لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 268 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
همایش علمی «ایران و جامعه اطلاعاتی در سال ۱۴۰۰ هجری شمسی»
بررسی و ارزیابی پیشبینیهای برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی
در حرکت به سوی جامعه اطلاعاتی
مسئولان برنامهریزی کشور با ارزیابی برنامههای توسعه پس از انقلاب (برنامههای اول و دوم توسعه) به این جمعبندی رسیدند که توسعه در ایران باید به صورت همه جانبه دنبال شود و تأکید خاص بر یک جنبه از توسعه و غفلت از جنبههای دیگر، موجب عدم توفیق برنامه میشود. حتی در جنبه خاص مورد نظر، دغدغههای آنان در تدوین برنامه سوم شامل «جوانی جمعیت و مشارکت خواهی آنان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به دلیل توسعه سطوح آموزشی، رشد شهرنشینی، گسترش ارتباطات، افزایش نرخ بیکاری و عقب ماندگی علمی و فنی کشور در عرصههای بینالمللی» بوده است.
2
یکی از موضوعات مهم که در برنامه سوم توسعه بدان پرداخته شده، چگونگی رسیدن به «جامعه اطلاعاتی» است؛ زیرا این موضوع از شاخصهای اصلی رشد و توسعه، تثبیت جایگاه جهانی و رهایی کشور از اقتصادی نفتی به شمار رفته و مزیتهای نسبی کشور در بخشهای نرمافزاری و سختافزاری میتواند روند پیشرفت به سمت جامعه اطلاعاتی را سرعت بخشد.
با این همه، روی دیگر سکه برنامههای توسعه نشان میدهد چالشهای موجود، بر سر راه جامعه اطلاعاتی، موجب بروز تناقضهای جدی در نظام برنامهریزی کشور شده است.
عمدهترین چالشهای فراروی کشور، در زمینه جامعه اطلاعاتی، چنین برشمرده میشود:
- ضعف نظام اداری و بورو کراتیک کشور به لحاظ نرمافزاری و سخت افزاری؛
- فقدان زیر ساختهای مناسب علمی، فنی و فنآورانه؛
- کمبود نیروی انسانی متخصص و ورزیده؛
3
- وجود نظرگاههای متناقض در بخشهای گوناگون برنامه، به ویژه در بخشهای فرهنگ و فنآوریهای ارتباطی؛
- برتری و تسلط دیدگاههای منفی نسبت به فنآوریهای نوین ارتباطی، مانند اینترنت، ماهواره و ... در برنامه سوم.
نویسندة این مقاله میکوشد، ابعاد گوناگون برنامه سوم توسعه را در خصوص چگونگی شکلگیری جامعه اطلاعاتی در ایران، چشماندازهای وضعیت فنآوریهای نوین ارتباطی، سیاستها یاتخاذ شده و موانع و چالشهای موجود، مورد بررسی قرار دهد و برای تدارک برنامة چهارم توسعه، چشماندازهای روشنتری را مطرح کند.
انقلاب اطلاعاتی و توسعة سیاسی
دکتر حسین حسینی
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)
4
انقلاب اطلاعاتی با ترکیب رایانة شخصی و شبکة جهانی، چهرة جدیدی از حیات را شکل داده است. (با عناوینی همچون واقعیت مجازی و فضای سایبری) که ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر را تحت تأثیر قرار میدهد. در این میان تأثیر انقلاب یاد شده بر زندگی سیاسی، از اهمیت ویژه و جنبههای متنوعی برخوردار است که در این مقاله، تأثیر بر جنبة خاصی از زندگی سیاسی، یعنی توسعة سیاسی بررسی میشود.
توسعة سیاسی، مفهومی چند مؤلفهای، پیچیده و با تفاسیر مختلف است. با احتراز از وارد شدن در پیچیدگیهای این مفهوم، ما آن را مساوی با توسعة مشارکت سیاسی فرض میگیریم. از این نظر، توسعة سیاسی فرایندی است که در آن، شهروندان یک جامعه با سیاست درگیر میشوند و این درگیری، از درگیری ذهنی و نگرشی(به عنوان حداقل سطح درگیری سیاسی) شروع شده و تا نخبهگزینی تصدی مناصب سیاسی(به عنوان حداکثر سطح درگیری سیاسی) ادامه مییابد.
