لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
فلسفیان و ترکمانی (1382) به منظور تعیین الگوی کشت ترکیب بهینه فعالیت های زراعی و باغی در شهرستان مرند از مدل های موتاد و موتاد هدف استفاده نمودند.
محصولات مورد مطالعه شامل گندم، جو، آفتابگردان، گوجه فرنگی، سیب درجه 1، سیب درجه 2، هلو، زردآلو و آلو می باشد که برای هفت سال انجام شده است.
اهداف تحقیق آنان عبارتند از:
بررسی اثر ریسک بر الگوی کشت کشاورزان
تعیین الگوی بهینه کشت با در نظر گرفتن ریسک درآمدی بهره برداران
مقایسۀ الگوی کشت فعلی با الگوی بهینه کشت با و بدون در نظر گرفتن ریسک ابتدا روش موتاد و تارگت موتاد اعمال شده سپس جهت دخالت دادن فعالیت های باغی به مسأله تنزیل و ارزش زمانی پول توجه شده است. داده ها با به کارگیری روش نمونه گیری و انتخاب بهره برداران نمونه و با استفاده از آمارهای ثبت شده مدیریت کشاورزی شهرستان مرند و سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان به دست آمده است
مقایسه نتایج حاصل از موتاد، تارگت موتاد و برنامه ریزی خطی ساده نشان داد که:
افزایش درآمد مورد انتظاری در مدل موتاد (با افزایش حداقل ریسک) موجب می گردد که الگوی کشت به سمت کشت هلو، سیب و زردآلو هدایت گردد از طرف دیگر با افزایش سطح درآمد هدف در مدل موتاد هدف، سطح زیر کشت آفتابگردان و گوجه فرنگی کاهش یافته ولی سطح زیر کشت سیب و هلو افزایش یافته است. تحلیل نتایج نشان می دهد که محصول هلو دارای بالاترین سطح ریسک می باشد.
در نهایت نتایج هر سه الگو نشان داد که تحت شرایط بالاترین ریسک درآمدی نتایج یکسانی از هر 3 الگو حاصل می گردد.
کهنسال و محمدیان (1386) در مطالعه خود ضمن تحلیل نظریه مدل برنامه ریزی آرمانی فازی، کاربرد آن را بهینه سازی الگوی کشت مزرعه دانشگاه فردوسی نشان دادند.
داده های مورد استفاده در این مطالعه مربوطه به سال 85-1384 مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد و نرم افزار مورد استفاده Win Qsb می باشد.
2
اهداف مختلف مدیر واحد زراعی در این مطالعه به صورت زیر در نظر گرفته شده است شامل:
حداکثر کردن بازده برنامه ای
حداقل کردن هزینه های جاری تولید و حداکثر کردن اشتغال
حداقل کردن استفاده از کودهای شیمیایی از ته و فسفاته و به کارگیری ماشین آلات
حداکثر کردن اهداف تولیدی
محدودیت ها هم شامل محدودیت زمین، آب و محدودیت آخر مربوط به حداکثر تغییر در الگوی کشت موجود است که حداکثر به اندازۀ 30% می تواند تغییر کند.
در مدل طراحی شده با در نظر گرفتن مجموعه ای از اهداف اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی سعی در بهینه سازی الگوی کشت در مزرعه مورد نظر با استفاده از مدل برنامه ریزی آرمانی فازی شده است.
نتایج حاکی از آن نشان می دهد که با ایجاد انعطاف در ضرایب مدل که ناشی از بی دقتی در اطلاعات است با نگرش و تفکر فازی، این بی دقتی ته حد زیادی برطرف می شود و شرایط الگوی کشت به طور نسبی بهبود می یابد و از منابع و داده ها به نحو مطلوب تری استفاده می شود.
محمودی و صبوحی (1386) در مطالعه خود به بررسی تأثیر ریسک بر انتخاب الگوی کشت بهینه محصولات زراعی روستای جابان شهرستان دماوند پرداختند.
با توجه به اینکه نوسانات قیمت محصول و نهاده ها (ریسک قیمتی) و نوسانات مربوط به عملکرد (ریسک عملکرد) همگی به درآمد منتقل می شود در این مطالعه نوسانات درآمد به عنوان شاخص ریسک در نظر گرفته شد.
داده های مربوط به هزینه و درآمد با استفاده از اطلاعاتی که سالانه توسط جهاد کشاورزی منطقه تدوین می شود تهیه شده است.
محصولات مورد بررسی گندم آبی، جو آبی، سیب زمینی، خیار و لوبیا می باشد.
هزینه تولید در زیر بخش زراعت به طور کلی شامل هزینه تأمین نهاد های مصرفی، هزینه سالانه ماشین آلات و هزینه نیروی کار می باشد که در مراحل مختلف کشت محصول شامل کاشت، داشت و برداشت تأمین می شود.
4
ضمناً نهادهای مصرفی شامل بذر، انواع سم، انواع کود شیمیایی (شامل کود فسفات، کود اوره، کود میکرو و کود پتاس)، کودهای دامی و سایر ملزومات مصرفی مانند کیسه پلاستیکی، گونی و جعبه می باشد.
در تحقیق فوق الگوی بهینه کشت منطقه در دو حالت مورد بررسی قرار گرفته است:
در حالت اول با استفاده از تکنیک برنامه ریزی خطی (Linear programming) و در حالت دوم با منظور کردن ریسک مربوط به درآمد که خود، ریسک عملکرد و ریسک قیمت را تحت پوشش قرار می دهد و استفاده از مدل برنامه ریزی درجه دوم (Quadratic programing) الگوی بهینه کشت تخمین زده شده است و از نرم افزار QSB استفاده شده است.
تابع هدف در بر گیرنده سود ناخالص هر یک از فعالیت های فوق می باشد که حداکثر کردن آن هدف اصلی می باشد.
