و چون در آن به یک سلسله آراء افلاطونی برخورد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
معنای فلسفه از دیدگاه داوری اردکانی
فلسفه چیست؟
از طرح پرسش فلسفه چیست؟ چه مقصودی داریم؟ وقتی میپرسیم که فلسفه چیست، بسته به اینکه پرسش در چه مرتبهای طرح شده باشد، جواب آن متفاوت است. مثلاً ممکن است کسی در متنی که میخواند به لفظ فلسفه برخورد کند و معنی آن را نداند و بپرسد که فلسفه چیست. در جواب این پرسش میتوان شرحی در باب لفظ فلسفه داد یا نوع مسائلی را که در فلسفه مورد بحث قرار میگیرد ذکر کرد. این پرسش را اهل منطق و فلسفه پرسش از مای شارحه میگویند. «ما» به معنی «چیست» است و با مای شارحه پرسش از مفهوم شیء میشود. این نوع پرسش در چه مرتبهای مطرح میشود؟ آیا این سؤال را صرفاً اشخاصی مطرح میکنند که هیچ مفهومی از فلسفه ندارند؟ نه، گاهی اهل پژوهش هم این پرسش را به میان میآورند و به پژوهش در آثار فلسفه میپردازند که تعاریف فلسفه را گردآوری کنند. در این مورد هم پرسش از مفهوم فلسفه شده است، بدین معنی که پژوهنده احیاناً تماسی با معنی فلسفه نداشته و اقوال دیگران را نقل کرده است. اما فیلسوف که فلسفه را تعریف میکند به پرسش مای شارحه جواب نمیدهد و شرح لفظ و بیان مفهوم نمیکند، بلکه معنی و ماهیت را باز میگوید؛ اما همین تعریف را وقتی پژوهنده نقل میکند، ممکن است پاسخ مای شارحه داده و از مفهوم تجاوز نکرده باشد. چه میشود که تعریفی را یکبار جواب از مای شارحه میدانیم و همان تعریف در محل دیگر جواب مای حقیقیه است؟ (با مای حقیقیه پرسش از حقیقت و ماهیت اشیاء میشود.) این اختلاف ناشی از اعتبار نویسنده و خواننده یا گوینده و شنونده است.
برای روشن شدن مطلب یکی از تعاریف فلسفه را میآوریم: فلسفه، علم به اعیان اشیاء چنان که هستند به قدر طاقت بشر است. تمامی محصلانی که شروع به یادگرفتن فلسفهی اسلامی میکنند این عبارت را یاد میگیرند ولی هنوز ماهیت فلسفه را نمیدانند، هرچند که تعریف مذکور بیان ماهیت فلسفه است؛ بسته به اینکه پرسش را با چه زبانی بگوییم و با چه گوشی بشنویم مراتب فهم و ادراک ما از پرسش و پاسخ فرق میکند. طوایف مختلف، از فیلسوف و متکلم و صوفی و سوفسطایی، که پرسش از فلسفه میکنند، مرادشان از این پرسش متفاوت است و جوابی که میدهند صرفاً بیان ذات فلسفه نمیکند و ای بسا که اصلاً به ماهیت فلسفه ربطی ندارد بلکه به نحو صریح یا مضمر متضمن نوعی انکار و اثبات است. حتی فلاسفه به پرسش فلسفه چیست؟
پاسخهای متفاوت دادهاند.
آیا میتوان گفت که هر فیلسوفی در تعریف فلسفه به فلسفهی خود نظر داشته و از زمان ارسطو تاکنون هر وقت پرسش از ماهیت فلسفه شده، پرسش کننده جوابی متناسب با مبادی تفکر خود به آن داده و فلسفهی خود را تعریف کرده است؟ ظاهراً به این پرسش باید پاسخ مثبت داده شود، زیرا به نظر افلاطون فلسفه سیر از عالم شهادت (محسوس) به عالم غیب (مُثُل) و دیدار معقولات است و کانت مابعدالطبیعه (به معنی فلسفه) را تدوین مرتب و منظم تمام آن چیزهایی میداند که ما به وسیلهی عقل محض و بدون مدخلیت تجربه دارا هستیم. مطابق تعریف کانت، وجود که به اصطلاح کانت از مقولات فاهمه و به تعبیر فلاسفه از معقولات ثانیه است، موضوع فلسفه نیست بلکه در زمرهی مسائل است و فلسفه محدود به مبحث شناسایی و تحقیق انتقادی در این زمینه میشود. پیداست که تعریف افلاطون با آنچه کانت در باب ماهیت فلسفه گفته است تفاوت دارد. اکنون اگر به تعریفی که برگسون کرده است توجه کنیم، میبینیم که تعریف او با آنچه از افلاطون و کانت نقل شده و از تعریف تمام فلاسفه، ممتاز است. برگسوان فلسفه را به عنوان شهود وجدانی زمانی کیفی (به معنی دهر و دیرند) تلقی میکند که مخصوص فلسفهی اوست. این اختلاف مخصوصاً در عصر ما دستاویز مخالفت با فلسفه و نفی و انکار آن شده است.
مخالفان و منکران فلسفه میگویند در حالی که هر فیلسوفی طرح نو درانداخته و آرای اسلاف خود را نقض کرده و در هیچ موردی فلاسفه به اتفاق رأی و نظر نرسیدهاند از کجا میتوان دانست که کدام رأی درست است و کدامیک درست نیست، و شاید که همه برخطا باشند و سخنانشان پایه و اساس نداشته باشد. این اشکال در حد خود اهمیت ندارد اما از آن جهت که با وضع تفکر عصر حاضر ارتباط دارد باید به آن توجه کرد، به خصوص که مدعی چیزی را در برابر فلسفه قرار نداده و وجود فلسفهها را دلیل شکست فلسفه قلمداد کرده است. اینکه آیا فلسفه شکست را در درون و باطن خود دارد یا نه، مطلبی است که بعداً به آن میپردازیم؛ اکنون بحث بر سر این است که آیا اختلاف میان فلاسفه، فلسفه را از اعتبار میاندازد.
پاسخی که به این پرسش داده میشود تابع رأی و نظر پاسخ دهنده نسبت به