هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

بررسى تطبیقى نقش عقل در نظام حقوقى غرب و اسلام 31ص doc

بررسى تطبیقى نقش عقل در نظام حقوقى غرب و اسلام 31ص doc

بررسى-تطبیقى-نقش-عقل-در-نظام-حقوقى-غرب-و-اسلام-31ص-docلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏بررسى تطبیقى نقش عقل در نظام حقوقى غرب و اسلام
‏مقدمه
‏این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است:
‏الف - تجزیه و تحلیل معرفت‏شناسى عمومى غرب، علل وجود تضاد در آن و بررسى بعضى علل. در نتیجه این معرفت‏شناسى، نظامهاى حقوقى و قانون‏گذارى غربى به‏سوى عقل‏گرایى غیردینى و درنتیجه، ضد دینى حرکت کرد که منتهى به شناخت‏خواست فرد (لیبرالیسم حقوقى) به‏عنوان تنها منبع حقوق شد. از آنجا که مسیحیت در غرب تا حد تنها «ایمان عاطفى‏» کاهش یافته و دیگر داراى نظام حقوقى مستقل قابل اجرا نیست، در این بخش از بررسى مقایسه‏اى، تنها معرفت‏شناسى عمومى غرب - نه مسیحیت - که طبعا متاثر از فرهنگ مسیحیت‏بوده، مورد توجه قرار گرفته‏است.
‏ب - در قسمت دوم، معرفت‏شناسى عمومى اسلام به‏اختصار بررسى شده است.
‏ج - در بخش سوم معرفت‏شناسى حقوق اسلام، یا علم اصول که بهترین منعکس کننده دیدگاه معرفت‏شناسانه عمومى اسلام است، مورد بحث قرار گرفته‏است.
‏د - در آخرین بخش، رشد اصول فقه، مخصوصا قبول حجیت عقل و قاعده تلازم عقل و شرع بررسى شده است. در این قسمت مخصوصا نقش شیخ مرتضى انصارى در تعمیق و گسترش علم اصول فقه و جنبه عقلانى آن مورد توجه قرار گرفته که این قسمت مختصرتر بررسى شده‏است. ما در این گفتار در صدد آن نیستیم که مکررا از نقش بارز شیخ مرتضى انصارى در رشد عقل‏گرایى در اسلام، محدوده عقل در معرفت‏شناسى حقوقى اسلام، حجیت عقل، قاعده تلازم وادله عقلیه بطور سطحى یاد کنیم; بلکه کوشیده‏ایم ابتدا جریان رشد عقل‏گرایى، سپس عقل‏گرایى اسلامى - که کاملا متفاوت با نوع غربى آن است - و بعد از آن، رشد علم اصول به‏عنوان نتیجه عقل‏گرایى اسلامى، و در آخر، حجیت عقل و قاعده تلازم را به‏عنوان منعکس‏کننده کاربرد عقل در علم اصول و در این مسیر موضع شیخ انصارى را نشان دهیم. لازم‏است‏یادآورى شود که مآخذى که در این نوشتار آمده منابع متناسبى براى بررسى بیشتر چهار مطلب فوق است; مخصوصا کتاب «عصر تفکر» نوشته توماس پین براى بخش اول; «مناهج البحث‏»، «توفیق الطویل‏» و «الدین و الفلسفه‏» نوشته على سامى الشار براى بخش دوم و «رابطه دین و فلسفه‏» نوشته ابوالفضل عزتى براى بخش سوم و چهارم.
‏بررسى مختصر معرفت‏شناسى عمومى و حقوقى غرب
‏از آنجایى که فقه تعریف شده است‏به: «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیة عن ادلتها التفصیلیه‏» و علم اصول تعریف شده‏است‏به: علمى که در آن ادله تفصیلیه فقه مورد بررسى و کاوش قرار مى‏گیرد;‏ بنابراین، علم اصول فقه در اصطلاح روز عبارت‏است از عرفت‏شناسى علم فقه (اپیستمولوژى).
‏شناخت معرفت‏شناسى فقه (علم اصول) در حد وسیعى مربوط است‏به شناخت دیدگاه معرفت‏شناسانه عمومى اسلامى. براى این کار لازم است‏یک بررسى تطبیقى مختصر از معرفت‏شناسى غربى و اسلامى صورت‏گیرد.
‏معرفت‏شناسى حاضر در غرب اعتبار و ارزش خود را بر تضاد، رودررویى، دوگانگى و چندگانگى بین ماده و معنا در فلسفه یونان استوار کرده‏است. این دوگانگى و تضاد بعدا به معرفت‏شناسى التقاطى یهودیت - مسیحیت غرب راه یافت. رشد علم و هنر براساس این دیدگاه التقاطى با خود تضاد بین سیاست و دین، عقل و دین، و در حقوق، تضاد بین خواست مردم (دموکراسى) و اخلاق را به همراه داشت.

