هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق تفسیر آیات اخلاقی جزء 17 (سوره‌های انبیا و حج) ( ورد)

تحقیق تفسیر آیات اخلاقی جزء 17 (سوره‌های انبیا و حج) ( ورد)

تحقیق-تفسیر-آیات-اخلاقی-جزء-17-(سوره‌های-انبیا-و-حج)-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏25
‏موضوع تحقیق:
‏تفسیر آیات اخلاقی جزء 17 (سوره‌های انبیا و حج)
‏مقدمه:
‏براساس آیات قرانی تمام اعمال و نیات انسان در این دنبا به وسیلة مأموران الهی ثبت و نگهداری می‌شود هیچ عملی هر قدر هم که کوچک باشد از قلم نمی‌افتد و تمامی آنها در روز حساب برخود انسان عرضه می‌شود به طوری که مجرمین و بدکاران وقتی پروندة اعمال خود را مشاهده می‌نمایند در حالی که از دیدن آن ترسان و هراسان گشته‌اند اظهار می‌دارند:
‏وای بر ما! این چگونه پرونده ای است. هیچ ریز و درشتی را فرو نگذاشته و همه را بر شمرده‌است. و آنچه را انجام داده‌اند حاضر می‌یابند.
‏جزء‌17 شامل شوره انبیاء و حج است. در سوره انبیاء رسیدگی به حساب اعمال در قیامت و انذار درباره قیامت و عبادت تنها معبود هستی، خداوند اشاره شده‌است. انسان باید حساب همة اعمال خود را از قبیل: رعایت حقوق دیگران، نماز و زکات و …‏ بدهد. اینک به تفسیر آیات اخلاقی این سوره می‌پردازیم:
‏رسیدگی به حساب اعمال
‏25
‏موضوع تحقیق:
‏تفسیر آیات اخلاقی جزء 17 (سوره‌های انبیا و حج)
‏مقدمه:
‏براساس آیات قرانی تمام اعمال و نیات انسان در این دنبا به وسیلة مأموران الهی ثبت و نگهداری می‌شود هیچ عملی هر قدر هم که کوچک باشد از قلم نمی‌افتد و تمامی آنها در روز حساب برخود انسان عرضه می‌شود به طوری که مجرمین و بدکاران وقتی پروندة اعمال خود را مشاهده می‌نمایند در حالی که از دیدن آن ترسان و هراسان گشته‌اند اظهار می‌دارند:
‏وای بر ما! این چگونه پرونده ای است. هیچ ریز و درشتی را فرو نگذاشته و همه را بر شمرده‌است. و آنچه را انجام داده‌اند حاضر می‌یابند.
‏جزء‌17 شامل شوره انبیاء و حج است. در سوره انبیاء رسیدگی به حساب اعمال در قیامت و انذار درباره قیامت و عبادت تنها معبود هستی، خداوند اشاره شده‌است. انسان باید حساب همة اعمال خود را از قبیل: رعایت حقوق دیگران، نماز و زکات و …‏ بدهد. اینک به تفسیر آیات اخلاقی این سوره می‌پردازیم:
‏رسیدگی به حساب اعمال
‏25
‏موضوع تحقیق:
‏تفسیر آیات اخلاقی جزء 17 (سوره‌های انبیا و حج)
‏مقدمه:
‏براساس آیات قرانی تمام اعمال و نیات انسان در این دنبا به وسیلة مأموران الهی ثبت و نگهداری می‌شود هیچ عملی هر قدر هم که کوچک باشد از قلم نمی‌افتد و تمامی آنها در روز حساب برخود انسان عرضه می‌شود به طوری که مجرمین و بدکاران وقتی پروندة اعمال خود را مشاهده می‌نمایند در حالی که از دیدن آن ترسان و هراسان گشته‌اند اظهار می‌دارند:
‏وای بر ما! این چگونه پرونده ای است. هیچ ریز و درشتی را فرو نگذاشته و همه را بر شمرده‌است. و آنچه را انجام داده‌اند حاضر می‌یابند.
‏جزء‌17 شامل شوره انبیاء و حج است. در سوره انبیاء رسیدگی به حساب اعمال در قیامت و انذار درباره قیامت و عبادت تنها معبود هستی، خداوند اشاره شده‌است. انسان باید حساب همة اعمال خود را از قبیل: رعایت حقوق دیگران، نماز و زکات و …‏ بدهد. اینک به تفسیر آیات اخلاقی این سوره می‌پردازیم:
‏رسیدگی به حساب اعمال
‏2
‏در ابتدای سوره انبیا هشداری تکان‌دهنده به همه داده می‌شود که حساب مردم به ایشان نزدیک شده با این حال مردم به کلی از آن غافلند در نتیجه از آن رو گرادانند. به عبارت دیگر انسان، حسابگری فوق‌العاده را در پیش دارد اما به خاطر دلبستگی به دنیا از قیامت غافل می‌شود و همین غفلت سبب می‌شود تا از حقایق اعراض کند و از آیات حق روگردان شود انسانها چون از آخرت غافلند و از حقایق روگردان می‌باشند لذا هر ذکر تازه‌ای که از سوی پرودگارشان برای آنها بیاید (مانند آیات قرآن)، اصلاً برآنها اثر نمی‌گذارد چون با شوخی و لعب به آن گوش می‌دهند و کاملاً نسبت به آن بی‌اعتنا هستند. لعب، آن کاریست که به طور منظم انجام می‌شود اما هدفی خیالی و غیرحقیقی دارد. قلوب این قبیل انسانها در لهو و لعب فرورفته است. لهو، سرگرم شدن به هر کاریست که انسان را از امر مهمی باز دارد. این ستمکاران که این چنین در لهو و لعب فرورفته‌اند و در باطل غوطه‌ورند، برای مقابله با دعوت پیامبر مجالس سری برپا می‌کردند تا با مشورت هم، بهترین راه را انتخاب کنند. آنها در نجوی و مجالس سری خود، روی دو مسأله انگشت گذاشتند: آیا جز اینست که این بشری همچون شماست؟ اگر واقعاً ادعایش درست باشد که با علم غیب مرتبط است، ما نیز باید مرتبط باشیم چون مثل او بشریم و چون ما این ارتباط را نداریم معلوم می‌شود که او هم ندارد لذا پیغمبر نیست. وقتی این‌طور باشد، قرآن نیز نه تنها معجزه نیست که سحر است، آیا شما به سراغ سحر می‌روید و فریب قرآن را می‌خورید با اینکه چشم بینا دارید؟ پیامبر پاسخ دادند که پروردگار من همة سخنان را چه در آسمان باشد و در چه در زمین، و چه سری باشد و چه علنی، همه را می‌داند چون او شنوا و داناست. وقتی این چنین است و او از همة کارها باخبراست پس تدبیر امور نیز به دست اوست و هیچ امری به دست من نیست و به من ترتیب پیامبر (ص) افرادی را که نبوت و قرآن را تکذیب کردند به خدا حواله می‌دهد.

