لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام
آفتاب - فرهنگ و اندیشه: باید تاکید کرد که علاقه امام خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با اینکه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى امام خمینى نپرداخته است. آنچه در پى مىآید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث امام خمینى .
مقدمه
در سال 1968 پنجسال پس از اخراج آیتالله روحالله خمینى از ایران، ساواک، پلیس امنیتى شاه، به خانه او در قم یورش برد و اوراق و نوشتههاى وى، از جمله شروح و تفاسیرى را که در دهه 1930 در باب عرفان نوشته بود، ضبط و توقیف کرد.
پانزده سال بعد، در سال 1983، پارهاى از آثار مفقود خمینى را یکى از طلاب در همدان پیدا کرد.
او، که نامش هرگز در گزارشهاى بعدى این واقعه ذکر نمىشود، دو کتاب از فروشندهاى دورهگرد خرید که، چون نتوانسته بود در بازار شهر خریدارى بیابد، به یکى از مدارس دینى آمده بود تا آنها را به مبلغ پنجاه تومان بفروشد.
یکى از این دو کتاب، چاپ سنگىاى از شرح شرفالدین محمود قیصرى
3
(متوفاى 751/1350) بر فصوص الحکم ابنعربى بود که در قرن نوزدهم در مصر انتشار یافته بود; و خود این قیصرى، هم متفکر عرفانى استثنایى و هم از شارحان پرآوازه مکتب ابنعربى است.
در حواشى کتاب، این طلبه ،تعلیقات دستنوشته بسیارى دید که، بر طبق سنت دیرپاى دستنویسى مسلمانان، در عین حال، هم شرحالشرحى بود بر متن اصلى فصوصالحکم و هم شرحى بر کتاب قیصرى.
طلبه مذکور، با کمال تعجب، پى برد که تعلیقات حاشیه، که به زبان عربى نوشته شده بود، امضاى سید روحالله خمینی نیز را در پاى خود داشت.
او، که آنچه را دیده بود باور نمىکرد، کتابها را به سرعت نزد آیتالله حسیننورى، امامجمعه همدان برد، و او بىدرنگ خط [امام] خمینى را در حواشى تشخیص داد.
و اما کتاب دیگر، معلوم شد که رسالهاى همراه با شرح و تفسیر است در باب کلام شیعى، که پسر ارشد آیت الله خمینى،
سید مصطفى، بر آن تعلیقاتى نوشته بود.
چندین محقق مسلمان، به سرعت دستبه کار انتشار این آثار بهتازگى کشف شده گشتند.
این محققان آثار مذکور را متعلق به موضوعات و مطالب عرفانى قلمداد کردند.
ظاهرا متن شرحالشرح آیت الله خمینى، به خودى خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه کافى با ابهت جلوه نکرد. چراکه وى تصمیم گرفت که آن را با شرحالشرح دیگرى که آیت الله خمینى در حواشى مصباح الانس نوشته بود تکمیل کند، و این مصباح الانس شرحى است که محمد بن حمزه فنارى (متوفاى 834/1431)، عالم مشهور عثمانى، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونى (متوفاى 673/74-1273) نگاشته است.
این دو شرحالشرح کاملا باهم سازگارند و تصورى از دیدگاه عرفانى و فلسفى احتمالا بزرگترین، یا دستکم بانفوذترین، رهبر سیاسى مسلمان در قرن بیستم به ما مىدهند.
با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ،پیشنویس دستنوشتهاى را که به خوبى استنساخ شده بود براى آیت الله خمینى فرستاد تا وى تصحیح و تایید کند.
آیت الله خمینى، پس از اعمال چند تغییر جزئى مربوط به سبک نوشته، اجازه انتشار آن را داد.
گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهاى سنگى متون اصلى، آن قطعاتى را که وى بر آنها شرح نوشته بود حفظ کردند
4
.
با این همه، کوشش در جهت فهم استدلالهاى پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلىاى که آن استدلالها بر آنها توقف دارند، کار نسبتا دشواری است.
بنابراین، براى فهم و ارزیابى درست موضع
آیت الله خمینى در قبال قیصرى و فنارى و کل فلسفه عرفان، متون این دو متفکر لازمند.
از همین آغاز، باید تاکید کرد که علاقه آیت الله خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى.
با اینکه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى ایشان نپرداخته است.
آنچه در پى مىآید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی که، هرچند به اندازه دستاوردهاى سیاسىاش مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقهاى جدى است.
