ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
80
4-1 انحلال اجاره اشخاص و زوال رابطه حقوقی میان اجیر و مستاجر
4-1-1بطلان اجاره اشخاص و آثار و موارد آن در فقه و قانون
گاه اجاره به دلیل عدم یکی از شرایط اساسی صحت معاملات باطل می شود . در چنین حالتی ، مفاد حکم این است که رابطه طرفین فقط صورت اجاره داشته است و در واقع هیچ پیمانی از آغاز واقع نشده است . لذا اگر پس از گذشت زمانی دور نیز بطلان اجاره معلوم گردد ، حکم به گذشته اثر دارد و در نتیجه اگر مستاجر پولی بابت اجرت پرداخته باشد باید به او برگردانده شود و در مقابل مستأجر نیز باید بدل منافعی را که استیفا کرده است به موجر بپردازد . که تعیین میزان و مقدار بدل با کارشناس است و در اصطلاح فقه آنرا " اجرت المثل " می نامند .
اما گاه اجاره ، با دلایلی باطل می شود که هنگام عقد موجود نبوده است . به عنوان مثال ، اجیری به علت بیماری ، ناتوان از انجام قرارداد می شود ، در چنین مواردی اثر بطلان ، تنها نسبت به آینده است و در گذشته هیچ اثری ندارد .
اما در مورد فوق ، چون عقد خودبخود منحل می شود و اثر آن تنها نسبت به آینده است ، ظاهرا با انفساخ تناسب بیشتری دارد . در مورد یا موارد بطلان اجاره باید گفت که علاوه بر مواردی که اجاره بر طبق قواعد کلی معاملات و یا بعلت فقدان شرایط اساسی صحت عقد باطل می شود ، موارد دیگری نیز پیش بینی شده است که به ذکر آنها می پردازیم :
تلف مورد اجاره :
موارد 483 و 496 قانون مدنی می گوید : « هر چند که موضوع اجاره منفعت است ، چون منافع به تدریج از عین مستاجره بدست می آید ، تلف عین نیز ، مورد اجاره را از بین می برد » .
مرحوم طباطبایی می فرماید : «هرگاه شخص اجیر یا دیگری سبب تلف آن می شود ، اجاره به حال خود باقی است و مستاجر می تواند طبق قواعد اتلاف و تسبیب به کسیکه باعث ضرر او شده رجوع کند وخسارت
بگیرد »العروة الوثقی ، ج 2 ، 217
. پس در حالتی که اجیر سبب تلف شده یا ثالث پیش از انجام عمل اجیر آنرا از بین برده باشد ، مستاجر حق فسخ اجاره را نیز دارد .( ماده 488 قانون مدنی )
2 - از بین رفتن قابلیت انتفاع اجیر .
3- عذر مستاجر در انتفاع اجیر هیچگاه مجور فسخ یا بطلان نیست ، پس هر گاه شخصی اتومبیلی را برای مسافرت کرایه کند و در اثر بیماری نتواند به مسافرت برود ، اجاره منحل نمی شود . یا کارگری را استخدام کرد .تا مثلا بنایی برای او بسازد ولی مصالحش آماده نباشد ، اجاره صحیح است و باید اجرت او را بپردازد همان ج 2 ، ص 217
.
و بر طبق ماده 481 قانون مدنی : « هر گاه اجیر بواسطه عیب از قابلیت انتفاع خارج شده و نتوان رفع عیب نمود ، اجاره باطل می شود . » پس طبق این ماده بطلان اجاره مشروط براین است که عیب قابل رفع نباشد ، در غیر اینصورت ، مستاجر مخیر است بین اینکه الزام موجر را به رفع عیب بخواهد یا اجاره را فسخ کند مثل قطع دست یا کور شدن چشم . ( م 480 ، ق . م )
81
4-1-2 فسخ اجاره اشخاص در فقه و قانون
با بررسی قواعد عمومی قراردادها در می یابیم که اثر فسخ ناظر به آینده است و در گذشته تاثیر نمی کند . اما در عقد اجاره وضعیت فرق می کند ، زیرا در عقد اجاره به موجب قانون مدنی تمام منفعت و عوض در زمان وقوع اجاره مورد تملیک قرار می گیرد و همچنین برای استفاده از منافع مورد نظر نیاز به گذشت زمان می باشد . و هر گاه صحبت از فسخ بعلت بروز عیبی به میان آید ، اختلاف می شود که آیا اثر فسخ تنها نسبت به بقیه مدت مؤثر واقع شود و آنچه از مدت اجاره سپری شده بجای خود باقی بماند یا این فسخ تملیک را از روز اجاره منحل می سازد ؟ لذا باید بین عیوب موجود داشته باشد ، فسخ از همان آغاز اجاره را منحل می سازد و هرعیب در اثنای اجاره عارض شود ، بطور مسلم فسخ به گذشته سرایت ندارد . در ماده 410 ق . م گفته شده است : « ... و اگرعیب در اثناء مدت اجاره حادث شود ، نسبت به بقیه مدت خیار ثابت است کاتوزیان ، ناصر ، قواعد عمومی قراردادها ، ج 4 ص 888
.»