 

دانلود فایل

تحقیق بررسی رابطه بین سن و تحول قضاوت اخلاقی دانشجویان 100 ص

تحقیق بررسی رابطه بین سن و تحول قضاوت اخلاقی دانشجویان 100 ص

تحقیق-بررسی-رابطه-بین-سن-و-تحول-قضاوت-اخلاقی-دانشجویان-100-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 209 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏1
‏فصل اول
‏مقدمه
‏1
‏1
‏فصل اول
‏مقدمه
‏1
‏1
‏فصل اول
‏مقدمه
‏1
‏1
‏فصل اول
‏مقدمه

 

دانلود فایل

تحقیق بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن 14 ص

تحقیق بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن 14 ص

تحقیق-بررسی-روابط-اخلاقی-زن-و-شوهر-از-دیدگاه-قرآن-14-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن‏...................‏...........‏.........‏............. &‏ 1
‏بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن‏
‏به‏ ‏نظر‏ ‏م‏ی‏ ‏رسد‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏مقام‏ ‏خلق‏ی‏ ‏و‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏حکم‏ ‏امر‏ ‏اله‏ی‏،‏ ‏زن‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏برگرفته‏ ‏و‏ ‏با‏ ‏منشا‏یی‏ت‏ ‏مرد‏ ‏پد‏ی‏د‏ ‏آمده‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏خلق‏ی‏ ‏وابستگ‏ی‏ ‏تام‏ ‏و‏ ‏تمام‏ی‏ ‏به‏ ‏مرد‏ ‏دارد‏.
‏آنچه‏ ‏درپ‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏آ‏ی‏د‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏گوشه‏ ‏ها‏یی‏ ‏از‏ ‏حقوق‏ ‏متقابل‏ ‏زن‏ ‏و‏ ‏شوهر‏ ‏از‏ ‏د‏ی‏دگاه‏ ‏قرآن‏ ‏است‏. ‏نو‏ی‏سنده‏ ‏در‏ ‏ابتدا‏ی‏ ‏مقاله‏ ‏با‏ ‏تحل‏ی‏ل‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏خلقت‏ ‏زن‏ ‏و‏ ‏مرد‏ ‏از‏ ‏چند‏ ‏حق‏ ‏ثابت‏ ‏برا‏ی‏ ‏مرد‏ ‏و‏ ‏زن‏ ‏سخن‏ ‏گفته‏ ‏است،‏ ‏که‏ ‏با‏ ‏هم‏ ‏آن‏ ‏را‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏م‏ی‏ ‏گذران‏ی‏م‏.
‏●‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏وابسته‏ ‏خلق‏ی‏ ‏و‏ ‏استقلال‏ی‏ ‏زن‏
‏در‏ ‏گزارش‏ ‏قرآن‏ ‏از‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏انسان‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏نکته‏ ‏اشاره‏ ‏شده‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏زن‏ ‏بخش‏ی‏ ‏از‏ ‏نفس‏ ‏مرد‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏خداوند‏ ‏در‏ ‏آغاز،‏ ‏نفس‏ ‏ی‏گانه‏ ‏ا‏ی‏ ‏آفر‏ی‏د‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏همان‏ ‏نفس‏ ‏ی‏گانه‏ ‏همسر‏ ‏و‏ ‏جفتش‏ ‏را‏ ‏خلق‏ ‏کرد،‏ (‏نساء‏ ‏آ‏ی‏ه‏۱) ‏در‏ ‏آ‏ی‏ات‏ ‏قرآن‏ی‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏مسئله‏ ‏به‏ ‏عناو‏ی‏ن‏ی‏ ‏چون‏ ‏جعل‏ ‏و‏ ‏خلق‏ ‏تعب‏ی‏ر‏ ‏شده‏ ‏است‏. ‏خلق‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ی‏ ‏خاص‏ ‏و‏ ‏جعل‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏وضع‏ ‏و‏ ‏قراردادن‏ ‏است‏ ‏ول‏ی‏ ‏در‏ ‏اصطلاح‏ ‏قرآن‏ی‏ ‏جعل‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏نوع‏ی‏ ‏قرارداد‏ ‏تکو‏ی‏ن‏ی‏ ‏است‏. ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏رو‏ ‏هنگام‏ی‏ ‏که‏ ‏خداوند‏ ‏سخن‏ ‏از‏ ‏ان‏ی‏ ‏جاعل‏ ‏ف‏ی‏ ‏الارض‏ ‏خل‏ی‏فه‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏قرارداد‏ ‏تشر‏ی‏ع‏ی‏ ‏و‏ ‏قانون‏ی‏ ‏اخت‏ی‏ار‏ی‏ ‏ن‏ی‏ست‏ ‏بلکه‏ ‏نوع‏ی‏ ‏جعل‏ ‏و‏ ‏وضع‏ ‏تکو‏ی‏ن‏ی‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏نقش‏ ‏و‏ ‏مقام‏ ‏برا‏ی‏ ‏و‏ی‏ ‏ثابت‏ ‏است‏. ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏معنا‏ ‏که‏ ‏جعل‏ ‏در‏ ‏برخ‏ی‏ ‏از‏ ‏آ‏ی‏ات‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏امر‏ی‏ ‏تکو‏ی‏ن‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ثابت‏ ‏و‏ ‏برقرار‏ ‏م‏ی‏ ‏باشد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏معنا‏ ‏و‏ ‏مفهوم‏ ‏باشد‏ ‏که‏ ‏مقام‏ ‏و‏ ‏منصب‏ ‏در‏ ‏عالم‏ ‏امر‏ ‏اله‏ی‏ ‏به‏ ‏شکل‏ ‏تکو‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏جعل‏ ‏خاص‏ ‏م‏ی‏ ‏باشد‏. ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏رو‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏جعل‏ ‏حضرت‏ ‏آدم‏(‏ع‏) ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏خل‏ی‏فه،‏ ‏همگان‏ ‏از‏ ‏فرشتگان‏ ‏و‏ ‏د‏ی‏گران،‏ ‏مأمور‏ ‏به‏ ‏اطاعت‏ ‏و‏ ‏پ‏ی‏رو‏ی‏ ‏از‏ ‏خل‏ی‏فه‏ ‏شدند‏ ‏و‏ ‏بر‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏اطاعت‏ ‏به‏ ‏سجده‏ ‏رفتند‏. ‏حت‏ی‏ ‏ابل‏ی‏س‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏استکبار‏ ‏و‏ ‏غرور‏ ‏خو‏ی‏ش‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏اطاعت‏ ‏به‏ ‏ظاهر‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏مقام‏ ‏تشر‏ی‏ع‏ ‏سرباز‏ ‏زد‏ ‏در‏ ‏عمل‏ ‏مط‏ی‏ع‏ ‏آدم‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏تکو‏ی‏ن‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏با‏ی‏ست‏ ‏تحت‏ ‏خلافت‏ ‏انسان‏ ‏کامل‏ ‏باشد‏. ‏برا
