لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 42 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
1
پیشرفت فلسفه در اسلام و نقش مسلمانان در پیشبرد آن
مقدمه
فلسفه اسلامی چیست ؟این همواره یک پرسش بحث انگیز بوده است و در واقع یافتن عنوان کاملا رضایت بخش برای این متفکران و نظامهای فکری انهاامری دشوار است.نامیدن این فلسفه به فلسفه عربی در حقیقت از زبانی نامگذاری مناسبی است.چرا که قران به ان زبان نازل شده است.اما به دشواری میتوان انرا توصیف مناسبی برای محتوای فلسفه ای که از ان در نظر داریم دانست.بسیاری از لاین متفکرین به عربی نوشته اند و بسیاری از انها عرب نیستند.این درست است که یک شاخه مهم از فلسفه اسلامی در قالب زبان عربی و در ضمن ترجمه های عربی از متون یونانی پیشرفت کرده است.اما به هر حال و اندازه هم که این جریان دارای اهمیت باشد باز هم تنها یک شاخه و جریان از جریانات فلسفه اسلامی است حجم زیادی از فلسفه اسلامی به زبانهایی غیر از زبان عربی نگاشته شده است،خصوصا به زبان فارسی و توسط غیر عربها،و این سنت تا به امروز هم ادامه دارد. مقصود از فلسفه عربی هر چه باشدنمیتواند معنایی کاملا جامع که بتواند در بردارنده کل فلسفه اسلامی باشد به ان امیدوار بود.
درباره فلسفه اسلامی میتوان چنین اندیشید که ان نوعی فلسفه است که توسط مسلمانان بوجود امده است.
یک مساله پر جاذبه و جالب توجه بحث از این نکته است که ایا انچه فلسفه اسلامی را همچون ابزاری مناسب و عمومی در همه شاخه های علوم اسلامی در اورده است دارا بودن ویژگی همه شمولی بودن است که در همه موارد و موضوعات سریان دارد.به عنوان مثال اگر دستور کار و طرح واحدی باشد که به تلویح یا
2
تصریح در همه مباحث فلسفی کاربرد داشته باشد،در این صورت درک این که چگونه همه این مباحث گوناگون تحت نام واحدی قرار گرفته اند اسان خواهد بود.بسیاری از مفسران بر این باورند که چنین طرح و دستور کار واحدی وجود دارد.یک مکتب بسیار تاثیر گذار در بین مفسران{غربی}فلسفه اسلامی که از "لئواشتراوس"اغاز شده است،بر این باور است که پایه همه مباحث فلسفه اسلامی تقابل میان عقل و دین،تعارض میان فلسفه و ایمان ومیان اسلام و تفکریونانی است.که در پاره ای از موارد از ان به رویارویی میان اسرائیل و اتن تعبیر شده است.
اتصاف این فلسفه به اسلامیت مستلزم این است یا حداقل به نظر می رسد می بایستی مستلزم این باشد که برخوارداری از خصیصه دینیبرای کلیه مباحث مطروحه ضروری و حیاتی است.و از انجاییکه این مباحث در ارتباط با فلسفه نیز می باشد تعارض اشکار میان این دو رویکرد مختلف نسبت به مساله واحد پر رنگ تر می نماید.این فلسفه دارای این توانایی است که پاره ای از مفاهیم کلیدی فلسفی را از فرهنگهای پیشینی اخذ نموده واز انها در پاسخگو به مسائلی که از درون فرهنگ خودی سر بر اورده است بهره جوید و برای به انجام رساندن این رسالت از قدرت انطباق مفاهیم فلسفی متناسب با این وظیفه بر خوردار است.
تالیف اندیشه های مجرد فلسفی از سویی و امیختن انها با مسایلی که از متن اسلام ناشی شده اند از دیگر سو توانایی ویژه و هاضمه قوی و قابل انعطاف در پاسخگویی به مسائل موجبات غنا و ذو ابعاد بودن فلسفه اسلامی را فراهم کرده است.بخش وسیعی از فلسفه اسلامی مانند هر فلسفه دیگری عبارت است از توسعه کمی در ارائه نظریات تخصصی و فنی نوین درباره همان مسائل موجود در فلسفه است.اما ژاره
3
ای از بخشهای این فلسفه عهده دار تاسیس روشهای کاملا نوین در پیشبرد مباحثی هستند که به نوبه خود سنت جدیدی از تفکر درباره مساله و ارائه راه حل نسبت به مباحث و مشکلات نظری را بنیان می نهد
فلسفه اسلامی اولا و بالذات فلسفه است وشیوه تخصصی وفنی مناسب و قابل استفاده به منظور فهم ان نیز شیوه ای فلسفی است.در فلسفه اسلامی بدون شک نمی توان از یک رویکرد واحد نسبت به حل مسائل فلسفی سخن گفت.بلکه طیف وسیعی از شیوه ها و مشرب های فلسفی وجود دارند که بسته به نقطه نظر هر متفکر خاص متفاوت است.این تنوع مشرب ها می تواند دیگر بار نسبت به مفهوم فلسفه ای که بطور مطلق بتوان انرا اسلامی نامید سوال بر انگیز باشد.چرا که انتظار ما از اطلاق یک عنوان نشان دادن نظریه ای عام یا یک اگاهی است به اینکه چگونه باید فلسفه وزید.اگر این توقع ،توقع به جایی باشد پس فلسفه منطبق با می باید کم فایده تر باشد، زیرا این فلسفه در مقایسه با ان محدود تر وتنها نمایاننده بخشی از یک خط فکری خاص درباره چگونگی بکار بستن این فلسفه می شود.
