هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

هزار فایل: دانلود نمونه سوالات استخدامی

دانلود فایل, مقاله, مقالات, آموزش, تحقیق, پروژه, پایان نامه,پروپوزال, مرجع, کتاب, منابع, پاورپوینت, ورد, اکسل, پی دی اف,نمونه سوالات استخدامی,خرید کتاب,جزوه آموزشی ,,استخدامی,سوالات استخدامی,پایان نامه,خرید سوال

تحقیق تفسیر سوره المائده 12ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره المائده 12ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-المائده-12ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏سوره المائده
‏آیه ‏6
‏یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صعِیداً طیِّباً فَامْسحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(6)
‏ ترجمه :
‏6 - اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت کرده ) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسى کرده اید) و آب (براى غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکى تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانى ) و دستها بکشید، خداوند نمى خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند بلکه مى خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید.
‏2
‏تفسیر :
‏پاک سازى جسم و جان
‏در آیات سابق ، بحثهاى گوناگونى درباره ((طیبات جسمى و مواهب مادى )) مطرح شد، در این آیه به ((طیبات روح )) و آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهاى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است ، تشریح گردیده ، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده ، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى کند:
‏((اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید.
‏(یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤ وسکم و ارجلکم الى الکعبین ).
‏در آیه حدود صورت ، که باید در وضو شسته شود توضیح داده نشده ولى در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) که وضوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مشروحا بیان کرده اند.
‏1 - حد صورت از طرف طول از رستانگاه مو تا چانه و از طرف عرض ‍آنچه در میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گیرد، ذکر شده و این در حقیقت توضیح همان معنائى است که از کلمه ((وجه )) در عرف فهمیده مى شود، زیرا وجه همان قسمتى است که انسان به هنگام برخورد بر دیگرى با آن مواجه مى شود.
‏2 - حد دست که باید در وضو شسته شود، تا آرنج ذکر شده ، زیرا مرافق جمع ((مرفق )) به معنى ((آرنج )) است ، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئید ممکن است به ذهن چنین برسد که دستها را تا مچ بشوئید، زیرا غالبا این مقدار شسته میشود، براى رفع این توهم مى فرماید: تا آرنج بشوئید
‏(الى المرافق ).
‏و با این توضیح روشن مى شود، کلمه ((الى )) در آیه فوق تنها براى بیان حد شستن است نه کیفیت شستن ، که بعضى توهم کرده اند و چنین پنداشته اند که آیه مى گوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئید (آنچنانکه در میان جمعى از اهل تسنن رائج است ).
‏3
‏توضیح اینکه این درست به آن میماند که انسان به کارگرى سفارش ‍میکند دیوار اطاق را از کف تا یک متر، رنگ کند، بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پائین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.
‏بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده ، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که بوسیله اهلبیت به ما رسیده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان .
‏باید توجه داشت که ((مرفق )) هم باید در وضو شسته شود، زیرا در اینگونه
‏موارد به اصطلاح غایت داخل در مغیا است یعنى حد نیز داخل در حکم ((محدود)) است .
‏3 - کلمه ((ب‍)) که در ((برؤ وسکم )) مى باشد طبق صریح بعضى از روایات و تصریح بعضى از اهل لغت به معنى ((تبعیض )) مى باشد، یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که در روایات ما محل آن به یکچهارم پیش سر، محدود شده و باید قسمتى از این یکچهارم هر چند کم باشد با دست مسح کرد - بنابراین آنچه در میان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است که تمام سر و حتى گوشها را مسح مى کنند، با مفهوم آیه سازگار نمى باشد.
‏4 - قرار گرفتن ((ارجلکم )) در کنار ((رؤ وسکم )) گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود نه اینکه آن را بشویند (و اگر ملاحظه مى کنیم ((ارجلکم )) بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است که عطف بر محل ((برؤ وسکم )) است نه عطف بر ((وجوهکم ))).
‏5 - کعب در لغت بمعنى برآمدگى پشت پاها و هم بمعنى مفصل یعنى نقطه اى که استخوان ساق پا با استخوان کف پا مربوط میشود آمده است .
‏سپس به توضیح حکم غسل پرداخته و چنین مى فرماید: ((و اگر جنب باشید غسل کنید)).
‏(و ان کنتم جنبا فاطهروا).
‏روشن است که مراد از جمله ((فاطهروا)) شستن تمام بدن مى باشد، زیرا اگر شستن عضو خاصى لازم بود مى بایست نام آن برده شود، بنابراین هنگامى که مى گوید خود را شستشو دهید، مفهومش ‍شستشوى تمام بدن است ، نظیر این در سوره نساء آیه 43 نیز آمده است که میگوید: حتى تغتسلوا.
‏5
‏((جنب )) - همانطور که در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کرده ایم - مصدرى است که بمعنى ((اسم فاعل )) آمده ، و در اصل بمعنى ((دور شونده )) است زیرا ریشه اصلى آن که ((جنابت )) بمعنى ((بعد)) و دورى است ، و اگر شخص ‍ ((جنب )) به این عنوان نامیده مى شود بخاطر آن است که باید در آن حال ، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دورى کند، و این کلمه (جنب ) هم بر مفرد، هم بر جمع و هم بر مذکر و هم بر مؤ نث اطلاق میشود، اطلاق ((جار جنب )) بر همسایه دور بهمین مناسبت است . ممکن است ضمنا از اینکه قرآن در آیه فوق مى گوید بهنگام نماز اگر جنب هستید غسل کنید استفاده شود که غسل جنابت جانشین وضو نیز مى شود.
‏سپس به بیان حکم تیمم پرداخته و میگوید: ((و اگر از خواب برخاسته اید و قصد نماز دارید و بیمار یا مسافر باشید و یا اگر از قضاى حاجت برگشته اید و یا آمیزش جنسى با زنان کرده اید و دسترسى به آب ندارید با خاک پاکى تیمم کنید)).
‏(و ان کنتم مرضى او على سفر او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا).
‏نکته اى که باید به آن توجه داشت آن است که جمله - او جاء احد منکم
‏من الغائط و جمله او لامستم النساء - همانطور که قبلا هم اشاره کردیم - عطف بر آغاز آیه یعنى جمله اذا قمتم الى الصلوة است ، در حقیقت در آغاز آیه اشاره به مساله خواب شده و در ذیل آیه اشاره به دو قسمت دیگر از موجبات وضو یا غسل گردیده است .
‏و اگر این دو جمله را عطف به ((على سفر)) بگیریم دو اشکال در آیه تولید خواهد شد، نخست اینکه از قضاى حاجت برگشتن نمى تواند نقطه مقابل مرض یا مسافرت باشد و لذا مجبوریم ((او)) را به معنى ((واو)) بگیریم (همانطور که جمعى از مفسرین گفته اند) و این کاملا بر خلاف ظاهر است ، به علاوه ذکر خصوص قضاء حاجت از میان موجبات وضو، بدون دلیل خواهد بود - اما اگر آنطور که گفتیم آیه را تفسیر کنیم هیچیک از این دو اشکال متوجه نخواهد شد (دقت کنید) (اگر چه ما هم مانند بسیارى از مفسران در جلد سوم ذیل آیه 43 نساء ((او)) را به معنى ((واو)) ذکر کردیم ولى آنچه در اینجا گفته شد به نظر نزدیکتر مى باشد).
‏موضوع دیگر اینکه در این آیه مساله جنابت دو بار ذکر شده و ممکن است براى تاکید باشد و نیز ممکن است کلمه جنب بمعنى جنابت و احتلام در خواب و او لامستم النساء کنایه از جنابت بوسیله آمیزش ‍جنسى باشد، و اگر قیام در آیه را بمعنى برخاستن از خواب تفسیر کنیم (همانطور که در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) وارد شده و در خود آیه نیز قرینه اى بر آن وجود دارد) گواهى بر این معنى خواهد بود (دقت کنید).