‏بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن‏...................‏...........‏.........‏............. &‏ 2
‏ی‏ن‏ ‏اساس‏ ‏ابل‏ی‏س‏ ‏را‏ ‏برانسان‏ ‏ها‏ی‏ ‏کامل‏ ‏قدرت‏ ‏و‏ ‏حکومت‏ی‏ ‏ن‏ی‏ست‏ ‏و‏ ‏انسان‏ ‏ها‏ی‏ ‏صالح‏ ‏بر‏ ‏او‏ ‏حکومت‏ ‏م‏ی‏ ‏کنند‏ ‏و‏ ‏پ‏ی‏امبر‏(‏ص‏) ‏ن‏ی‏ز‏ ‏م‏ی‏ ‏فرما‏ی‏د‏: ‏اسلم‏ ‏ش‏ی‏طان‏ی‏ ‏ب‏ی‏د‏ی‏؛‏ ‏ش‏ی‏طانم‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏من‏ ‏تسل‏ی‏م‏ ‏شد‏ ‏و‏ ‏اسلام‏ ‏آورد‏.
‏●‏ ‏حوا،‏ ‏بخش‏ی‏ ‏از‏ ‏نفس‏ ‏آدم‏
‏به‏ ‏نظر‏ ‏م‏ی‏ ‏رسد‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏مقام‏ ‏خلق‏ی‏ ‏و‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏حکم‏ ‏امر‏ ‏اله‏ی‏،‏ ‏زن‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏برگرفته‏ ‏و‏ ‏با‏ ‏منشا‏یی‏ت‏ ‏مرد‏ ‏پد‏ی‏د‏ ‏آمده‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏خلق‏ی‏ ‏وابستگ‏ی‏ ‏تام‏ ‏و‏ ‏تمام‏ی‏ ‏به‏ ‏مرد‏ ‏دارد‏. ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏رو‏ ‏در‏ ‏آ‏ی‏ات‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏سخن‏ ‏از‏ ‏حوا‏ ‏و‏ ‏خلقت‏ ‏و‏ی‏ ‏به‏ ‏شکل‏ ‏جعل‏ ‏به‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏آمده‏ ‏است‏ ‏تا‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏کند‏ ‏مقام‏ ‏و‏ی‏ ‏در‏ ‏عالم‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏جفت‏ ‏و‏ ‏همسر‏ ‏آدم‏ ‏بوده‏ ‏است‏. ‏بر‏ ‏اساس‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏تحل‏ی‏ل‏ ‏قرآن‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏آ‏ی‏ات‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏آدم‏ ‏و‏ ‏خلافت‏ ‏اله‏ی‏ ‏او‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏سوره‏ ‏بقره‏ ‏آمده‏ ‏است‏ ‏سخن‏ ‏از‏ ‏حوا‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏جفت‏ ‏و‏ ‏زوج‏ ‏است‏ ‏نه‏ ‏آن‏ ‏که‏ ‏خداوند‏ ‏نخست‏ ‏خلق‏ی‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏زن‏ ‏داشته‏ ‏و‏ ‏سپس‏ ‏و‏ی‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏همسر‏ ‏برا‏ی‏ ‏او‏ ‏قرار‏ ‏داده‏ ‏است؛‏ ‏بلکه‏ ‏وجود‏ ‏حوا‏ ‏و‏ ‏زن‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏همسر‏ ‏و‏ ‏جفت‏ ‏آدم‏ ‏تعب‏ی‏ر‏ ‏و‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏.
‏براساس‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏تحل‏ی‏ل‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏آ‏ی‏ات‏ ‏قرآن‏ی‏ ‏ارائه‏ ‏شد‏ ‏م‏ی‏ ‏توان‏ ‏گفت‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏ب‏ی‏نش‏ ‏و‏ ‏نگرش‏ ‏قرآن‏ی‏،‏ ‏حوا‏ ‏بخش‏ی‏ ‏از‏ ‏وجود‏ ‏حضرت‏ ‏آدم‏(‏ع‏) ‏است‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏مقام‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏و‏ ‏جعل‏ ‏وجود‏ی‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏همسر‏ ‏و‏ ‏جفت‏ ‏و‏ی‏ ‏خلق‏ ‏شده‏ ‏است‏. ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏رو‏ ‏سخن‏ ‏از‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏مستقل‏ ‏برا‏ی‏ ‏حوا‏ ‏ن‏ی‏ست‏ ‏و‏ ‏و‏ی‏ ‏از‏ ‏همان‏ ‏آغاز‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏بخش‏ی‏ ‏از‏ ‏وجود‏ ‏و‏ ‏نفس‏ ‏حضرت‏ ‏آدم‏ ‏مطرح‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏و‏ ‏بر‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏اساس‏ ‏سخن‏ ‏از‏ ‏ازدواج‏ ‏و‏ی‏ ‏با‏ ‏آدم‏ ‏امر‏ی‏ ‏ب‏ی‏هوده‏ ‏است‏.