 

دانلود فایل

قاعده تحذیر نقش هشدار دهنده در رفع مسئولیت کیفری 17 doc

قاعده تحذیر نقش هشدار دهنده در رفع مسئولیت کیفری 17 doc

قاعده-تحذیر--نقش-هشدار-دهنده-در-رفع-مسئولیت-کیفری-17-docلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏قاعده تحذیر - نقش هشدار دهنده در رفع مسئولیت کیفری
‏سید مصطفی محقق داماد
‏بسم الله الرحمن الرحیم
‏در خلال مباحث مربوط به مسئولیت افراد نسبت به اعمال و افعال صادره از آنان فقها معترض قاعده تحت عنوان « قدا عذر من حذر » شده اند ، اجمال مطلب اینست که اگر کسی قبل از انجام کاری هشدار دهد ولی به هشدار وی ، خسارت دیده توجه نکند و بر اثر کار او جنایتی بوجود آید هشدار دهنده مسئولیتی نخواهد داشت .
‏سیر قاعده در کلام فقها
‏شیخ طوسی ( قرن پنجم ه ) در مبسوط مسئله ای بدین شرح مطرح کرده است : « اذا مررجل بین الرمات و بین الهدف فاصا به سهم من الرماه فهو قتل خطالان الرامی ما قصده وانما قصد الهدف » .
‏هرگاه شخصی در محل مسابقه تیراندازی از فاصله میان مسیر تیر و هدف عبور کند و مورد اصابت تیر قرار بگیرد و کشته شود ، این قتل خطائی محسوب می گردد ، زیرا تیرانداز ، قصد او را نکرده بلکه مقصود او هدف بوده است .1
‏شیخ طوسی در این زمینه چیزی افزون بر این نیاورده واشاره به قاعده مورد نظر نکرده است .
‏محمد بن علی بن حمزه طوسی ( قرن ششم هجری ) در کتاب « الوسیله الی لیل الفضیله » مسئله فوق را به نحو دیگری مطرح نموده است :
‏« و اذا مررجل بین الرماه و بین الغرض فاصابه سهم و قد حذره الرامسی لم یضمن و ان لم یحذره و کان فی ملکه قد دخل علیه بغیر اذنه فکذالک و ان دخل علیه باذنه او کان فی غیر ملکه و لم یحذره کانت دیته علی عاقلته » .
‏هرگاه شخصی « در محل مسابقه » از فاصله میان تیراندازان و هدف ، عبور کند و مورد اصابت تیر قرار بگیرد ، چنانچه تیرانداز هشدار داده باشد ، مطلقاً ضامن نیست ، ولی اگر هشدار نداده باشد ،در فرض آنکه محل در مالکیت تیرانداز بوده و مصدوم بدون اجازه وی وارد شده ، باز هم ضامن نیست و چنانچه مصدوم با اجازه وی وارد شده ویا محل ، ملک تیرانداز نبوده و هشدار نداده است ، ضمان بر عاقله وی مقرر خواهد بود .1
‏محقق حلی ( قرن هفتم ) در کتاب شرایع الاسلام بطور مطلق گفته است :
‏« اذقال « حذار » لم یضمن لماروی ‏…‏ »
‏اگر تیرانداز گفته باشد ( حذار = بپرهیز ) ، ضامن نخواهد بود2 و به همین مقدار بسنده نموده و به ذکر مستند فتوی پرداخته است .
‏علامه حلی ( قرن هشتم ) در کتابهای قواعد الاحکام و نیز تحریرالاحکام چنین افزوده است :
‏مت قواعد الاحکام : « ولو اجتاز علی الرمات فاصابه احد هم بسهم فان قصد فهو عمد والا فخطاء ولو ثبت انه قال حذار لم یضمن ان سمع المرمی و لم یعدل مع امکانه » .
‏ترجمه : اگر ثابت گردد که رامی گفته است : ( حذار = بپرهیز ) ومصدوم شنیده است و با فرض امکان فرار ، اقدام به فرار ننموده است ، ضامن نمی باشد .1
‏متن تحریر الاحکام :
‏« ولو ثبت انه قال حذار فلا ضمان مع السماع لما روی ‏…‏».2
‏اگر ثابت شود که حذار گفته است چنانچه خسارت دیده استماع نموده باشد ضمان ندارد .
‏مستند فقهی قاعده :
‏الف- شهرت : در مورد این قاعده هرچند نقل اجماع از ناحیه فقیهان به چشم نمی خورد ولی بزرگان چون صاحب جواهر مدعینه که نظر مخالفی در مسأله ندیده اند . و باید توجه داشت که چنانچه اجماع هم نقل شده بود چندان از حجیت برخوردار ، نبود زیرا با توجه به وجود دلائلی که نقل خواهیم کرد ، بخصوص، نص موجود در مورد مسأله ، اجماع از نوع اجماع مستند محسوب و فاقد ارزش و اعتبار فقهی خواهد بود بنابراین رویه و عمل اصحاب در این امر کفایت خواهند کرد چراکه موجب تقویت نص وارده می گردد . وچنانچه ضعفی و اشکالی در سند حدیث و یا دلالت آن مطرح باشد شهرت عملی جبران خواهد کرد .