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-قدر-17-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏اِنّا اَنزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنّاسِ بِلْحَقِّ فَمَنِ اهَتدی فَلِنَفْسِه وَ مَنْ ضَلََّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهْمِ بِوَکیلٍ
‏اَللهُ یَتَوَفَّی الْانْفُسَ حینَ‏ مَوْتِها وَ الّتَی ‏لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضی عَلَیْهَا اْلمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْاخُرْی اِلی اَجَلٍ مُسَمّیً اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ
‏اَمِ اتّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُف‏َعاءَ قُلْ اَوَلَوْکانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئًا وَی‏َعْقِلُونَ
‏قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعًا لَهُ مُلْکُ السّشمواتِ وَاْلَارْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
‏تفسیر:
‏ خداوند ارواح را به هنگام مرگ و خواب می گیرد
‏بعد از ذکر دلائل توحید و بیان سرگذشت مشرکان و موحدان، در نخستین آیه مورد بحث این حقیقت را توضیح می دهد که پذیرش و عدم پذیرش شما سود و زیانش متوجه خودتان است،‏ و اگر پیامبر (ص) در این زمینه اصرار می ورزد نه بخاطر نفعی است که عائد او شود، بلکه صرفاً انجام وظیفه الهی است، می فرماید:
‏«‏ما این کتاب آسمانی را به حق برای مردم بر تو نازل کردیم‏»‏ (انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق)‏ (1).
‏«‏هر کس هدایت را پذیرا شود به نفع خود او ست، و هرکس گمراهی را بر گزیند تنها به زیان خود او تمام می شود‏»‏ (فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانمایضل علیها).
‏و در هر حال ‏«‏تو مأمور نیستی که حق را در قلوب آنه به اجبار داخل کنی‏»‏ وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است (و ما انت علیهم بوکیل)
‏این سخن که هر کس راه حق را پیش گیرد سودش عائد خود او می شود، و هرکس در بیراهه گام نهد زیانش دامن خود او را می گیرد، کراراً در آیات قرآن آمده است، و تأکیدی است بر این واقعیت که نه خدا نیازی به ایمان بندگان و وحشتی از کفر آنها دارد و نه پیامبر او، او این برنامه را تنظیم نکرده تا سودی کند ‏«‏بلکه تا بر بندگانش جودی کند‏»‏.
‏تعبیر ‏«‏و ما انت علیهم بوکیل‏»‏ (با توجه به اینکه وکیل در اینجا به معنی کسی است که موظف بر ایمان آوردن گمراهان باشد) کراراً در آیات قرآن با همین عبارت و یا شبیه به آن تکرار شده، و بیانگر این حقیقت است که پی‏غمبر اکرم (ص) مسئول ایمان مردم نیست، اصولا ایمان از طریق اجبار به دست نمی آید، و تنها موظف است که در ابلاغ فرمان الهی به مردم لحظه ای کوتاهی و سستی نکند خواه پذیرا شوند یا رویگردان؟
‏ ***
‏سپس برای اینکه روشن سازد همه چیز انسانها و از جمله حیات و مرگشان به دست خدا است می گوید: ‏«‏خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند‏»‏ (الله یتوفی الا نفس حین موتها).
‏«‏وارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد (و التی تمت ؟ فی منامها).
‏و به این ترتیب ‏«‏خواب‏»‏ برادر ‏«‏مرگ‏»‏ است و شکل ضعیفی از آن چرا که رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حداقل می رسد وبسیاری از پیوندهای این دو قطع می شود.
‏بعد می اف‏زاید: ‏«‏ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد‏»‏ (به گونه ای که هرگز از خواب بیدار نمی شوند) و ارواح دیگری را که فرمان ادامه حیاتشان داده به بدنهایشان باز می گرداند تا سر آمد معینی‏»‏ (فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الخری الی مسمی).
‏آری ‏«‏در این مسأله آیات و نشانه های روشنی است برای کسانی که تفکر می کنند‏»‏ (ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون)
‏ ***
‏از این آیه امور زیر به خوبی استفاده می شود:
‏انسان ترکیبی است از روح و جسم، روح گوهری است غیر مادی که ارتباط آن با جسم مایه نور و حیات آن است.
‏به هنگام مرگ خداوند این رابطه را قطع می کند، و روح را به عالم ارواح می برد و به هنگام خواب نیز این روح را می گیرد، اما نه آنچنان که رابطه به کلی قطع شود، بنابر این روح نسبت به بدن دارای سه حالت است: ارتباط تام (حالت حیات و بیداری) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط ‏به طور کامل ‏(‏حالت مرگ).
‏«‏خواب‏»‏ چهره ضعیفی از ‏«‏مرگ‏»‏ نمونه کامل ‏«‏خواب‏»‏!
‏خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصاً هنگامی که ‏«‏رویا‏»‏ آنهم رویاهای صادقه توأم باشد این معنی روشنتر میشود.
‏بعضی از ارواح هنگامی که در عالم خواب و ؟؟؟ می شود گاه به قطع کامل این ارتباط می انجامد به طوری که صاحبان آنها هرگز بیدار نمی شوند، و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیداری در نوسانند تا فرمان الهی فرا رسد.
‏توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام ‏«‏خواب‏»‏ در آستانه مرگ قرار می گیرد درس عبرتی است که اگر در آن بیندیشد برای ‏«‏بیداری‏»‏ او کافی است.
‏تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام می گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست ‏«‏ملک الموت‏»‏ و فرشتگان مرگ مرگ امده، به عنوان این است که آنها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادی میان این دو وجود ندارد.
‏به هر حال این که پایان آیه می فرماید: ‏«‏در این موضوع نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه می کنند‏»‏ منظور نشان هائی از قدرت خداوند و مأله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانی انسان در برابر اراده او است.
‏ ***
‏از آنجا که در آیه گذشته حاکمیت ‏«‏الله‏»‏ بر وجود انسان و تدبیر او از طریق نظام مرگ و حیات و خواب و بیداری مسلم شد در آیه بعد سخن از انحراف مشرکان در م‏س‏أله شفاف به میان می آورد تا به آنها ثابت کند مالک ‏شفاعت همان مالک مرگ و حیات و حیات آدمی است، نه بتهای فاقد شعور، می فرماید: ‏«‏آنها غیر خدا را شفیعان خود برگزیدند‏»‏ (ام اتتخذوا من دون الله شفعاء).
‏می دانیم که یکی از بهانه های معروف بت پرستان در مورد پرستش بتها این بود که می گفتند: ‏«‏ما آنها را بخاطر این می پرستیم که شفیعان مانزد الله بوده
‏97- اِنَّ الَّذینَ تَوَفّیهُمُ الْ‏ملائکَهُ ظالِمی اَنْفُسهِمِ قال‏وا فِیهمَ کُنتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فی الاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَهْ فَتُهاجِروا فیها فَاُلئِکَ مَأوْیهُمْ جَهَنَّمس وَ ساعَتْ مَصیراً.
‏98- اِلَّا‏ الْمَستَضْعَفینَ مِنَ الرَجالِ وَالنِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لایسْتَطیعونِ حیلَةً وَلا یَهتَدونَ سَبیلاً
‏99- فَاوُلَئِکَ‏ عَسَی اللهَ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکانَ اللهُ عَفُواً غَفُوراً.
‏ترجمه:
‏97- کسانی که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالی بودید (و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کفار جای داشتید؟) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، آنها (فرشتگان) گفتن مگر سرزمین خدا پنهاور نبود که مهجرت کنید؟ پس آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ و سر انجام بدی دارند.
‏98- مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که به راستی تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره ای دارند و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می یابند.
‏99- آنها ممکن ‏است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو کننده و آمرزنده است.
‏شأن نزل:
‏قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند همه افراد ساکن مکه که آمادگی برای شرکت در میدان جنگ دارند، باید برای نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره می شود، به دنبال این تهدید، عده ای از افرادی که ظاهراً اسلام آورده بودند ولی به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت پرستان به سوی میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمی نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سرانجام در این میدان کشته شدند، آیه فوق نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
‏تفسیر: در تعقیب بحثهای مربوط به جهاد، در این آیات اشاره به سرنوشت شوم کسانی می شود که دم از اسلام می زدند ولی برنامه مهم اسلامی یعنی ‏«‏هجرت‏»‏ را عملی نساختند در نتیجه به وادی های خطرناکی کشیده شدند و در صفوف مشرکان جان سپردند، قرآن می گوید: ‏«‏کسانی که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالی که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند، شما اگر مسلمان بودید، پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید؟‏»
‏(ان الذین تو فاهم الملائکه ظالمی قالوا فیم کنتم).
‏آنها در پاسخ به عنوان عذر خواهی می گویند: ‏«‏ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانائی بر اجرای فرمان خدا نداشتیم‏»‏.
‏(قالوا کنا مستضعفین فی الارض).
‏اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمی شود و بزودی از فرشتگان خدا پاسخ می شنوند که: ‏«‏مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید وخود را از ان محیط آلوده و خفقان بار برهانید‏»‏.
‏(قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها).
‏و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده، می فرماید: ‏«‏این گونه اشخاص که با عذرهای واهی و مصلحت اندیشی های شخصی شانه از زیر بار هجرت خالی کردند و زندگی در محیط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجیح دادن، جایگاهشان دوزخ و بد سرانجامی دارند