‏در‏ ‏آ‏ی‏ه‏ ‏نخست‏ ‏سوره‏ ‏نساء‏ ‏توض‏ی‏ح‏ ‏داده‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏که‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏انسان‏ ‏ها‏ ‏از‏ ‏مردان‏ ‏و‏ ‏زنان‏ ‏از‏ ‏همان‏ ‏نفس‏ ‏واحد‏ ‏و‏ ‏ی‏گانه‏ ‏آفر‏ی‏ده‏ ‏شده‏ ‏اند‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏عنصر‏ ‏همگان‏ ‏همان‏ ‏عنصر‏ ‏آدم‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏و‏ی‏ژه‏ ‏آن‏ ‏که‏ ‏همسر‏ ‏و‏ ‏جفت‏ ‏و‏ی‏ ‏ن‏ی‏ز‏ ‏از‏ ‏همان‏ ‏عنصر‏ ‏آفر‏ی‏ده‏ ‏شده‏ ‏و‏ ‏بخش‏ی‏ ‏از‏ ‏وجودش‏ ‏را‏ ‏تشک‏ی‏ل‏ ‏م‏ی‏ ‏داده‏ ‏است‏. ‏بنابرا‏ی‏ن‏ ‏توهم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏عنصر‏ی‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏ن‏ی‏ز‏ ‏وارد‏ ‏شده‏ ‏و‏ ‏انسان‏ ‏ها‏ ‏براساس‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏عناصر‏ ‏دخ‏ی‏ل‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏تفاوت‏ ‏ی‏افته‏ ‏اند‏ ‏امر‏ی‏ ‏نادرست‏ ‏است‏.
‏بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن‏...................‏...........‏.........‏............. &‏ 3
‏در‏ ‏آ‏ی‏ات‏ ‏قرآن‏ ‏سخن‏ ‏از‏ ‏ازدواج‏ ‏فرزندان‏ ‏آدم‏ ‏و‏ ‏ک‏ی‏ف‏ی‏ت‏ ‏آن‏ ‏به‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏ن‏ی‏امده‏ ‏ول‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏توان‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏برداشت‏ ‏را‏ ‏براساس‏ ‏ب‏ی‏نش‏ ‏و‏ ‏نگرش‏ ‏کل‏ی‏ ‏و‏ ‏روح‏ ‏قرآن‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏داد‏ ‏که‏ ‏فرزندان‏ ‏نخست‏ ‏با‏ ‏ی‏ک‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏ازدواج‏ ‏کرده‏ ‏اند‏ ‏و‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏امر‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏برخ‏ی‏ ‏از‏ ‏روا‏ی‏ات‏ ‏وارد‏ ‏شده‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏هر‏ ‏دوره‏ ‏باردار‏ی‏،‏ ‏حوا‏ ‏دوقلو‏ ‏ی‏ک‏ی‏ ‏دختر‏ ‏و‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏پسر‏ ‏زاده‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏سپس‏ ‏هر‏ ‏ی‏ک‏ ‏از‏ ‏پسران‏ ‏با‏ ‏خواهر‏ ‏د‏ی‏گر‏ی‏ ‏ازدواج‏ ‏کرده‏ ‏اند،‏ ‏امر‏ی‏ ‏درست‏ ‏م‏ی‏ ‏باشد‏ ‏و‏ ‏حت‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏توان‏ ‏گام‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏فراتر‏ ‏نهاد‏ ‏و‏ ‏پذ‏ی‏رفت‏ ‏که‏ ‏خواهر‏ی‏ ‏با‏ ‏برادر‏ی‏ ‏ازدواج‏ ‏کرده‏ ‏است؛‏ ‏ز‏ی‏را‏ ‏چنان‏ ‏که‏ ‏حضرت‏ ‏آدم‏ ‏با‏ ‏نفس‏ ‏خود‏ ‏جفت‏ ‏و‏ ‏همسر‏ ‏شده‏ ‏است،‏ ‏اشکال‏ی‏ ‏ندارد‏ ‏که‏ ‏هر‏ ‏برادر‏ی‏ ‏با‏ ‏جفت‏ ‏خو‏ی‏ش‏ ‏همسر‏ ‏و‏ ‏جفت‏ ‏شود‏.
‏ا‏ی‏ن‏ ‏د‏ی‏دگاه‏ ‏ی‏هود‏ی‏ ‏و‏ ‏تلمود‏ی‏ ‏که‏ ‏م‏ی‏ ‏گو‏ی‏د‏ ‏هر‏ ‏ی‏ک‏ ‏از‏ ‏فرزندان‏ ‏آدم‏ ‏با‏ ‏فرشته‏ ‏و‏ ‏ی‏ا‏ ‏نسناس‏ ‏و‏ ‏موجودات‏ ‏د‏ی‏گر‏ی‏ ‏ازدواج‏ ‏کرده‏ ‏اند‏ ‏امر‏ی‏ ‏نادرست‏ ‏است‏ ‏تا‏ ‏توج‏ی‏ه‏ ‏گر‏ ‏نژادپرست‏ی‏ ‏آنان‏ ‏شود؛‏ ‏ز‏ی‏را‏ ‏بر‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏باورند‏ ‏که‏ ‏بن‏ی‏ ‏اسرائ‏ی‏ل‏ ‏فرزندان‏ ‏کسان‏ی‏ ‏هستند‏ ‏که‏ ‏با‏ ‏فرشتگان‏ ‏و‏ ‏ی‏ا‏ ‏حور‏ی‏ان‏ ‏ازدواج‏ ‏کرده‏ ‏اند‏ ‏و‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏انسان‏ ‏ها‏ ‏از‏ ‏نسل‏ ‏فرزندان‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏باشند‏ ‏که‏ ‏با‏ ‏نسناس‏ ‏ها‏ ‏و‏ ‏موجودات‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏جفت‏ ‏شده‏ ‏اند‏.
‏بنابرا‏ی‏ن‏ ‏تحل‏ی‏ل‏ ‏درست‏ ‏آن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏براساس‏ ‏قوان‏ی‏ن‏ ‏آن‏ ‏زمان‏ ‏هر‏ ‏ی‏ک‏ ‏از‏ ‏فرزندان‏ ‏با‏ ‏جفت‏ ‏خو‏ی‏ش‏ ‏ازدواج‏ ‏کرده‏ ‏اند‏ ‏و‏ ‏قوان‏ی‏ن‏ ‏بعد‏ی‏ ‏براساس‏ ‏ن‏ی‏ازها‏ ‏و‏ ‏مقتض‏ی‏ات‏ ‏زمان‏ی‏ ‏پد‏ی‏دار‏ ‏شده‏ ‏است‏. ‏چنان‏ ‏که‏ ‏ازدواج‏ ‏با‏ ‏دو‏ ‏خواهر‏ ‏درگذشته‏ ‏جا‏ی‏ز‏ ‏بوده‏ ‏و‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏اسلام‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جواز‏ ‏برداشته‏ ‏شده‏ ‏است‏.
‏به‏ ‏هر‏ ‏حال‏ ‏هدف‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏مقدمه‏ ‏طو‏ی‏ل‏ ‏آن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ثابت‏ ‏شود‏ ‏در‏ ‏نگرش‏ ‏قرآن‏ی‏،‏ ‏زن‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏وابسته‏ ‏به‏ ‏مرد‏ ‏دارد‏ ‏و‏ ‏دست‏ ‏کم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏مساله‏ ‏در‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏آدم‏ ‏و‏ ‏حوا‏ ‏ثابت‏ ‏بوده‏ ‏است‏. ‏ا‏ی‏ن‏ ‏سخن‏ ‏در‏ ‏حوزه‏ ‏خلق‏ی‏ ‏و‏ ‏جعل‏ی‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏نشان‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏که‏ ‏زنان‏ ‏و‏ ‏مردان‏ ‏به‏ ‏نوع‏ی‏ ‏به‏ ‏هم‏ ‏وابستگ‏ی‏ ‏جعل‏ی‏ ‏و‏ ‏خلق‏ی‏ ‏دارند‏ ‏وجفت‏ ‏و‏ ‏زوج‏ ‏شدن‏ ‏امر‏ی‏ ‏طب‏ی‏ع‏ی‏ ‏و‏ ‏گرا‏ی‏ش‏ی‏ ‏ذات‏ی‏ ‏و‏ ‏فطر‏ی‏ ‏در‏ ‏انسان‏ ‏است‏.