خاستگاه و تحصیلات
[امام]خمینى در 24 سپتامبر 1902 در شهر خمین، که شهرى کوچک در جنوب غربى تهران است، در میان خاندانى روحانى از سلاله پیامبر(ص)، برآمد.
علوم دینى را با برادر بزرگتر خود، آیتالله مرتضى پسندیده، شروع به فراگیرى نمود و از تعلیم و تربیت دینى استوارى برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگى به شهر اراک، که در نزدیکى خمین بود، عزیمت کرد و در آنجا در حوزه درس عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355ه ق./ 1937م.)، که یکى از علماى بزرگ شیعى بود، شرکت نمود.
وقتى که حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد،این طلبه جوان نیز به دنبال وى رهسپار قم گردید و به زودى با میرزا محمدعلى شاهآبادى (1292 1369 /1875-1950)، جامع معقول و منقول، آشنا شد.
این استاد، به همراه متفکر دینى تا حدى جنجالبرانگیزى همچون میرزا علىاکبر حکیم [شاگرد مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى (1878/1295)] (1925/1344) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر مطالعات عرفانى او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیتالله آینده را به سنت دیرپاى تعلیم و تربیت اسلام ایرانى پیوند دادند.
این سنت گرایشهاى عرفانى و حکمىاى را باهم تلفیق مىکرد که سابقهشان به تعالیم شخصیتهاى مؤثرى در تاریخ فکرى شیعه، مانند میرداماد (متوفاى 1040/1630) و ملاصدرا (متوفاى 1050/1640
5
) مىرسد.
این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملى (متوفاى حدود 787/1385)، ابنعربى و یحیى سهروردى،(کشته شده به سال
587/1191) الهام گرفتهاند.
با این مقدمات، کاملا طبیعى به نظر مىرسد که کتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانىاى بوده است که امام خمینى زیر نظر شاهآبادى فراگرفته است.
ملاصدرا در این اثر، سیر و سلوک معنوىاى را که سالک طریق عرفان دارد تشریح کرده است. و بر وظایف عارف در قبال جماعت اهل ایمان، که ناشى از سیر و سلوک ظاهرا فردگرایانه اوست، تاکید ورزیده است.
صدرا این سیر و سلوک معنوى را به چهار مرحله تقسیم کرده، که از سویى، مطابق با مرتبه توفیق معنوى سالکند و، از سوى دیگر، مطابق با شان او به عنوان پیامآور الهى.
سفر اول سیر من النفس والخلق الى الحق، سفر دوم من الحق الى الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهى، سفر سوم من الحق الى الخلق والنفس، و سفر چهارم من الخلق الى الخلق است که در آن، سالک موهبت جدیدى از سنخ امور معنوى و اخلاقى به جامعه خود ارزانى مىدارد.
این الگو از سرنوشت انسان که مورد توصیف ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینى قرار گرفت، سابقهاش به آموزههاى تصوف متقدم بازمىگردد.
مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابنعربى در مورد انسان کامل است، از این حیث که بر نقش انسان کامل به عنوان رهبر دینى جماعت اهل ایمان تاکید خاص دارد نقشى که بعضى از محققان غربى خواستهاند بىاهمیت جلوهاش دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان کامل در نیروى جهانى بسیار مهمى که حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف کردهاند.
متن درسى بعدى آیت الله خمینى در مورد عرفان، شرح فصوص الحکم قیصرى است.
این اثر همراه با شرح فصوص الحکم عبدالرزاق کاشانى (استاد قیصرى) ظاهرا از معروفترین و مؤثرترین شروحى مىباشد که بر شاهکار ابنعربى نوشته شده است.
لیکن شرح قیصرى آثار عمیق و دیرپایى در شکلگیرى نظرات آیت الله خمینى، عموما، و آراء مابعدالطبیعى وى، خصوصا، داشته است. او در آثار عرفانى خویش از این شرح استفادههاى زیادى کرده است.
بعد از مطالعه شرح قیصرى، آیت الله خمینى توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلى سنت تفسیر عقلى و استدلالى میراث ابنعربى، که به صورت چکیده در آثار قونوى دیده مىشود، معطوف نمود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 58 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
نویسنده: محسن جلالی فراهانی
امام خمینی و مسأله جنگ و صلح در طول هشت سال دفاع مقدس
خبرگزاری فارس: این مقاله با نگاهی مستند و مستدل به دوران دفاع مقدس سعی در بررسی مساله جنگ و صلح از دیدگاه امام خمینی در طول هشت سال دفاع مقدس ملت ایران را دارد.