محدودیت ها شامل:
محدودیت زمین آبی
محدودیت آب
محدودیت حداکثر سطح زیر کشت
محدودیت سرمایه عملیاتی
محدودیت نیروی کار
محدودیت خود مصرفی
نتایج حاکی از آن است که الگوی کشت بهینه مزرعه نسبت به تغییرات ریسک واکنش نشان می دهد این مسأله به ویژه در مورد محصولات لوبیا و سیب زمینی در کشت بهاره قابل مشاهده است ولی ترجیحات ریسک زارعین در الگوی کشت گندم تأثیر قابل ملاحظه ای ندارد در سطوح پایین تر درآمد، کشاورزان بیشتر به کشت سیب زمینی که در سالهای اخیر وضعیت بازار مناسبی داشته تمایل دارند این حاکی از عدم توجه به سودآوری بالای کشت لوبیا به دلیل پر ریسک بودن محصول است در حالی که می توان با توسعه کشت ارقام پر محصول سیب زمینی از قبیل آگریا، که هم اکنون در برخی دهستان های منطقه کشت می شود درآمد مورد انتظار مطلوب را با صرف هزینه کمتر به دست آورد ضمن آنکه با اتخاذ تعمیرات مناسب از قبیل جلو انداختن تاریخ کشت لوبیا در صورت امکان از ضایعات محصول در دورۀ برداشت و خرمن کوبی جلوگیری
4
نموده و بخشی از هزینه صرفه جویی شده در کشت سیب زمینی را به کشت لوبیا اختصاص داد.
همچنین با توجه به نتایج بدست آمده با بررسی شرایط اقلیمی و دسترسی به بازار منطقه به نظر می رسد به طور کلی بهتر است کشت محصولات جالیزی به ویژه خیار که هزینه نهاده ای بسیاری را در پی دارد کاهش یافته و با در نظر گرفتن ملاحظات مربوط به عرضه و تقاضا، به سمت کشت سایر محصولات از قبیل لوبیا چیتی و به ویژه سیب زمینی که در سالهای اخیر بازار خوبی را در اختیار داشته هدایت شود.
همچنین بهتر است با توجه به بارندگی های منطقه در فصل سرد کشت گندم به سمت کشت دیم هدایت شده و با اتخاذ شیوه های مناسب ذخیره سازی، از آب صرفه جویی شده در فصل گرم و کشت بهاره جهت افزایش عملکرد محصول و رفع محدودیت آب استفاده کرد.
حسن شاهی (1385) با توجه به تأثیر ریسک ناشی از عوامل جوی و اقتصادی بر تصمیم گیری های زراعی در تعیین الگوی کشت در ارسنجان که باعث کاهش 45 درصدی کارایی کشاورزان شده است. در مطالعه خود با استفاده از روش موتاد – پیشرفته و موتاد – هدف، الگوی زراعی توأم با ریسک را برای منطقه مذکور ارائه نموده است.
داده های این تحقیق مربوط به بخش کشاورزی و دورۀ مورد مطالعه 6 سال از سال 1378 تا 1383 و منطقه مورد بررسی شهرستان ارسنجان می باشد.
نتایج تحقیقات انجام شده در شهرستان ارسنجان حاکی از ریسک گریز بودن زمین داران بزرگ و ریسک پذیر بودن کشاورزان خرده پاست.
روش تحقیق، حداکثر کردن سود شرایط مخاطره است.
محدودیت ها شامل:
محدودیت زمین (هکتار)
محدودیت نیروی کار (نفر- ساعت)
محدودیت کود (کیلوگرم)
محدودیت تراکتور(ساعت)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسی اثرات متقابل تولید و صادرات در اقتصاد ایران
با روش معادلات همزمان
چکیده
مقاله حاضر به بررسی اثرات متقابل تولید و صادرات با تکیه بر صادرات غیرنفتی وعوامل مؤثر برآنها از طریق روش حداقل مربعات دومرحلهای میپردازد. نتایج نشان میدهند که صادرات غیرنفتی و تولید ناخالص داخلی هر دو بر روی یکدیگر تأثیرات معنیداری میگذارند ولی تأثیرات GDP بر صادرات غیرنفتی به مراتب بیشتر است. از طرف دیگر، تأثیرات متغیرهای پولی مانند نرخ ارز و نرخ مبادله در کنار عواملی مانندکار، موجودی سرمایه و واردات بر صادرات غیرنفتی کشور نیز محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و چگونگی ارتباط و میزان تأثیرات هر یک، تعیین میگردد.
مقدمه
امروزه، در ادبیات رشد اقتصادی، توجهی خاص به تجارت خارجی به عنوان عامل رشد معطوف شده است. از این رو، استراتژی تشویق صادرات به عنوان یک استراتژی موفق، مورد توجه بسیاری از اقتصاددانان قرار گرفته است. برا ی مثال ، میتوان به مطالعات فدر (18982)، کاووسی (1984)، ادواردز (1993)، گرین وی (1994) و بیگم (1998) اشاره نمود.
نظریههای رشد سنتی کلاسیکها و نئوکلاسیکها به وجود رابطهای قوی میان توسعه صادرات و رشد اقتصادی تأکید داشته و معتقدند که توسعة تجارت بینالملل، منجر به افزایش تخصص و کارایی در بخشهای صادراتی شده و در نهایت, باعث تخصیص مجدد منابع از بخشهای غیرتجاری و غیرکارا به بخشهای تجاری میگردد که این پدیده میتواند به رشد تولید کمک نماید. به طور کلی، اثرات جانبی رشد صادرات بر رشد تولید عبارتند از: افزایش بهرهوری عوامل تولید، کارایی در تخصیص منابع، پیشرفت تکنولوژی و استفاده از تکنولوژیهای روز، فراهم آوردن امکان بهرهگیری از صرفههای ناشی از مقیاس و افزایش تخصص نیروی کار . به عبارت دیگر، هرگاه تخصیص اولیة منابع از نوع بهینةپرتو نباشد، در این صورت ،بهرهوری کل عوامل تولید، میتواند به وسیلة تخصیص مجدد منابع افزایش یابد و در نتیجه، تولید ناخالص داخلی نیز رشد خواهد یافت.
از جمله مشخصههای اصلی اقتصاد ایران، اتکای شدید آن به صادرات نفت میباشد. از آنجا که نفت بیشتر یک کالای سیاسی است تا اقتصادی، لذا غالباً افت و خیزهای قابل ملاحظهای در عواید حاصله وجود دارد که موجبات بروز عدم تعادل ساختاری در بخشهای گوناگون اقتصادی فراهم میسازد. لذا، اتخاذ سیاستهایی که اتکا به تک محصولی بودن را کم و از طرفی موجبات افزایش صادرات غیرنفتی و کاهش واردات را فراهم سازد، امری ضروری به نظر میرسد.