معنا و مفهوم فلسفه در اسلام
صاحبنظران مسلمان در مکاتب فکری مختلف طی قرنها تلاش کرده اندتا معنای "حکمت"و"فلسفه"رادر پرتو قران و حدیث که لفظ حکمت در هر دوی انها امده است،تعریف کنند.اما اصطلاح فلسفه از طریق ترجمه های یونانی قرن هشتم و نهم میلادی به زبان عربی وارد شد.از سویی در تمدن اسلامی فلسفه را بدان معنا که در زبان انگلیسی مصطلح است نه فقط می باید در مکاتب مختلف فلسفه اسلامی که علاوه ی بر ان در ذیل عناوین به ویژه مباحث کلام،معرفت،اصول فقه و علوم اوائل جستجو کرد واین جدا ز موضوعاتی نظیر صرف و نحو و تاریخ است که منشا توسعه
4
شعب خاصی ازفلسفه گردیده است از سوی دیگر در هر مکتب فکری سعی بر ان بوده استتا مقصود از حکمت و فلسفه بر حسب دیدگاه خاص ان مکتب تعریف شود و این امر پیوسته در کانون توجه مکاتب گوناگون فکری و خصوصا مکاتب فلسفه اسلامی قرار داشته است.
ذیلاًبه بعضی از تعاریف بر گرفته از منابع یونانی که نزد فلاسفه اسلامی رواج داشته اشاره می کنیم
1.فلسفه عبارتست از علم به اشیا موجود از ان حیث که موجودند
2.فلسفه عبارتست از علم به امور انسانی و الهی است
3.فلسفه پناه بردن به مرگ و به عبارت دیگر دوست داشتن مرگ است
4.فلسفه خدا گونه شدن است در حد توان و طاقت ادمی
5.فلسفه صناعت الصناعات و علم العلوم است
6.فلسفه عشق و اشتیاق به حکمت است
فیلسوفان مسلمان با تاملی بر اینتعاریف و ظمن اعتقاد به اینکه"حکمت"اصل و منشا الهی دارد فلسفه را با حکمت یکی دانستند که در زیر به تعریف سه فیلسوف بزرگ کندی به عنوان نخستین فیلسوف مسلمان،ابن سینا و فارابی بسنده می کنیم
ابو یوسفاسحاق کندی:در میان فنون ادمی فن فلسفهاز همه شریف تر و والاتر است.و تعریف ان عبارتست از علم به حقایق اشیا به اندازه توانایی ادمی،زیرا غرض فیلسوف در علمش رسیدن به حق وعملش،عمل کردن به حق است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
جهانی شدن و مسلمانان معاصر
اشاره: متن حاضر، پیاده شده از نوار سخنرانی رحیم پور ازغدی استاد و محقق، در جمع فرهیختگان بوسنیایی در خصوص جهانی شدن می باشد. در این سخنرانی، «جهانی شدن» به معنای آمریکایی آن به مدد مبانی معارف دینی به نقد کشیده شده و اجمالا به جهانی شدن و نگاه جهانی اسلام پرداخته شده است.
«جهانی شدن» یا «جهانی سازی» و یا همان «غربی سازی جهان» پروژه یا پروسه مدیریت شدهای است که غرب به رهبری آمریکا در حال پیگیری آن است. علمای اسلام در کشورهای اسلامی در حالتهای متفاوتی هستند: در بعضی از کشورها - مثل کشورهای خاورمیانه - که اکثریت آنها مسلمان هستند علمای اسلام در شرایط پیامبر در مدینه به سر میبرند و موظف به تلاش برای تشکیل حکومت دینی و اجرای حدود هستند؛ اما در کشورهایی مثل کشور شما - بوسنی - که مسلمین در اقلیت هستند، علمای اسلام باید نقشی را ایفا کنند که پیامبر اکرم (ص) در مکه ایفا کردند. شما در مقام نشر عقاید و اخلاق دینی هستید، نه اجرای حدود دینی.
از من خواسته شد در این فرصت کوتاه - که به دلیل ضرورت ترجمه، فرصت به نصف کاهش پیدا میکند - مختصرا در باب «جهانی سازی و مسلمانان معاصر» سخن
بگویم. جهانی سازی و جهانی شدن، کمتر از پانزده سال است که وارد بورس گفت و گوهای آکادمیک و رسانهای شده است.