با توجه به دو نکتة مقدماتی، سئوال اصلی مقاله این است: انقلاب اطلاعاتی بر چه سطوحی از روند توسعة مشارکت سیاسی مؤثر است و آیا این تأثیر، ایجابی و تقویتی است یا تضعیفی و تخریبی؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
ایران و پیش نیازهای جامعه اطلاعاتی
پیش درآمد
یک داستان واقعی: با مدیر عامل شرکت معروفی در تهران وعده دارم. در راه متوجه میشوم که نشانی دقیق را همراه ندارم اما شماره تلفن شرکت را در حافظه موبایل ذخیره کرده ام. از متصدی تلفنخانه میخواهم که نشانی شرکت را بگوید که امتناع میکند و میپرسد که هستم و برای چه نشانی را لازم دارم. توضیح میدهم که با آقای ... مدیر عامل شرکت وعده ملاقات دارم اما قانع نمیشود و مرا به دفتر مدیر عامل وصل میکند. منشی مدیر عامل از قراری که منشی دیگر تنظیم کرده خبر ندارد و باید با شخص ایشان هماهنگ کند، اما ایشان هنوز نیامده اند. توضیح من قانعش نمیکند و در نهایت درخواست من برای تماس با موبایل آقای مدیر عامل را میپذیرد. دوباره بعد از پنج دقیقه زنگ میزنم و تا حدود یک ربع تلفن مشغول است. بالاخره موفق به برقراری تماس میشوم و این بار معلوم میشود که مدیر عامل در دسترس نبوده است. با اصرار من برای گرفتن نشانی نهایتا تلفن به بخش حراست وصل میشود و پس از پر کردن فرمی در قد و قواره فرمهای سازمان سنجش کشور از پشت تلفن نهایتا موفق به کسب نشانی نمیشوم! بالاخره آنقدر در حوالی شرکت در خیابان میمانم تا آقای مدیر عامل (با نیم ساعت تاخیر) به شرکت برسد و منشی مهربان که لطف کرده و تلفن مرا یادداشت کرده است زنگ میزند و نشانی را میدهد تا با حدود یک ساعت تاخیر به قرار ملاقات برسم. نکته جالب انکه بر روی میز مدیر عامل، روزنامهای است که آگهی استخدام شرکت را با ذکر نشانی کامل و همه تلفنها و فکس و... درج کرده است. ۱. از منظر فنی، آنچه زیر بنای جامعه اطلاعاتی است (و به عبارتی جزء «لازم» آن)، شبکه اطلاعاتی است تا امکان عرضه و تبادل سریع اطلاعات را فراهم کند. این شبکه به طور ساده از کامپیوترهای متصل به هم تشکیل شده است. حال ممکن است این کامپیوترها به شبکه جهانی اینترنت متصل باشند یا اینکه در قالب شبکههای محلی شکل گرفته باشند. به هر حال، در تعریف جامعه اطلاعاتی این وسوسه وجود دارد که بتوان گفت اگر در جامعهای شبکه وجود دارد و کاربران به آن شبکه (در هر سطحی از امکانات) دسترسی دارند، میتوان گفت جامعه اطلاعاتی شکل گرفته است. یعنی صرفا با تکیه بر بستری که امکان تبادل اطلاعات را فراهم میکند. اما آیا صرف وجود یک شبکه ارتباطی برای سخن گفتن از جامعه اطلاعاتی «کافی» هم هست؟ پاسخ کوتاه این است: نه! ۲. آنچه زیربنای جامعه اطلاعاتی است، همانطور که از این واژه بر میآید «اطلاعات» است و برای پاسخ دادن به جایگاه ایران در جامعه اطلاعاتی باید قبل از هر چیز به میزان تولید اطلاعات در کشور توجه کرد. منظور از اطلاعات، اطلاعات مبتنی بر مطالعات منظم و پژوهشهای علمی و نیز آمار است که به طور منظم گرداوری و به روز میشوند. در اغلب کشورها وظیفه گردآوری و انتشار این اطلاعات، بر عهده مراکز تحقیقاتی و پژوهشی است که فارغ از جهتگیریهای سیاسی یا ملاحظات اجرایی که کم و بیش مد نظر مدیران اجرایی قرار میگیرد، نسبت به جمع اوری اطلاعات و تحلیل و طبقه بندی آن اقدام کنند و ضعف کشور در این زمینه بارها مورد تاکید قرار گرفته است. هر چند اخیرا تعداد سایتهای اطلاعاتی