 

دانلود فایل

تحقیق نقش ارث در بزهکاری

تحقیق نقش ارث در بزهکاری

تحقیق-نقش-ارث-در-بزهکاریلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏نقش‏ وراثت‏ در بزهکاری
2
‏مقاله حاضر ب‏ه ‏نام نقش ارث در بزهکاری شامل بخش های زیر می باشد :
‏نقش وراثت و محیط و عوامل غیر ارثی در بزه.
‏آیا امکان دارد انسان ذاتی و بالفطره بزهکار باشد ؟
‏علل رفتار غیر عادی ‏و نا بهنجاری های روانی ‏.
‏خصوصیات رفتارهای بزهکارانه وراثتی در انسان ‏.
‏اصل وراثت از سنن غیر قابل تبدیل الهی است .
‏بر اساس تحقیقات و مطالعات انجام شده ، دو عامل ‏«‏وراثت‏»‏ و ‏«‏محیط‏»‏ ‏، ‏سهم بسزایی در میان بزهکاری دارند . اما سوابق نشان می دهد که نه وراثت و نه محیط هیچ کدام به تنهایی نمی توانند عامل ایجاد جرم باشند . بلکه زمینه ارثی فرد ، همراه با خصوصیات خلقی و محیطی و ‏تأثیر‏ی که افراد دیگر در زندگی انسان دارند، می تواند سبب بروز جرم باشد . از نظر قضایی نیز نقش وراثت و محیط به عنوان عوامل غیر ارادی در بروز جرم ‏که منجر به تحریف اراده می شود ، می باشد . ‏( سایت اینترنتی گوگل )
‏وراثت :‏ ‏یکی از عواملی که شخصیت فرد را تحت ‏تأثیر‏ خود قرار داده و مورد توجه ‏جرم شناسان نیز واقع شده است‏ ‏، عوامل ارثی می باشد .‏ ‏همان‏ ‏طور که انسان از لحاظ مالی وارث بستگان خود می باشد ، ممکن است از نظر فردی نیز وارث استعدادهای ‏نیاکان خود و صفات خوب و بد آنها که از راه وراثت به او منتقل می شود ، باشد . شباهت ظاهری والدین با کودکان چون رنگ چشم یا سفیدی چهره و مقایسه رفتارهای پدر و‏ ‏مادر ‏با فرزند چون نحوه تربیت ، مهرورزی و مانند اینها ، وراثت را همیشه به عنوان یک پدیده قابل تأمل مطرح کرده است . لازم به ذکر است که در دین مبین اسلام نقش و راهنما مورد‏ توجه بوده و از وراثت با کلمه ‏«‏عرق‏»‏ یاد شده است .‏ ‏( همان منبع )‏
‏عوامل ذاتی غیر ارثی :‏ ‏قبل از انعقاد نطفه و تشکیل جنین ، عوامل ارثی به نحوی از طریق ‏ژن‏ها در شخصیت افراد م‏ؤ‏ثر واقع می شود . عوامل دیگری نیز وجود دارند که از زمان انعقاد نطفه تا زمان تولد جنین اثر می گذارد و ‏تأثیر‏ هر یک از عوامل در شخصیت طفل غیر قابل انکار می باشد و به دو دسته عوامل مربوط به دوران حاملگی و عوامل مربوط به دوران زایمان تفکیک می شود .
‏نقش‏ وراثت‏ در بزهکاری
2
‏( همان منبع )
‏عوامل مربوط به دوران حاملگی عبارتند از : سن مادر ، سوء تغذیه ، ‏تأثیر‏ داروهای ‏شیمیایی ، ‏تأثیر‏ الکل و مواد مخدر ، بیماری های مادر در دوران بارداری ، حالات هیجانی و عاطفی مادر و ‏تأثیر‏ تشعشعات رادیو اکتیو . ‏( همان منبع )