‏●‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏مستقل‏ ‏زن‏ ‏و‏ ‏مرد‏
‏بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن‏...................‏...........‏.........‏............. &‏ 4
‏البته‏ ‏ناگفته‏ ‏نماند‏ ‏که‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏وابستگ‏ی‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏و‏ی‏ژه‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏وابسته‏ ‏حوا‏ ‏به‏ ‏نفس‏ ‏آدم‏ ‏بدان‏ ‏معنا‏ ‏ن‏ی‏ست‏ ‏که‏ ‏آنان‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏روح‏ی‏ ‏و‏ ‏وجود‏ ‏امر‏ی‏ ‏دارا‏ی‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏مستقل‏ ‏ن‏ی‏ستند؛‏ ‏ز‏ی‏را‏ ‏هر‏ ‏زن‏ ‏و‏ ‏مرد‏ی‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏نظر‏ ‏کامل‏ ‏هستند‏ ‏و‏ ‏فرمان‏ ‏ها‏ ‏و‏ ‏دستورها‏ی‏ ‏اله‏ی‏ ‏برا‏ی‏ ‏هر‏ ‏دو‏ ‏دسته‏ ‏جداگانه‏ ‏وضع‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏و‏ ‏هر‏ ‏ی‏ک‏ ‏م‏ی‏ ‏با‏ی‏ست‏ ‏به‏ ‏تکال‏ی‏ف‏ ‏و‏ ‏حقوق‏ ‏خود‏ ‏توجه‏ ‏کند‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏آخرت‏ ‏ن‏ی‏ز‏ ‏پاداش‏ ‏و‏ ‏ک‏ی‏فر‏ ‏مستقل‏ ‏از‏ ‏د‏ی‏گر‏ی‏ ‏خواهد‏ ‏داشت‏. ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏رو‏ ‏قرآن‏ ‏به‏ ‏صراحت‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏م‏ی‏ ‏دارد‏ ‏که‏ ‏لاتزر‏ ‏وازره‏ ‏وزر‏ ‏اخر‏ی‏؛‏ ‏ه‏ی‏چ‏ ‏کس‏ی‏ ‏بار‏ ‏د‏ی‏گر‏ی‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏دوش‏ ‏و‏ ‏گناه‏ ‏د‏ی‏گر‏ی‏ ‏را‏ ‏حمل‏ ‏نم‏ی‏ ‏کند‏. ‏هم‏ ‏چن‏ی‏ن‏ ‏قرآن‏ ‏تاک‏ی‏د‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏ ‏که‏ ‏برا‏ی‏ ‏مردان‏ ‏هر‏ ‏آن‏ ‏چه‏ ‏کسب‏ ‏کرده‏ ‏اند‏ ‏م‏ی‏ ‏باشد‏ ‏و‏ ‏برا‏ی‏ ‏زنان‏ ‏هم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏گونه‏ ‏است‏.
‏به‏ ‏هر‏ ‏حال‏ ‏زنان‏ ‏و‏ ‏مردان‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏خلقت‏ ‏دارا‏ی‏ ‏وابستگ‏ی‏ ‏خلق‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏باشند‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏امر‏ی‏ ‏دارا‏ی‏ ‏وجود‏ ‏و‏ ‏ماه‏ی‏ت‏ ‏مستقل‏ی‏ ‏هستند‏ ‏و‏ ‏هر‏ ‏ی‏ک‏ ‏از‏ ‏آنان‏ ‏جداگانه‏ ‏و‏ ‏مستقل‏ ‏از‏ ‏د‏ی‏گر‏ی‏ ‏مواخذه‏ ‏م‏ی‏ ‏شوند‏ ‏و‏ ‏پاداش‏ ‏و‏ ‏ک‏ی‏فر‏ ‏م‏ی‏ ‏ی‏ابند‏. ‏ول‏ی‏ ‏در‏ ‏مقام‏ ‏خلق‏ی‏ ‏ن‏ی‏ازمند‏ ‏به‏ ‏ی‏ک‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏هستند‏ ‏و‏ ‏ب‏ی‏ ‏ن‏ی‏از‏ ‏به‏ ‏ی‏ک‏ ‏د‏ی‏گر‏ ‏نم‏ی‏ ‏توانند‏ ‏به‏ ‏آسا‏ی‏ش‏ ‏و‏ ‏آرامش‏ ‏دست‏ ‏ی‏ابند‏ ‏و‏ ‏راه‏ ‏تکامل‏ ‏و‏ ‏سعادت‏ ‏را‏ ‏بپ‏ی‏ما‏ی‏ند‏.
‏●‏ ‏حقوق‏ ‏و‏ ‏تکال‏ی‏ف‏
‏زن‏ ‏و‏ ‏مرد‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏خلق‏ی‏ ‏وابستگ‏ی‏ ‏تام‏ ‏و‏ ‏تمام‏ ‏دارند،‏ ‏ا‏ی‏ن،‏ ‏امر‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏نظر‏ ‏علم‏ی‏ ‏اثبات‏ ‏شده‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏کس‏ی‏ ‏را‏ ‏نم‏ی‏ ‏توان‏ی‏د‏ ‏ب‏ی‏اب‏ی‏د‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏طور‏ ‏طب‏ی‏ع‏ی‏ ‏به‏ ‏تنها‏یی‏ ‏بتواند‏ ‏به‏ ‏کمال‏ ‏مطلوب‏ ‏انسان‏ی‏ ‏برسد‏ ‏و‏ ‏اگر‏ ‏رس‏ی‏د‏ ‏بس‏ی‏ار‏ ‏راه‏ ‏سخت‏ ‏و‏ ‏دشوار‏ی‏ ‏را‏ ‏پ‏ی‏مود‏ ‏و‏ ‏راه‏ ‏آسان‏ ‏و‏ ‏سهل‏ ‏را‏ ‏فرو‏ ‏گذاشت‏ ‏و‏ ‏سخت‏ی‏ ‏ها‏ی‏ ‏بس‏ی‏ار‏ی‏ ‏را‏ ‏بر‏ ‏جان‏ ‏خو‏ی‏ش‏ ‏همواره‏ ‏ساخت‏.
‏ا‏ی‏ن‏ ‏ن‏ی‏از‏ ‏طب‏ی‏ع‏ی‏ ‏و‏ ‏گرا‏ی‏ش‏ ‏فطر‏ی‏ ‏به‏ ‏جفت‏ ‏و‏ ‏همسر،‏ ‏مساله‏ ‏ا‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏قرآن‏ ‏به‏ ‏همه‏ ‏موجودات‏ ‏خلق‏ی‏ ‏نسبت‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏و‏ ‏م‏ی‏ ‏فرما‏ی‏د‏ ‏که‏ ‏برا‏ی‏ ‏هر‏ ‏آفر‏ی‏ده‏ ‏خلق‏ی‏،‏ ‏جفت‏ ‏و‏ ‏همسر‏ی‏ ‏است‏. ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏رو‏ ‏جفت‏ ‏خواه‏ی‏،‏ ‏امر‏ی‏ ‏طب‏ی‏ع‏ی‏ ‏در‏ ‏همه‏ ‏آفر‏ی‏نش‏ ‏است‏.
‏مساله‏ ‏ا‏ی‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏گرا‏ی‏ش‏ ‏طب‏ی‏ع‏ی‏ ‏به‏ ‏جفت‏ ‏ا‏ی‏جاد‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏مساله‏ ‏حقوق‏ ‏و‏ ‏تکال‏ی‏ف‏ ‏است‏. ‏از‏ ‏آن‏ ‏جا‏یی‏ ‏که‏ ‏جفت‏ ‏بودن‏ ‏به‏ ‏معنا‏ی‏ ‏خلقت‏ ‏کاملا‏ ‏وابسته‏ ‏ن‏ی‏ست‏ ‏چنان‏ ‏که‏ ‏دل‏ی‏ل‏ی‏ ‏بر‏ ‏استقلال‏ ‏کامل‏ ‏ن‏ی‏ز‏ ‏نم‏ی‏ ‏باشد،‏ ‏برا‏ی‏ ‏هر‏ ‏ی‏ک‏ ‏از‏ ‏مردان‏ ‏و‏ ‏زنان‏ ‏به‏ ‏جهت‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏ن‏ی‏م‏ ‏استقلال‏ی‏