فارسی رشد بسزایی یافته است (که خود مرهون پشتیانی از زبان عربی و فارسی توسط شرکت مایکروسافت و وضع استانداردهای مناسب در این زمینه است) و از جمله میتوان به رشد انفجاری وبلاگهای فارسی اشاره کرد، اما اطلاعات غیرمستند و ویرایش نشده گرچه میتواند به عنوان بخشی از جریان جامعه اطلاعاتی محسوب شود، اما نهایتا نمیتواند مبنای جامعه اطلاعاتی قرار گیرد. کما اینکه در امریکای شمالی نیز جامعه اطلاعاتی به خاطر وجود وبلاگها پدید نیامده است. ۳. بحث دیگر در خصوص حوزه اطلاعات و جامعه اطلاعاتی، میزان اعتماد کاربران به اطلاعات است و این اعتماد به دست نمیآید مگر در طی یک فرایند طولانی به همراه تجارب مثبت. به عنوان مثال، اگر اطلاعات منتشر شده در یک سایت اینترنتی حاوی تلفن و نشانی، اغلب قدیمی باشند کمتر کسی تمایل به استفاده از آن خواهد داشت. این امر در مورد مقولههای اجتماعی و خبری از حساسیت بیشتری برخوردار است. زیرا به هر حال نظارت در دنیای
2
دیجیتال به اندازه شیوه های سنتی نیست و به راحتی میتوان در عرض مدت کوتاهی با ارائه اخبار ضد و نقیض اعتماد مخاطبان را زایل کرد. این امر در کشورهایی که عموما خدمات اطلاع رسانی بسته هستند بیشتر رخ میدهد و اغلب کاربران با پیش فرض منفی به سراغ رسانه های غیررسمی میروند. ۴. عنصر دیگر، فرهنگ به اشتراک گذاشتن اطلاعات است. در حالی که در اغلب کشورهای جهان اسم و مشخصات و تلفن افراد حقیقی نیز در اختیار همه است، در ایران اطلاعات اصولا مقولهای امنیتی محسوب میشود. داستانی که در ابتدای این یادداشت ذکر شد مثال خوبی است که گوشهای از فرهنگ جاری کشور را به نمایش میگذارد. مثالهای متعدد دیگری از بوروکراسی مهیب اداری که منحصرا محصول همین فرهنگ عدم ارائه اطلاعات است را میتوان ذکر کرد که در حوصله این گفتار نمیگنجد. ۵. «میزان کارایی اطلاعات در روند تصمیمگیری و موفقیت» موضوع دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. واقعا دسترسی به اطلاعات (با فرض اینکه اطلاعات دقیق تولید شود و در اختیار قرار گیرد)تا چه حد در میزان موفقیت یک تصمیمگیری موثر است؟ فرض کنید که شرکتی بتواند به موقع به اطلاعات مناسب یک فعالیت تجاری دست پیدا کند (مثلا برای بازاریابی محصولات خود). در عمل بهرهمندی از این اطلاعات تا چه حد در میزان موفقیت آن در بازار رقابت موثر است؟ نگاهی به عوامل بازدارنده (مثل ناپایداری مقررات و قوانین، یارانهها، رقبایی که با رانتهای دولتی در بازار وجود دارند، موانع سرمایه گذاری، و...) پاسخی در خور برای این پرسش فراهم میکند زیرا وقتی این عوامل دست به دست هم میدهند عملا نقش اطلاعات را در روند تصمیگری و موفقیت کمتر و کمرنگتر میکنند. ۶. محصولات نرم افزاری یکی از چند عنصر اصلی در ایجاد جامعه اطلاعاتی هستند زیرا تنها با به کارگیری این محصولات در بستر شبکه است که میتوان به امر گردآوری و توزیع اطلاعات پرداخت. در بازار ایران، تکلیف بنگاههای تجاری و اقتصادی کوچک خصوصی (مثل مغازهها و تولیدیهای کوچک) معلوم است: در بسیاری از آنها حتی به سختی میتوان یک دستگاه فکس پیدا کرد. آنچه باقی میماند، شرکتهای بزرگ است و صد البته مهمتر از همه دولت. یک شرکت نرم افزاری عملا وقتی میتواند شکل بگیرد یا به حیات خود ادامه دهد که قراردادی از دولت به دست آورد وگرنه هیچ گاه نمیتواند در قد و قواره لازم برای تولید یک «محصول» به معنی دقیق کلمه ظاهر شود. و این در