این مطالعه حاضر، با تأکید بر اهمیت حیاتی صادرات غیرنفتی در ایجاد و ابقای رشد صادراتی، سعی گردیده است تا عوامل مؤثر و نهان در توسعة صادرات غیرنفتی ایران، شناسایی و تجزیه و تحلیل گردد. بدین منظور، اثرات متقابل رشد صادرات (غیرنفتی) و رشد تولید در غالب سیستم معادلات همزمان، مورد بررسی قرار میگیرد. البته، در این راستا، تأثیرات سایر متغیرهای اقتصادی از جمله موجودی سرمایه در بخشهای تجاری، نیروی کار، واردات نرخ ارز و نرخ مبادله نیز مورد توجه قرار خواهند گرفت. از آن جا که در روشهای تک معادلهای ، به دلیل تأثیرگذای متقابل متغیرهای اقتصادی بر یکدیگر، برآوردها احتمالاً از دقت لازم برخوردار نیستند. لذا، روابط در غالب معادلات همزمان مورد مطالعه قرار گرفتهاند. دورة مورد مطالعه 1338تا 76 بوده و کلیه ارقام به قیمت ثابت سال 1361 محاسبه گردیدهاند.
1. مروری بر ادبیات موضوع
مطالعات اخیر ثابت کرده است که تولید ناشی از رشد بهرهوری کل عوامل، از اهمیت بیشتری نسبت به افزایش انباشت سرمایه برخوردار است (دورنبوش 2-1991); (پیچ و پتری 1993). یکی ازمنابع افزایش بهرهوری کل میتواند ناشی از آزادسازی تجاری باشد. آزاد
سازی تجاری باعث میشود تا بنگاههای داخلی به عوامل تولید خارجی در سطح گستردهای با هزینه کمتر دست یابند که منجر به انتقال تابع تولید به سمت خارج میگردد (رومر، 1989).
لویز (1991) برای 35 کشور درحال توسعه، شواهدی را در زمینة ارتباط بین تجارت، سیاستهای اقتصادی و رشد اقتصادی ارایه میکند. وی مشاهده میکند که اتخاذ سیاستهای تشویق صادرات در کشورهایی نظیر کره، تایوان، سنگاپور، مالزی و تایلند به صورت کارایی، رشد را بیشتر از سیاستهای محدودسازی واردات افزایش میدهد.
ادواردز (1992) به بررسی تأثیرات سیاستهای تجاری در تشریح تفاوتهای رشد کشورهای مختلف میپردازد. وی چنین تحلیل میکند کشورهایی که سیاست آزادسازی تجاری را اتخاذ کردهاند، دانش جهانی را با رشد سریعتر و نرخ بالاتری، انباشت میکنند. ادواردز در تحلیل تجربی خود در 35 کشور در حال توسعه، از طریق برقراری رابطه میان نرخ رشد GDP سرانه با متغیرهایی مانند نسبت سرمایه به GDP ومیزان باز بودن اقتصاد، وجود یک رابطة قوی میان تجارت و رشد اقتصادی را تأیید میکند. کلارک (1992) از طریق یک سیستم معادلات، رابطة میان رشد GDP، رشد صادرات ، نرخ ارز، رشد بهرهوری نیروی کار، رشد واردات و رشد ارزش افزودة بخش کارخانهای را در کشورهای در حال توسعه مورد بررسی قرارداده و تأثیرات قوی بخش صادرات بر رشد تولید را مورد بررسی قرارداده و تأثیرات قوی بخش صادرات بر رشد تولید را مورد تأیید قرار میدهد.
بالاسا (1988 و 1985) و پاک و پیج (1993) در تحقیقات خود نقش مهم و اساسی تجارت و رشد صادرات را در کامیابی کشورهای شرق آسیا به اثبات رساندهاند. آنان در تحقیقات خود نشان دادهاند که صادرات این کشورها بیش از دو برابر صادرات دیگر کشورهای در حال توسعه در سه دهة اخیر افزایش یافته است و سهم صادرات در محصول ناخالص داخلی نیز سه برابر شده است. به عبارت دیگر، جریان تجارت و سرمایهگذاری در انتقال تکنولوژی و افزایش بازدهی و بهرهوری بسیار اساسی بوده است.
پیج و پتری (1993) در مطالعة 87 کشور نتیجه گرفتهاند که بییشترین میزان رشد آسیای شرقی را میتوان به سرمایهگذاریهای وسیع در سرمایه مادی و انسان نسبت داد. کروگر
(985) و بانک جهانی (1993) و دیگر طرفداران نظریة نئوکلاسیک نیزاستدلال میکنند که بازبودن تجارت بین المللی مهمترین عامل در معجزة شرق آسیا بوده است.
2. شواهدی بر اهمیت سیاست برون نگر
براساس شواهد تاریخی، اصولاً، اقتصاد ایران بیشتر به سیاستهای جایگزینی واردات توجه نشان داده است تا تشویق صادرات. هرگاه به شواهدی که در این زمینه وجود دارد دقت شود، این موضوع قابل تأیید خواهد بود. برای مثال، سیاستهای نرخ ثابت ارز و اجرای آن برای سالیان متوالی ،ایجادصنایع مادر مانند فولاد، نساجی و ....، دولتی شدن و یا ملی شدن بسیاری از صنایع و همچنین، دولتی بودن فعالیتهای نظام بانکی، همه حاکی از توجه به سیاست جانشینی واردات میباشد. اما درسالهای اخیر و به طور مشخص از ابتدای برنامه اول توسعه، توجه به سیاستهای گسترش صادرات معطوف شده است. برای مثال، توجه به خصوصیسازی، گسترش سیاست نرخ شناور ارز، تأسیس مناطق آزاد تجاری، اصلاح قوانین و مقررات گمرکی و اخیراً تأسیس بانکهای خصوصی، حاکی از توجه به این موضوع میباشد.