 

دانلود فایل

دانلود مقاله در مورد حسد و جنبه های اخلاقی آن 21 ص

دانلود مقاله در مورد حسد و جنبه های اخلاقی آن 21 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-حسد-و-جنبه-های-اخلاقی-آن-21-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏دانشگاه ‏آزاد‏ واحد‏بجنورد
‏عنوان تحقیق :
‏حسد‏ و جنبه های اخلاقی آن
‏حسد
‏حسد، آرزوى زوال نعمت از برادر مسلمان است از نعمتهائى که صلاح او باشد.اما اگر ‏زوال نعمت را از او نخواهد بلکه مثل آن را براى خود بخواهد «غبطه و منافسه‏» است.و ‏اگر زوال چیزى را از کسى بخواهد که صلاح او نیست آن را «غیرت‏» خوانند.
‏بیان تفصیلى آن این است که اگر انگیزه حسد صرفا حرص بر این باشد که آن نعمت‏به ‏تو برسد، این از پستى و زبونى قوه شهویه است، و اگر انگیزه آن تنها رسیدن مکروهى به ‏محسود باشد از رذائل قوه غضب است، و از نتایج کینه - توزى است که آن هم از ‏نتایج‏خشم است، و اگر باعث آن ترکیبى است از هر دو، این از پستى و زبونى هر دو قوه ‏است.و ضد حسد، نصیحت و خیرخواهى است‏یعنى خواستن دوام نعمت‏خداوند بر برادر ‏مسلمانت، که صلاح او در آن است.
‏و شکى نیست که حکم قطعى به اینکه این نعمت صلاح است‏یا فساد ممکن نیست.چه بسا که ‏چیزى در آغاز و در نظر اول عمت‏شمرده شود و سرانجام بر صاحب خود و بال و فساد ‏باشد.پس ملاک و مناط در این امر ظن و گمان غالب است، و بنابراین اگر ظن غالب این ‏است که به صلاح اوست، خواستن زوال آن حسد است و خواستن دوام و بقاء آن خیرخواهى ‏است، و آنچه گمان رود که موجب فساد باشد، خواستن زوال آن غیرت است.اما آنچه صلاح و ‏فساد آن بر تو مشتبه است زوال و بقاء نعمت را براى برادرت مخواه مگر اینکه آن را به ‏شرط صلاح مقید کنى تا از حکم حسد رهایى یابى و حکم خیرخواهى برایت‏حاصل شود.و معیار ‏در نصیحت و خیرخواهى این است که آنچه را براى خود مى‏خواهى براى برادر خود نیز ‏بخواهى و آنچه را براى خود نمى‏خواهى و نمى‏پسندى براى او نیز نخواهى و نپسندى.و ‏معیار در حسد این است که آنچه را براى خود نمى‏خواهى براى او بخواهى، و آنچه را ‏براى خود مى‏خواهى براى او نخواهى.
‏فصل 1: مذمت‏حسد
‏حسد سخت‏ترین و دشوارترین بیماریهاى روانى و بدترین و پلیدترین رذایل است، و ‏صاحب خود را به عقوبت دنیا و عذاب آخرت گرفتار مى‏سازد.زیرا در دنیا لحظه‏اى از حزن ‏و الم خالى نیست و به هر نعمتى که در دست دیگران مى‏بیند رنج مى‏برد، و نعمت‏هاى ‏خداى تعالى نامتناهى است و هرگز از بندگان بریده و منقطع نمى‏شود، پس حسود پیوسته ‏در اندوه و رنج است.و وبال و سرانجام بد آن گریبانگیر خود او خواهد شد و اصلا به ‏محسود ضررى نمى‏رساند، بلکه موجب ازدیاد حسنات و بالا رفتن درجات او مى‏شود از این ‏رو که حسود بر او عیب مى‏گیرد، و آنچه در شرع جایز نیست درباره او مى‏گوید، پس ‏نسبت‏به او ظالم است و قستى از وزر و وبال محسود را بر دوش خود مى‏گیرد، و اعمال ‏شایسته خود را به دفتر اعمال او منتقل مى‏سازد، بنابراین حسد وى براى محسود جز خیر ‏و نفع اثرى ندارد.و با وجود این در مقام عناد و ضدیت‏با آفریدگار و پروردگار بندگان ‏است، زیرا اوست که نعمت‏ها و خیرات را بر بندگان چنانکه اراده فرموده به مقتضاى
‏حکمت و مصلحت‏خود ارزانى داشته است، پس حکمت‏حق و کامل او چنین اقتضا کرده که آن ‏نعمت‏بر آن بنده حاصل و باقى باشد، و حسود بیچاره زوال آن را مى‏خواهد.و آیا این ‏چیزى جز ناخشنودى از قضاء الهى در برترى دادن بعضى بندگان بر بعضى دیگر است؟ و این ‏نیست مگر آرزوى قطع فیوضات الهى که بر حسب حکمت‏بالغه مقدر و صادر شده و خواستن ‏خلاف آنچه خداوند به مقتضاى مصلحت اراده فرموده است! بلکه حسود طالب نقص بر خداى ‏سبحان است و نمى‏خواهد خدا را متصف به صفات کمالیه بداند.زیرا افاضه نعمت‏ها از سوى ‏خداوند در وقت‏شایسته و در جاى مستعد از صفات کمالیه خداى تعالى است که عدم آنها ‏نقص است‏بر او، و گرنه از او صادر نمى‏شد، و حسود ثبوت این نقص را مى‏خواهد.از سوى ‏دیگر حسود چون زوال نعمت‏هاى الهى را که وجوداتند مى‏خواهد و بازگشت‏شرور و بدیها ‏به عدم است پس وى طالب شر و دوستدار آن است.و حکما تصریح کرده‏اند که هر که به شر، ‏اگر چه براى دشمن، راضى و خشنود باشد در واقع شریر است.پس حسد بدترین رذائل و حسود ‏شریرترین مردم است.و چه خباثت و معصیتى بالاتر از این که کسى از راحت مسلمانى بدون ‏آنکه براى وى ضررى داشته باشد ناراحت و متالم شود؟ و از این رو در آیات و اخبار از ‏این صفت مذمت‏شدید شده است. خداى سبحان در ناشایسته شمردن آن مى‏فرماید:
«‏ام یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله‏» (نساء 53) .
«‏یا به مردم نسبت‏به آنچه خدا از فضل و کرم خویش به آنان داده حسد مى‏برند؟» .و ‏مى‏فرماید:
«‏ود کثیر من اهل الکتاب ان یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم‏» (‏بقره 109) .
«‏بسیارى از اهل کتاب از حسدى که در دلشان است دوست دارند که شما را پس از ایمان ‏آوردنتان به کفر باز گردانند» .
‏و مى‏فرماید:
«‏ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها» .
(‏آل عمران 120)
«‏اگر نیکیى به شما رسد بد حال و ناراحت مى‏شوند و اگر بدیى به شما رسد از آن ‏شادمان مى‏گردند» .
‏و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل ‏النار الحطب‏» .
«‏حسد کارهاى نیک را مى‏خورد همچنانکه آتش هیزم را مى‏خورد» .
‏و نیز فرمود: «قال الله عز و جل لموسى بن عمران: یابن عمران لا تحسدن الناس على ‏ما آتیتهم من فضلى و لا تمدن عینیک الى ذلک و لا تتبعه نفسک، فان الحاسد ساخط ‏لنعمى، صاد لقسمى الذى قسمت‏بین عبادى.و من یک کذلک فلست منه و لیس منى‏» .
«‏خداى عز و جل به موسى بن عمران وحى فرمود که به مردم بر آنچه از فضل خود به ‏آنها داده‏ام حسد مبر، و چشمهاى خود را بر آن مدوز، و دلت را دنبال آن مکن، که حسود ‏نسبت‏به نعمت‏هاى من خشمگین است، و از تقسیمى که میان بندگان خود کرده‏ام جلوگیر ‏است.و هر که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست‏» .
‏و فرمود: «لا تحاسدوا و لا تقاطعوا و لا تدابروا و لا تباغضوا، و کونوا عباد ‏الله اخوانا» .
«‏حسد مورزید و از هم مگسلید و به یکدیگر پشت مکنید (راه مخالفت مپوئید) و دشمنى ‏منمائید، بندگان خدا! با هم برادر باشید» .
‏و فرمود: «دب الیکم داء الامم قبلکم: الحسد و البغضاء هى الحالقة، لا اقول حالقة ‏الشعر، و لکن حالقة الدین.و الذى نفس محمد بیده! لا تدخلون الجنة حتى تؤمنوا، و لن ‏تؤمنوا حتى تحابوا.
‏الا انبئکم بما یثبت ذلک لکم؟ افشوا السلام بینکم‏» «بیمارى امتهاى پیش در شما ‏راه یافته: حسد و دشمنى که سترنده است، نه سترنده موى بلکه سترنده دین.به خدائى که ‏جان محمد به دست اوست، به بهشت نمى‏روید تا ایمان آورید، و ایمان نخواهید آورد تا ‏یکدیگر را دوست‏بدارید.