حالی است که سازمانها و شرکتهای دولتی عملا از تنظیم و اجرای یک قرارداد کوچک عاجزند. برای اجرای یک قرارداد سه ماهه، پیمانکار باید چهار ماه منتظر بماند تا قسط اول قرارداد را دریافت کند و البته پس از شروع کار تازه کارفرما پی برده است که چه چیزی مد نظرش بوده است. مضاف بر اینکه چیزی حدود دو برابر مدت قرار داد طول میکشد تا یک کامپیوتر برای نصب برنامه خریداری شود یا فرد رابط برای تحویل برنامه تعیین گردد و... تا هنگاهی که همچنان هر طرح بزرگی به نحوی به دولت برمیگردد و وابستگی شرکتهای نرم افزاری (به طور عام) به دولت باقی است، موتور محرکه ایجاد جامعه اطلاعاتی شکننده و منفعل باقی میمانند و در نهایت مصرف کننده تکنولوژیهای دیگران باقی میماند، زیرا هیچ وقت نمیتوانند تولید کننده تکنولوژی باشند. مگر آنکه در شیوههای مدیریت دولتی تحول چشمگیری رخ دهد تا اصولا هنگامی که با یک دستگاه دولتی سر و کار دارید، برنامهریزی معنی دار باشد. ۷. یکی دیگر از لوازم توسعه در حوزه فن اوریهای اطلاعاتی، کارایی بخشهای متولی در دولتها است. به عنوان مثال در همه جای دنیا، مخابرات کشورها نقش فراهم کردن بسترهای ارتباطی را به عهده دارند و نه محتوای اطلاعاتی را (دقیقا همانطور که وزارت راه جادهها را میسازد، اما خود را مسوول ترددهای جادهای و اینکه چه کسی یا چه ماشینی از جاده عبور میکند نمی داند). این در حالی است که هنوز در کشور ما چنین تفکیک وظیفه سادهای صورت عملی به خود نگرفته است. مخابرات از طرفی خود را در رقابت با آی-اس-پی ها (شرکتهای فراهم کردن خدمات اینترنت) میبیند و از طرفی نمی تواند از دلبستگی خود در نقش ناظم اخلاقی جامعه دست بشوید. طبق معمول نیز برای حل مشکلات مشابه، کمیتههای عالی و سیاستگذاری و... تشکیل میشود که عملا به
4
وجود نهادهای موازی می انجامد و امر سیاستگذاری را بیش از پیش به کلافی سر در گم تبدیل میکند. قوانین دقیق با پشتوانه اجرایی مهمترین پیش نیاز این بخش است. کاربران بیش از آنکه مخابرات را به عنوان نهاد مسدود کننده بشناسند، از آن انتظار فراهم کردن زیربناهای قوی ارتباطی دارند. آنچه گفته شد تنها شاید بخشی از سرفصلهای مهم به عنوان پیش نیازهای یک جامعه اطلاعاتی باشد. تا امروز حدود سیزده سال از برقراری اولین ارتباط اینترنتی کشور توسط مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات و تولد اولین شبکه ارتباطی فرامرزی در کشور میگذرد و این زمان در مقیاس تکنولوژیهای اطلاعاتی معادل یکصد و سی سال در صنایع خودروسازی است. گرچه زمان بسیاری برای به سامان آوردن مقوله تکنولوژی اطلاعاتی در کشور از دست رفته است، اما با نگاهی واقع بینانه میتوان گامهای موثری برای «فراهم کردن پیش نیازهای جامعه اطلاعاتی» در کشور برداشت. در عین حال خطر آنجا است که بدون وجود حداقلی از پیشنیازها، توهم وجود جامعه اطلاعاتی در کشور پدید آید. به خاطر اینکه چندصد میلیارد تومان در سال صرف چت کردن میشود یا جوانان در خلا امکانات فرهنگی و تفریحی به شبکه به عنوان ابزاری برای تفریح و صرف وقت روی آوردهاند، نمیتوان تصور کرد که در مسیر جامعه اطلاعاتی گام بر میداریم. ورود به جامعه اطلاعاتی نیازمند فراهم کردن پیشنیازهایی است که خود اساسا از مقوله تکنولوژی نیستند
ضرورت توجه به ارتباطات میان فرهنگی در جامعه ایران برای مواجه صحیح با تحولات جامعه اطلاعاتی