1ـ مقدمه
همانطور که بارها تکرار شده است و میدانیم جنگ تحمیلی علیه ایران به ابتکار آمریکا و توسط عراق آغاز شد. از یک نگاه آمریکا حق داشت همه تلاشخود را برای تغیر دوباره حکومت ایران به کار گیرد. آرنولد توینبی میگوید: بدیهی است که ذهن آدمی از خلاء روحی و معنوی کراهت دارد و اگر بر مردمی یا جامعهای این بدبختی فرود آید که سرچشمه زلال الهامات و امیدهایی که زمانی بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دیر یا زود در صدد تصرف نخستین مائدهای که فراراهش قرار گیرد برخواهد آمد و حتی اگر این مائده خشن و فریبنده باشد تصاحب آن را به محرومیت ترجیح خواهد داد.
آمریکا نیز حکایت چنین جامعهای را دارد که ذکرش در این جملات میرود. اگر آغاز سرمایهگذاری آمریکا در ایران را 28 مرداد 1332 در نظر بگیریم حکومت آمریکا در طی 25 سال با تمام توان و امکانات ایران را و فقط ایران را به عنوان استراتژیکترین
نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلی در جنوب و شمال و مرکزیت در میان کشورهای منطقه و مرزهای طولانی با شوروی و ... تحت پوشش مادی و معنوی قرار داده بود. تمام امیدهای طولانی مدت خود را به رژیم حاکم بر ایران بسته بود و یکی از پایه های اصلی آینده جهانی شدن و نقش آمریکا در تحولات بینالملل را نیز ایران قرار داده بود.
حال انقلابی ضد آمریکایی نه تنها همه امکانات مادی را که برای منظورهای فوق فراهم شده بود تصاحب کرد بلکه شعار جدی نفی آمریکا در صحنه بینالملل را هم سرلوحه سیاست خود قرار داد.
از این منظر که به تحولات سالهای آخر دهه 1970 مینگریم آمریکا باید به هر طریق ممکن ـ حتی جنگ ـ تا قبل از استقرار کامل انقلاب اسلامی به این کابوس وحشتناک پایان میداد. از طرفی هم آمریکا میدانست که انقلاب اسلامی از جهات متعدد با سایر نمونههای مشاهده و مطالعه شده انقلابهای جهان متفاوت است. بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن انقلاب را خطری بزرگتر ارزیابی میکرد با توجه به اینکه ایران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بینالمللی خود تأکید مینمود.
ریچارد نیکسون سیاستمدار کهنهکار آمریکا در مورد انقلاب ایران میگوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته میشود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر تودهها ناشی میشد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه
خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را میخواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور میکردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند». همین نامعلوم بودن خواسته انقلاب ایران برای جهان غرب و اتکای ارکان انقلاب برایمان و قواعد غیرمادی ترس از آنرا بیشتر میکرد.
2ـ سالهای آغازین جنگ
اگر به خاطر بیاوریم با سپری شدن مدت کوتاهی از جنگ پیش بینیها از پایان خوش هجوم ناگهانی عراق و شکست چند روزه ایران به تلخی یأس برای هم پیمانان صدام بویژه آمریکا مبدل شد. رهبریهای حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که جنگ عامل پیوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبری ایشان روز به روز تنگتر شود تا افرادی که با این جریان همسو نبودند در خارج این دایره قرار گیرند. بنیصدر به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکستهای شش ماهه ایران در فروردین ماه 59 عزل شد و معادلات سیاسی و نظامی ایران شکل تازهای به خود گرفت.
عزل بنیصدر ، افشای توطئهها ، وقایع تکان دهنده پیاپی مثل ترورها و بمبگذاریها همه و همه حقانیت خط امام و مظلومیت آنرا اثبات میکرد . امام نیز بعد
از هرکدام از وقایع دلخراش در پیامی به مردم آنها را امیدوارتر میکردند و لزوم خشکاندن ریشه تهاجمات را واجبتر. در یک نگاه آماری به صحیفه امام (ره) حجم بیانات و پیامهای امام به مردم ایران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولین سالهای جنگ چندین برابر سالهای بعد است که نشان از سیاست کنترلی حضرت امام در شرایط بحرانی آنروزها دارد.