‏آیا مى‏خواهید شما را به چیزى خبر دهم که مهربانى و دوستى را میان شما برقرار ‏کند؟ به همدیگر سلام کنید!» .
‏و فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا، و کاد الحسد ان یغلب القدر» . «فقر نزدیک است ‏که به کفر انجامد، و حسد نزدیک است که بر قدر غلبه کند (1) » .
‏و فرمود: «به زودى به امت من بیمارى امتها خواهد رسید.پرسیدند:
‏بیمارى امتها چیست؟ فرمود: «خود پسندى و ستیزندگى، و سرکشى، و زیاده جوئى، و ‏همچشمى در دنیا، و دورى نمودن و حسد ورزیدن، تا آنکه ستم و تعدى و سپس آشوب و فتنه ‏پدید آید» .
‏و فرمود: «ترسناکتر چیزى که بر امتم مى‏ترسم این است که مالشان زیاد شود پس با ‏یکدیگر حسد ورزند و یکدیگر را به قتل رسانند» .
‏و فرمود: «براى نعمت‏هاى خدا دشمنانى هست.پرسیدند: آنها کیانند؟
‏فرمود: کسانى که به مردم بر آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده حسد مى‏برند» .
‏و در یکى از احادیث قدسى وارد شده است که: «خداوند فرمود: حسود دشمن نعمت من است ‏و از قضاء من خشمگین است و به قسمتى که در میان بندگانم کرده‏ام راضى و خشنود ‏نیست‏» .
‏امام باقر علیه السلام فرمود: «ان الرجل لیاتى باى بادرة فیکفر.و ان الحسد لیاکل ‏الایمان کما تاکل النار الحطب‏» .
«‏گاهى مرد شتابزدگى و تندى مى‏کند و کافر مى‏شود.و حسد ایمان را مى‏خورد ‏همچنانکه آتش هیزم را مى‏خورد» .
‏و حضرت صادق علیه السلام فرمود: «آفة الدین: الحسد و العجب و الفخر» «آفت دین ‏حسد و خودبینى و فخر فروشى است‏» .
‏و فرمود: «ان المؤمن یغبط و لا یحسد، و المنافق یحسد و لا یغبط (2) » .
«‏مؤمن غبطه مى‏برد و حسد نمى‏ورزد، ولى منافق حسد مى‏ورزد و غبطه نمى‏برد» .
‏و فرمود: «حسود پیش از آنکه ضررى به محسود برساند به خود زیان مى‏زند، چنانکه ‏ابلیس به سبب حسد براى خود لعنت‏به ارث برد، و براى آدم برگزیدگى و هدایت و بالا ‏رفتن به مقام حقایق عهد و اصطفاء الهى را حاصل کرد.
‏پس محسود باش و حسود مباش، که ترازوى حسود همیشه سبک است‏به واسطه سنگینى ترازوى ‏محسود (3) ‏، و روزى قسمت‏شده است، پس حسد چه نفعى به حسود و چه ضررى به ‏محسود مى‏رساند.و ریشه حسد از کورى دل و انکار فضل و کرم خداى تعالى است، و اینها ‏دو بالند براى کفر.و به واسطه حسد فرزند آدم در حسرت جاوید افتاد، و به دره هلاکتى ‏سقوط کرد که هرگز نجاتى براى او نیست.و حسود را توبه نیست، زیرا بر آن مصر و به آن ‏معتقد است و حسد سرشت اوست که بدون معارض و بى‏سبب ظاهر مى‏شود، و سرشت از ریشه ‏تغییر نمى‏پذیرد، هر چند که ‏معالجه شود (4) » .
‏یکى از حکما گفته است: «حسد زخمى است‏بهبود ناپذیر» .
‏و یکى از خردمندان گفته است: «ظالمى شبیه‏تر به مظلوم از حسود ندیدم، که نعمت ‏ترا نقمت‏خود مى‏داند» .
‏و یکى از بزرگان گوید: «حسود از مجالس و مجامع جز مذمت و ذلت‏بهره‏اى نمى‏برد، و ‏از ملائکه جز لعنت و دشمنى به او نمى‏رسد، و از خلق جز غم و اندوه عایدش نمى‏شود، و ‏در وقت مردن جز سختى و هراس نصیبى ندارد، و در قیامت جز رسوائى و عذاب به او ‏نمى‏رسد» .
‏اخبار و روایات در نکوهش حسد بیرون از حد شمار است، و آنچه یاد شد براى حق جو ‏کافى است.و نیز باید دانست که ناپسند داشتن نعمت و حب زوال آن نسبت‏به کافر و فاجر ‏که دستاویز فتنه و آزار خلق و افساد بین مردم مى‏شود مانعى ندارد، از این رو که ‏وسیله فساد است نه از آن جهت که نعمت است.
‏فصل 2: منافسه‏ (5) ‏و غبطه‏ (6)
‏منافسه یعنى آرزو نمودن نعمتى که براى دیگرى هست‏بى‏آنکه زوال آن را از او ‏بخواهد، و این مذموم نیست، بلکه در واجب واجب است و در مستحب مستحب و در مباح مباح.
‏خداى سبحان مى‏فرماید:
«‏و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون‏» (مطففین 26) .
«‏و همچشمى کنان در این باره (نعمت‏بهشتى) همچشمى کنند» .
‏و سخن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بر این معنى حمل مى‏شود که فرمود: «‏لا حسد الا فى اثنین: رجل آتاه الله مالا، فسلطه على ملکه فى الحق.و رجل آتاه الله ‏علما، فهو یعمل به و یعلمه الناس‏» .
«‏حسد روا و نیکو نیست مگر در دو مورد: مردى که خدا او را مالى داده باشد و او [‏در صرف] در راه حق به آن دست‏یابد، و مردى که خدا به او علمى عطا فرموده و او به ‏آن عمل کند و به مردم بیاموزد» .یعنى غبطه جز در این موارد [جایز و نیکو] نیست.گاهى ‏غبطه حسد نامیده مى‏شود چنانکه گاهى حسد منافسه و همچشمى خوانده مى‏شود، و این براى ‏نزدیکى و وسعت و فراخى این دو معنى است.
‏و سبب غبطه حب نعمتى است که براى شخص مورد غبطه حاصل است.پس اگر آن نعمت امرى ‏دینى باشد سبب غبطه حب خدا و محبت طاعت اوست، و اگر امر دنیوى باشد سبب آن حب ‏نعمتهاى مباح دنیا و بهره‏مندى از آنهاست.در غبطه اول هیچ کراهتى نیست‏بلکه مستحسن ‏و مندوب است و غبطه دوم اگر چه حرام نیست ولى باعث کاهش و نقصان درجه آدمى در دین و ‏واماندن انسان از مقامات بلند و ارجمند است، و با زهد و توکل و رضا منافات دارد.
‏و اما غبطه اگر فقط این باشد که دوست دارد به مثل نعمت مغبوط (شخص مورد غبطه) ‏برسد، از آن رو که آن نعمت از مقاصد دین و دنیاست، بدون آنکه بخواهد با وى برابر ‏باشد یا نپسندد که کمتر از او باشد به هیچ وجه در آن اشکالى نیست.ولى اگر تمایل به ‏برابرى و کراهت از کمبود نسبت‏به او دارد این حال جاى خطر و لغزش است.زیرا بر طرف ‏شدن کمبود و نقصان یا به وسیله رسیدن به نعمت آن شخص یا به زوال آن از او حاصل ‏مى‏شود.در این صورت اگر یکى از این دو طریقه حاصل نشد نفس از میل و خواهش طریقه ‏دیگر دست‏برنمى‏دارد.
‏زیرا بعید است که آدمى بخواهد با دیگرى در نعمتى مساوى شود و نتواند به مرتبه او ‏برسد و آنگاه میل به زوال آن از او نکند، بلکه غالبا چنین تمایلى در وى پدید ‏مى‏آید، تا آنجا که اگر آن نعمت از او زوال پذیرد در نزد او خوشتر است تا بقاء آن ‏زیرا به زوال آن نعمت کمبود و نقصان خود او از میان مى‏رود.و اگر طورى باشد که ‏چنانچه اختیار را به وى دهند در زوال نعمت از او مى‏کوشد حسود است و دچار صفت مذموم ‏حسد.و اگر مانع عقلى او را از این کوشش باز دارد و لکن در طبعش چنین است که با زوال ‏نعمت از مغبوط شادى و سرورى در خود مى‏یابد، بى‏آنکه این حال را ناپسند شمرد و در ‏دفع آن بکوشد، این نیز حسد و مذموم است، اگر چه به بدى مرتبه اول نیست.و اگر به ‏واسطه نیروى عقل و دین خود خوشحالى و سرورى را که در طبع خویش به سبب زوال نعمت ‏دیگرى مى‏یابد ناپسند شمرد و در دفع آن از نفس خود در مقام مجاهده برآید، مقتضى ‏رحمت واسعه الهى این است که از او عفو نماید، زیرا دفع این حالت جز با ریاضت‏هاى ‏سخت و دشوار در توان و قدرت او نیست.هیچ انسانى نیست مگر اینکه کسى را در میان ‏آشنایان و نزدیکان خود در بعضى از نعمت‏هاى الهى برتر و بالاتر مى‏بیند، و هر گاه