 

دانلود فایل

تحقیق تفسیر سوره نور(1تا5( ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره نور(1تا5( ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-نور(1تا5(-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏ب‏ِ‏سم‏ِ‏ الله‏ِ‏ الر‏َّ‏حمن‏ِ‏ الر‏َ‏ح‏ّ‏یم‏ِ
‏س‏ُ‏ور‏َ‏ةٌ ا‏َ‏نز‏َ‏لناها و‏َ‏ ف‏َ‏ر‏َ‏ضناها و‏َ‏ ا‏َ‏نز‏َ‏لنا فیها ایات‏ٍ‏ ب‏َ‏یِِِّّنات‏ٍ‏ ل‏َ‏ع‏َ‏لّّ‏َ‏ک‏ُ‏م ت‏َذَ‏ک‏َ‏ّّرون‏َ‏(1)
‏ابی ابن کعب از حضرت رسول اکرم (ص) رویات کرده هرکه سورهً نور را بخواند حق تعالی بقدر هر موًمنی که بوده وخواهد بود تا قیامت ده حسنه برای او بنویسد .
‏وعبدالله بن مسکان از ابو عبدالله (ع) روایت کرده که فرمودند زنان خود را به قرائت این سوره بحصن حصین در آورید و هر کس در هر روز یا در هر شب این سوره را تلاوت نماید از اهل بیت او زنا صادر نشود تا از این دنیا برود وچون بمیرد هفتاد هزار فرشته تش‏ییع جنازهً او کنند واز برای او دعا واستغفار نمایند تا اورا بقبر گذارده ودر روز قیامت مغفورمحشور شود .
‏وبدان که چون خدای تعالی افتتاح این سوره را به ذکر امر ونهی وبیان شرایع فرمود برای این که این سورهًً نور که در مدینه به پیغمبر نازل گردید و شصت وچهار ایه میباشد ثابت مینماید که خداوند بندگان خود را عبث نیافریده بلکه به جهت امر ونهی خلق فرموده .
‏این سوره ایست که از عالم بالا نازل وبه وسیلهً جبرئیل به این عالم فرو فرستادیم واحکام ان را فریضه بندگان کردیم یعنی در ان آیات روشن توحید و معارف الهی وحدود احکام را با دلایل واضح نازل ساختیم وبیان حلال وحرام نمودیم باشد که بندگان پند پذیرند ومتذکر ان حقایق شوند (1).
‏از جمله ً آن احکام این است .
‏ا‏َ‏لزّّان‏ِ‏ی‏َ‏ة‏ُ‏ ‏َ‏والزّّانی ف‏َ‏اج‏ِ‏لدٌٌ واک‏ُ‏لّّ‏َ‏ واح‏ِ‏د‏ٍ‏ م‏ِ‏نه‏ُ‏ما م‏ِ‏ا‏َ‏ئة‏َ‏ ج‏َ‏لد‏َ‏ةٍٍٍ و‏َ‏لا ت‏َ‏أخ‏ُ‏ذک‏ُ‏م ب‏ِ‏هم‏ِ‏ا ر‏َ‏اف‏َ‏ةٌٌ فی دین‏ِ‏ الله‏ِ‏ ا‏ِ‏ن ک‏ُ‏نت‏ُ‏م ت‏ُ‏ؤم‏ِ‏ن‏ُ‏ون‏َ‏ با‏ِ‏لله‏ِ‏ و‏َ‏الی‏َ‏وم‏ِ‏ الأخ‏ِ‏ر‏ِ‏ و‏َ‏ل‏َ‏یشه‏َ‏د ع‏َ‏ذاب‏َ‏ه‏ُ‏ما طائف‏َ‏ةٌٌ م‏ِ‏ن‏َ‏ الم‏ُ‏ؤم‏ِنی‏ن‏َ‏ (2)
‏در این آیه شریفه خداوند حدودی برای زناکاران واجب فرموده وامر نموده براین که باید شما ای مؤمنان هر یک از زنان ومردان زناکار را به صد تازیانه مجازات وتنبیه نمایید وفرمود ای رؤسای دین اسلام در اجرای احکام الهی در باره زن ومرد زنا کار رحم وشفقت و راًفت روا مدارید که به آن ها دلسوزی نموده وحد انها را جاری نسازید ویا انکه در میزان حدی که معین شده تخفیف بدهید ونباید از قاعدهً متعارف تجاوز کنید البته در جاری ساختن حدود مقرره الهی محکم و ثابت وبرقرار باشید وباید عذاب آن بدکاران را جمعی از مردمان مشاهده کنند یعنی حد زنا در حضور جمعی از مردم باید اجرا شود. اگر به خدای تعالی وروز آخرت که روز جزا است ایمان آورده اید واین حکم مخصوص به آن زناکاریست که محصن یا محصنه نباشند، یعنی اگر مرد است زن نداشته باشد واگر زن است شوهر دار نباشد که حکم این گونه زناکاران رجم است .
2
‏با جماع فقهای امامیه برای تازیانه زدن مرد زناکار باید لباس را از بدن او بیرون بیاورند وهمین طور برای زنان وحکم زنا ثابت میشود با قرارکردن چهار بار در چهار مجلس یا بشهادت چهار مرد عاقل ویا سه مرد و دو زن و همان طور که در بالا ذکر شد در موقع حد زدن واجب است که طایفه ای از مؤمنین حاضر شوند ‏و حد را در حضور انها جاری سازند تا خطا کنندگان شرمسار و ذلیل و خجل شوند وبرای سایرین هم عبرت باشد واصلا اگر در خلوت در جائیکه هیچ کس نباشد حد را اجرا سازند کافی نیست وشهادت زن تنها هم کافی نیست اگرچه به جای چهار مرد هشت زن هم باشند ویا یک مرد وشش زن باز هم کافی نیست وباقی احکام در باب حد زنا در منهج الصادقین است.
‏آورده اند که یک روز پنج کس را نزد حضرت علی (ع) اوردند وبه زنا برایشان گواهی دادند، فرمود تا یکی از آنها را رجم کردند (یعنی سنگسار نمودند) و دومی را حد زدند وسومی را نصف حد و دیگری را ترساندند ونفر پنجم را رها نمودند، گفتند یا امیر المؤمنین قضیه یکیست وشما پنج حکم مختلف اجرا نمودید!! در جواب فرمودند : اگر چه قضیه یکی میباشد اما دربارهًً آنها احوال مختلف است آنرا که رجم نمودم مرد محصن بود وحکم مرد محصن رجم است وآنرا که حد زدم غیر محصن وحکم غیر محصن حد است ‏وآنرا که نصف حد زدم بنده بود وآنرا که رها کردم دیوانه است وبر دیوانه تکلیف نیست وآنرا که ترسانیدم کودک بود وبر او حدی نیست بلکه ادب کردن است تا دیگر مرتکب این عمل نشود.
3
‏واین آیه از آیاتی است که ما و بزرگان ودانشمندان اسلام را میگریاند زیرا اشخاصی دیده میشوند با این که زن پاک و عفیف دارند وازدواج با خانواده نجیب نمودند و از راه حلال وپاک میشود فرزندی بوجود بیاید که مطابق با قانون اسلام است، رها کرده و خود را پایبند زنان آلوده بزنا که هر ساعت در دامان مرد اجنبی به سر میبرند مینمایند وجان ومال خود را در راه عشق زنهای ناپاک نثار میکنند و احکام قرآن را پشت سر انداخته وعمر گرانمایه را طوری مصرف مینمایند که جز لعنت خدا وبدنامی دنیا وآخرت آثاری از ایشان باقی نمیماند چون نمیدانند که زنا از گناهان کبیره ایست که هم در این دنیا وهم در آن دنیا اسلام برایش مجازات معین کرده است این است که خداوند تعالی در سوره فرقان زنا و قتل نفس وشرک را در یک ردیف آورده و نهی فرموده، زیرا اینها عملی هستند که اگر مرتکبین بی توبه از دنیا بروند خداوند آنها را نمیآمرزد وهمیشه در جهنم ‏مخلد میباشند.
‏رسول خدا (ص)میفرماید : از زنا پرهیز کرده و از آن برکنار باشید زیرا از این عمل شش صفت قبیح حاصل میگردد سه در دنیا و سه در آخرت.
‏اول ‏–‏ برای شخص زنا کار در دنیا نورانیتی نیست ودر بین مردم مورد احترام نمیباشد .
‏دوم ‏–‏ آنکه مال از کفش خارج شده و دچار فقر میگردد.
‏سوم ‏–‏ آنکه عمرش کوتاه خواهد شد.
‏آری دیده شده چه بسا اشخاص ثروتمند که در اثر مرتکب شدن با این عمل بروز فلاکت و بدبختی افتاده اند به طوری که اصلا برای آنها د ربین جامعه اعتبار و آبروئی باقی نمانده .
5
‏البته اطاعت نکردن از چنین پیغمبری که تا آخرین لحظه زندگانی خود به فکر نفع دنیا و آخرت امتان خود بوده و بنقصان عمر ومال آنها راضی نمیشود این چنین است با این که این پیغمبر رؤف ومهربان تا دم رفتن از این دنیا میفرمود: ای مردم اگر میخواهید فردای قیامت به من ملحق شوید از قرآن که امانت است نزد شما جدا نشوی‏د یعنی به دستورات آن عمل نمائید.
‏پس وای بر ما ملت اسلام که در عوض قدردانی از زحمات بیست وسه ساله پیغمبر، با امانت او که قرآن است چگونه داریم معامله میکنیم وبه کلی از دستورات آن بیخبر شدیم و در تمام شئون زندگانی بر خلاف احکام و قانون قرآن قدم بر میداریم آیا با این روش عاقبت کار ما بکجا خواهد رسید؟ نمیدانیم.
‏اما سه صفت که در آخرت برای زنا کاران میباشد:
‏اول ‏–‏ غضب خداوند تعالی .
‏دوم ‏–‏ عذاب و معطلی در موقع حساب.
‏سوم ‏–‏ برای همیشه به آتش جهنم گرفتار بودن .
‏واما راجع به بحثی که درباره کافی نبودن شهادت زن دراثبات زنا نمودیم چند مورد حساس ودلیل وبرهان ثابت داریم.
‏مورد اول ‏–‏ آنکه زن رقیق القلب میباشد و نمیتواند تحمل مشقت را بنماید .
‏مورد دوم ‏–‏ آ‏نکه با مردان از هر جهت تفاوت خلقت دارند:
‏یکی آنکه با تجربه ثابت شده که مغز یک زن ‏در حدود صد گرم کمتراز مغز یک مرد معمولی میباشد ودیگر آنکه ریهً زن سیصد گرم کمتر ازریهً مرد است، و وزن متوسط بدن زن در حدود چهار هزار گرم سبکترازوزن بدن مرد میباشد، وقلب زن در حدود پنجاه گرم کوچکتر ازقلب مرد است، استخوان بندی زن معمولا سبکترواستحکامش کمتراز استخوان مرد است، جمجمه زن صد گرم سبکتر ازجمجمه مردان است.