‏آیا امکان دارد انسان به طور ذاتی و بالفطره بزهکار باشد ؟
‏گروهی از متخصصان که بر روی الگو‏های جرم و بزهکاری تحقیق می نمایند ، ‏تأثیر‏ات عوامل زیستی و فیزیولوژیکی را مد نظر قرار داده و عده‏ ‏ای نیز ‏تأثیر‏ات احساسی ، اجتماعی و محیطی را در نظر می‏ ‏گیرند و در مقایسه با یکدیگر به این نتیجه می‏ ‏رسند که عوامل اج‏تماعی ، روانی و محیطی بسی مؤثرت‏ر از سایر عوامل در بروز بزهکاری است . ‏( ناسازگاری و بزهکاری در کودکان )
‏لومبرسو با تکیه بر ‏تأثیر‏ات زیستی و محیطی ادعا دارد ک‏ه برخی از بزهکاران ، بالفطره مجرم و متمایل به انجام بزهکاری هستند و‏ ‏از‏ این رو برای نخستین بار عبارت ‏«‏جرم بالفطره و ذاتی‏»‏ ‏(Criminal Born‏) را وارد بحث جرم شناسی نمود‏ ‏. وی ادعا می‏ ‏کند که در ‏بدن کودکان بزهکار‏ ‏، ‏نقصی به نام استیگماتا (Stigmata‏) وجود دارد که آنان را نا‏خواسته با سمت بزهکاری سوق می‏ ‏دهد ‏.‏ ‏( همان منبع )
‏از دیرباز بر روی این موضوع بحث‏های زیادی شده‏ ‏است و غالب اندیشمندان و جرم شناسان قدیمی بر این باورند که عامل زیستی یا بیولوژیکی در ارتکاب کودکان به جرم دخالت دارد . ‏فاکتورها و عوامل بیولوژیکی و فیزیولوژیکی مورد ادعا در بروز جرا‏ی‏م با پیشرف‏ت علم و بالاخص با مشخص شدن قوانی‏ن وراثتی که از سوی ‏مندل (84-1822) مطرح گردید بیش از پیش ذهن مدعیان به ‏تأثیر‏ات زیستی و وراثتی را در بروز جرایم و بزهکاری در کودکان را مشغول داشت ‏. ‏( همان منبع )
‏عوامل وراثتی در واقع آثاری هستند که از هسته اسپرماتوزوئید ‏پدر و هسته تخم مادر که به نام زیگوتا معروف بوده و به شکل سلول واحد باردار شده است ، با برگیری خصوصیات کروموزوم آن از نسلی به نسل دیگر انتقال می‏ ‏یابد . هر کدام از ما انسانها علاوه بر داشتن یک سری خصوصیات منحصر به فرد ، حامل برخی از آثار و خصوصیات وراثتی نیز‏ هستیم . این خصوصیات به صورت ژن‏های ‏وراثتی شناخته شده و با توسعه و رشد بدن در تمامی سلولهای بدن جای یافته و تا پایان عمر با انسان به حیات و توسعه خود‏ ادامه می دهند . به عبارتی روشن‏ ‏تر ، انسان به ناخواسته از طریق مجموعه‏ ‏ای از آثار و خصوصیات وراثتی که‏ گریز و رهایی از آنها اجتناب نا‏پذیر است ، تا پایان عمر کنار آمده و آن را ‏می ت‏وان به عنوان بخشی از سرنوشت غیر‏ ‏قابل تغییر انسان تلقی نمود . این ویژگی ها به قدری در سرنوشت انسان م‏ؤ‏ثرند که می