سایر مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد میکردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بوده و امروز فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است. فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوقالعاده برساند. در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنیصدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش در آن مقطع زمانی چرا آنها ریشه اختلافات را خشکیده میدیدند و ضرورت وحدت را نیز لازم. همین عوامل برای پیروزیهای مکرر رزمندگان اسلام کفایت میکرد.
وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپسگیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ، غرب شوش و دزفول در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
امام خمینی(ره) و روابط بین الملل
قرآن و روابط عاطفی با خویشاوندان کافر
قرآن و روابط دوستانه با کافران
قرآن و روابط اجتماعی با کافران
الف ـ شرکت در مجالس کافران:
ب ـ هم رازی باکافران:
ج ـ ازدواج با کافران:
احسان به کافران
قرآن و دفاع در برابر کافران
مشخصه های روابط بین المللی
روابط بین المللی در حکومت دینی
بی تردید اندیشه حکومت دینی و
بنیان گذاری نظام جمهوری اسلامی در
ایران از سوی امام خمینی(قده) رویکرد ِ
جدیدی را به دین به همراه داشت. موج
جدید نگاه به دین از یک سو افق های
روشنی را از منظر تفکر و خردورزی دینی
نوید می داد, و از سوی دیگر, دل نگرانی
و دغدغه های خاطر ایجاد می کرد.
دل نگرانی از این که رویکرد ِجدید به دین
از سر شوق زدگی به نظریه پردازی
شتاب زده در معارف و حقایق دین بپردازد
و با چشم پوشی از تمام ابعاد دین و
جامعیت آن آرا و دیدگاه های یک بُعدی و
متغیّر را جایگزین دیدگاه های جامع و
ثابت اصول و معارف دین کند.
و افق های روشن و امیدهای تازه به
این که رویکرد ِنو به دین و حکومت دینی
سمت وسوی تحلیل منطقی و پژوهشی و
|98|
ماهیت دین شناسانه داشته و با جامع نگری
همراه باشد; روی کردی که با انگیزه,
بازشناسی آموزه های دینی با توجه به
تحولات بنیادین شرایط زندگی اجتماعی,
فرهنگی, سیاسی انسان و با توجه به دو
اصل خاتمیت اسلام و جهان شمولی آن
باشد که در این صورت رویکردی مبارک
بوده و شاهد نمودی دیگر از ورود تفکر و
اندیشه دینی در عرصه های جهانی دین و
فرهنگ خواهیم بود.
البته آن چه تا هم اکنون با این ماهیّت
و انگیزه انجام یافته بسیار درخشان و از
برجستگی های ِتاریخ دین پژوهی به شمار
می رود. با ارج نهادن به تمامی گام ها و
پژوهش های ارزنده ای که در این مقوله
انجام یافته است و یا در حال انجام است,
به نظر می رسد هم چنان اولویت ها و
محورهایی با زمینه و نیاز کامل به پژوهش
وجود دارد که بایسته است از نگاه
پژوهش گران و صاحب نظران دور نماند که
در این جا به مواردی هر چند کوتاه و
فشرده اشاره می کنیم:
1. تحلیل ماهیت حکومت دینی و
جایگاه و نسبت آن با مجموعه دین;
2. نسبت و رابطه فلسفه دین با فلسفه
حکومت دینی;
3. حوزه های ورود و نوع ورود
حکومت دینی در حریم های فرد و جامعه;
4. تأثیرگذاری حکومت دینی
بنابر مبنای اولی بودن حکومت درمحدوده
قوانین و احکام دیگر;
5. تأثیرگذاری حکومت بنابر مبنای
ثانوی بودن در محدوده های قوانین و
احکام دیگر;
6. نوع و ماهیت روابط حکومت
دینی با جهان خارج از مرزهای جغرافی
خود.
این محورها برخی از بایسته های
تحلیل نظریه حکومتی دینی است که نه تنها
برای اثبات و تبیین برخی ابعاد احکام
اجتماعی, سیاسی اسلام روشن گر است
بلکه خود پاسخی به برخی شبهه افکنی ها
در عرصه اندیشه و تفکر حکومت دینی
خواهد بود.
این نوشتار پیش درآمدی است کوتاه
در محور "امام خمینی و روابط بین الملل";
به دیگر سخن روابط بین المللی حکومت
اسلامی از منظر امام خمینی که با توجه به
|99|
اهمیت و گستره موضوع آن, امید است
این مقال کوتاه زمینه ساز تحلیلی جامع و
کامل گردد.