 

دانلود فایل

تحقیق تفکر خلاق 17 ص ( ورد)

تحقیق تفکر خلاق 17 ص ( ورد)

تحقیق-تفکر-خلاق-17-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏تفکر خلاق
‏شاید عمده ترین تفکر ویژه آدمی ‏«‏تفکر خلاق‏»‏ باشد که نوع و سطح عالی تفکر و خالق فلسفه،‏‌‏علم، هنر و صنعت است.
‏تفکر خلاق نوعی از تفکّر است که در آن ذهن به طوری عمیق با یک مسأله درگیر می شود؛ به تجسم و واضح سازی آن می پردازد و به منظور تنظیم کردن نتیجه تفکّر یا دریافت مفاهیم جدید، مبادرت به جرح و تعدیل آن می کند.
‏آن چه تفکّر خلّاق را از تفکّر عادی جدا می کند، مربوط به اصالت و تازگی نظر یا فرضیه ای است که فرد مبتکر عرضه می دارد. در تفکّر عادی، فرد معمولاً از تجربیات قبلی خود استفاده می کند؛ آن ها را در زمینه و طرح جدیدی قرار می دهد و با تغییر شکل و سازمان آن ها در حل مسائل، از آن ها استفاده می کند.
‏در تفکّر خلّاق، راه های غیر عادی و معمولی،‏‌‏نظر فرد را به خود طلب می کند. ممکن است فرد، مسأله تازه ای را مطرح کند یا فرضیه های کاملاً غیر عادی که بالنسبه مورد قبول دیگران است ارائه نماید.
‏معمولاً افرادی که در رشته های مختلف دانش بشری، مسأله تازه ای طرح می کنند و فکر و اندیشه تازه ای به وجود می آورند یا طریق جدیدی برای حل مسأله آن رشته ارائه می ‏شوند. ممکن است یا آهنگ ساز آهنگ جدیدی اخترع کند.یک نویسنده، سبک خاصی به وجود آورد. و یا یک ریاضی دان یا فیزیک دان در رشته خود کشف تازه ای بنماید. هر کدام این ها در رشته خود خلّاق و مبتکر هستند، اگر چه تأثیر اختراع آن ها در پیشرفت بشری متفاوت باشد.
‏تفاوت خلّاقیت، نوآوری و کارآفرینی
‏خلّاقیت، نوآوری و کارآفرینی ضمن این که در ارتباط نزدیک با هم هستند در عین حال تفاوتهایی نیز دارند. افراد خلّاق افرادی افرادی هستند که می توانند پدیده های جدیدی را کشف یا خلق کنند،‏‌‏ اما نمی توانند یا علاقه ندارند اکتشافات یا اختراعات خود را به محصول یا خدمتی تبدیل کنند؛ در حالی که افراد نوآور علاوه بر این که قادرند پدیده های نویی را خلق یا کشف کنند،‏‌‏ ‏توانایی آن را دارند که اختراعات یا اکتشافات خود را به محصول یا خدمت تبدیل و آن را بازار عرضه کنند تا در ازای آن سودی به سمت به دست آورند؛ اما افراد کارآفرین افرادی هستند که قادرند هم ایده ها،
2
‏‌‏ اختراعات یا اکتشافات خود را به کالا یا خدمات و سپس آن ها را به ارزش تبدیل کنند و هم ایده ها یا اختراعات و اکتشافات و حتی نوآوری های دیگران را به ارزش مبدل کنند.
‏یک مخترع با ایده ها و مفاهیم کار می کند و می کوشد آن ها را به نمونه واقعی ‏تبدیل کند. نوآور با روش ها و برنامه ها و سیستم ها کار می کند و می کوشد نمونه را به محصول یا خدمتی تجارتی تبدیل کند. کارآفرین نیز با فرصت ها،‏‌‏ ریسک ها و ارزش ها کار می کند و می کوشد بازار بالقوه ای برای ایده ها یا محصولات شناسایی، کشف یا خلق کند (احمد پور داریانی و عزیزی،‏‌‏1383). جدول زیر بیانگر تفاوت افراد ایده پرداز، مخترع، نوآور و کارآفرین است.
‏مؤلفه های خلّاقیت
‏وقتی از مؤلفه های خلّاقیت سخن به میان می آید، منظور عناصری است که خلّاقیت را می سازد. خلّاقیت دارای عناصر و اجزایی است که با هم خلّاقیت را می سازند و بین آن ها تعامل و ارتباط برقرار است.
‏آمابلی (نقل از قاسم زاده و عظیمی، 1377) خلّاقیت را متشکل از سه عنصر: مهارت های مربوط به قلمرو یا موضوع، مهارت های مربوط به خلّاقیت و انگیزه می داند.
‏الف- مهارت های ‏مربوط به موضوع: این مهارت ها عبارتن از، دانش و شناخت ما نسبت به موضوع،‏‌‏ حقایق،‏‌‏ اصول و نظریات و انگاره های نهفته در آن موضوع. این مهارت ها به منزله مواد اولیه استعداد،‏‌‏ تجربه و آموزش در یک زمینه خاص به شمار می روند. بدیهی است تنها در صورتی در رشته ای (برای مثال فیزیک هسته ای یا شیمی) امکان خلّاقیت داریم که آن ‏اطلاعاتی داشته باشیم.
‏ب- مهارت های مربوط به خلّاقیت: مهارت های خلّاقیت با شکستن قالب ها،‏‌‏ مهارت های موضوعی را در راه جدیدی به کار می گیرد. مهارت های خلّاقیت با ارزش های فکری،
4
‏‌‏ شکستن عادت، تفاوت دیدن مسائل، وسعت فکری،‏‌‏ به تعویق انداختن قضاوت و ارزیابی،‏‌‏ درک پیچیدگی و درگیر شدن با آن و غیره همراه است.