طبق شواهد تجربی گسترده، جهت گیری بروننگر و باز بودن تجارت بینالمللی طی سه دهة اخیر، موجبات رشد و ترقی بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله کشورهای شرق آسیا بوده است. این امر در جدول (1) به وضوح نشان داده شده است. و همانگونه که مشاهده میشود، پس از سال 1970، کشورهایی نظیر هنگکنگ،مالزی و سنگاپور، به رغم کوچک بودن، از بالاترین نسبت صادرات به محصول ناخالص داخلی (حتی در سطح جهانی) برخوردار بودهاند. اندونزی و تایلند با سیاستهای جایگزینی واردات، توسعه خود را شروع اما همگی به سوی گسترش صادرا ت روی آوردهاند. این امر که به همراه افزایش سهم سرمایهگذاری در تولیدناخالص داخلی نیز همراه بوده است، در رشد اقتصادی این کشورها به ویژه در دو دهة اخیر، حایز اهمیت بسیار بوده است. ارقام مربوط به متوسط نرخ رشد GDP در این کشورها، طی دورههای اتخاذ سیاستهای برونگرا، صحهای بر این مدعا است.
جدول 1 – سهم صادرات و سرمایهگذاری در GDP در چند کشور منتخب
(درصد)
کشور
دورة زمانی
صادرات، درصدیاز
محصولناخالص داخلی
سرمایهگذاری، درصدی از محصولناخالصداخلی
متوسطنرخرشدتولید ناخالص داخلی واقعی 95-1970
تایلند
1970
1980
1990
1995
15
24
34
42
26
29
41
43
7.3
مالزی
1970
1980
1990
1995
42
58
77
96
22
30
31
41
6.7
اندونزی
1970
1980
1990
1995
13
33
27
28
15
24
30
38
6.4
هنگکنگ
1970
1980
1990
1995
-
90
-
147
20
35
-
35
-
سنگاپور
1970
1980
1990
1995
102
207
182
169
39
46
40
44
7.5
ایران¯
1970
1980
1990
1995
2.3
1.5
5.3
13.2
24
21.2
13.6
16.7
3.2
مأخذ: UNCTAD, Handbook of International Trade and Development Statistics, 1997
¯ در محاسبه سهم صادرات وسرمایهگذاری GDP ایران، استفاده از صادرات غیرنفتی، تصویری واقعیتر از موضوع به دستمیدهد. لذا از GDP غیرنفتی، صادرات غیر نفتی و سرمایهگذاری منهای سرمایهگذاری در نفت و گاز، برای محاسبه نسبتها استفاده شده است.
همانگونه که گفته شد،ارقام در ایران حاکی از توجه کمتر به باز شدن اقتصاد و سیاستهای برون نگر بوده است. در سال 1995،برابر با 13.2 درصد بوده است در حالی که این رقم در کشورهایی نظری مالزی ، هنگکنگ، سنگاپور و تایلند به ترتیب 96, 147, 169 و 42 درصد بوده است که تصویر واضحی از وضعیت کشور را دراین مقوله ارایه میدهد.
3. پایههای نظری مدل
در یک اقتصاد کوچک مانند ایران، این فرض معقول به نظر میرسد که تقاضا برای صادرات، باکشش باشد و لذا طرف عرضة صادرات از اهمیت برخوردار میباشد. از این رو، مطالعه حاضر بر روی طرف عرضة اقتصاد تمرکز خواهد نمود.
همانگونه که قبلاً اشاره شد، بخش صادرات از طریق منافع جانبی حاصله، قادر خواهد بود تا بر بهرهوری کل عوامل تولید اثر مثبت بر جای گذارد و موجبات افزایش کل تولید اقتصاد را فراهم آورد. در حالی که بخشهای غیرصادراتی نیز به طور غیرمستقیم از دو طریق، از منافع ناشی از افزایش صادرات بهره میبرند: الف) استفاده از خدمات مدیریتی، استراتژیهای بازاریابی و نیز بهبود تکنولوژی و ب) استفاده از خدمات ناوگان حمل ونقل و ارتباطات سریع که به واسطة رشد بخش صادراتی گسترش یافته است . از طرفی، ممکن است که بهرهوری عوامل صادراتی به دلایلی با بهرهوری عوامل در بخش غیرصادراتی (داخلی) تفاوت داشته باشد. اولاً، صنایع صادراتی از نیروی کار متخصص
تر و همنچنین فنآوری برتری استفاده مینماید و دوم،به علت عدم تحرک کامل عوامل تولید، احتمال اینکه بهرهوری عوامل تولید در بخش صادراتی بیشتر باشد، وجود دارد (بیگم، 1998).
به این ترتیب، توضیحات پیش گفته، این نظر را که صادرات، خود به عنوان یک متغیر مهم و تأثیرگذار در تابع تولید کل وارد شود را توجیه میکند. البته، به دلیل وجود نفت و سهم عمدة آن در صادرات کل کشور و نیز به جهت تفکیک اثرات این بخش از سایر صادرات، صادرات به دو بخش نفتی و غیرنفتی گرفته شده است و به صورت مجزا درتابع تولید وارد گردیده است. از طرفی، در کشورهای درحال توسعه واردات کالاهای سرمایهای و واسطهای برای انتقال به مرحلة تولید صنعتی امری ضروری است. زیرا واردات این قبیل کالاها میتوانند تنگناهای تولید را برطرف ساخته و با افزایش امکان کاربرد منابع موجود و برقراری ارتباط پسین و پیشین قوی در روند تولید، باعث افزایش کارایی و بهرهوری در تولید گردد. مطالعات متعدد انجام گرفته در کشورهای در حال توسعه از جمله یانگ لی (1995), صالحی اصفهانی (1991) وگواسمن (1990) نیز حاکی از اهمیت معنی دار واردات کالاهای واسطهای و سرمایهای در افزایش تویلد داخلی این قبیل کشورها ست، بنابراین، تابع تولید کل اقتصاد را میتوان به صورت زیر در نظر گرفت:
(1)Y=f(K, L, Xoil,XNoil ,M) GDP =Yواقعی
=K ذخیره سرمایه در بخشهای واقعی صادراتی (شامل کشاورزی، صنعت, معدن ، حمل ونقل و ارتباطات)1. آمار مربوط به ذخیرهسرمایه از باستانزاد(1376)گرفته شده است.