 

دانلود فایل

مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آنان در ایران باستان

دربارة مغان، به عنوان شخصیت‌هایی تاریخی و مذهبی، کم و بیش مطالبی در اخبار و روایات قدیم و جدید،یاد شده است و اینکه مغان چه کسانی بوده‌اند
دسته بندی هنر و گرافیک
بازدید ها 44
فرمت فایل doc
حجم فایل 140 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 81
مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آنان در ایران باستان

فروشنده فایل

کد کاربری 15
کاربر

دربارة مغان، به عنوان شخصیت‌هایی تاریخی و مذهبی، کم و بیش مطالبی در اخبار و روایات قدیم و جدید،یاد شده است و اینکه مغان چه کسانی بوده‌اند و اولین بار در جامعه ایرانیان، از چه موقعیتی، برخوردار بوده‌اند، موضوع بحث و نقد و تحلیل قرار گرفته است. واژه مغان در اوستای غیر گاهانی بخصوص در وندیداد، مغه (magha) عنوان شده، در اوستای گاهانی یا بخش گاثاها، نیز واژه مغ، به صورت جسته و گریخته، بصورت مگه (maga)، به کار رفته است. [28-ص147]

نزد نویسندگان قدیم از کلمه مغ (magos) پیشوای دین زرتشتی اراده شده است. همین کلمه است که در همه زبانهای اروپایی بصورت maga موجود است.

موثقین از نویسندگان قدیم، میان مغ‌های ایرانی و مغ‌های کلدانی فرق گذاشته‌اند. مغان ایران، کسانی بودند که به فلسفه و تعلین و زرتشت آشنا بودند. مغان کلده در ضمن تعلیم دینی خود از طلسم و جادو و شعبده نیز بهره‌ای داشتند. چنانچه می‌دانیم در سراسر اوستا، جادو و جادوگری نکوهیده شده است. (یسناهات 8 بند 2 و یسناهات 9 بند18). نظر به اینکه، کلمه مغ به کلدانیان نیز اطلاق شده، برخی از مستشرقین پنداشته‌اند که این لغت اصلاً از آشور و بابل آمده باشد. در اوستا، یکبار در جزو، یک کلمه مرکب، کلمه موغو (moghu) ذکر شده است. (در یسناهات 65 بند 7). اما کلمات دیگری که از ریشه همین کلمه است. بطور مکرر در خودگاتها آمده است. از آنجمله است کلمه مگه (maga). کار مغان ایرانی، همان اجرای مراسم دینی بوده است. آمیانوس مارسلینوس (A.marcellinus)، مورخ رومی که در قرن چهارم میلادی میزیسته، بطور مفصل از مغ‌های ایرانی صحبت می‌دارد و در ضمن می‌نویسد: از زمان زرتشت تا به امروز مغان، به خدمت دینی گماشته شده هستند. سیسرو (Cicero) خطیب رومی که در یک قرن پیش از میلاد مسیح، می‌زیسته می‌نویسد: «مغان نزد ایرانیان از فرزانگان و دانشمندان به شمار می‌روند. کسی پیش از آموختن تعالیم مغان، به پادشاهی ایران نمی‌رسد. نیکولائوس (Nikolaos) از شهر دمشق در باب مغان نوشته : کورش دادگری و راستی را از مغان آموخت. همچنین حکم و قضاء در محاکمات با مغان بوده است. در تاریخ چینی که در سال 572 میلادی نوشته شده موسوم به وی – شو (Wei – shu)، در آن کتاب از آن جمله از مو – هو (mo-hu) که در زبان چینی به معنی مغ است، نام برده شده و گفته شده که آنان در جزو اشخاص بزرگ رسمی هستند که امور محاکمه جتایی و قضایی را اداره و سرپرستی می‌کنند. در منابع خودمان، نیز همین مشاغل از برای آنان، معین شده است. موبد، اسمی که امروزه هم به پیشوایان زرتشتی داده می‌شود. همان کلمه مغ است که صورت فارسی میانه آن magu pat یا mowbed است. غالباً در شاهنامه آمده که کار نویسندگی و پیشگویی و تعبیر خواب و اختر شناسی و پند و اندرز با موبدان بوده است. با هم طرف شور و مشورت پادشاه‌اند. در کتیبه بیستون داریوش بزرگ، مکرر به کلمه مگو (magu) به معنی مغ برمی‌خوریم. در تورات و انجیل نیز چندین بار به این اسم برمی‌خوریم. در کتاب ارمیاء نبی باب سی و نهم در فقره 3راجع به لشکرکشی بخت النصر (قرن ششم ق.م) به اورشلیم در جزو سران و خواجه سرایان و سرداران او، بزرگ مغان نیز همراه پادشاه بابل، نام برده شده است. ‍[9- ص 77-75]