روابط یک کشور با جهان خارج از
مرزهای جغرافیایی خود از منظرهای
متفاوتی مورد توجه قرار می گیرد: گاهی
مدیریت سیاسی یک کشور از منظر
ارتباطات خاصی, سیاسی و دیپلماتیک به
رابطه با کشورهای دیگر می نگرد. و این
نگاه فلسفه روابط را هم مشخص می کند,
و گاهی چشم انداز روابط یک کشور با
کشورهای دیگر را تحولات, نیاز و شرایط
اقتصادی ترسیم می کند و گاهی هم نگاه
پیوند به اردوهای قدرت و سلطه های
منطقه ای, جهانی, آنچه در همه نگاه ها به
روابط بین المللی یک کشور مشترک است
تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی جامعه
است.
که خدای تبارک و تعالی مقرّر
فرموده, شرایط حاکم را شرایط
مأمورین دولت را, کیفیت حکومت
را, آن طوری که در اسلام مقرّر
است, همان طوری که در صدر اسلام
بود.
از آن جا که ماهیت حکومت دینی از
اصول و مبانی دینی شکل می پذیرد به کلام
امام خمینی در بیان آن می نگریم, امام در
بیان مبانی تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی
در حکومت اسلامی می فرمایند:
"الف: حکومت اسلامی به آن طوری
[1]
ب: حکومت اسلامی مشروطه است
از این جهت که حکومت کنندگان در
اجرا و اداره مقید به یک مجموعه
شرط هستند که باید رعایت و اجرا
شود, از این جهت حکومت اسلامی
حکومت قانون الهی بر مردم است. [2]
ج: روابطی را که هر فرد بشر با
خداوند دارد, روابطی را که هر فرد
بشر با پیغمبر اسلام(ص) دارد, با
حکومت دارد, روابطی را که هر فرد
با فرد دیگر باید داشته باشد, روابطی
را که هر فرد با غیر ملت خودش باید
داشته باشد, کلیه روابطی را که امکان
دارد بین یک فرد بشر با افراد دیگر بشر
یا جوامع بشری باشد در اسلام مطرح
است و حکم دارد. [3]
د: بنابراین ما یک کتابی داریم که
مصالح شخصی, مصالح اجتماعی,
|100|
مصالح سیاسی, کشورداری و همه
چیزها در آن هست, البته با آن
تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده
است. [4]">
دراین فرازها از کلام امام اصول
حاکم بر مدیریت سیاسی, قوانین, ضوابط
در تمامی ابعاد حکومت اسلامی از جمله
روابط بین المللی حکومت اسلامی ترسیم
شده است.
شرکت در مجالس کافران, دوستی با
کافران, هم رازی با کافران, ازدواج با
کافران و… مورد توجه قرار گرفته است.
دیدگاه قرآن نسبت به روابط با غیر مسلمانان
چون دیگر دیدگاهای این کتاب جامع
آسمانی به پدیده ها و حقایق فردی و
اجتماعی همه جانبه, جامع و بنیادی
است, تا آن جا که حتی در این مسئله به
ظاهر ساده, انگیزه های انسانی, عاطفی,
اجتماعی, سیاسی از نظر دور نمانده
است.
روابط بین المللی به شکل کنونی, در
دوران صدر اسلام ابعاد و شکل دیگری
داشته است و با عنوان روابط مسلمانان با
غیر مسلمانان شناخته می شود.
البته نگاه به این موضوع می تواند نگاه
تاریخی به روابط باشد که در آن صورت
عوامل و فراز و نشیب آن روابط از آغاز
تاکنون بررسی و تحلیل می شود و
می تواند نگاه به اصول و مبانی رفتاری
روابط مسلمانان با غیرمسلمانان و در این جا
نگاه به روابط را براساس احکام اسلام و
اصول آن بررسی می کنیم.
مسئله روابط مسلمانان با غیر مسلمانان
از جمله موضوعات خاصی است که در
قرآن مجید با عناوین مختلفی چون:
با توجه به تعدّد آیات و نیاز گسترده به
تفسیر تحلیلی نسبت به عناوین و موضوعات
بررسی شده در آیات در این مقام فقط
اشاره ای کوتاه و گویا به پیام نخستین آیات
قرآن در موضوع می کنیم.
قرآن و روابط عاطفی با خویشاوندان کافر
"یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا اباءکم و
اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر علی
الایمان…; [5] ای کسانی که ایمان
آورده اید, اگر پدرانتان و برادرانتان
کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را]
|101|
به دوستی مگیرید."