[1]
=L نیروی کار
=Xoil صادرات نفتی واقعی
=XNoil واردات غیر نفتی واقعی
=Mواردات کالاهای واسطهای واقعی
با گرفتن دیفرانسیل کلی از تابع فوق، خواهیم داشت:
(2)
با تبدیل رابطةفوق به یک معادلة رشد، خواهیم داشت:
(3)
رابطه (3) تأثیر هر یک از عوامل تولید را به صورت کشش تولیدی آن عامل نشان میدهد . از طرف دیگر، به منظور کاهش اثرات ناشی از پرداختن به یک تابع کلاسیکی تولید کل و نیز به جهت اطلاعات مفیدی که این تابع میتواند منتقل نماید، تابع تولید مذکور به شکل یک تابع تولید کاب – داگلاس در نظر گرفته میشود (آدامز، 1992) . بر این اساس خواهیم داشت:
(4) Y=AKα1 Lα2 Xα3oil Xα4Noil MA5
با تبدیل رابطه فوق به یک تابع لگاریتمی خطی ساده،خواهیم داشت:
(5) LnY=LnA + α1LnK+α2LnL+α3LnXoil+α4LNXNoil +α5LnM+Vt
برای سطح معینی از تقاضای کل، صادرات واقعی به رابطه مبادله،تولید واقعی و نرخ ارز واقعی بستگی دارد. دراین حالت میتوان تابع عرضة صادرات2. در مطالعة حاضر منظور از تابع عرضه صادرات،عرضة صادرات غیرنفتی است.
[2] را بهصورت زیر نوشت:
(6)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
اقتصاد شهری............................................................................................. & 1
تاثیر اقتصاد بر توسعه شهر ها
اقتصاد شهری ،زنگارهای گذشته مدیران شهری را ازبین خواهد برد
اقتصاد شهری............................................................................................. & 1
تاثیر اقتصاد بر توسعه شهر ها
اقتصاد شهری ،زنگارهای گذشته مدیران شهری را ازبین خواهد برد
اقتصاد شهری............................................................................................. & 1
تاثیر اقتصاد بر توسعه شهر ها
اقتصاد شهری ،زنگارهای گذشته مدیران شهری را ازبین خواهد برد
اقتصاد شهری............................................................................................. & 1
تاثیر اقتصاد بر توسعه شهر ها
اقتصاد شهری ،زنگارهای گذشته مدیران شهری را ازبین خواهد برد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
دکتر حمید جعفری استاد یار و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (گروه جغرافیا )
ما کجا ایستاده ایم ؟
جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری
چکیده
گردشگری به عنوان یک فعالیت اقتصادی چند بخشی ، دارای اثرات دوگانه مستقیم و غیر مستقیم بر اقتصاد ملّی است . از جمله آثار مستقیم گردشگری بر اقتصاد ملی می توان به بهبود تراز پرداختهای بین المللی ، اشتغال وسیع ، فرصت سازی اقتصادی و افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات اشاره نمود و همچنین توزیع فرصت های اقتصادی بین مناطق مختلف کشور ، گسترش تکنولوژی ، جذب سرمایه گذاریهای خارجی ، توسعه تجارت و نیز رشد صنایع دستی و بومی از جمله آثار غیر مستقیم گردشگری بر اقتصاد ملی است .
چنانچه درآمد زایی و اشتغال زایی را دو شاخص مهم در یک فعالیت اقتصادی موفق در نظر بگیریم هر دو این شاخص ها به صورت وسیع و پایدار در گردشگری قابل تأمین و دسترسی است . توقع اینست که کشور ایران به عنوان یکی از 10 کشور اوّل جهان به لحاظ جاذبه های گردشگری ( امین اسماعیلی ، 9 ) و نیز قرار گرفتن در بین 5 کشور برتر دنیا از نظر اکوتوریسم ، از جایگاه مناسب تری در سطح جهان برخوردار باشد که البته چنین نیست ، از این رو در مقاله حاضر سعی شده است ضمن بررسی جایگاه ایران در اقتصاد گردشگری جهانی در یک دوره آماری ده ساله ( 2000-1991 ) راهکارهایی مناسب ، واقعی و مبتنی بر تجربیات کشورهای موفق جهت رفع چالشهای پیش روی این فعالیت اقتصادی ، به منظور افزایش سهم در بازار بین المللی ارائه گردد .
2
مقدمه
تا قبل از ایجاد جنبش جهانگردی یعنی از سده هجدهم میلادی و همگام با انقلاب صنعتی ، جهانگردی از جمله عادات طبقه ثروتمند بود ولی با توسعه صنعتی و حصول پیشرفت های مادی مانند : تحولات عظیم در صنعت حمل و نقل ، جهانگردی دیگر تفنّنی منحصر به طبقات ممتاز جامعه نبوده بلکه جریانی شد که تقریباً تمام قشرهای اجتماعی را در برگرفت ( دریو ،1371 ، 675).
در دهه 1970 توریسم به عنوان ابزاری برای توسعه کشورهای در حال توسعه مطرح شد تا جایی که دکادت از آن به عنوان گذرنامه توسعه برای این گونه کشورها یاد می کند و امروزه نیز با توجه به گفته برخی کارشناسان نظیر : تورنر ، توریسم بین المللی به عنوان امید بخش ترین ، پیچیده ترین و جایگزین ترین فعالیتی مطرح است که جهان سوم با آن روبروست ( حسین زاده دلیر، 1382، 24 و 25 ) و ایران به عنوان کشوری که با محدودیت منابع مالی و درآمدی و نیز فراوانی جمعیت جوان و جویای کار مواجه است با عنایت به توانمندی های صنعت گردشگری و قابلیت های خود در جهت ایجاد شرایط مناسب به منظور رفع مشکلات اقتصادی ، در سالهای اخیر بیش از گذشته به این صنعت پرقدرت و توانا توجه نموده و اکنون در راستای چنین توجهی از لحاظ ورود گردشگران بین المللی و میزان کسب درآمد و سهم در اقتصاد جهانی گردشگری جایگاه مناسبتری را به خود اختصاص داده است ولی این جایگاه با توجه به توانمندی های ایران متناسب و در خور نیست . یک کشور زمانی پذیرای گردشگران خواهد شد که از طرف آنها « مورد پسند » واقع شود و برای تحقق این اتفاق بایستی فعالیت های خویش را جهت معرفی خود ، رفع موانع و ایجاد بستر مناسب گسترش داده تا گردشگران با اطلاع از ویژگی های کشور اقدام به انتخاب مکان سفر نمایند زیرا گردشگر به عنوان فردی که قصد سفر دارد بایستی تنها مکان سفر را انتخاب نماید از این رو هر کشوری که بتواند جاذبه های خود را عرضه نموده و نظر گردشگران را جلب نماید بالطبع در بازار گردشگری جهان سهم بیشتری داشته و جامعه خود را از مواهب حضور گردشگران بهره مند می سازد .