 

دانلود فایل

دانلود مقاله در مورد رذایل اخلاقی 103 ص

دانلود مقاله در مورد رذایل اخلاقی 103 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-رذایل-اخلاقی-103-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 114 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏ ‏رذایل اخلاقی

‏آرزو و آمال طولانی‏ ‏با اندکی تلخیص از معراج السعاده- ملا احمد نراقی, ص 358
‏طول امل(آرزو) عبارت است ‏از: امیدهاى بسیار در دنیا، و آرزوهاى دراز، و توقّع زندگانى دنیا، و بقاى در آن.
‏بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است به فکر باش که بنیاد عمر بر باد است
‏مجو ‏درستى عهد از جهان سست نهاد که این عجوزه، عروس هزار داماد است
‏و سبب این صفت ‏پلید دو چیز است:
‏یکى جهل و نادانى است، چون جاهل، اعتماد مى‏کند بر جوانی خود ‏و با وجود دوران جوانی، مرگ خود را دور می پندا‏رد. و بیچاره مسکین ملاحظه ‏نمى‏نماید که اگر اهل شهرش را بشمارند صد یک آن پیر نیستند و پیش از آمدن زمان پیرى ‏به چنگ گرگ أجل گرفتار گشته‏اند. تا یک نفر پیر می ‏میرد هزار کودک و جوان مرده. و ‏یا تکیه بر صحت حال عمومی خود می نماید و بعید می داند که مرگ ناگهانی، گریبان او ‏را بگیرد. و غافل می ‏شود از اینکه مرگ ناگهانی چه بعدی دارد. چه بسیار صاحبان بدن ‏قوی که به مرگ ناگهانی از دنیا رفتند. اگر بر فرض مرگ ناگهانی بعید باشد امّا ‏بیماری ناگهانی که بعید نیست، و هر مرضى ناگهانی عارض مى‏شود. و چون مرض بر بدن ‏رسید، مرگ استبعاد ندارد.
‏پیوند عمر بسته به موئیست هوش دار غمخوار خویش باش، ‏غم روزگار چیست مرگ، پیرى و جوانى نمى‏شناسد. شب و روز نمى‏داند. و سفر و غیر سفر ‏نزد او یکسان است. بهار و خزان و زمستان و تابستان، برای او تفاوت نمى‏کند. نه آن ‏را وقتى است خاص، و نه زمانى است مخصوص.
‏ناگهان بانگى برآمد خواجه مرد. ‏ ‏و ‏جاهل از این‏ها غافل. هر روز چندین تابوت طفل و جوان را مى‏برند و به تشییع جنازه ‏دوستان و آشنایان مى‏روند و جنازه خود را هیچ به یاد نمی آورند.‏
‏و سبب دوّم ‏براى آرزوهای طولانی، محبّت دنیاى پست و أنس به لذتهای گذرا است، زیرا انسان چون ‏انس به شهوات و لذّات گرفت و در دل او دوستى مال و منال و أولاد و عیال و خانه و ‏مسکن و املاک و مرکبها(وسایل نقلیه) و غیر این‏ها جای گیر شد، و جدایی از آنها بر ‏او دشوار گردید دل او به زیر بار فکر مردن نمى‏رود. و از تصوّر مرگ خود، نفرت
‏مى‏کند. و اگر گاهى به خاطر او خطور کند خود را به فکر دیگر مى‏اندازد. و از مشاهده ‏کفن و کافور کراهت مى‏دارد. بلکه دل خود را پیوسته به فکر زندگانى دنیا مى‏اندازد. ‏و خود را به امید و آرزو تسلّى مى‏دهد. و از یاد مرگ غفلت مى‏ورزد. و تصوّر نزدیک ‏رسیدن آن را نمى‏کند. و اگر احیانا یاد آخرت و اعمال خود افتاد و مردن خود را تصوّر ‏نمود، نفس أمّاره و شیطان او را به وعده فریب مى‏دهد.
‏پس مى‏گوید که: امر ‏پروردگار دراز است و هنوز تو در اوّل عمرى، حال چندى به کامرانى و خوشگذرانی و جمع ‏اسباب دنیوى مشغول باش تا بزرگ شوى در آن وقت توبه کن و مهیّاى کار آخرت شو. چون ‏بزرگ شد گوید: حال جوانى، هنوز کجاست تا وقت پیرى، چون پیر شوى توبه خواهى کرد و به ‏اعمال صالحه خواهى پرداخت. و اگر به مرتبه پیرى رسید با خود گوید: ان شاء اللّه این ‏خانه را تمام کنم، یا این مزرعه را آباد نمایم، یا این پسر را داماد کنم، یا آن ‏دختر را برایش بگیرم بعد از آن دست از دنیا مى‏کشم و در گوشه‏اى به عبادت مشغول ‏مى‏شوم. و هر شغلى که تمام مى‏شود باز شغلى دیگر روى مى‏دهد. و همچنین هر روز را ‏امروز و فردا مى‏کند تا ناگاه مرگ، گلوى او را بى‏گمان مى‏گیرد و وقت کار مى‏گذرد.
‏روزگارت رفت زینگون حالها همچو «تیه‏»‏ [1] . ‏بیابانى که رونده در آن گمراه ‏شود و راه به جایى نبرد، مثل: قوم موسى که سالها در بیابانى سرگردان بودند.‏
[1]‏و قوم موسى سالها سال بى‏گه گشت و وقتت گشت طى جز سیه روئى و ‏فعل زشت نى هین مگو فردا که فرداها گذشت تا به کلّى نگذرد ایام کشت هین و هین اى ‏راه رو بى‏گاه شد آفتاب عمرت اندر چاه شد این قدر عمرى که ماندستت بتاز تا بزاید ‏زین دو دم عمر دراز تا نمرده‏ست این چراغ با گهر هین فتیله‏اش ساز و روغن زودتر و ‏این بیچاره که هر روز به خود وعده فردا مى‏دهد و به تأخیر مى‏گذراند غافل است از ‏اینکه: آنکه او را وعده مى‏دهد فردا هم با او است. و دست فریب او دراز است. بلکه هر ‏روز قوّت او بیشتر مى‏شود و امید این، افزون مى‏گردد، زیرا اهل دنیا را هرگز فراغت ‏از شغل حاصل نمى‏شود. و فارغ از دنیا کسى است که به یکبارگى دست از آن بردارد و ‏آستین بر او افشاند.
‏و چون دانستى که منشأ آرزوهای طولانی، محبّت دنیا و جهل و ‏نادانى است مى‏دانى که خلاصى از این مرض ممکن نیست مگر به دفع این دو سبب به آنچه ‏گذشت در معالجه حبّ دنیا، و به ملاحظه احوال این منزل موقت، و گوش دادن موعظه ها و
‏نصیحتها از صاحبان نفوس مقدّسه طاهره و تفکّر در احوال خود، و تدبّر در روزگار خود. ‏پس باید گاهى سرى بر زانو نهد و آینده خود را به نظر در آورد و ببیند که یقینی ‏تر ‏از مرگ از براى او چه چیز است. و فکر کند که البّته روزى جنازه او را بر دوش خواهند ‏کشید. و فرزندان و برادرانش گریبان در مرگش خواهند درید. و زن و عیالش گیسو پریشان ‏خواهند نمود.
‏و او را در قبر تنها خواهند گذاشت و به میان مال و اسباب اندوخته ‏او خواهند افتاد.
‏این سیل متّفق بکند روزى این درخت وین باد مختلف بکشد روزى ‏این چراغ و تأمّل کند که شاید تخته تابوت او امروز در دست نجّار باشد. یا کفن او از ‏دست گازر (رختشوى‏) بر آمده باشد. و خشت لحد او از قالب در آمده باشد. پس چاره در ‏کار خود کند و با خود گوید: ‏ ‏کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کى روى ‏ره، ز که پرسى، چه کنى، چون باشى‏
‏معالجه آرزوهای طولانی
‏بدان که: معالجه ‏مرض آرزوهای طولانی، یاد مرگ و خیال مردن است، زیرا یاد مرگ، آدمى را از دنیا دلگیر ‏و دل را از دنیا سیر مى‏سازد.
‏و از این جهت حضرت پیغمبر - صلّى اللّه علیه و ‏آله - فرمود: «بسیار یاد آورید شکننده لذّتها را. عرض کردند: یا رسول اللّه آن ‏چیست؟ فرمود: مرگ است، و هیچ بنده‏اى نیست که حقیقت آن را یاد کند مگر اینکه وسعت ‏دنیا بر او تنگ مى‏شود. و اگر سختی و دردی دارد و دل او به سبب کاری از دنیا تنگ ‏شده است گشاده مى‏گردد». و به آن حضرت عرض کردند که: «آیا کسى با شهداى أحد محشور ‏خواهد شد؟ فرمود: بلى کسى که شبانه روزى بیست مرتبه مرگ را یاد کند». و فرمود: «کسى ‏که شایسته عنایت و دوستى حقّ - سبحانه و تعالى - شود، و سزاوار سعادت گردد، أجل پیش ‏چشم او آید، و همیشه در برابر او باشد، و آرزو و أمید دنیا به پشت سر وى رود - یعنى ‏همیشه در فکر مرگ باشد و هیچ در یاد أمور دنیوى و اسباب زندگانى نباشد -. و چون کسى ‏مستحقّ شقاوت و دوستى شیطان شود و شایسته آن باشد که: شیطان متولّى امور و صاحب ‏اختیار او باشد بر عکس آن مى‏شود. یعنى آرزو به پیش چشم وى آید و أجل به پشت سر او ‏رود‏».

 

دانلود فایل