ارتباطات میان فرهنگی هنگامی ظهور میکند که مردمانی با فرهنگ یا پارهفرهنگهای هویتی متفاوت به ارتباط میان خود بپردازند. ( Jandt, 1995,P408) در این میان، فرد هنگامینیازمند آگاهی از راز و رمزهای ارتباطات میان فرهنگی میشود که در یک حس فرهنگی(Cultural Sense) خود را متمایز از دیگران ببیند. (Jandt, 1995,P7) و ضمنا در تلاش باشد که به مشابهت معنی درفراگرد ارتباط دست یابد. ارتباط میان قومها، نمونهای از چنین ارتباطی است. ایران ازکشورهایی است که تنوع اقوام در آن مشهود و بارز است. اصولا این دیدگاه مطرح استکه براساس شواهد تاریخی، در طول پنج هزار سال گذشته، ایران هیچگاه مسکن قومواحدی نبوده است، بلکه همیشه اقوام گوناگونی در کنار هم در این سرزمین زندگیمیکردهاند. قوم(Ethnic) یکی از انواع اساسی پاره فرهنگها(Sub Culture) محسوب میشود (که در ارتباطات میانفرهنگی اصطلاح پاره فرهنگ به هیچ وجه مناسب نیست). قوم مشابه نژاد(race) است، با اینتفاوت که قوم در طی زمان تغییر میکند، در حالی که نژاد تقریبا ثابت است.( Stavenhagen,1986) گروههایقومی براساس مشخصه هایی همچون دین، زبان و ویژگیهای جسمی(Physical Features) از یکدیگر متمایزمیشوند.( Jandt, 1995, P12) بررسی مشخصههای اقوام ایران نشان میدهد که تقسیم مردم ایران براساسزبان و دین صورت گرفته و نژاد نقش چندانی ندارد. اگر چه ویژگیهای نژادی در بعضیموارد چون ترکمنها، هزارهها یا بربرها چشمگیر است، ولی حتی در این اقوام نیز دین وزبان عامل مهمتری است تا نژاد. در برخی از کشورها، از میان اقوام مختلف، قومی بیشترین خاک سرزمین را دراختیار دارد و بر بقیه اقوام مسلط است، در حالی که این دیدگاه مطرح است که در ایران،برخلاف بعضی از کشورهای چند قومی، نمیتوان از اکثریت - اقلیت گفت و گو کرد، زیراهیچ گروهی به تنهایی بر همه گروهها مسلط نیست و بیشترین قسمت خاک را در اختیارندارد. با وجود تنوع قومی در ایران، مذهب شیعه و زبان فارسی به عنوان عامل وحدتملی و همبستگی ملی شناخته شدهاند. در واقع، این نگاه دیرینه و جا افتاده مبتنی برشناخت مذهب و زبان به عنوان عامل وحدت ملی، مبحثی است که تاکنون به طور جدیمورد بحث قرار نگرفته است، در حالی که تحولات جهانی شدن به ویژه طی 20 سالآینده، شرایطی را فراهم خواهد کرد که
4
قطعا این دیدگاه دیرینه در ایران را زیر سؤالخواهد برد. اگر به پدیده اقوام در ایران، نه از پشت پنجره پایتخت و مقر حکومتی، بلکه از پشتشیشه عینک اقوام نگاه کنیم، موضوع روشنتر خواهد شد. نخست آن که، هریک از اقوامایرانی از هویت فرهنگی خاصی برخوردارند. فرد ای. جاندت، در کتاب «ارتباطات میانفرهنگی»، در مورد هویت فرهنگی مینویسد: هرگاه اعضای یک جمعیت، به طور آگاهانهخود را یک گروه بدانند که در سلوک با یکدیگر از یک نظام مشترک نماد، معنی و هنجاربرخوردارند، دارای هویت فرهنگی مشترک هستند. در واقع، احساس هویت ترکیبی است از همسانیها و تمایزها.( Jandt, 1995, P8) یک مسلمان اهلسنت بلوچ یا یک عرب زبان خوزستان در مواجهه با فارس زبانان شیعه هموطن خود،احساس تمایز و درمواجهه با اعضای قوم خودی احساس همسانی میکند و این هماناحساس قومیت است. به دیدگاهها و شیوههای عمل فرهنگی که اجتماع معینی از مردم را متمایز میکنند،قومیت میگویند. اعضای گروههای قومی، از نظر فرهنگی خود را متمایز ازگروهبندیهای دیگر در جامعه میدانند ودیگران نیز آنان را همین گونه در نظر میگیرند.درجه این احساس همسانی و تفاوت، تحت تأثیر نوع دیالکتیک میان فرد و جامعه اوست.