‏ج- انگیزه: یکی از عناصر اساسی و شاید مهم ترین اجزاء خلّاقیت،‏‌‏ انگیزه است انسان بدون انگیزه درونی و بیرونی نمی تو‏اند کار خلّاقانه ای انجام دهد،. تحقیقات تجربی حاکی از آن است که انگیزه درونی نقش سازنده تری در تحقق خلّاقیت داشته اند. به زغم آمابیل برای پرورش خلّاقیت باید به افراد کمک کنیم تا نقاطی را که انگیزه یا علایق و مهارت های آن ها را با یک دیگر منطبق می شوند یعنی محل تقاطع خلّاقیت خود را تشخیص دهند. این محل ترکیب پرقدرتی است زیرا در این نقطه امکان خلّاقیت فراهم می شود. شکل (1-1) محل تقاطع خلّاقیت را نشان می دهد.
‏با توجه به مطالعات انجام شده مشخص می شود که هر یک از صاحب نظران با توجه به دیدگاه خود خلّاقیت را شامل اجزاء و عناصر خاصی دانسته اند. در رویکردی تطبیقی و جامع عناصر اساسی خلّاقیت را می توان به شرح ذیل دانست:
‏انگیزه: خلّاقیت ارتباط بسیار نزدیکی با انگیزه دارد. انگیزه را می توان نیروی محرک فعالیت های انسانی و قوه جریان خلّاقیت او دانست. انگیزه را به موتور و فرمان خودرو تشبیه کرده اند. در این مقایسه نیروی ذهن انسان و تعیین جهت آن، مفاهیم عمده انگیزه هستند. زندگی افراد بسیار خلّاق این نکته را تأکید می کند که آن ها برای عرضه کارهای اصیل، انگیزه های عالی دارند. افراد خلّاق در همه حرفه ها دارای این گرایش هستند که کار بیشتری بیافرینند و نسبت به هم سن های خود دوره طولانی تری به عرضه کار ادامه می دهند.
‏استعداد: یکی از عوامل مهم سازنده خلّاقیت استعداد ذهنی مناسب و معمولی برخوردار نباشند در اصل آمادگی ارائه ایده های نو و خلّْاق را ندارند. در بحث از خلّاقیت هر چند گفته می شود که هوش بالا چندان تأثیری در خلّاقیت ندارد اما وجود هوش متوسط لازمه خلّْاقیت و نوآوری است.
‏تلاش و پش‏ت‏کار: هیچ پدیده ای را در زمینه خلّاقیت و نوآوری نمی توان جانشین پشتکار و مداومت کرد. ‏پشتکار یعنی انجام هر تعهدی، تلاش و کوششی پی گیری داشتن با وجود موانع و مشکلات، هدفی را به طور دائم و خستگی ناپذیر ادامه دادن. اغلب افرادی که در زمینه ایده جویی فعالیت می کنند ابتا آغاز گران خوبی هستندولی تمام کننده های خوبی نیستند. سخت کوشی در خلّاقیت به حدی مهم است که گفته اند،
4
‏‌‏ تنها ده درصد از خلّاقیت ناشی از الهام و نود درصد حاصل از تلاش و کوشش است.
‏دانش و اطلاعات: دانش و اطلاعات یکی از عوامل اساسی خلّاقیت و در واقع ماده خام آن به شمار می آید. اگر یک قطب خلّاقیت را جریان و فعالیّت ذهنی بدانیم،‏‌‏ قطب دیگر آن معلومات و اطلاعات از اشیاء و امور است. ویلیامز می گوید: ‏«‏خلّاقیت مهارتی است که می تواند، اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد،‏‌‏ عوامل جدید اطلاعاتی را در شکل تازه ای ترکیب کند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید برای ایجاد جواب های منحصر به فرد و غیر متعارف مرتبط سازد‏»‏.
‏تجربه: تفکر خلّاق در خلاء صورت نمی گیرد و به هر شکل و نوعی که باشد از شرایط و موقعیتهای متأثر می شود. یکی از این شرایط تجربه است. تجربه شامل مجموعه ای از اندوخته ها و برداشته های ذهنی است که در ارتباط متقابل با محیط (طبیعی و اجتماعی) حاصل می شود. بنابراین افرادی که در زمینه های خاصی دارای تجربه های بیشتری هستند از امکانات بالقوه بیشتری برای ایده های نو برخوردار هستند.
‏تصوّر و خیال: پایه و اساس تفکّر خلّاق، تصور و خیال است. همه ما توانایی ‏ایجاد تصورات مختلف (جانشین، پیش بینی، سازندگی و حدس زننده) را در ذهن خود داریم. با تجسم خلّاق می توانید تصور خلّاقیت و موفقیت را ایجاد کنید. در تخیل نیز از آن جایی که فرد خارج از قیود و هنجارها موجود، آزادانه آن چه را که تمایل دارد، در ذهن خود متصور می شود می تواند به خلّاقیت دست یابد. تفکّر خلّاق در حقیقت شکل آزاد است. برای تجسم بهتر عوامل اساسی خلّاقیت به شکل زیر توجه کنید.
‏همان طور که در شکل 2-1 مشاهده می شود خلّاقیت انسان ریشه در دانش و تجربه او دارد و بر بستری از تصور و تخیل فعال می شود. پایه اصلی خلّاقیت انسان تلاش و کوشش او برای دست یابی به راه حل ها و نتایج بدیع و نوآورانه است. درجه تلاش و پشتکار انسان نیز به نوبه خود از زمینه اصلی تری به نام مجموعه ای از انگیزه های او تأثیر می پذیرد. رابطه بین عوامل مطرح شده را به خوبی می توان در معادله زیر مشاهده کرد.