ایران با برخورداری از سابقه طولانی در شکل گیری بخشی از فرهنگ جهانی قادر است خود را به عنوان فرهنگی مستقل به دنیا بشناساند ( سازمان برنامه و بودجه؛1371،5)ضمن آنکه آثار باستانی متعدد ، تنوع آب و هوایی و چهار فصل همزمان ، مناظر طبیعی زیبا ، تنوع فرهنگ ها و قومیت ها و ... همگی مؤید استعداد و توانایی کشور ایران برای جلب و جذب گردشگران است .
3
1- تاریخچه برنامه ریزی گردشگری در ایران
از دهه دوم قرن حاضر ، جهانگردی در ایران رسماً شکل گرفت و برای اولین بار در سال 1314 اداره ای به نام « اداره جلب سیاحان خارجی و تبلیغات » در وزارت داخله تاسیس شد و انجام امور مربوط به جهانگردی به آن اداره محول گردید . در همین سال « کانون جهانگردی ایران » به منظور فراهم آوردن موجبات آسایش و آسان کردن مسافرت جهانگردان ایجاد شد ، این کانون که به طور رسمی در بهمن 1317 به ثبت رسید گشت های گوناگونی در داخل کشور برای بازدید جهانگردان ترتیب می داد . در شهریور 1320 اداره جلب سیاحان به « شورای عالی جهانگردی » تغییر نام داد ، این شورا هفته ای یکبار در وزارت کشور تشکیل می شد . در سال 1333 شورای عالی جهانگردی ، به « اداره امور جهانگردی » تبدیل و در وزارت کشور متمرکز شد . از فعالیت های این اداره طی سالهای 37 تا 1333 می توان به انجام برخی خدمات زیربنایی و تدوین قوانین و مقرّرات ناظر بر جهانگردی از جمله « قانون ورود و اقامت اتباع بیگانه » اشاره کرد . در فروردین 1342 سازمانی به نام « سازمان جلب سیاحان » وابسته به نخست وزیری تاسیس شد . هدف عمده این سازمان معرفی پیشینه کشور و تشویق جهانگردان خارجی و داخلی به سیر و سفر و بازدید آنها از آثار باستانی و مناظر طبیعی و ایجاد تمرکز و هماهنگی های لازم در امور مربوط به جهانگردی بود . در تیر ماه 1353 سازمان جلب سیاحان در وزارت اطلاعات ادغام شد و وزارتخانه جدیدی به نام « وزارت اطلاعات و جهانگردی » به وجودآمد .
بدنبال پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 وزارت اطلاعات و جهانگردی ابتدا به وزارت ارشاد ملی و سپس به « وزارت ارشاد اسلامی » تغییر نام داد و حوزه معاونت جهانگردی این وزارتخانه سرپرستی امور جهانگردی کشور را بر عهده گرفت . با تشکیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معاونت سیاحتی و زیارتی این وزارتخانه،دفتر ایرانگردی و جهانگردی را به منظور برنامه ریزی صنعت توریسم ، آموزش دست اندرکاران جهانگردی ، درجه بندی ، نظارت و نرخ گذاری تأسیسات ، برقراری ارتباط بین المللی با نهادها و ارگانهای جهانگردی خارجی و شرکت در اجلاس ها ، نمایشگاه ها و مجامع بین المللی جهانگردی تشکیل داد . این دفتر پس از مدتی برابر مصوبه 21 آبان 1358 شورای انقلاب اسلامی به نام « سازمان مراکز ایرانگردی و جهانگردی » تغییر نام داد که عملاً از ادغام چهار شرکت دولتی به نامهای شرکت سهامی تأسیسات جهانگردی ایران ، شرکت سهامی گشت های ایران ، شرکت سهامی مرکز خانه های ایران و شرکت سهامی سازمان مراکز جهانگردی برای ورزشهای زمستانی بوجود آمده بود . ( مدرس ، 1378 ، 42 ) و در نهایت در سال 1382 با ادغام سازمان میراث فرهنگی کشور و سازمان ایرانگردی و جهانگردی سازمان جدیدی بنام « سازمان میراث فرهنگی و گردشگری » تشکیل شد .
4
2- جایگاه ایران در اقتصاد گردشگری جهانی
در دنیا هزینه ای که جهانگردان سالیانه به مسافرت و تفریح اختصاص می دهند سه برابر بودجه ایست که صرف امور دفاعی می شود (چاک وای گی ،1377،41)و شاید یکی از مهمترین دلایل توجه به جهانگردی اثرات اقتصادی این وضعیت در توسعه و رشد ملی می باشد . جهانگردی ضمن ایجاد یک رشته فعالیت های جدید در جامعه موجب فعال شدن سایر بخشهای اقتصادی شده و می تواند در برقراری موازنه ارزی نیز اثرات سازنده ای داشته باشد ، از اینرو برخی از کشورها جهانگردی را محور اصلی فعالیتهای اقتصادی خود قرار داده و از این طریق به منافع سرشاری نیز دست یافته اند (الوانی و دهدشتی، 1373،187).
با نگاهی کلی و گذرا به وضعیت گردشگری در سالهای قبل و بعد از انقلاب به وضوح در می یابیم که سهم جهانی ایران از نظر تعداد ورود و درآمدهای حاصل از گردشگری بین المللی در بعد از انقلاب بسیار کاهش یافته است زیرا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضرورت تغییر نگرش نسبت به گردشگری را پیش آورد که در آن گذشته از دیدگاه اقتصادی ، تأثیرات فرهنگی و اجتماعی گردشگری نیز مطرح شد .
در دهه اول انقلاب ملاحظات فرهنگ اسلامی – انقلابی ، محافظه کاری سیاسی و از همه مهمتر وقوع جنگ تحمیلی، فراهمی هرگونه فرصت را از کارشناسان و مسئولان اجرایی گرفت و صنعت گردشگری را با رکود مواجه ساخت و آن را به بخش غیر فعال در اقتصاد ایران مبدل نمود .