هر چه قدر قوم مداری میان اعضای این قوم و یا در میان اعضای اقوام دیگر، به ویژه اقواممسلط، بیشتر باشد، احساس تفاوت بیشتر خواهد شد. قوممداری(ethnocentrism) قضاوت منفی نسبت به فرهنگ و پارهفرهنگهای دیگر براساسمعیارهای فرهنگ خودی است. به عبارت دیگر، قوم مداری باور داشتن برتری فرهنگخودی است.( Jandt, 1995, P405) در ایران، مشکل از آنجا آغاز میشود که برای پاسداری از تعریفیخاص از همبستگی ملی، آگاهانه یا ناآگاهانه شرایطی ایجاد شود که سهمی از جمعیت و یاحوزههای قدرت، به ویژه قدرت مرکزی، به نوعی قوم مداری دست زند. در این موردشواهدی موجود است. این شواهد را میتوان به دو دسته رویدادها و آمارها تقسیم کرد: در زمینه رویدادها، نزدیکترین مورد شکایت 19 نماینده اهل سنت مجلس، در آذر1381 به کمیسیون اصل 90 است که شاکیان، معترض برخوردهای گزینشی با پذیرفتهشدگان آزمونهای استخدامی و اخراج روحانیون اهل سنت از مساجد بودهاند، و ازرویدادهای دورتر، می توان به وقایع پس ازنمایش آخرین قسمت سریال تلویزیونی امامعلی(ع) در برخی از مناطق سنی نشین - به ویژه کردستان - اشاره کرد. جایگزینی اشعارخاص روی موسیقی سنتی سیستان و بلوچستان از سوی رادیو و تلویزیون، پخش تفصیلیخبر نماز جماعت اقلیت شیعه زاهدان در قبال پخش خلاصه خبر نماز جمعه اکثریت اهلتسنن در آن شهر، نمونه هایی از رویدادهای قومگرایانه و یا عواقب آنهاست. در مورد آمارها، اصولا این دیدگاه مطرح است که آگاهی از وضعیت اقوام در ایراندر هالهای از ابهام قرار دارد. در هیچ یک از سرشماریهای کشور، تعداد اقوام و یا متکلمان به زبانهای مختلف مورد پرسش قرار نگرفت، جز یک بار، آن هم درپرسشهای سرشماری 1365 که آن هم به رغم نهایی شدن، به دلایل خاصی که بیشتر ناشی از شرایط اوایل انقلاب و اوضاع و احوال زمان جنگ تحمیلی بود، از جمع آوریاطلاعات مربوط به آنها خودداری شد. به همین ترتیب، منابع آمارهای رسمی دربارهتوزیع جمعیت شیعه و سنی نیز تقریبا ساکت هستند. سرشماری سال 1375 میگوید،99/56 درصد جمعیت مسلمان هستند; 0/13 درصد مسیحی ; 0/05 درصد زرتشتی ;0/02 درصد کلیمی; و 0/09 درصد سایر ادیان; اما سهم پیروان مذاهب شیعه وسنی مشخص نیست. در مورد جمعیت اهل سنت، در صورتی که مذهب جمعیت ساکن در استانهایکردستان و سیستان و بلوچستان را سنی فرض کنیم، میتوان برآوردی کرد. بنا برمصاحبهبا نخبگان مناطق مذکور، در برخی از شهرها مانند چابهار، سراوان و ایرانشهر، حدود 95درصد جمعیت اهل تسنن هستند، در حالی که این نسبت در شهرهایی مانند زاهدان بهمراتب کمتر است. از آن سو بخشی از جمعیت اهل تسنن در مناطق دیگر مانند خوزستانو فارس نیز پراکندهاند. به عنوان مثال جدول ترکیب قومی و نژادهای جهان، 7 درصدجمعیت ایران را کرد میداند.( ابوطالبی، 1378، ص 143) تخمین زده میشود که 47 درصد کردهای ایران
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
حقوق زن و مرد در جامعه
اما آنان نخواسته و یا نتوانسته اند همهء رقیبان را بالکل از میدان به در کنند چرا با از میان رفتن یک رقیب ، دیگری ای جایگزین می شود و قد علم می کند. پس چاره در قانون گزاری طبیعت است با میل و ارادهء خویش. قوانینی که نوع برتر را تعریف کند و سایرین را مستثنی سازد. این قوانین گاه می تواند بی رحمانه تر از قوانین جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر که سفید تر، برتر؛ هر که قوی تر؛ بهتر؛ ...