"لاتجد قوما یؤمنون بالله والیوم الاخر
یُوادّون مَن حادّ الله ورسوله ولو کانوا
آباءهم أو… [6]; قومی را نیابی که به
خدا و روز باز پسین ایمان داشته
باشند [و] کسانی را که با خدا و
رسولش مخالفت کرده اند ـ هر چند
پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان
یا عشیره آنـان باشنـد ـ دوسـت
بدارند….">
"قل ان کان اباؤکم و ابناءکم و
اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و
اموال اقترفتموها و تجارة تخشون
کسادها و مسکن ترضونها احب الیکم
من الله و رسوله…; [7] بگو:اگر پدران
و پسران و برادران و زنان و خاندان
شما و اموالی که گرد آورده اید و
تجارتی که از کسادش بیمناک اید و
سراهایی که خوش می دارید, نزد
شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه
وی دوست داشتنی تر است, پس
منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به
اجرا در] آورد.">
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
امام خمینی(ره) و مستضعفان
استضعاف در قرآن
انقلاب ایران و مستضعفان
امام خمینی و فقرزدایی
روحانیت و حمایت از محرومان
مسئولان نظام و حمایت از محرومان
نفوذ فرصت طلبان
استضعاف در قرآن
واژه های استضعاف و مستضعفین ریشه قرآنی دارند, چنان که کلمه هایی چون مستکبران و
طاغوتیان نیز چنین اند. این واژگان به فراموشی سپرده شده بود تا این که احیاگر بزرگ قرن,
حضرت امام خمینی(قده) آن ها را دوباره معنا بخشید و بر زبان ها و قلم ها جاری کرد.
مستضعف یعنی کسی که به استضعاف کشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف
و ناتوان می شمارند در صورتی که واقع امر چنین نیست.
مستکبران نیز کسانی هستند که خودشان و دیگران آن ها را برتر می شمارند در صورتی
که واقع امر چنین نیست. کلمات استکبار و استضعاف را با توجه به یکدیگر باید معنا کرد.
در قرآن کریم برای مستکبران چند نشانه ذکر شده است:
1ـ برتری جویی و خود بزرگ نمایی, نه برتری واقعی; [1]
2ـ تفرقه افکنی در میان مردمان محروم و مستضعف; [2]
3ـ سرکوب بی رحمانه و کشتار مخالفان; [3]
|10|
4ـ به فساد کشیدن مردم و ترویج مفاسد; [4]
5ـ تحقیر و توهین مردم; [5]
6ـ اسراف و ولخرجی. [6]
از آیه های قرآنی استفاده می شود که مستکبران افرادی اند که خود را برتر از دیگران
می دانند و نشان می دهند. آن ها می گویند: ما سیاست مدار, دانشمند و عاقل هستیم و
مصالح شما را بهتر از خودتان تشخیص می دهیم. از ما اطاعت کنید تا سعادت و
خوشبختی شما را فراهم سازیم. با عناوین مختلف ِرنگ, نژاد, دین, مذهب, زبان,
قومیت, ملیت, کشور, شهر و دیگر عنوان های اعتباری در میان مردم تفرقه می اندازند تا
تضعیف شوند و نیروی اجتماعی خود را از دست بدهند. مفاسد اخلاقی را ترویج می کنند
و مردم را به عیاشی سرگرم می سازند تا هویت انسانی خود را فراموش کنند و در برابر
خواسته های شان تسلیم گردند.
زمین, آب, هوا, منابع طبیعی, نیروی علم و اختراع و صنعت, نیروی کار,
نیروهای اداری, نظامی و انتظامی, قضایی همه و همه از مردم به وجود می آید و خود
آنان منابع عظیم قدرت و ثروت هستند, نه مستکبران. مستکبران اقلیتی بیش نیستند و
اگر توده های مردم با آنان همکاری نکنند قدرتی ندارند. قدرت آن ها غیر واقعی و
پوشالی است. با حیله گری و تلقینات دروغین, اکثریت را از خود بیگانه کرده تا نتوانند
به قدرت واقعی خویش پی ببرند و از آن بهره بگیرند. بنابراین, مستضعفین واقعاً ضعیف
و ناتوان نیستند بلکه خودشان را ضعیف می پندارند. مشکل مستضعفین ناتوانی واقعی
نیست بلکه اختلافات درونی و نادانی و اطاعت کورکورانه از مستکبران است. مستکبران
نیروهای سرکوب گر را از خود مستضعفان فراهم می سازند و بر سر خودشان می کوبند,
و استثمارشان می کنند.