 

دانلود فایل

تحقیق تفکیک قوا 14 ص ( ورد)

تحقیق تفکیک قوا 14 ص ( ورد)

تحقیق-تفکیک-قوا-14-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏تفک‏ی‏ک‏ قوا
‏ تفک‏ی‏ک‏ قوا در غرب
‏ تفک‏ی‏ک‏ قوا برا‏ی‏ اول‏ی‏ن‏ بار در اند‏ی‏شه‏‌‏ها‏ی‏ "افلاطون" و "ارسطو" مطرح شده است. "افلاطون" در کتاب قوان‏ی‏ن،‏‌‏ گروه‌ها‏ی‏ جداگانه‌ا‏ی‏ را برا‏ی‏ وضع قانون و پاسدار‏ی‏ از آن و ن‏ی‏ز‏ امور لشکر‏ی‏ و اداره شهر (انجمن شهر) و دادرس‏ی‏ مع‏ی‏ن‏ کرده است. "ارسطو" ن‏ی‏ز‏ در کتاب س‏ی‏است‏ آورده اس‏ت‏ که هر حکومت دارا‏ی‏ سه قدرت است: قدرت اوّل از آن ه‏ی‏ئت‏ی‏ است که کارش بحث و مشورت درباره مصالح عام است، دوم‏ی‏ن‏ قدرت به فرمانروا‏ی‏ان‏ و حدود صلاح‏ی‏ت‏ و ش‏ی‏وه‏ انتخاب آن‌ها مربوط م‏ی‏‌‏شود‏ و سوم‏ی‏ن‏ قدرت کار‌ها‏ی‏ دادرس‏ی‏ را در بر م‏ی‏‌‏گ‏ی‏رد‏. به نظر و‏ی‏ اختلاف در تنظ‏ی‏م‏ ا‏ی‏ن‏ قدرت‌ه‏است‏ که ما‏ی‏ه‏ اختلاف در سازمانِ حکومت‌ها م‏ی‏‌‏شود‏ و اگر ا‏ی‏ن‏ سه قدرت به‌درست‏ی‏ سامان ‏ی‏ابند،‏ کار حکومت مس‏ی‏ر‏ درست خود را ط‏ی‏ م‏ی‏‌‏کند‏.
‏ در اروپا‏ی‏ قرون وسطا مفهوم تفک‏ی‏ک‏ قوا تحت عنوان نظر‏یۀ‏ «دو شمش‏ی‏ر‏»‏ وجود داشت. براساس ا‏ی‏ن‏ نظر‏ی‏ه،‏‌‏ قدرت ب‏ی‏ن‏ دولت و کل‏ی‏سا‏ تقس‏ی‏م‏ م‏ی‏‌‏گرد‏ی‏د‏ و از استبداد مطلق هر ‏ی‏ک‏ از آن‌ها جلوگ‏ی‏ر‏ی‏ م‏ی‏‌‏شد‏.
‏ "منتسک‏ی‏و‏" در سد‏ۀ‏ هجدهم، نظر‏یۀ‏ تفک‏ی‏ک‏ کامل قوا‏ی‏ مقننه، مجر‏ی‏ه‏ و قضائ‏ی‏ه‏ را مطرح کرد. و‏ی‏ معتقد بود در هر کشور‏ی‏ که همه قوا ز‏ی‏ر‏ نظر ‏ی‏ک‏ تن باشد،‌ آزاد‏ی‏ تحقق نم‏ی‏‌‏ی‏ابد‏.
‏ بهتر‏ی‏ن‏ راه حفظ حکومت و جلوگ‏ی‏ر‏ی‏ از حاکم‏ی‏ت‏ ‏ی‏ک‏ گروه،‌ آن است که در نظام س‏ی‏اس‏ی‏ م‏ی‏ان‏ قوا‏ی‏ حکومت موازنه برقرار شود تا هر قوه بتواند بر قوا‏ی‏ د‏ی‏گر‏ نظارت کند. بنابرا‏ی‏ن‏ با‏ی‏د‏ در هر حکومت سه قوه وجود داشته باشد:
‏ 1) مقننه
‏ 2) مجر‏ی‏ه‏
‏ 3) قضائ‏ی‏ه
‏3
‏ در مورد ش‏ی‏وه‏ تفک‏ی‏ک‏ قوا دو نظر عمده وجود دارد: گروه‏ی‏ با اعتقاد به تفک‏ی‏ک‏ مطلق قوا بر ا‏ی‏ن‏ باورند که هر ‏ی‏ک‏ از قوا‏ی‏ سه گانه با‏ی‏د‏ دارا‏ی‏ وظا‏ی‏ف‏ مشخص‏ی‏ باشد و سازمان‌ها‏ی‏ مسئول آن‌ها نبا‏ی‏د‏ از حدود وظا‏ی‏ف‏ و اخت‏ی‏ارات‏ قانون‏ی‏ خود فراتر روند و در کار قوا‏ی‏ د‏ی‏گر‏ مداخله کنن‏د،‏ گروه‏ی‏ د‏ی‏گر‏ با اعتقاد به تفک‏ی‏ک‏ نسب‏ی‏ قوا چن‏ی‏ن‏ استدلال م‏ی‏‌‏کنند‏ که چون قدرت س‏ی‏اس‏ی‏ و حاکم‏ی‏ت‏ ‏ی‏ک‏ی‏ است،‌ مظاهر گوناگون اعمال ا‏ی‏ن‏ قدرت با‏ی‏د‏ با هم تعامل داشته باشند تا کار‌ها سامان ‏ی‏ابد‏.