در دهه دوم انقلاب ، واقع بینی ها جای بدبینی ها را گرفت و گردشگری جایگاه خود را در اندیشه برنامه ریزان اقتصادی پیدا نمود ( زیرک باشی ، 1377 ، 77 ) به طوری که در پایان برنامه اول توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران حدود 900 هزار گردشگر با 450 میلیون دلار درآمد ارزی پیش بینی شده بود که هر چند این پیش بینی به واقعیت تبدیل گردید ولی در مقابل این تعداد گردشگر و درآمد وارده حدود 7/4 میلیون ایرانی به خارج مسافرت و حدود 5 میلیارد دلار ارز با خود خارج کرده اند که بدین ترتیب در پایان برنامه اول حدود 5/4 میلیارد دلار بیلان منفی داشته ایم ( رهنمایی ، 1376 ، 425 ) شواهد امر نشان می دهد که بیلان گردشگری در برنامه های دوم و سوم توسعه نیز چندان بهتر از برنامه اول نبوده است ( بیک محمدی ، 1379 ، 248 ) .
اگر بازار را مکانی بدانیم که در آن عده ای جهت رفع نیازهای خویش اقدام به پرداخت پول می کنند ، در بازار بین المللی گردشگری نیز گردشگران با حضور خود و پرداخت پول اقدام به رفع نیاز می نمایند لذا جذب گردشگران و امکانات مالی آنها را می توان مهم ترین پارامترهای حاصل از صنعت گردشگری دانست از این رو در این قسمت جایگاه ایران را در بازار بین المللی گردشگری از حیث این دو شاخص یعنی تعداد گردشگران ورودی و نیز میزان درآمد حاصله بررسی می نماییم .
2-1- جایگاه ایران از لحاظ ورود گردشگران بین المللی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مقدمه
قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود ؛ و پدیدۀاستقلال و انفکاک علوم اجتماعی از فلسفه نیز به طور طبیعی این اندیشه را نمودار ساخت که پدیدۀ اجتماعی ویژگی های منظمی دارند و قانون حاکم بر رفتار اجتماعی همانند قانونمندی حاکم بر جهان ماده و طبیعت است .
در مورد اقتصاد هم ، اندیشمندان اقتصادی معتقد بودند که فعالیت های انسان در تولید ، توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که باید آنها را شناخت تا آنکه بتوان روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کرد . از آنجا که این قوانین طبیعی است پس ، مناسب ترین قوانینی هستند که می توانند تعادل به وجود آورند ، به شرط اینکه در وضعیت طبیعی و آزادبکار روند و دولت یا اخلاق یا دین ، در عملکرد آنها دخالتی نکنند . بنابراین پدیده های عینی اقتصادی و رفتار های انسان عاقل اقتصادی در صحنه اقتصاد ، همانند دیگر رخداد های فیزیکی ، تابع رابطه علمی مشخص است و با روش تجربه قابل ملاحظه و بررسی است . واقعیت این است که پیدایش رفتار های اقتصادی ، تصادفی و اتفاقی نیست ، بلکه نظام علّی و معلولی بر آنها حاکم است ؛ به گونه ای که می توان در سایه رابطه علیت ، این رفتار ها را تفسیر کرد ؛ ولی نباید از نظر دور داشت که یکی از اجزاء علت تامه و این رفتار ها و رخدادهای عینی اراده و اختیار انسان است . رابطه اقتصادی در جامعه الزاما"در چهارچوب یک نظام اقتصادی ، مشکل می گیرد و نظام اقتصادی هم بدون « جهت » و « هدف » پذیرفته نیست و « باید » های که « جهت » و « هدف » نظام اقتصادی را تبیین می کنند ؛ « باید » های مبانی نامیده می شود .
اقتصاد چیست
انسان با توجه به تمایلی که به ارضای نیاز های خود دارد ، سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه ، حداکثر نتیجه را به دست آورد ، این راه و روش ، اصل اقتصاد نامیده شده ، فرد تحت تأثیر هر مشرب خاص که باشد ، لازم است بر مبنای این اصل رفتار کند . بنابرین ، « اقتصاد » علمی است که رفتار و رابطه انسان را با اشیای مادی مورد نیاز او که به رایگان در طبیعت نمی یابد ، مطالعه می کند . مطالعه اقتصاد باید درک ، بیان و تا حدی پیش بین
مقدمه
قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود ؛ و پدیدۀاستقلال و انفکاک علوم اجتماعی از فلسفه نیز به طور طبیعی این اندیشه را نمودار ساخت که پدیدۀ اجتماعی ویژگی های منظمی دارند و قانون حاکم بر رفتار اجتماعی همانند قانونمندی حاکم بر جهان ماده و طبیعت است .
در مورد اقتصاد هم ، اندیشمندان اقتصادی معتقد بودند که فعالیت های انسان در تولید ، توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که باید آنها را شناخت تا آنکه بتوان روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کرد . از آنجا که این قوانین طبیعی است پس ، مناسب ترین قوانینی هستند که می توانند تعادل به وجود آورند ، به شرط اینکه در وضعیت طبیعی و آزادبکار روند و دولت یا اخلاق یا دین ، در عملکرد آنها دخالتی نکنند . بنابراین پدیده های عینی اقتصادی و رفتار های انسان عاقل اقتصادی در صحنه اقتصاد ، همانند دیگر رخداد های فیزیکی ، تابع رابطه علمی مشخص است و با روش تجربه قابل ملاحظه و بررسی است . واقعیت این است که پیدایش رفتار های اقتصادی ، تصادفی و اتفاقی نیست ، بلکه نظام علّی و معلولی بر آنها حاکم است ؛ به گونه ای که می توان در سایه رابطه علیت ، این رفتار ها را تفسیر کرد ؛ ولی نباید از نظر دور داشت که یکی از اجزاء علت تامه و این رفتار ها و رخدادهای عینی اراده و اختیار انسان است . رابطه اقتصادی در جامعه الزاما"در چهارچوب یک نظام اقتصادی ، مشکل می گیرد و نظام اقتصادی هم بدون « جهت » و « هدف » پذیرفته نیست و « باید » های که « جهت » و « هدف » نظام اقتصادی را تبیین می کنند ؛ « باید » های مبانی نامیده می شود .