پیامبران در طول تاریخ از جانب خدا مبعوث می شدند تا مردم به استضعاف کشیده را
بیدار سازند تا خود را از قید و بند مستکبران آزاد نمایند. حضرت ابراهیم(ع) در برابر حکومت
طاغوتی نمرود قیام کرد. حضرت موسی(ع) در برابر حکومت جبّار ِفرعون به پا خاست.
|11|
حضرت عیسی(ع) در برابر جباران عصر خود و به منظور نجات محرومان قیام کرد.
حضرت محمد(ص) در برابر ابوجهل ها و ابولهب ها و قیصرها و کسری ها قیام کرد و برای
نجات محرومان و مستضعفان به جهاد پرداخت.
مبارزه با طاغوت و طاغوتیان و دفاع از حقوق محرومان یکی از مهم ترین اهداف
پیامبران بوده است. [7]
قرآن کریم قتال در راه خدا را به منظور نجات مستضعفان یکی از وظایف مسلمانان
می شمارد و می فرماید:
"چرا در راه خدا و برای نجات مستضعفان جهاد نمی کنید? مردان و زنان و
کودکانی که می گویند: پروردگارا, ما را از این شهری که ساکنان آن ستمکارند
بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار بده و از نزد خویش برای ما یاوری
تعیین فرما. مؤمنان در راه خدا جهاد می کنند و کافران در راه طاغوت می جنگند.
پس شما با دوستان شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان ضعیف است."> [8]
جنگ استضعاف و استکبار, فقر و غنا همواره در طول تاریخ ادامه داشته و دارد.
هرچند یک بار در گوشه ای از جهان به وسیله محرومان نهضتی بر پا می شد و بر ضد
مستکبران و ستمکاران و زراندوزان قیام می کردند. گاهی در همان آغاز امر شکست
می خوردند و به وسیله عوامل استکبار سرکوب می شدند و گاهی پیروز می شدند و عوامل
استکبار را کنار می زدند و به طور موقت چند صباحی در مسند قدرت قرار می گرفتند.
پیامبران در طول تاریخ همواره از محرومان حمایت می کردند, یا خود در رأس چنین
نهضت هایی بودند یا از نهضت کنندگان جانبداری می کردند.
انقلاب ایران و مستضعفان
کسانی که از سال 1341 در جریان مبارزات مردم ایران بر ضد رژیم شاهنشاهی, به رهبری
امام خمینی(قده) حضور فعال داشتند یا شاهد حوادث آن زمان تا زمان پیروزی سال 1375
و حوادث مهم بعد از آن, به ویژه دوران هشت ساله جنگ تحمیلی, بوده اند به خوبی
|12|
می دانند که طبقات محروم و مستضعف بزرگ ترین نقش را در سرنگونی رژیم شاهنشاهی
و خنثی ساختن توطئه های دشمنان داخلی و خارجی و تثبیت نظام اسلامی داشته اند. در
این دوران بسیار حساس و سرنوشت ساز, کارگران, پیشه وران, کشاورزان, دانشجویان,
دانش آموزان و طلاب ِجوانی که غالباً از فرزندان همین طبقات بودند, در صحنه های مهم
مبارزات حضور فعال داشتند. اکثر قریب به اتفاق زندانیان, شکنجه شدگان, تبعیدیان,
شهدا و جانبازان از همین اقشار زحمت کش و محروم بودند; به طوری که می توان گفت:
پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرهون ایثار و فداکاری و جهاد طبقات محروم و شریف
است, چنان که امام خمینی(قده) بارها بدین مطلب اشاره نمودند. از باب نمونه:
"فقرا و متدینین بی بضاعت, گردانندگان و برپا دارندگان انقلاب هستند."> [9] "با پشتیبانی مردم مخصوصاً طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستم شاهی از کشور و ذخایر آن کوتاه گردید." [10] "مستمندان و فقرا و دور افتاده ها در صف مقدم جامعه هستند, همین ها و همین زاغه نشینان و همین حاشیه نشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند… همین ها هستند که الآن در جبهه ها مشغول به فدارکاری هستند."> [11]
بنابراین, انقلاب ایران را می توان یکی از مصادیق بزرگ نهضت های مستضعفان به
شمار آورد و صاحبان اصلی انقلاب نیز همان ها هستند. ولی این انقلاب با دیگر
انقلاب هایی که به وسیله طبقات محروم و مستضعف به وقوع پیوسته یک تفاوت مهم دارد:
آن انقلاب ها غالباً ماهیت اقتصادی و ضد تبعیضاتی داشته و با تبلیغات در این محورها
مردم به صحنه های مبارزه و پیکار کشیده می شدند. برخلاف انقلاب ایران که ماهیت
اسلامی داشت. امام خمینی به عنوان وجوب دفاع از اسلام و ارزش های دینی و مبارزه
بر ضد ترویج مفاسد اخلاقی و امور ضد دینی مردم را بسیج می کرد و به صحنه های مبارزه
می کشید, از این رو ایثار و فداکاری مردم به قصد قربت و جلب رضای خدا و عمل به
تکالیف شرعی انجام می گرفت. پایداری و مقاومت, ایثار و فداکاری تا مرز شهادت نیز از
|13|
همین منبع معنوی سرچشمه می گرفت.