«گلوبالیزاسیون» به مفهوم لازم (جهانی شدن) به عنوان گسترش طبیعی سیطره تمدنی است که فعالتر و علمیتر است. غرب، نه به مفهوم جغرافیایی بلکه به مفهوم سیاسی و ایدئولوژیک، دنیا را به دو بخش برتر و بربر تقسیم میکند!
اسلام با جهانی شدن به مفهوم گسترش ارتباطات، تجارت و عقل ابرازی هیچ مشکل ذاتی ندارد؛ اما بالعرض مشکل دارد. چون امروزه مسلمانان - متاسفانه - در حوزه سیاست، علم و اقتصاد، دست فروتر را دارند نه فراتر و برتر و در عالم ارتباطات و تبادل - حتی تکنولوژی و فرهنگ - هر چند پروسهای طبیعی باشد، قوی، ضعیف را پایمال میکند.
من در این فرصت میخواهم راجع به گلوبالیزاسیون به معنای متعددی آن یعنی جهانیسازی با همه کار اقتدار آمیزی که دارد، صحبت کنم. این دیگر یک پروسه طبیعی نیست، یک پروژه برنامهریزی شده است. این توسعه طلبی استعماری، هژمونی لیبرال سرمایهداری در غرب، برای تسلط بر تمام جهان است. جهانی سازی به این مفهوم، سلطه غرب است و بر جهان و به خصوص جهان اسلام؛ و در هر سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ تعقیب میشود.
در حوزه اقتصاد، جهانیسازی به مفهوم سلطه کمپانیهای سرمایهداری غرب بر منابع خام جهان اسلام است و به مفهوم سلطه این کمپانیهاست بر بازار جهانی و جهان اسلام و تغییر ذائقه مصرفی مردم.
در حوزه فرهنگ، جهانیسازی فرهنگسازی برای رشد مصرفگرایی، تنوع طلبی و لذتطلبی است. هدف، ایجاد وابستگی اقتصادی در جهان اسلام و غارت آن در حوزه سیاست است جهانیسازی به این مفهوم، عبارت است از جهانیسازی سلطه سیاسی بر کشورهای اسلامی؛ که تا به حال از طریق گسترش جنگهای مذهبی و نژادی و قومی و ملی بین مسلمانها تعقیب میشد و این اواخر از طریق لشکرکشی و اشغالگری و جنگ و لااقل در جهان اسلام به اصلیترین رکن توسعه سیاسی یا مدرن کردن سیاست - یعنی دموکراسی - هم تن نخواهند داد.
آنها میدانند که امروز در هر کشور اسلامی که انتخابات آزاد صورت بگیرد، یک جریان اسلامگرا از کار درمیآید. لذا آنها نه در عراق و افغانستان - که اشغال کردهاند - بلکه حتی در مصر و عربستان و سایر کشورهای اسلامی، اجازه انتخابات آزاد نخواهند داد.
آنها اعلام میکنند امروز بعد از سقوط کمونیسم، جهان دوباره دو قطبی شده است: یک قطبش هژمونی لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا و صهیونیسم است و
قطب دیگر، جریان اسلامگرا در تودههای جهان اسلام که از آن به نهضت بیداری جهان اسلام تعبیر میشود.
سومین حوزه جهانیسازی، به مفهوم دوم، حوزه فرهنگ است که به نام گسترش فرهنگ مدرنیته، روش زندگی آمریکا را در تمام دنیا ترویج میدهد. جهانی سازی فرهنگی به این معنا یعنی غربی سازی آمریکایی.
فرهنگ و ارزشهای آمریکایی که قرار است با پوشش جهانی سازی بر دنیا تحمیل شود، چه مشخصاتی دارد؟ یک از مشخصاتش اخلاقی زدایی و تئوریزه کردن فحشا است. فحشا و فساد اخلاقی، همیشه در تاریخ بشر بوده است؛ اما همیشه مخفی میشده است. برای اولین بار در این دوره جدید است که فحشا و فساد - مثل همجنسگرایی - علنی و تئوریزه میشود و به آن افتخار میکنند و گروههای صنفی تشکیل میدهند.
مشخصه دوم، گسترش فرهنگ سرمایهداری است که مبتنی به اسراف و تبذیر و ربا است. آنها میگویند: جهانیسازی فرهنگی، عبارت است از گسترش اجباری، و به عبارت دیگر، گسترش اجتنابناپذیر فرهنگ مدرنیته. آنها میگویند: یا ماییم که جلو داریم، یا بقیه که در دوره گذار از سنت به مدرنیته هستند. مفهومش این است که این، یک جاده یک طرف است، تونلی است که همه بشریت باید به دنبال ما بیایند؛ بعضی دیرتر و بعضی زودتر، این همان ادبیاتی است که کمونیستها به کار میبردند و میگفتند: دوره