‏تفک‏ی‏ک‏ قوا در جهان اسلام
‏ در د‏ی‏دگاه‏ اسلام‏ی‏،‏‌‏ با توجه به خاستگاه قانون و حق حاکم‏ی‏ت،‏‌‏ ا‏ی‏د‏ۀ‏ تفک‏ی‏ک‏ قوا به صورت‏ی‏ که در اند‏ی‏شه‏‌‏ها‏ی‏ غرب‏ی‏ آمده است، ‌مطرح ن‏ی‏ست‏. بنابر مبان‏ی‏ اسلام، نظر‏ی‏ه‏ مبتن‏ی‏ بر ا‏ی‏ن‏ که ‏ی‏ک‏ حاکم بشر‏ی‏ منبع حاکم‏ی‏ت‏ و صدور قوان‏ی‏ن‏ ‌باشد،‌ قطعاً مردود است،‌ و مردم ن‏ی‏ز‏‌‏ سرچشمه اصل‏ی‏ قانون‌گذار‏ی‏ به شمار نم‏ی‏‌‏آ‏ی‏ند،‏ مگر در محدوده تفو‏ی‏ض‏ شده از جانب شرع.
‏ دو اصل محور‏ی‏ در ب‏ی‏نش‏ اسلام‏ی‏ عبارت است از:
‏ 1) حاکم‏ی‏ت‏ (به معنا‏ی‏ سلطه بر انسان‌ها) مخصوص خداست و ه‏ی‏چ‏ انسان‏ی‏،‏‌‏ بالذات حق تسلط بر د‏ی‏گر‏ی‏ را ندارد.
‏ 2) خدا منبع قانون‌گذار‏ی‏ است و ه‏ی‏چ‏ کس در ا‏ی‏ن‏ کار شر‏ی‏ک‏ او ن‏ی‏ست‏.
‏ در زمان پ‏ی‏امبر،‏‌‏ قانون‌گذار‏ی‏ و اجرا و قضا به عهده آن حضرت بود، احکام اله‏ی‏ را به مردم م‏ی‏‌‏رساند‏ و چون از جانب خدا سخن م‏ی‏‌‏گفت،‏‌‏ شائبه خطا ‏ی‏ا‏ هر گونه دور‏ی‏ از حق درباره آن حضرت وجود نداشت. ا‏ی‏شان‏ در مقام رهبر‏ی‏ جامعه،‌ قو‏ۀ‏ مجر‏ی‏ه‏ را ن‏ی‏ز‏ در اخت‏ی‏ار‏ داشت و وظ‏ی‏فه‏ ح‏ل‏ و فصل اختلافات (قو‏ۀ‏ قضائ‏ی‏ه‏) ن‏ی‏ز‏ با او بود.
‏ با وفات پ‏ی‏امبر،‏ امت اسلام‏ی‏ در مورد جانش‏ی‏ن‏ی‏ و‏ی‏ دچار تفرقه شد. ش‏ی‏ع‏ی‏ان‏ به استناد احاد‏ی‏ث‏ گوناگون، معتقد شدند که پ‏ی‏امبر‏ جانش‏ی‏ن‏ خود را مشخص کرده است تا امت دچار فتنه و آشوب نشوند. امامت از د
‏3
‏ی‏د‏ ش‏ی‏عه،‏‌‏ رکن د‏ی‏ن‏ است و «نصب» (به تعب‏ی‏ر‏ دق‏ی‏ق‏‌‏تر‏: شناساندنِ) امام بر پ‏ی‏امبر واجب است،‌ امام‏ی‏ که هم‌چون خود پ‏ی‏امبر‏ از گناه و اشتباه به دور است. در ا‏ی‏ن‏ نظر‏ی‏ه‏ اساساً مسئل‏ۀ‏ تفک‏ی‏ک‏ قوا مطرح نبوده است،‌ هر چند با وقوع غ‏ی‏بت‏ امام دوازدهم(ع) تحقق تجربه همه جانب‏ۀ‏ نظام امامت ش‏ی‏ع‏ی‏ منتف‏ی‏ شد.
‏ گروه د‏ی‏گر،‏‌‏ که سپس اهل سنّت و جماعت خوانده شدند،‌ با طرح نظر‏یۀ‏ خلافت،‌ ‏ی‏عن‏ی‏ قرارگرفتن ‏ی‏ک‏ بشر غ‏ی‏ر‏ معصوم در جا‏ی‏ پ‏ی‏امبر‏ (از طر‏ی‏ق‏ گز‏ی‏نش‏ مردم ‏ی‏ا‏ با رأ‏ی‏ اهل حلّ و عقد ‏ی‏ا‏ با تغلّب و روش‌ها‏ی‏ د‏ی‏گر‏) خل‏ی‏فه‏ را متول‏ی‏ پاسدار‏ی‏ از د‏ی‏ن‏ و تدب‏ی‏ر‏ امور دن‏ی‏ا‏ی‏ مردم برشمردند. د‏ر‏ نظر‏ی‏ه‏ آنان، ‌خل‏ی‏فه‏ در مقام جانش‏ی‏ن‏ پ‏ی‏امبر‏ بالاتر‏ی‏ن‏ مقام دولت بود و ر‏ی‏است‏ هر سه قوه را بر عهد داشت. خل‏ی‏فه‏ دارا‏ی‏ اخت‏ی‏ارات‏ کامل و ب‏ی‏ ق‏ی‏د‏ و شرط و قدرت مطلق و‏ی‏ غ‏ی‏ر‏ قابل تقس‏ی‏م‏ ‏ی‏ا‏ توز‏ی‏ع‏ بود و ه‏ی‏چ‏ شر‏ی‏ک‏ و رق‏ی‏ب‏ مشروع‏ی‏ برا‏ی‏ حکومت و‏ی‏ تصور نم‏ی‏‌‏شد،‏ ول‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ تلق‏ی‏ با پا‏ی‏ان‏ ‏ی‏افتن‏ خلافت نخست‏ی‏ن‏ کم رنگ شد و در زمان حکومت امو‏ی‏ان‏ و عباس‏ی‏ان،‏‌‏ به دل‏ی‏ل‏ گسترش قلمرو ا‏ی‏ن‏ حکومت‌ها و تماس با تمدن‌ها‏ی‏ د‏ی‏گر،‏‌‏ برخ‏ی‏ از نهاد‌ها‏ی‏ ادار‏ی‏ در کنار خل‏ی‏فه‏ پد‏ی‏د‏ آمد. با ا‏ی‏جاد‏ نهاد‌ها‏یی‏ هم‌چون وزارت (توف‏ی‏ض‏) و امارت (است‏ی‏لا‏) و هم‌چن‏ی‏ن‏ ظهور سلطنت‌ها‏ی‏ اس‏لام‏ی‏،‏‌‏ از حوز‏ۀ‏ نفوذ مادّ‏ی‏ و معنو‏ی‏ خل‏ی‏فه‏ تا حدود ز‏ی‏اد‏ی‏ کاسته شد‏.