امام خمینی در همه دوران مبارزات و بعد از آن سعی داشت نهضت از مسیر خدایی و
قصد اخلاص و انجام وظایف شرعی خارج نگردد. حتی جهاد و تلاش در راه تأسیس
حکومت اسلامی و تحکیم پایه های آن و خنثی ساختن توطئه های دشمنان را نیز به عنوان
یک وظیفه شرعی و موجب رضای پروردگار جهان معرفی می کرد.
ولی این, بدان معنا نیست که امام خمینی توجّهی به امور زندگی و اجتماعی و
سیاسی, و اقتصادی مردم نداشت و صرفاً به منظور تأسیس و تثبیت حکومت اسلامی جهاد
و تلاش کنند, بلکه به همه این ها کاملاً عنایت داشت ولی از طریق اجرای احکام و قوانین
اسلام. امام عقیده داشت اگر حکومت اسلامی برپا شود و احکام و قوانین دینی به طور
صحیح و کامل به اجرا درآید, و مسئولان نظام اسلامی در رده های مختلف به وظایف خود
عمل کنند مشکلات اقتصادی, اجتماعی, سیاسی, اخلاقی, قضایی مردم حل می شود.
کشورشان آباد و در حد امکان زندگی خوب و مرفهی خواهند داشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 50 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
ازولادت تا هجرت
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.
او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض)، پساز آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجا مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالیکه بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز
2
محروم گردید.
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش ازهمه نزد برادر بزرگش آیه الله سیدمرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علمیه اراک شد.
تحصیل و تدریس
اندکی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز 1300 هجری شمسی، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیه الله سیدمحمد تقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فق و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.
4
روح حساس و جستجوگر امام خمینی باعث می شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقمندانه روی آورد. از اینرو همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هئیت و فلسفه نزد مرحوم حاج سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیه الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیه الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی ـ اعلی الله مقاماتهم ـ بپردازد.
پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی بروجردی (رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان. امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد و زهد و وارستگی، تعبد و تقوای او زبانزد خاص و عام بود. همین خصلتهای متعالی که از طریق سالها مجاهده با نفس و ریاضتهای شرعی و تجربه مبانی و مفاهیم عرفانی در متن زندگی شخصی و اجتماعی به دست آمده بودند و همچنین مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزه ها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ی خطیر و پرآشوب بود، این عوامل موجب می شدند تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزه تازه تاسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیه الله العظمی حایری و آیه الله العظمی بروجردی
5
باقی بماند. پس از رحلت آیه الله بروجردی نیز امام خمینی علی رغم رویکرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هر گونه اقدامی که شائبه موقعیت طلبی و مقام خواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت و دوستان خویش را همواره به بی اعتنایی به اینگونه مسائل فرا می خواند. در زمانی که آگاهان جامعه اسلامی گرد وجود او را به عنوان منادی اسلام راستین گرفتند و آرزوهای خویش را در تقوی و علم و آگاهیهای وی یافتند، کمترین تغییری در مشی و منش امام خمینی پدید نیامد و این تکیه کلام همیشگی او بود که می فرمود:
«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت می دانم».
حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و .... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب می شد و در برخی از دوره هاـ سالهای تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمکتب فقه و اصول امام خمینی بهره می بردند. از برکات سالها تدریس امام خمینی تربیت صدها و بلکه به اعتبار مدت طولانی تدریس هزاران عالم و فرزانه ای بوده است که هر یک از آنها اینک روشنی بخش حوزه های دینیه اند و مجتهدان و فقیهان و عرفای برجسته و مطرح