اقتصاد چیست
انسان با توجه به تمایلی که به ارضای نیاز های خود دارد ، سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه ، حداکثر نتیجه را به دست آورد ، این راه و روش ، اصل اقتصاد نامیده شده ، فرد تحت تأثیر هر مشرب خاص که باشد ، لازم است بر مبنای این اصل رفتار کند . بنابرین ، « اقتصاد » علمی است که رفتار و رابطه انسان را با اشیای مادی مورد نیاز او که به رایگان در طبیعت نمی یابد ، مطالعه می کند . مطالعه اقتصاد باید درک ، بیان و تا حدی پیش بین
ی رفتار اقتصادی انسان را امکان پذیر سازد . این مطالعه باید به بهبود رفاه مادی فردی و اجتماعی بشر کمک کند ؛ بنابرین می توان ادعا کرد که اقتصاد ، قبل از هر چیز ، به تجزیه و تحلیل و تو ضیح شرایط و روابطی که در قلمرو رفاه مادی قرار دارد ، می پردازد . و اقتصاد بر خلاف علوم طبیعی ، علم محض نیست ؛ بلکه مجموعه اصول و قواعدی است که تحت تأثیر اراده بشر قرار می گیرد .
موضوع علم اقتصاد
موضوع اقتصاد عبارت است : از ثروت (کالاها ، خدمات و منابع ) از حیث چگونگی تولید ، توزیع و مصرف آن . مقصود از « ثروت » جنبه مالیت و ارزش کالاها و خدمات است ، نه جنبه عینیت اموال ؛ بنابرین ثروت از نظر ارزشمند بودن و مالیت موضوع اقتصاد است .
ثروت ،از حیث چگونگی رشد ، توزیع و به مصرف رساندن آن موضوع اقتصاد است ، نه از حیث آن به این شخص یا آن شخص
تعریف اقتصاد
یکی از معانی اقتصاد در لغت ، میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری است . در آیه « و اقصد فی مشیک » نیز به همین معنی آمده است .
از آن نظر که اعتدال در هزینه زندگی یکی از مصادیق میانه روی بوده ، کلمه « اقتصاد » دربارۀ آن بسیار استعمال می شده است تا آنجا که در به کار گیری عرفی از « اقتصاد » غالبا" همین معنی مقصود بوده است . اقتصاد از معانی عرفی خود (میانه روی در معاش و تناسب دخلو خرج ) ، تعمیم داده شده و معادل economy قرار گرفته است .
به هر حال برای « اقتصاد » که اقتصاددانان از بحث می کنند تعاریف مختلفی ارائه شده است .
ارسطو : علم اقتصاد یعنی مدیریت خانه .
آدام اسمیت : اقتصاد ، علم بررسی ماهیت و علل ثروت ملل است .
استوارت میل : اقتصاد ، عبارت است از بررسی ماهیت ثروت از طریق قوانین تولید و توزیع
ریکاردو :اقتصاد علم است .
آلفرد مارشال : اقتصاد ،عبارت است از مطالعه بشر در زندگی شغلی و حرفه ای . در تعریف دیگر : علم اقتصاد بررسی کردار های انسان در جریان عادی زندگی اقتصاد یعنی کسب درامد و تمتع از آن برای تربیت دادن زندگی است .
نظام اقتصاد
قسمت اول شامل مبانى روش شناختى موضوع و قسمت دوم مباحث مربوط به اصول اثباتى علم اقتصاد و تحلیل درباره على و معلولى میان متغیرهاى اقتصاد کلان است و در ادامه نتایج و نظراتى ارائه شده است. از آنجا که روشن شدن ابعاد موضوع نیازمند بررسى دقیق تر است، لذا ضمن طرح آن نتایج و نظرات به نقد و بررسى آنها مى پردازیم.
۱- «ابزارها در نظام اقتصاد سرمایه دارى برگرفته از مبانى اقتصاد سرمایه دارى است که در مبانى فلسفى مکتب سرمایه دارى ریشه دارد. بنابراین عدم تناقض و همگرایى میان ابزار و مبانى حاکم است مانند اصالت فرد که به عنوان اصل فلسفى مکتبى تعیین کننده سیاست ها است.»در این مورد باید توجه داشت که از نیمه قرن نوزدهم که نظام اقتصاد سرمایه دارى لیبرال به سرمایه دارى مقرراتى تحول یافت موضوع تضاد ابزار با اهداف نظام سرمایه دارى و مبانى فکرى فلسفى آن به عنوان یک مسئله جدى نظام سرمایه دارى مطرح شده و تا امروز با درجات شدت و ضعف ادامه دارد.
مداخله دولت در زمینه تعیین حداقل نرخ دستمزد، تعیین ساعات کار روزانه، نظارت بر بازار، برقرار کردن نظام تامین اجتماعى، اجبارى کردن بیمه و محدود کردن مالکیت خصوصى و اعمال سیاست هاى اقتصادى با اهداف ایجاد اشتغال کامل، رشد اقتصادى، ثبات قیمت ها، توزیع مجدد درآمد و همچنین اجراى برنامه هاى ارشادى معمولاً از نوع پنج ساله و... همه محدودکننده آزادى هاى فردى و تناقض اصل اصالت فرد است. اگرچه این مداخلات در کشورهاى مختلف سرمایه دارى و در زمان هاى متفاوت یکسان نبوده و نیست اما هنوز شنیتسر در مقدمه کتاب خود شکوه از این دارد که مداخلات دولت آمریکا در اقتصاد این کشور در زمان ریاست جمهورى کلینتون زیادتر شده است و فریدمن نیز از مداخله دولت در فعالیت هاى اقتصادى و محدود کردن آزادى هاى فردى اظهار نگرانى کرده آن را عاملى براى شکاف برداشتن نظام و تهدیدى براى نابودى آن مى داند: «اگرچه آمریکا برنامه ریزى مرکزى در زمینه اقتصاد را نپذیرفته است، با این همه ما در عرض پنجاه سال گذشته در جهت گسترش نقش دولت در امور اقتصادى راه درازى پیموده ایم و این دخالت ها به لحاظ اقتصادى ما را در معرض تهدید و نابودى قرار داده است... اگر از این فراتر رویم خانه شکاف برداشته، در کام نظام هاى خودکامه خواهد غلتید.» بنابراین ملاحظه مى شود که نتیجه گیرى اول با واقعیت منطبق نبوده و نه تنها مورد قبول اقتصاددانان سرمایه دارى نیست بلکه به شدت به فقدان چنین همگرایى اعتراض دارند. در ادامه و به مناسبت به نمونه هاى دیگرى از این قبیل موارد برخورد مى کنیم و خواهیم دید که بعضى از اقتصاددانان معروف این نظام حتى به خود این اصول و مبانى انتقاد دارند.