‏ در برابر،‌ اند‏ی‏شمندان‏ی‏ ن‏ی‏ز‏ هستند که مفهوم تفک‏ی‏ک‏ قوا را که از لوازم نظام دموکرات‏ی‏ک‏ است، نپذ‏ی‏رفته‏‌‏اند‏. ا‏ی‏ن‏ عدم قبول در م‏ی‏ان‏ اکثر ا‏ی‏ن‏ اند‏ی‏شمندان‏ با ‏ی‏ک‏ اصطلاح همراه شده است؛ ‏ی‏عن‏ی‏‌‏ اصطلاح حاکم‏ی‏ت‏. و معتقدند که مشروع‏ی‏ت‏ دولت اسلام‏ی‏ بر پا‏یۀ‏ مفهوم حاکم‏ی‏ت‏ خداوند ق‏رار‏ دارد و حکومت و قانون‌گذار‏ی‏ مختص اوست،‌ نه ه‏ی‏چ‏ فرد ‏ی‏ا‏ خانواده ‏ی‏ا‏ طبقه د‏ی‏گر‏. و به هر تقد‏ی‏ر‏‌‏ با وجود تمام واکنش‌ها، مقول‏ۀ‏ تفک‏ی‏ک‏ قوا در قوان‏ی‏ن‏ بس‏ی‏ار‏ی‏ از دولت‌ها‏ی‏ اسلام‏ی‏ راه ‏ی‏افت‏.
‏4
‏ مانند اصل‌ها‏ی‏ 65و 73 و86 قانون اساس‏ی‏ مصر؛ اصل‌ها‏ی‏ 40 و 102و 120 قانون اساس‏ی‏ جمهور‏ی‏ ‏ی‏من؛‏ اصل‌ها‏ی‏ 83 و 144و 175 قانون اساس‏ی‏ پاکستان؛ اصل‌ها‏ی‏ 7و 8 و 9 قانون اساس‏ی‏ ترک‏ی‏ه‏.
‏ در ا‏ی‏ران‏ ن‏ی‏ز‏ از اواخر قرن س‏ی‏زدهم‏ اصلاح‌گران تحت تأث‏ی‏ر‏ آموزه تفک‏ی‏ک‏ قوا و حاکم‏ی‏ت‏ مردم و لزوم قانون اساس‏ی‏ قرار گرفتند.
‏ گفتن‏ی‏ است بنابر د‏ی‏دگاه‏ کلام‏ی‏ و فقه‏ی‏ ش‏ی‏عه،‏ امر قضا اساساً بر عهد‏ۀ‏ مجتهدان و فقهآموختگانِ مأذون از جانب مجتهدان است و قو‏ۀ‏ قضائ‏ی‏ه‏ غ‏ی‏ر‏ مبتن‏ی‏ بر ا‏ی‏ن‏ اصل، مشروع‏ی‏ت‏ ندارد. قانون‌گذار‏ی‏ ن‏ی‏ز‏ در مفهوم غرب‏ی‏ آن،‌ حج‏ی‏ت‏ ندارد مگر در محدوده‌ا‏ی‏ که شارع معّ‏ی‏ن‏ کرده است.
‏ در قانون اساس‏ی‏ مشروط‏ی‏ت‏ ا‏ی‏ران‏ و متمم آن،‌ تفک‏ی‏ک‏ قوا به نحو خاص‏ی‏ مطرح شده است. اصل 27 متمم قانون اساس‏ی‏ مشروط‏ی‏ت‏ ا‏ی‏ران،‏ قوا‏ی‏ کشور را به سه قوه تجز‏ی‏ه‏ (تفک‏ی‏ک‏) ‌م‏ی‏‌‏نما‏ی‏د‏: قو‏ۀ‏ مقننه (شامل شاه و دو مجلس)،‌ قو‏ۀ‏ قضائ‏ی‏ه‏ (شامل محاکم شرع‏ی‏ه‏ و عدل‏ی‏ه‏) و قوه مجر‏ی‏ه‏ که مخص‏وص‏ شاه است. اصل 28 ا‏ی‏ن‏ قانون،‌ قوا را هم‏ی‏شه‏ از ‏ی‏کد‏ی‏گر‏ ممتاز و منفصل معرف‏ی‏ م‏ی‏‌‏کند‏ و در ع‏ی‏ن‏ حال،‌ شاه را هم در قو‏ۀ‏ مجر‏ی‏ه‏ و هم در قو‏ۀ‏ مقننه دارا‏ی‏ حق م‏ی‏‌‏شمارد‏. به علاوه،‌ به‌رغم اخت‏ی‏ارات‏ محدود‏ی‏ که برا‏ی‏ شاه در قانون اساس‏ی‏ مشروط‏ی‏ت‏ در نظر گرفته شده است (اصل 57 مت‏مم‏) و وزرا بر اساس اصل‌ها‏ی‏ 61ـ60 و 67ـ64 متمم قانون اساس‏ی‏ در برابر دو مجلس مسئول‌اند.
‏ پس از پ‏ی‏روز‏ی‏ انقلاب اسلام‏ی‏ (بهمن 1357) و تاس‏ی‏س‏ نظام جمهور‏ی‏ اسلام‏ی‏ در ا‏ی‏ران،‏‌‏ قانون اساس‏ی‏ جد‏ی‏د‏ تدو‏ی‏ن‏ شد. در قانون اساس‏ی‏ جمهور‏ی‏ اسلام‏ی‏ ا‏ی‏ران،‏‌‏ که بر پا‏یۀ‏ نظر‏یۀ‏ ولا‏ی‏ت‏ فق‏ی‏ه‏ شکل گرفته،‌ نظام تفک‏ی‏ک‏‌‏قوا‏ ن‏ی‏ز‏ پذ‏ی‏رفته‏ شده و تب‏یی‏ن‏ کننده شکل حکومت جمهور‏ی‏ اسلام‏ی‏ ا‏ی‏ران‏ است. طبق اصل 57 قانون اساس‏ی‏،‏‌‏ قوا‏ی‏ حاکم در جمهور‏ی‏ اسلام‏ی‏ ا‏ی‏ران‏ عبارت‌اند از قو‏ۀ‏ مقننه و مجر‏ی‏ه‏ و قضائ‏ی‏ه‏ که ز‏ی‏ر‏ نظر ولا‏ی‏ت‏ مطلق‏ۀ‏ فق‏ی‏ه‏ عمل م‏ی‏‌‏کنند‏ و ا‏ی‏ن‏ قوا مستقل از ‏ی‏کد‏ی‏گرند‏. قو‏ۀ‏ مقننه از طر‏ی‏ق‏ مجلس شورا‏ی‏ اسلام‏ی‏،‏ متشکل از نما

 

دانلود فایل