4-1-3 عوامل موجب فسخ اجاره اشخاص در فقه و قانون :
1 - تلف شدن عین مستأجرة یا منفعت مقصوره
اگر عیبی در منفعت مشاهده شود ، اجاره فسخ می شود . و اگر عین که منفعت در آنست تلف شود و نتواند از آن استفاده کند ، می تواند اجاره را فسخ کند ، مثل انهدام مسکن شیخ طوسی ، الخلاف ج 2 ، ص 120 ؛ روضه البهیه ج 4 ، ص 212 ، جواهرالکلام ، ج 27 ، ص 360 ؛ شرایع ، ج 4 ، ص 417
العروة الوثقی ، ج 2 ص 592
.
ماده 483 قانون مدنی : اگر در مدت اجاره عین مستأجره ، بواسطه حادثه ای کلا یا بعضاً تلف شود، اجاره در زمان تلف نسبت به مقدار تلف شده فسخ می شود و در صورت تلف شدن بعض آن مستأجر حق دارد اجاره را نسبت به بقیه فسخ کند یا فقط مطالبه تقلیل نسبی مال الاجاره را نماید . منظور از تلف عین مستأجره در ماده فوق ، تلف آن در اثر بروز حوادث طبیعی مثل : آتش سوزی و ..... می باشد . ولی اگر مورد اجاره توسط شخصی تلف شده باشد علاوه بر فسخ بحث ضمان در اجاره نیز مطرح خواهد شد .
2- امتناع نمودن ظالم در استیفاء مستأجر :
اگر ظالم مستأجر را از استفاده مانع شود ، مستأجر مخیر است بین فسخ یا گرفتن ضرر از ظالم .فقه امام جعفر صادق ، ج 2 ، ص 267
تحریرالوسیله ، ص 82
و نظر دیگر اینست که اگر غاصب عین مستأجره را غصب کند قبل از آنکه مستأجر آنرا در اختیار بگیرد ، مستأجر مخیر است اجاره را فسخ کند یا به موجر مراجعه کند .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 37 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
چکیده
ظهور و انحطاط تمدّن اسلامى از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طى پنج قرن از سال 81 ـ 597 هـ . ق (700ـ 1200 م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانى، وضع قوانین منصفانه انسانى، ادبیات، دانشورى، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. تمدّن اسلامى از طریق تاجران مسلمان و زائران مسیحى و مسافران معمولى و جهان گردان و بهویژه جنگ جویان صلیبى به همراه اجناس و آداب و رسوم و اختراعات و تألیفات و تفکرات اسلامى، وارد اروپا شد و زندگى اروپایى را از همه جهت غنى و پربار کرد و آنان را در آستانه خیزش علمى و رشد اقتصادى قرار داد.
انحطاط مسلمانان عوامل خارجى و داخلى چندى داشت. همان قدر که عوامل خارجى تقریباً در همه موارد به مداخله اروپاییان، و بیشتر، یهودیان مربوط مى گشت، به همان اندازه، عوامل داخلى تقریباً در همه موارد، به ورشکستگى معنوى، اخلاقى و روحى خود مسلمانان ارتباط مى یافت. بى کفایتى امراى مسلمان و جهل عظیم توده ها به دسایس دشمنان و ملل امپریالیست کمک مى کرد.
این خواب آلودگى مسلمانان موجب شد غربى ها به آسانى دستاوردهاى تمدّن اسلامى را به نفع خود مصادره کنند و با کمال ناجوان مردى، نقش مسلمانان را عمداً به فراموشى بسپارند و یا حتى آن را وارونه جلوه دهند. شاید در روند واژگون سازى تاریخ توسط نویسندگان غرب، فرهنگ و تمدّن اسلامى بیش از همه فرهنگ ها و تمدّن هاى موجود در جهان مورد حمله قرار گرفت; زیرا اروپا در شکل مسیحیگرى و یهودیگرى خود، دشمنى تاریخى و دیرپایى با مسلمانان داشت و این کشورهاى اسلامى بودند که به عنوان قدرت هاى بزرگ وقت، در عمل، مانع توسعه طلبى هاى جهان غرب به شمار مى آمدند.
این مقاله به علل افول تمدّن اسلامى پرداخته است و نقش جنگ هاى صلیبى و هجوم مغول ها را در این زمینه مورد بررسى قرار مى دهد.