در این میان قانونی وجود دارد که شاید از همه کودکانه تر باشد: فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دین ، هم وطن و هم خون ، ولی پست تر! و آن عضو مفلوک جامعه کسی نیست جز همشهری دست دوم، زن. اینجا دیگر برتری نه نسبی که مطلق است – برتری از آن نوع که انسان بر تمام دیگر موجودات دارد. مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن. مرد است که روح خداوند در او دمیده شده است و او تصویر خداوند در بهشت است. زن عضوی ناقص است که به واسطهء مرد خلق شده است و کاری جز این نکرده که مرد معصوم و متعالی را تشویق به خیانت به پدر روحانی اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابدیش گردیده است. زن حیوانی است مکار ، عامل بیچارگی دنیا.
این فرضیه در جوامع ابتدایی هم به نوعی دیگرموثق و معتبر بود. انسان اولیه می بایست قوی باشد تا بتواند مبارزه کند و در مبارزه با طبیعت پیروز شود. انسان ضعیف دوام نمی آورد مگر به حمایت قوی ترها. اما انسان های ضعیف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگی شان منوط به حمایت مردان. پس برتری مرد مجدد ثابت می شد.
با انتقال جامعه به مرحلهء کشاورزی، هنوز قدرت بدنی حرف اول را می زد. در جنگ و دفاع از املاک هم زنان جز آن که به اسیری برده شوند و ایجاد دردسر نمایند، کمکی نمی کردند پس آنان مایهء ننگ بودند. در این دوران نیز همچنان الگوی انسان طبیعت
3
بود و این امر برتری را بدون چون و چرابه مردان داده بود. بودند جوامعی که خشم طبیعت چندان گریبانگیرشان نبود و پیش رو زمین های بارور کشاورزی داشتند، مانند جامعهء مصرباستان که رود نیل ، کشتزارهای حاصل خیز را برایشان به ارمغان می آورد. در این جوامع – باز به پیروی از طبیعت – ارزش و برتری به گروهی داده می شد که بیشتر شبیه محیط بودند. این جا زنانی که مصداق باروری بودند؛ یعنی مادران، برتری داشتند. باز هم آن چه مطرح بود باروری زن بود و نه خود او. هنوز هم در جوامع ابتدایی افریقا با شرایطی مشابه می توان نمونه های مادر سالاری را یافت.
اگر رشد جامعهء انسانی را به مراحل رشد بدن انسان تشبیه کنیم، گذار از مرحلهء کشاورزی و ورود جوامع به دوران صنعتی ، پایان طفولیت و ورود به دوران نوجوانی و سرکشی بود. در این دوران ملاک دیگر زور بازو و قدرت نبود چرا که نه تنها زنان، که کودکان شش- هفت ساله نیز می توانستند پای دستگاه ها در کارخانه ها بایستند و کار کنند. حال می بایست دربارهء تمامی ملاک های برتری تجدید نظر به عمل آید و همان زمان بود که تاریخ شاهد جنبش های انسان دوستانه از جمله لغو برده داری، حق آزادی و رای برای زنان و .... گردید.
از آن پس اگر چه عده ای سعی کردند این تحولات را انکار کنند و حقوق را نادیده بگیرند، دیگر توان آن را نداشتند چرا که جامعهء انسانی به شکلی اجتناب ناپذیر مسیر خود را می پیمود.
اما در عصر صنعتی نیز گاه جنبش های مخالف مردسالاری، که به مرور منجر به ایجاد حرکت های فمینیستی – به طور خاص موج اول - گردید ، مشکل را حل نکرد. راه حل های ارایه شده در ابتدا صرفا ترک یک سوی میدان نبرد و الحاق به دیگر سو بود و چون نتیجه نبخشید، کار به انکار کل موضوع مخالفت انجامید. فمینیست های موج سوم بالکل منکر وجود چیزی به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
48
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
841150 / ن ج
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
48
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
841150 / ن ج
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
حقوق زن و مرد در جامعه
اما آنان نخواسته و یا نتوانسته اند همهء رقیبان را بالکل از میدان به در کنند چرا با از میان رفتن یک رقیب ، دیگری ای جایگزین می شود و قد علم می کند. پس چاره در قانون گزاری طبیعت است با میل و ارادهء خویش. قوانینی که نوع برتر را تعریف کند و سایرین را مستثنی سازد. این قوانین گاه می تواند بی رحمانه تر از قوانین جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر که سفید تر، برتر؛ هر که قوی تر؛ بهتر؛ ...