زرتشت در گاهان، رهبران مخالف مذهبی زمان خود را بنام‌های کرپن (karapan) و اوسیج (usij) می‌نامد و در برخی موارد نیز از کوی (kavi) نام می‌برد که رئیس و یا به عبارتی، امیر – کاهن جامعه به شمار می‌رفتند. این امور نشان می‌دهد که در زمان ظهور زرتشت و حتی در برخی از قسمت‌های اوستای متأخر، هنوز طبقه‌ای، به عنوان مغان، پدیدار شده بوده است و به اصالت این آیین نامه نو ظهور، دستبردها و انحرافاتی، بصورت کلی و بنیادین نزده‌اند. ‍[22- ص56]

فهرست مطالب

فصل اول : مقدمه

فصل دوم : مغان در اوستا و کتیبه‌های فارسی باستان

2-1 واژه مگه و مغه نظر نیبرگ راجع به مگه در اوستا

2-2 رابطه واژه مگه و مغه

2-3 نظر نیبرگ راجع به مگه در اوستا

2-4 ترجمه چند بند از گاهان که در آن واژه مگه آمده

2-5 ارتباط مذهبی و مقام روحانیت در هند و ایران باستان

2-6 مغ در کتیبه بیستون

فصل سوم : تحول معنایی واژه مغ و موبد در ایران باستان

3-1 تحول معنایی واژه مغ

3-2 تحول معنایی واژه موبد

فصل چهارم : مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران ماد و هخامنشی

4-1 مغان در دوره پادشاهی ماد

4-2 مغان در دوره پادشاهی هخامنشی

4-3 موروثی بودن شغل مغ‌ها در این دوران

4-4 سلسله مراتب مغان در دوران ماد و هخامنشی

4-5 شورش گئومات مغ (بردیای دروغین) و چگونگی به سلطنت رسیدن داریوش اول هخامنشی.

4-6 وضعیت مغان بعد از داریوش اول

فصل پنجم : مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران اشکانی:

5-1 مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران اشکانی

5-2 پارس در دوره سلوکی اشکانی

فصل ششم : مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران ساسانیان :

6-1 دین زردشتی و رسمیت آن در دوران ساسانیان

6-2 رابطه دستگاه دینی با دولت در دوره ساسانی

6-3 تقسیم بندی طبقات اجتماعی در دوره ساسانی

6-4 سلسله مراتب مغان در دوره ساسانی

6-5 وظایف مذهبی و آداب و رسوم مغان

فهرست منابع و مآخذ