در این میان قانونی وجود دارد که شاید از همه کودکانه تر باشد: فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دین ، هم وطن و هم خون ، ولی پست تر! و آن عضو مفلوک جامعه کسی نیست جز همشهری دست دوم، زن. اینجا دیگر برتری نه نسبی که مطلق است – برتری از آن نوع که انسان بر تمام دیگر موجودات دارد. مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن. مرد است که روح خداوند در او دمیده شده است و او تصویر خداوند در بهشت است. زن عضوی ناقص است که به واسطهء مرد خلق شده است و کاری جز این نکرده که مرد معصوم و متعالی را تشویق به خیانت به پدر روحانی اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابدیش گردیده است. زن حیوانی است مکار ، عامل بیچارگی دنیا.
این فرضیه در جوامع ابتدایی هم به نوعی دیگرموثق و معتبر بود. انسان اولیه می بایست قوی باشد تا بتواند مبارزه کند و در مبارزه با طبیعت پیروز شود. انسان ضعیف دوام نمی آورد مگر به حمایت قوی ترها. اما انسان های ضعیف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگی شان منوط به حمایت مردان. پس برتری مرد مجدد ثابت می شد.
با انتقال جامعه به مرحلهء کشاورزی، هنوز قدرت بدنی حرف اول را می زد. در جنگ و دفاع از املاک هم زنان جز آن که به اسیری برده شوند و ایجاد دردسر نمایند، کمکی نمی کردند پس آنان مایهء ننگ بودند. در این دوران نیز همچنان الگوی انسان طبیعت
3
بود و این امر برتری را بدون چون و چرابه مردان داده بود. بودند جوامعی که خشم طبیعت چندان گریبانگیرشان نبود و پیش رو زمین های بارور کشاورزی داشتند، مانند جامعهء مصرباستان که رود نیل ، کشتزارهای حاصل خیز را برایشان به ارمغان می آورد. در این جوامع – باز به پیروی از طبیعت – ارزش و برتری به گروهی داده می شد که بیشتر شبیه محیط بودند. این جا زنانی که مصداق باروری بودند؛ یعنی مادران، برتری داشتند. باز هم آن چه مطرح بود باروری زن بود و نه خود او. هنوز هم در جوامع ابتدایی افریقا با شرایطی مشابه می توان نمونه های مادر سالاری را یافت.
اگر رشد جامعهء انسانی را به مراحل رشد بدن انسان تشبیه کنیم، گذار از مرحلهء کشاورزی و ورود جوامع به دوران صنعتی ، پایان طفولیت و ورود به دوران نوجوانی و سرکشی بود. در این دوران ملاک دیگر زور بازو و قدرت نبود چرا که نه تنها زنان، که کودکان شش- هفت ساله نیز می توانستند پای دستگاه ها در کارخانه ها بایستند و کار کنند. حال می بایست دربارهء تمامی ملاک های برتری تجدید نظر به عمل آید و همان زمان بود که تاریخ شاهد جنبش های انسان دوستانه از جمله لغو برده داری، حق آزادی و رای برای زنان و .... گردید.
از آن پس اگر چه عده ای سعی کردند این تحولات را انکار کنند و حقوق را نادیده بگیرند، دیگر توان آن را نداشتند چرا که جامعهء انسانی به شکلی اجتناب ناپذیر مسیر خود را می پیمود.
اما در عصر صنعتی نیز گاه جنبش های مخالف مردسالاری، که به مرور منجر به ایجاد حرکت های فمینیستی – به طور خاص موج اول - گردید ، مشکل را حل نکرد. راه حل های ارایه شده در ابتدا صرفا ترک یک سوی میدان نبرد و الحاق به دیگر سو بود و چون نتیجه نبخشید، کار به انکار کل موضوع مخالفت انجامید. فمینیست های موج سوم بالکل منکر وجود چیزی به